ابراهیم نبوی
یک، مرگ مشکوک در لاهیجان
خبرگزاری مشکوک تسنیم نوشت: «پنجشنبه سوم شهریور ماه، محمد میرموسوی ۳۷ ساله لنگرودی بعد از اینکه وارد پاسگاه ناصر کیاده شد به دلایل نامعلومی فوت شد.»
تا آنجا که واقعیات پزشکی و جرمشناسی میگویند معمولا کسی به دلایل نامعلوم فوت نمیکند، مگر اینکه عوامل مرگ شخص متوفی نخواهند عوامل مرگ معلوم شود. در این گزارش نوشته شده است: «گفته بودند مرحوم، خودش سرش را به دیوار بازداشتگاه زده و فوت کرده است؛ روایتی که با توجه به سابقه اختلالات روحی-روانی متوفی، منطقی به نظر میرسید.» یعنی در واقع مرحوم خودش وارد پاسگاه شده و بدون هیچ دلیلی سرش را به دیوار زده و خودش خودش را فوت کرده. البته همین گزارش تاکید میکند که فیلمی از جسد مرحوم منتشر شده که در آن بدنش( احتمالا دست و پا و نقاط دیگر بدنش) مجروح بوده. و طبیعی است که اگر شخصی سرش را به دیوار بزند دلیلی ندارد که دست و پایش مجروح شود.
در این گزارش جزئیات مرگ مرحوم چنین گفته شده است: یکی از رسانهها به نقل از منبعی آگاه نوشت: «این فرد به منزل پدری خود در روستای بارکوسرای لاهیجان رفته و در یک نزاع در قهوهخانه شرکت میکند و پس از تماس حاضران با پلیس و حضور آنها دستگیر میشود». گزارشها چنین میگویند که «ماموران مرحوم را به بازداشتگاه میدان انتظام منتقل میکنند و پس از بازداشتگاه او را به بیمارستان منتقل میکنند و پیگیریها نشان میدهد که پیش از حضور در بیمارستان او علائم حیاتی نداشته است.» یعنی متوفی وقتی وارد بازداشتگاه میشود علائم حیاتی داشته، اما وقتی از بازداشتگاه به بیمارستان برده میشود دیگر علائم حیاتی نداشته است. کارشناسان به این وضعیت میگویند «قتل متوفی توسط ماموران در بازداشتگاه» ممکن است سئوال شود که در این گزارش نامی از ماموران برده نشده است، چرا ما فکر میکنیم ماموران در بازداشتگاه باعث مرگ متوفی شدهاند. البته این طبیعی است، وقتی کسی وارد جایی میشود و زنده است، ولی وقتی از آنجا خارج میشود مرده است، طبیعتا میز و صندلی و دیوار باعث مرگ او نمیشوند، بلکه ماموران باعث مرگ میشوند.
یکی از همکلاسیهای متوفی به گزارش تسنیم میگوید: «بچه با اخلاق و با ادب و خوشرو و خوشخندهای بود. او را برده بودند سمت پاسگاه ناصر کیاده لاهیجان و با نامردی تمام کشتنش. به نظر من محمد دعوایی نبود و خیلی هم خندهرو بود».
آیا آن مرحوم خودش بدون هیچ دلیلی مرحوم شد یا با کسی درگیر شده بود که مرحوم شد؟
گفته میشود یکی از اعضای نهادها با مرحوم دعوا داشته است. در اثر این دعوا خودروی مرحوم آتش میگیرد، اهالی پلیس را خبر میکنند، پلیس «عاملان حادثه از جمله مرحوم میرموسوی را بازداشت میکند. او در پاسگاه انتظامی شروع به فحاشی و استنکاف از دستورات عوامل انتظامی و درگیری با مأموران میکند و این روند تا حضور در بازداشتگاه ادامه مییابد.» در واقع جز اینکه آن مرحوم خودش سرش را به دیوار زده بود، فحش هم داده بود و در لاهیجان وضعیت اینطوری است که وقتی کسی فحش میدهد، خود به خود مجروح شده و فوت میکند. البته ماموران هیچ نقشی در فوت آن مرحوم نداشتند و معلوم نیست چرا «برای ۵ نفر از افسران نیروی انتظامی قرار بازداشت موقت صادر شده است.»
یکی دیگر از علل فوت آن مرحوم بنا به گزارش تسنیم این است که مرحوم محمد میر موسوی یک بار «روی یک فرد سالمند آب جوش ریخته است.» و اصولا این طبیعی است که آدم اگر در لاهیجان در مرداد ۱۴۰۲ روی یک فرد سالمند آب جوش بریزد، یک سال بعد ماشینش آتش میگیرد بعد او را به پاسگاه میبرند، بعد توی پاسگاه مرحوم بدون هیچ دلیلی اول سرش را به دیوار میزند، بعد هم فحش میدهد و هم استنکاف میکند و در این پاسگاه معمولا هر کسی سرش را به دیوار بزند، بعد فحش بدهد و استنکاف کند، طبیعتا علائم حیاتی خودش را از دست میدهد.
