حامد آئینه وند
📌انتشار نامه انتقادی فائزه هاشمی درباره وضعیت بند زنان اوین در آستانه دومین سالگرد جنبش «زن زندگی آزادی» انعکاس وسیعی در رسانه ها داشت و به ویژه با استقبال گرمی از سوی حاکمیت مواجه شد تا آنجا که میزان پایگاه خبری قوه قضائیه نیز بخش هایی از آن را بازنشر کرد و با استناد به نامه هاشمی به شکل تصریحی مبارزات زنان را به سخره گرفت و تهدید، ضرب و شتم و خود داری از درمان زنان را به استناد نامه وی کذب و تبلیغات علیه جمهوری اسلامی جلوه داد که قطعا با واقعیت فاصله زیادی دارد. فراموش نکنیم بزرگنمایی از هر سمت صورت بگیرد حتی اگر در مقاطعی منافعی برای اشخاص یا جریان های سیاسی داشته باشد در میان مدت و بلند مدت اثرات سوئی خواهد داشت که به آسانی جبران پذیر نخواهد بود.
📌با توجه به شناخت از نزدیکی که از خانواده آیت ا.. هاشمی رفسنجانی دارم به صراحت می گویم در میان فرزندان هاشمی شجاع ترین فائزه هاشمی است. در گذشته در باره ویژگی های شخصیتی فائزه هاشمی به تفصیل نوشته و بر این نکته تاکید کرده ام که در تمام سالهایی که فعالیت سیاسی و رسانه ای کرده است چه به عنوان نماینده مجلس پنجم، چه مدیر مسئول روزنامه زن، چه به عنوان بلند پایه ترین مسئول ورزش زنان در زمانی که «بخشی از قدرت در جمهوری اسلامی» محسوب میشده و چه در دورانی که به عنوان« مخالف سیستم» زندانی جمهوری اسلامی بوده است سعی کرده شخصیت سیاسی مستقلی فارغ از نسب پدری برای خود تعریف کند و در این مهم در مقایسه با سایر فرزندان هاشمی موفق بوده است . فراموش نکنیم دورانی که صحبت از حقوق زنان با مشکلات زیادی مواجه بود فائزه هاشمی پیشگام بود و برای ورزش زنان گامهای مهمی برداشت و از این جهت مستحق جفای فراموشی نیست. پس از رخدادهای سال ۸۸ نیز همواره زبان برایی در نقد حاکمیت، رهبری نظام و سپاه پاسداران داشته است و در انتخابات پیشین ریاست جمهوری امریکا با این امید نیز طرفدار ترامپ بود که تداوم ریاست جمهوری وی نظام را ناگزیر از اتخاذ تصمیمات سخت به نفع منافع ملی خواهد کرد. اما آیا فائژه هاشمی یک نیروی سیاسی برانداز است؟ خیر و در ادامه خواهم گفت چرا نیست.
📌پس از آبان ۹۸ و جنبش زن زندگی آزادی و تحولات پس از آن که گذار از جمهوری اسلامی را به یک ضرورت بنیادی چه در میان نخبگان و چه در میان توده مردم تبدیل کرده است فضای تنفسی زیادی برای نیروهای سیاسی که سوابق اصلاح طلبی و حضور در لایه هایی از قدرت در جمهوری اسلامی دارند باقی نمانده است. به عبارت دیگر تحولات جدید نیروهای جدیدی را به عرصه رهبری سیاسی وارد کرده و نیروهایی که ابتکار عمل را تا پیش از این در دست داشتند و به اصطلاح وزنه ای محسوب می شدند را به حاشیه برده که فائزه هاشمی نیز از آن جمله است. فحوای نامه و سطور نانوشته آن نشانگر نارضایتی خانم هاشمی از عدم توجه هم رزمانی است که تا پیش از تحولات جدید از ایشان حرف شنوی داشته و حالا دیگر ندارند. به واسطه دوستانی که در بند زنان اوین در ایام زندان و پس از آن داشتم از وضعیت ارتباطات فعالان مشهور زن و روابط شکرآب آنان با یکدیگر و رقابت هایشان آگاهم اما تا پیش از انتشار نامه هاشمی به دلیل مصلحت های سیاسی هیچ جایی به آن حتی اشاره نکرده ام اما ناگفته نمی گذارم که روابط فعالان مشهور زنان با یکدیگر نه تنها خوب نیست که در موارد متعددی هیچ سطحی از همکاری هم میان آنان وجود ندارد و متاسفانه دلایل آن هم کمتر سیاسی و بیشتر شخصی است اما در این مورد خاص یعنی انتقاداتی که خانم هاشمی مطرح کردند و مصادیق روشنی نگفته اند به نظر می رسد بیشتر کلی گویی هایی نشات گرفته از نوعی احساس انزوا در رهبری جنبش زنان و نگرانی از پیامدهای فرو پاشی جمهوری اسلامی و استقرار نظم جدیدی است که ایشان و هم قبیله ای ها در آن جایی ندارند .
📌اگر فرضیه من اشتباه باشد بر من پوشیده است چرا باید بعد از پرداخت هزینه های اعتقاد به «عبور از جمهوری اسلامی» به «اصلاحات ساختاری» بازگشت آن هم وقتی به ادعای خودشان در آغاز نامه شرایط روز به روز بدتر نیز شده است. اگر اراده واقعی بر اصلاح روابط میان فعالان زن و اصلاح رویه های غلط تشریح شده وجود داشت راههای بهتری جز نامه عمومی در دسترس بود بیآنکه بر چهره مظلوم جنبش زن زندگی آزادی و امیدهای مردمانی نگران به آینده ایران خاک پاشید و از سوی دیگر به نظام فرصت داد تا برای سرکوب های جدید با کاهش هزینه هایی که این نامه فراهم می کند، تجدید قوا کند.