اگر بتوان طی برنامهای چندساله از نظر عمران شهری مشکلات «سردشت» را برطرف کرد، مشکلات اشتغال را کاهش داد و برای سایر مسائل مردم چارهای اندیشید، آنگاه میتوان با طراحی معماری ویژهای از نمادهای تاریخی، طبیعی و البته نمادهایی از حملات شیمیایی صدام به شهر، «سردشت» را آماده پذیرایی از گردشگران صلحطلب از تمام نقاط دنیا کرد.
روایت مظلومیت شهر «سردشت» پایانی ندارد؛ از هر زاویه که به این فاجعه نگاه کنیم، درد بیرون میزند. کلکسیون دردی که گذشت سالهای بسیار نتوانسته مرهم کوچکی بر آن بگذارد. برای بررسی ابعاد بمباران شیمیایی «سردشت» سراغ «احسان هوشمند» رفتهایم. فردی که سالهاست پیگیر حقوق قربانیان فاجعه «سردشت» است و اگر در بنیاد شهید کار میکرد و اختیاری داشت، تمام شهروندان سردشتی را بیمه میکرد و حق جانبازی برایشان قایل میشد. اگر پزشکی بود که میتوانست به سردشتیها کمک کند، به این شهر میرفت و در بیمارستان قربانیان شیمیایی آن روزگار میگذراند. اگر عضو شورای شهر تهران بود، میدانی را به یاد بمباران «سردشت» نامگذاری میکرد و اگر در سازمان منع گسترش سلاحهای شیمیایی کارهای بود، «سردشت» را بهعنوان نماد صلح در دنیا معرفی میکرد. هوشمند، علاوه بر عنوانهایی نظیر کارشناس مطالعات قومی و مسائل جامعهشناسی، عنوان دیگری میتواند داشته باشد که روز به روز با آن عجینتر میشود؛ خطا نرفتهایم اگر بخواهیم به این شکل بنویسیم که «آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی ما با «کارشناس مسائل شهر سردشت» است»:
بهعنوان پژوهشگر مطالعات قومی، چه تصویری از «سردشت» قبل از ۶۶ یا حتی قبل از سال ۱۳۵۹ ارایه میکنید؟
«سردشت» یکی از مناطق زیبای حوزه کردنشین ایران است که در جنوبغربی استان آذربایجانغربی قرار گرفته. متاسفانه بخش کردنشین استان آذربایجانغربی و ازجمله «سردشت» در سالهای پس از انقلاب با حوادث غمباری روبهرو بودهاند. یکی از این حوادث، بروز درگیریهای نظامی میان احزاب مستقر در منطقه اعم از احزاب کُرد و نیز احزاب چپ با نیروهای دولتی است که تلفات قابل توجهی برجای گذاشت و خسارات اقتصادی زیادی هم داشت و «سردشت» هم در این حادثه هزینههای قابلتوجهی متحمل شد. همچنین با شروع جنگ تحمیل شده دولت بعث عراق نیز مردمان شهرستان «سردشت» همچون دیگر مناطق نزدیک با مناطق جنگی با عوارض جنگ دست به گریبان بودهاند. از این نظر ساختار اجتماعی و اقتصادی این شهرستان همچون دیگر مناطق مرزی در غرب کشور تحتتاثیر این رویدادهای ناگوار قرار گرفته و تلفات سنگینی چه از نظر انسانی و چه از نظر اقتصادی و اجتماعی بر این شهرستان وارد آمد. یکی از آثار جنگ، رشد و افزایش مهاجرت از روستاها و هجوم روستاییان به شهرهاست که موجب رشد بیسابقه جمعیت شهری ازجمله در «سردشت» میشود. رشد جمعیت شهری بیآنکه زیرساختهای لازم شهری مهیای چنین رشدی باشد و امکانات شهری جوابگوی نیازهای مردم باشد. نظام اداری و سیاسی هم در این دوره یعنی دوره جنگ جز رتق و فتق امور جاری و عادی، برنامه خاصی برای اداره کشور نداشت. در سال ۶۲ حومه سردشت مورد هجوم بمباران شیمیایی قرار گرفت کما اینکه در این دوره جنگ موجب شد تا اقتصاد منطقه به ویژه کشاورزی و دامداری صدمات قابلملاحظهای متحمل شود. «سردشت» از نظر منابع آب و رودخانهها وضع خوبی دارد. رودخانه زاب و نیز آبشار زیبای شلماش چشمانداز طبیعی منحصر بهفردی در جغرافیای منطقه ایجاد کرده است. ضمن آنکه جنگلهای بلوط هم بر این زیباییها افزوده است. طبیعت بکر و وجود برخی آثار تاریخی دیرپا در این منطقه هم بر جذابیتهای گردشگری شهرستان افزوده است. مرزنشینی و گسترش تجارتهای مرزی هم موجب شده تا اقشاری از مردمان این شهرستان از این طریق به امرارمعاش بپردازند.
