متن سخنرانی بهمناسبت هفتاد و دومین سالگرد قیام ملّی سیتیر در گردهمایی جبهه ملّی ایران، کنار آرامستان شهدای این قیام در ابنباویه – ظهر ۲۹ تیرماه ۱۴۰۳ خورشیدی.
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
در محیط طوفانزای، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی
دامن محبت را گر کُنی ز خون رنگین
دل نثار استقلال، جان فدای آزادی.
بانوان و آقایان گرامی!
* در هفتاد و دو سال پیش در سراسر ایرانزمین خیزشی بر علیه دستگاه جور و ستم زمان برخاست و عدهای از جوانان و نوجوانان استقلالطلب و آزادیخواه، توسط گزمگان رژیم جبّار پهلوی به خاک و خون خفتند. اکنون ما در این آفتاب سوزان اینجا گردهم آمدهایم، تا یاد و نام آن شهدای به خاک خُفته را گرامی بداریم و با آرمانها و آمال آنان تجدید میثاق و تجدید میعاد کنیم. جمال کعبه چنان میداوندم به نشاط / که خارهای میغلان حریر میآید. (۱) آیا آنان به حضور ما نیاز دارند!؟ خیر! این ما هستیم که سالیان سال است از آرمانها و آمال آنها دور افتادهایم. ما هستیم که همواره باید به آن آرمانها بازگردیم.
* میگویند شهیدان به خاطر آن شهید نشدهاند که ما اکنون هر نوع آزادی داشته باشیم. آن شهداء شهید نشدند که بانوان ما هر آزادی داشته باشند! در این سالیان ما بارها دیدهایم، شهداء مدعیان و سخنگویانی یافتهاند که میگویند ما شهید ندادهایم که شما هر کاری دلتان بخواهد بکنید و….
* از قضا این شهیدانی که اینجا خُفتهاند هفتاد و دوسال پیش، در این راه شهید شدهاند که ما از تمامی مواهب آزادی و مواهب حقوق انسانی بهرهمند باشیم. استقلال داشته باشیم، قدرتی در این سو و آنسو برای سرنوشت ما تصمیم نگیرد. اساساً هیچ قدرتی چه در داخل و چه در خارج برای ما تصمیم نگیرد و این خود ملّت باشند برای سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند. باری آن آزادمردُم برای حاکمیت ملّت و حاکم شدن ملّت بر سرنوشت خود، شربت شهادت را نوشیدند. نه تنها شهدای قیام مقدّس سیتیر برای حاکمیت ملّت، آزادی و استقلال به شهادت نائل شدند که شهدای این صد و چهلسال، از قیام تنباکو، انقلاب مشروطه تا انقلاب ایران و شهدای هشتسال جنگ خانمانسوز، برای فرصتطلبی و جاهطلبی این و آن دسته شهید نشدند، بلکه برای استقرار حاکمیت ملّت ایران شهید شدند.
* باری این آزادمردم هفتاد و دوسال پیش برای قدرتطلبی گروهی، پای در میدان مبارزه نگذاشتند. آنان در حالیکه در مقابل آماج بیامان رگبار قساوتِ (۲) نابکاران قرار گرفتند، فریاد میزدند: «از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم یا مرگ یا مصدق!» باری دکتر مصدق مظهر استقلال و آزادی و حاکمیت ملّی بود که تمامی مبارزان برای وی، در مقابل دژخیمان استبداد پهلوی قرار گرفتنهاند. جای اندوه بسیار است که از شهدای قیام مقدس ملّی که در مقابل دژخیمان استبداد پهلوی قرار گرفتنهاند اینگونه ستایش میکنند. اکنون شوربختانه آرامگاه آنان، تبدیل به یک مخروبه شده است. همه میدانیم از مظهر آن قیام، یعنی دکتر مصدق رهبر بزرگ نهضت ملّی ایران، چگونه یاد میکنند! واپسین وصیت وی که خفتن در همین مطاف بود، اجرا نکردند و هیچگاه نگذاشتند این اندرز وی اجرا شود. دشمنی با این شهدا و دشمنی با دکتر مصدق، دشمنی با آزادی است، دشمنی با استقلال و حاکمیت ملّی است.