البته ظاهرا آن مرحوم خودش علائم حیاتیاش را از دست نداده بود، بلکه به گزارش تسنیم: «متاسفانه به دلیل هیجان ناشی از اصطکاک صورت گرفته میان مرحوم میرموسوی و عوامل انتظامی و عدمِ کنترل خشم و احساسات از طرف برخی کارکنان و بیاعتنایی به وضعیت متهم این اتفاق رخ میدهد.» در واقع علت فوت آن مرحوم این بود که بعد از فحاشی توسط وی، ماموران پاسگاه کنترل خودشان را از دست میدهند و معمولا این اشخاص عادت دارند که هر وقت کنترل خشمشان را از دست میدهند یک نفر را میکشند که این بار نوبت مرحوم میرموسوی بوده.
خبرنگار تسنیم که کاملا مستقل است و اصلا هیچ گرایشی به جریان راست افراطی ندارد، نوشته است که راننده آژانسی که من را به لاهیجان میرساند، میگوید: «او را در پاسگاه شکنجه کردند و با پتک! به کمرش زدند و مغزش را با مته! سوراخ کردند.» وقتی میگفتی که منبع این مته و پتک کجاست، میگفت خودم در فلان شبکه فارسیزبان خارجی دیدم و شنیدم. در واقع حز ریختن آب جوش روی فرد کهنسال، زدن سر مرحوم توسط خودش به دیوار، دادن فحش در پاسگاه و استنکاف عامل دیگر قتل آن مرحوم شبکههای فارسی زبان خارجی بودند.
خبرنگار تسنیم در گزارش خودش مینویسد: «وقتی به اهالی میگویم خبرنگارم. خیلی خوششان نمیآید. به کنایه میگویند خبر را که خارجیها دادند و تمام شد. بیا و از مشکلات ما برنجکاران بگو!» این خبرنگار در گفتگو با اهالی مطلع میشود که «همه اهالی میدانستند که مرحوم اوضاع روحی-روانی مساعدی نداشته است.» یک نفر دیگر میگوید: «مرحوم مردم آزار بود.»
خبرنگار تسنیم به نقل از یک عضو شورای محل میگوید: «مرحوم با جوانان روستای کناری درگیر شده بود و با ماشین پدرش به یکی از آنها زد. همان روز از روستای کناری برای دعوا آمدند. ولی اهالی سیدمحله اجازه ندادند دعوای گروهی شکل بگیرد. ولی در کل مرحوم حالی خوبی نداشت و صبح روز بعد به اذیت و آزار اهالی روستا پرداخت. روی یک از پیرمردها آب جوش ریخت. چند نفر دیگر را هم زد. و بعد هم یک دختر بچه ۱۲ ساله را در خیابان میزند.» او را به پاسگاه بردند و چون ورزشکار و بوکسور هم بود رییس پاسگاه زنگ زد که این پسره ما را بیچاره کرده. وقتی برگشتم دیدم میرموسوی با نیروهای پاسگاه درگیر شده و تا وقتی دستبند به دست و پایش بخورد همه را کتک زده است. هر کدام از عوامل نیروی انتظامی یک گوشهای افتاده بود. توی پاسگاه آنقدر گاز اشک آور زده بودند که نمیشد نفس کشید. کلی هم شوکر زده بودند تا آرامش کنند. من با میرموسوی صحبت کردم که آرام باشد و حتی از او خواستم از پدر آن دختر عذرخواهی کند.
تا اینکه فردایش یکباره خبر دادند میرموسوی فوت کرده است. باورمان نمیشد. از اینجا به بعد را نمیدانیم که در پاسگاه ناصرکیاده چه اتفاقی برایش افتاده یا وقتی به آگاهی لاهیجان برده شده است این بلا سرش آمده است. میگفتند یکی از افرادی که در لاهیجان بوده قبلاً با مرحوم درگیری داشته است. همین قدر میدانم». شنیدهها حاکی است که متاسفانه در بخشی از پاسگاه دوربین مداربسته وجود نداشته، این اتفاق افتاده است.
و سرانجام با وجود اینکه خود آن مرحوم عامل اصلی مرگ خودش بود، ولی نهایتا نیروی انتظامی با بازداشت پنج نفر از ماموران خاطی و برکناری فرمانده نیروی انتظامی لاهیجان مسئولیت اشتباه در این ماجرا را پذیرفته است.
عوامل کشته شدن محمد میرموسوی به گفته خبرنگار رسانه راستگرای تسنیم:
یک، خودش سرش را به دیوار زده بود.
دو، توی پاسگاه فحش داده بود و استنکاف کرده بود.
سه، با اهالی محله کناری درگیر شده بقود
چهار، روی یک مرد کهنسال آب جوش ریخته بود.
پنج، یک دختر دوازده ساله را کتک زده بود.
شش، همه ماموران پاسگاه را کتک زده بود.
هفت، رسانههای فارسی زبان بیگانه نقش داشتند.
هشت، آن مرحوم مردم آزار بود.
