سایت ملیون ایران

۷۳۰ روز پس از مرگ مهسا؛ آنچه با گلوله از بین نرفت

 
یکی از بارزترین دستاوردهای جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، ملت شدن مردم ایران بود؛ این اعتراضات به بیش از ۱۶۰ شهر در سراسر ایران گسترش یافت، ازجمله تهران، مشهد، اصفهان، تبریز، سنندج، زاهدان و بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ دیگر. این حرکت اعتراضی به‌سرعت به سایر مناطق گسترش یافت و حتی شهرهای مرزی و روستایی را نیز در بر گرفت
 

دو سال از بزرگترین جنبش اعتراضی دوران معاصر تاریخ ایران می‌گذرد؛ لحظه تولد جنبشی که شعار و نماد آن هم‌زمان «زن، زندگی، آزادی» بود. این جنبش اگرچه به اهداف بلندش مانند سرنگونی جمهوری اسلامی نرسید، اما در قالب یک انقلاب اجتماعی دستاوردهای فراوانی با خود به‌همراه داشت و همچنان و هر روز، در حال ادامه است.

***

پس از اعتراضات سال ۱۴۰۱، موضوع زنان، حقوق زنان، حق انتخاب آزادانه پوشش و مبارزه با تبعیض، تبدیل به مساله روز شد و بروز اجتماعی پیدا کرد. «ایران‌وایر» در دومین سالروز جان‌باختن «مهسا‌ (ژینا) امینی» در بازداشت گشت ارشاد، پای صحبت افرادی از طبقات مختلف اجتماعی و فعالان صنفی نشسته است تا درباره تاثیرات اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» بر زندگی‌شان و دستاوردهای آن بگویند.  

ملت شدن یک ملت

یکی از بارزترین دستاوردهای جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، ملت شدن مردم ایران بود. این اعتراضات به بیش از ۱۶۰ شهر در سراسر ایران گسترش یافت، ازجمله تهران، مشهد، اصفهان، تبریز، سنندج، زاهدان و بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ دیگر. این حرکت اعتراضی به‌سرعت به سایر مناطق گسترش یافت و حتی شهرهای مرزی و روستایی را نیز در بر گرفت.

این اعتراضات همچنین از لحاظ جغرافیایی به مناطق مختلف کشور کشیده شد و اقشار مختلف جامعه ازجمله زنان، دانشجویان، کارگران، و اقلیت‌های قومی و مذهبی به خیابان‌ها آمدند.

از همان روزهای اول اعتراضات، شعارهایی در همبستگی بین اتنیک‌های مختلف ایران شنیده می‌شد. «آذربایجان اُیاق دی، کردستانا دایاق دی» (آذربایجان بیدار است، پناه کردستان است)، «از کردستان تا تبریز، صبر ما شده لبریز»، «از کردستان تا تهران، خونین تمام ایران»، «سنندج، زاهدان، چشم و چراغ ایران»، «کُرد، بلوچ و آذری؛ آزادی و برابری» و «از زاهدان تا تهران، زن مقاومت آزادی.»

«نینا» یک سینماگر است، او به‌دلیل ادامه موج سرکوب هنرمندان توسط جمهوری، ترجیح داده است تا با نام مستعار با ایران‌وایر گفت‌وگو کند. به‌گفته نینا،‌مهم‌ترین دستاورد اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» باور به شعار «اگه با هم یکی نشیم، یکی یکی تموم می‌شیم» بوده است.

او ادامه داد: «شاید در تقویم تنها دو سال گذشته باشد از آن شبی که زنان تهرانی مقابل بیمارستان کسری تجمع کردند و روزی که زنان سقز در آرامگاه آیچی روسری از سر برداشتند، اما برای ما، برای مایی که ما شدیم زیر رگبار ساچمه، زیر سایه باطون، در حال فرار از دست لباس شخصی‌ها، در حال مقاومت زیر بازجویی و…، یک عمر گذشته است. عمری سخت اما پر امید.»

به‌گفته نینا، او نیز مانند خیلی از همکارانش بعد از شروع اعتراضات تصمیم گرفت که دیگر با قوانین جمهوری اسلامی در عرصه سینما فعالیت نکند و این تصمیم از سوی دوستان و خانواده‌اش مورد استقبال قرار گرفته است.

نینا ماه‌هاست که دیگر منبع درآمد مشخصی ندارد، اما اطرافیان او کمکش می‌کنند برای یافتن پروژه‌های کوچک طراحی صحنه یا لباس، تا بتواند درآمدی داشته باشد. هم‌زمان با کمک یک پروژه فروش محصولات تولیدی زنان روستایی، به زنان در زمینه تولید محصولات به روزتر کمک‌ می‌کند و در عوض در بخشی از سود آن‌ها شریک می‌شود.