* شگفتا! کسی که در پس از کودتای ننگین آمریکا و انگلیس ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به سه سال زندان مجرد محکوم شد و نزدیک به ده سال، در احمدآباد تبعید و زندانی بود. اجازه ندادند پیکر پاک او را طبق وصیتش کنار شهدای قیام ملّی سیتیر منتقل شود. نام او را در کوی و برزن ممنوع کردند. با وجود انقلاب ۱۳۵۷، ابتدا کودتای ننگین ۲۸ مرداد را سیلی اسلام بر دهان مصدق نامیدند، سپس نام بلند او را بر بزرگترین خیابانهای شهر [ایران] ممنوع کردند! اکنون میبینم با رهروان راه پاک وی اینگونه برخورد میکنند و سنگ مزار یادبود دکتر مصدق را چگونه تخریب کردند! آیا ما حق نداریم بپنداریم که این سامان ادامه همان استبداد گذشته است!؟
* رهبر نهضت ملّی ایران دکتر مصدق هدفش از استقرار حاکمیت ملّی ایران چه بود؟ حاکمیت ملّی هیچگاه از صندوق رأی حاصل نمیشود، بلکه از حاکم شدن جمهور مردم بر حاکمیت حاصل میشود. هیچ صندوق رأیی، حتی انتخاباتی، بدون وجود حقِّ حاکمیت ملّی اعتبار نخواهد داشت. میزان رأی مردم نیست، بلکه میزان حقِّ حاکمیت ملّی جمهور مردم است. انتخابات و صندوق رأی فقط ضامن حقّ حاکمیت ملّی است.
افسوس!
آفتاب
مفهوم بیدریغ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون با آفتابگونهای
آنانرا
اینگونه
دلفریبفته بودند. (۳)
* این چیزی که به نام انتخابات تحمیل میشود، هیچ ربطی به جمهوریت ندارد. این قبیل تلقینات را به نام جمهوری تحمیل نکنید. این سامان موجب وهن جمهوری است. دکتر مصدق رهبر فقید نَهضَت ملّی بر این باور بود که قوایی که برآمده از اراده ملّت نباشد، هیچ اعتباری ندارد.
* شهیدان در هفتاد دو سال پیش برای این پای در میدان مبارزه گذاشتند که تمامی مردم در تمامی ارکان تصمیمگیری، حق تعیین سرنوشت خودشان را داشته باشند. نه اینکه اکنون میبینم نیمی از جامعه که بانوان هستند نه تنها حق انتخاب شدن ندارند، بلکه از حقوق نخستین خود محروم هستند. حقِّ پوشش، ابتداییترین حق بانوان است که ما میبینم چگونه با آن برخورد میکنند.
* حقّ حاکمیت جمهور مردم یعنی همه مردم ایران از بلوچ، کُرد، لُر، عرب، بختیاری، گیلک، مازنی و آذری، فارغ از قومیت، جنسیت، زبان و هر نوع مذهب و مرامی بتوانند بر سرنوشت خود و بر تمامی امور مملکتی حکومت بکنند. حکومت برای هیچ گروه و طبقه خاصی نیست، حکومت برای جمهور مردم است. ایران نه تنها متعلق به تمامی ایرانیان است که تمامی ایرانیان حق دارند بر سراسر ایران تصمیم بگیرند.
* استقلال ملّی ایران هدف و آرمانی بود که شهدای ما در هفتاد و دوسال پیش، به خاطر آن پای در میدان مبارزه گذاشتند. برخی میگویند اگر ما آزادی نداریم، شکرخدا که استقلال داریم! این فریب بزرگی است. وقتی آزادی نباشد مردم از نعمت استقلال هم بیبهره هستند. آزادی و استقلال لازم و ملزوم یکدیگر هستند. اگر استقلال نباشد آزادی هم نداریم. کمااینکه در این هفتاد سال چنین است.