و طبیعتا با همه این عوامل طبیعی بود که وی کشته شود، و البته با وجود اینکه فرمانده و پنج نفر از ماموران پاسگاه برکنار شدند، اما خود آن مرحوم نقش اصلی را در کشته شدن خودش داشت.
دو، مصاحبه اول پزشکیان با صدا و سیما
اولین مصاحبه تلویزیونی رئیس جمهور برگزار شد و صدا و سیمای جلیلی سعی کرد با دو مجری هم خط و ربط با رئیس دولت سایه پوست موز زیر پای او بیاندازد. پزشکیان به گمان من مصاحبه خوبی کرد. نه قهرمان ملی بود، نه وعدههای عجیب و غریب داد، نه رکورد روسای جمهور سابق را شکست و خیلی واقعگرایانه تصویر واقعی از وضعیت کشور را عرضه کرد. صادق زیبا کلام در یک نوشته کوتاه تحلیل درست و تمیزی از این گفتگو ارائه کرد.
زیباکلام در مورد اولین گفتگوی رسمی رئیس جمهور نوشت: «من نمرۀ بالایی بابت نخستین گفتوگویشان با مردم به ایشان میدهم؟ من چون بههرحال معلم هستم، نمره دادنم از بخشهای مختلف است. از جمله یکی – دو نمره بواسطۀ آنکه اصرار نکردند همچنان با کاپشن بیایند، دادم. اما بیشترین نمره را در قسمتهای دیگر گرفتند. اولاً و برخلاف رویۀ معمول، گناه وضعیت موجود و نابسامانیهای مملکت را بر گردن مسئولین قبلی نریختند. نه برجام را مقصر دانستند و نه انگشت اتهام را به سمت ظریف و عراقچی گرفتند که برجام را نخوانده امضا کردند. از همه جالبتر آنکه پای دشمنان انقلاب، آمریکای جنایتکار، تحریمهای ظالمانه، اروپاییهای مزوّر دورو که به تعهداتشان در لغو تحریمها عمل نکردند، صهیونیستهای بیوطن غاصب، رسانههای مزدور فارسیزبان، سلطنتطلبهای وابسته و لیبرالهای غربزده را هم اصلاً به میان نکشیدند؛ و بالأخره مابقی نمره بواسطۀ آن بود که وعدۀ مدیریت جهادی جوانان انقلابی و قطع امید از خارج و تکیه بر داخل را ندادند.» به گمان من رئیس جمهور پزشکیان دارد مسیر درستی را پیش میرود. با همین فرمان برود خوب است.
سه، روسیه منافع خودش را به ما ترجیح داد
یعنی چطور باید به این ملت فهماند که خیلی طبیعی است اگر رئیس جمهور روسیه منافع کشور خودش را به منافع ایران ترجیح دهد و اگر رئیس جمهور سوریه منافع سوریه را بر منافع ایران ترجیح بدهد، انسان درستکاری است و اگر مسئولان حکومت ایران منافع فلسطین را بر منافع مردم و کشور ایران ترجیح بدهند، حتما اشتباه میکنند. در واقع ایران همواره در یک دوره ۸۰ ساله توسط هم شوروی و هم روسیه مورد سوء استفاده قرار گرفته است و البته هزینه آن را هم به خوبی با اهدای نسخه قرآن فلان و بهمان توسط پوتین به آیتالله خامنهای پرداخته است. واقعیت این است که روسیه دندانهای ایران را شمرده است.
حالا کریدور زنگزور به عنوان یک راهروی استراتژیک توانایی کاهش نقش ایران را در وضعیت ژئوپلتیک و تجاری منطقه دارد. در واقع این کریدور باعث برتری دادن قدرت ترکیه و جمهوری آذربایجان در منطقه میشود و رابطه عالی ایران و ارمنستان را که همواره یکی از نقاط قوت سیاست ایران در منطقه است از میان میبرد. در هفته گذشته تقریبا تمام شخصیتهایی که در مورد سیاست خارجی ایران اظهار نظر میکنند، اعم از جواد لاریجانی و محسن رضایی و دیگران بعد از موضوع گیریهای جدید پوتین درباره ایران و جزایر سه گانه نظر دادند.
محسن رضایی گفت: روسیه باید ابهامات را برطرف کند. روسیه هم نگفت: بابا بیخیال، ما سی ساله هی ابهام برطرف میکنیم شما خودتون رو به کوچه علی چپ میزنید. در همین حال پوتین برای انتخابات آینده آمریکا از کامالا هریس حمایت کرد. ترامپ هم بعد از این حمایت گفت: نمیدانم از پوتین تشکر کنم یا نه. البته سخنگویان رسمی حکومت آمریکا اعلام کردند که «پوتین در مورد انتخابات آمریکا اظهار نظر نکند.» یعنی چه این حرف؟ فعلا پوتین که در اثر فشارهای آمریکا و اروپا دچار ضعف بسیاری شده در حال چرخش از قدرت منطقهای خودش و احتمالا نزدیک شدن به آمریکاست. خدا بخیر کند.