او که به‌واسطه این پروژه با بخش زیادی از زنان روستایی سراسر کشور در ارتباط است، به ایران‌وایر گفت: «شاید همه شما در مورد تغییر چهره شهرهای بزرگ مانند تهران، شیراز و تبریز شنیده باشید، تغییر واقعی اما در روستاها رخ داده است. جایی که زنان صدای واقعی اعتراضات مهسا را شنیدند و نسبت به حقوقشان حساس و آگاه شدند. حتی مردان روستایی نیز در رابطه با مسائل مربوط به زنان پیشرفت قابل توجهی داشتند، نمی‌خواهم ادعا کنم که تمامی مشکلات کشور حل شده، اما امروز حداقل می‌دانیم چه مشکلاتی داریم و می‌دانیم که برای حل آن‌ها جز هم کسی را نداریم.»

ما فهمیدیم که چقدر نمی‌دانستیم

یکی از تاثیرهای اعتراضات «زن، زندگی، آزادی»، آگاهی بود. آگاهی از میزان و عمق تاثیر تبعیض علیه زنان و مطابه‌گری حقوق زنان.

«مهران» ۴۱ ساله است، همسر و پدر دو دختر. او به ایران‌وایر می‌گوید: «همیشه فکر می‌کردم برای همسرم و فرزندانم، شوهر و پدری غیر‌سنتی-مذهبی و برابری‌ خواه هستم، اما پس از اعتراضات مهسا فهمیدم که چقدر نسبت به مسائل و مشکلات زنان جامعه و حتی زنان خانواده‌ خودم، ناآگاه هستم.»

او برای مثال به مساله ممنوعیت «ورود زنان به ورزشگاه‌ها» اشاره کرد و افزود: «می‌دانستم که ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه‌ها مصداق تبعیض است، اما گویا همچون قورباغه‌ای که به آهستگی پخته شده‌ است، در مقابل این تبعیض بی‌تفاوت شده بودم. مساله پوشش اجباری هم همین بود.»

مهران دو روز بعد از جان‌باختن مهسا، از همسرش، دخترانش و … عذرخواهی کرده است، برای آنکه در گذشته گاهی برای رعایت پوشش اجباری به آن‌ها تذکر می‌داده: «تا پیش‌از اینکه یک دختر، یک انسان، به‌دلیل حجاب جان خود را از دست بدهد، واقعا فکر می‌کردم که یک تکه پارچه ارزش درگیری و  دادگاه-پاسگاه شدن را ندارد، بعد از آن فهمیدم اگر پشت آن پارچه باوری هست که می‌تواند جان یک انسان را بگیرد، ما همگی باید در کنار هم با آن مبارزه کنیم.»

«علی»، دانشجویی ۱۹ ساله است، او طول اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» یکی از هزاران نوجوانی بود که در خیابان‌ها علیه سیاست‌‌های جمهوری اسلامی اعتراض می‌کرد. علی به ایران‌وایر گفت: «اعتراض من و امثال ما تمام نشد، هنوز ادامه دارد، با مخالفت کردن با ارزش‌های جمهوری اسلامی و حمایت کردن از زنان.»

او ادامه داد: «من و گروهی از دوستانم به کافه‌هایی که زنان بدون حجاب اجباری را راه نمی‌دهند، نمی‌رویم. تا زمانی که زنان حق ورود آزادانه و برابر به ورزشگاه‌ها را نیافتند، به استادیوم‌ها نمی‌رویم، تا جایی که بتوانیم جلوی بازداشت زنان توسط ماموران گشت ارشاد و گشت نور و … را می‌گیریم. جمهوری اسلامی زنان را دشمن قلمداد کرده است، پس ما وظیفه حمایت از زنان را به بهترین وجه انجام می‌دهیم.»

علیه رانت مذهبی

جمهوری اسلامی در طی بیش از چهل‌سال عمر خود، رانتی را به‌نفع شهروندان مذهبی و باورمند ایجاد کرده است. رانتی که به‌واسطه قرائت جمهوری اسلامی از دین اسلام و مذهب شیعه، کما‌بیش نصیب اکثر دین‌داران می‌شد. در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» اما بسیاری از باورمندان در واکنش به خشونت عریان جمهوری اسلامی، ترجیح دادند راه‌ خود را از جمهوری اسلامی جدا کنند. 