* میراثداران استبداد پهلوی در اینسو و آنسوی مرز میگویند آنقدر باید ایران را در فشار حداکثری قرار بدهیم که این سامانه فروبریزد و سامانه ما روی کار بیایید. اینان ضمن اینکه حقّی ندارند که برای ملت ایران نسخهپیچی کنند، بلکه اینان تبدیل به چرخه پنجم استبداد شدند. برخی دیگر برای ایجاد دموکراسی از قدرتهای جهانی تقاضای مُداخله در امور ایران را میکنند. این نظرات ضد استقلال کشور است.
* شوربختانه از اصل استقلال دور شدهایم. آن پژواک و بسامدی که مفهوم استقلال در دوره نهضت ملّی ایران و همین روز قیام ملّی سیتیر داشت، اکنون کمتر شده است. ارزش استقلال از چنان مرتبت و جایگاهی برخوردار بود که پس از کشتار خونین مردم در سیتیر، پس از سقوط قوامالسطلنه و رویکار آمدن دکتر مصدق، زمانیکه مردم به سمت منزل دکتر مصدق سرازیر شدند. او ضمن اندوه و بغضی سرشار از ارزش والای استقلال سخن گفت: «ای مردم، من به جرأت میگویم استقلال ایران از دست رفته بود، ولی شما با رشادت خود آن را نگاهداشتید.ای کاش من مُرده بودم و ملت ایران را اینطور در غم یاران از دست رفته عزادار نمیدیدم».
* زمانی قصد داشتند ایران را با قرارداد ۱۹۱۹ وثوقالدوله، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، رویکار آوردن سلطنت پهلوی، حمله و اشغال ایران توسط متفقین، رویکار آوردن قوامالسطنه که به قیام سیتیر منجر شد، ایران را تحت سلطه قرار دهند. با کودتای ننگین ۲۸ مرداد و انعقاد قرارداد کنسروسیوم و در دوران معاصر با قرارداد الجزیره ۱۹۸۹و هشتسال جنگ، ایرانزمین را تحت استیلاء قدرتها در آورند. اکنون با تحریم اقتصادی، کشور عزیز ما ایران را به استعمار گرفتهاند. دقیقاً تحریم اقتصادی ادامه تز استعمار است. تحریم اقتصادی مکمل همان استبدادی است که نزدیک به هفتاد سال بر کشور ما سایه افکنده است. تحریمها موجب زوال اجتماعی و فقیرسازی جامعه میشود. ما نه تنها باید با هر استبدادی مقابله کنیم، بلکه باید با این تحریمهای خانمانسوز نیز مقابله کنیم. بنابراین با این تحریمها نه تنها کمر ملّت ایران خم میشود، بلکه تحریم موجب تثبیت استبداد میشود.
* چندی پیش میراثدار سامانه پهلوی فرمان داد که فشارهای حداکثری را باید در ایران تشدید کرد. بار دیگر از آمریکا و اروپا خواسته بود که ایران را باید تحت فشار حداکثری بیشتری قرار بدهیم. من نمیدانم مسائل ایرانزمین چه ربطی به آمریکا و دیگر قدرتهای شرقی و غربی دارد!؟ هر کسی پای قدرتهای شرقی و غربی را برای مداخله در ایران باز کند، خلاف استقلال و آزادی و حق حاکمیت ملّی ایران قدم برداشته است. کسانی که بنای کودککشی را در همینروز یعنی قیام مقدس سیتیر در این سامان بنا نهادند، هیچ حقّی ندارند برای ایرانزمین نسخهپیچی کنید. کسانیکه بنای کودککشی را بنا نهادند، هیچ حقّی ندارند که در امور ایران مداخله کنند.
سازش به هر سری نکند تاج افتخار
آزادگی به سرو سرافراز میدهند. (۴)
فرید دهدزی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ – سعدی.
۲ – «رگبار بیامان قساوت» برگرفته از شعر مشیری با همین عنوان است که رثای شهدای قیام ملی سیتیر سروده است.
۳ – شعر احمد شاملو در نفی همهپرسی انقلاب سفید شش بهمن ۱۳۴۱ خورشیدی که گویا در سال بهمنماه ۱۳۴۵ با عنوان «با چشمها» سروده شده است.
۴ – شهریار.
از: گویا