از همان روزهای اول، تصویر زنانی و مردانی با ظاهر معیار جمهوری اسلامی منتشر می‌شد که به حجاب اجباری یا سرکوب معترضان اعتراض داشتند. بسیاری از این افراد در جریان اعتراضات ۱۴۰۱ ترجیح دادند که در حمایت از این جنبش اجتماعی، حتی به‌رغم باورهایشان، ظاهر خود را تغییر دهند تا در شمار حامیان جمهوری اسلامی قرار نگیرند.

«مژگان»، یکی از افرادی‌‌ست که پس از اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» متوجه تبعیضی شده است که همراه در زندگی، به نفع او در جریان بوده؛ اویی که زنی معتقد به حجاب اسلامی‌ست. این زن ۳۹ ساله و ناظم یک مدرسه مذهبی است. او در تمامی سال‌های عمرش به‌رغم عدم اعتقاد به مشی سیاسی جمهوری اسلامی، به‌عنوان زنی مذهبی و دارای پوشش معیار جمهوری اسلامی از امکاناتی خاص برخوردار بوده است.

مژگان به ایران‌وایر گفت: «اولین بار سر صف مدرسه برای داشتن چادر از من تقدیر شد، پس‌از آن هم درهای مختلف مانند گزینش آموز‌ و‌پرورش و…، بسیار راحت‌تر از دیگرانی که چادر نداشتند به روی من باز می‌شد. در دوران کودکی متوجه دلیل نفرت برخی همکلاسی‌هایم نمی‌شدم، اما در دوران بزرگسالی می‌دانستم که برخی از مردم، حتی همسایه‌هایم از من به‌دلیل پوششم کناره‌گیری می‌کنند و همواره سوالم این بود که چرا دیگران متوجه نمی‌شوند من فقط یک زن مسلمانم و در بسیاری از زمینه‌های مخالف سیاست‌های جمهوری اسلامی. متوجه نبودم که چرا کسانی که من را نمی‌شناسند و حتی بسیاری که من را می‌شناسند هم، با من همان رفتاری را دارند که با هواداران جمهوری اسلامی دارند.»

برای مژگان، روز انتشار خبر جان‌باختن «نیکا شاکرمی»، نوجوان جان‌باخته در اعتراضات ۱۴۰۱، روزی بود که فهمید چرا دیگران از او فاصله می‌گیرند: «من همیشه از یک رانت در حکومت جمهوری اسلامی برخوردار بودم، رانت زنده ماندن، مورد احترام قرار گرفتن، راحت‌ کار پیدا کرد، در حراست‌های ادارات توهین نشنیدن، در‌حالی‌که جان جوانان همین آب و خاک برای نپوشیدن این لباس و اعتراض به قتل یک دختر جوان در بازداشت گشت ارشاد، به سادگی گرفته می‌شد.»

 خبر شلیک عامدانه به چشمان معترضان، برای مژگان نقطه پایان بود.

او اولین بار آذر۱۴۰۱ خبر شلیک عامدانه به چشمان «نیلوفر آقایی»، مامایی که در تجمع آبان‌ پزشکان هدف قرار گرفت و یک چشمش را از دست داد، شنید و پس‌از آن چادر را کنار گذاشت و از آن مدرسه مذهبی استعفا داد. 

به گفته مژگان، چادر لباس محترم‌ترین و عزیزترین شخصیت‌های زندگی‌اش بود و او نمی‌توانست بپذیرد که با آن لباس جوانان به خاک و خون کشیده می‌شوند. او ادامه داد: «ساعت ۱۰ صبح که خبر را خواندم، به دفتر مدیر رفتم و استعفایم را نوشتم و بدون هیچ حرف و سختی از مدرسه بیرون آمدم. در آن مدرسه ما افرادی را تربیت می‌کردیم و آموزش می‌دادیم که قرار بود در آینده از سیاست‌های جمهوری اسلامی منتفع شوند و دین و آیین من را به گروگان همین منافع گرفته بودند.» 

مژگان بعد از آن دیگر چادر به سر نکرده است، اما همچنان حجابش را رعایت می‌کند.

دو سال از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» می‌گذرد، جنبشی که تاثیرات عمیق اجتماعی با خود به‌همراه داشت. اعتراضات ۱۴۰۱ اگرچه هزینه‌ای بسیار با خود به‌همراه داشت، تا جایی که کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل در جدیدترین گزارش خود خبر از سرکوب شدیدتر زنان را داد، با‌این‌حال دستاوردهایی غیر قابل کتمان نیز داشت؛ دستاوردهایی که جمهوری اسلامی به‌رغم دو سال سرکوب، نتوانسته است آن‌ها را نابود کند.

خروج از نسخه موبایل