اگر بخواهیم جدا از ویژگیهای جغرافیایی «سردشت» به رفتارشناسی مردم این شهر هم بپردازیم، چه المانهایی را باید مشخص کنیم؟
مردم «سردشت» مسلمان، سنیمذهب و کرد زبان با گویش مکری هستند. مشخصات قابلملاحظهای برای این مردم میتوان برشمرد. از سویی میهماننوازی که مشخصه عام همه ایران و بهویژه مردم کرد ایرانی است در میان سردشتیها بسیار چشمگیر است. همچنین دینداری، صمیمیت، صفا و صداقت عمومی یکی دیگر از مشخصههای این مردمان است. سختکوشی و صبر و مدارا را هم باید بر این لیست افزود. مردم «سردشت» طی ۲ دهه گذشته در برابر رنجها و آسیبهایی که بهخاطر بمباران شیمیایی به آنها وارد شده با تحمل شدیدترین مصایب و صبر در برابر سختیها و رنجها نمایش باشکوهی از ایثار و از خود گذشتگی داشتند. هر چند در برابر این کارنامه درخشان مردم، شوربختانه کارنامه مسئولان مربوطه بهویژه در دورههای پیش و بهرغم تلاشها و فعالیتهای صورت گرفته، چندان قابلقبول نیست و در برابر این همه هزینهای که مردم با تن رنجور و روح زخم خوردهشان پرداخت کردهاند، کارهای صورت گرفته مسئولان نمره قابلقبولی دریافت نمیکند. این صحبت به معنای آن نیست که کاری صورت نگرفته، کارهای زیادی پیگیری شده اما شدت فاجعه و میزان نیاز مردم بسیار بالاتر از میزان اقداماتی است که تاکنون انجام شده است.
به ۷ تیر ۶۶ برسیم؛ شما با خانوادههای قربانیان و جانبازان این فاجعه در ارتباط هستید؛ در این روز چه گذشت آقای هوشمند؟
بمباران شهر حدود ساعت ۵.۴ عصر به وقوع میپیوندد. مردم هریک در گوشهای مشغول گذران امور زندگیشان هستند. گروهی تازه از اداره به منزل بازگشته و درحال استراحت هستند. گروهی دیگر در مغازههایشان، گروهی دیگر هم بر زمینهایشان. یکباره ۳ هواپیمای عراقی بر فراز شهر «سردشت» و حومه ظاهر شده و ۴ نقطه شهر را هدف بمب قرار میدهند. ابتدا مردم فکر میکنند بمبهای عادی است که پیش از آن هم تجاربی از بمباران داشتهاند. اما در میان آتش و خون و استرس به تدریج مردم متوجه میشوند که بمبها شیمیایی است. موج سنگین تلفات و مجروحان، همه را غافلگیر میکند. هرکس با وسیلهای دولتی، آمبولانس، خودرو ادارات یا حتی خودروهای شخصی درپی یاری همشهریان و نزدیکان است. زخمیها به سرعت به شهرهای اطراف از بانه و مهاباد تا ارومیه اعزام میشوند و گروهی نیز به تهران. برخی تمام خانه و کاشانهشان را از دست میدهند؛ گروهی والدینشان، گروهی دیگر فرزندان یا برادران و خواهرانشان را، محشری در ۷ تیرماه ۶۶ در «سردشت» برپاست. چه میشد در این وضع بغرنج انجام داد؟ از کسی کاری ساخته نیست. همه شوکه شدهاند و کم بودن امکانات هم بر استرس و غمها افزوده است. صدام حسین نهایت قساوتش را در این شهر به نمایش گذاشته بود.
بمبهای شیمیایی که در «سردشت» بهکار گرفته شده از چه نوع بوده است؟
بمبهای به کار گرفته شده در «سردشت» از نوع بمبهای شیمیایی با گاز خردل بوده است. این گاز جزو عوامل تاولزا طبقهبندی میشود و دارای اثرات مخرب و دراز مدت روی پوست، چشم، سیستمتنفسی و دستگاهگوارشی است. هرچند از اثرات این گاز بر اعصاب مجروحان هم نباید غافل بود.
آمارها در زمینه قربانیان «سردشت» متناقض است و بنیاد شهید، پزشکان و کارشناسانی که در زمان فاجعه به محل اعزام شدهاند، هرکدام یک رقمی را اعلام میکنند؛ شما در این مورد چه نظری دارید؟
همین که هنوز آمار دقیقی از زخمیها و مجروحان این حادثه وجود ندارد، جای بسیار تأسف است. یعنی مسئولان محلی، استانداری آذربایجانغربی و مسئولان کشوری با این پدیده ویژه جنگ یعنی بمباران شیمیایی «سردشت» تاکنون بهعنوان مورد ویژه برخورد نکردهاند. به نظر میرسد ۲ نوع آمار رسمی در این خصوص وجود دارد؛ آماری که بنیاد شهید دارد و آماری که توسط دولت در مجامع عمومی داخلی و خارجی طرح شده است. میان این آمارها تفاوت قابلملاحظهای وجود دارد. بنیاد شهید بهعنوان مسئول ثبت رسمی افراد جانباز تاکنون بخش قابلتوجهی از جانبازان و مجروحان سردشتی را بهعنوان جانباز قبول نکرده است. در این خصوص به نظر میرسد بخشینگری و توجه صرف به مسائل سازمانی و بودجهای موجب چنین مشکلی شده است. یعنی بهانهشدن محدودیتهای قانونی و نیز محدودیتهای بودجهای. نقش دولت در این نوع رویدادها حافظ حقوق شهروندان کشور و پیگیری مسائل و مشکلات و حل مسائل است و موظف است در اینخصوص با برنامهریزی جامعی در کمترین زمان ممکن تکلیف شهروندان رنجکشیده سردشتی را روشن کند تا هم این آمارهای ضد و نقیض یکپارچه شود، هم تکلیف حقوق قانونی و انسانی این بیماران روشن شود. اگر ملاحظه شود بر شمار آمارهای زخمیها هم افزوده خواهد شد. افزون بر مشکلی که عرض شد انتقال اثرات این بمب بر نسل بعدی و تولد کودکان معلول را هم باید درنظر گرفت. همچنین برخی آثار این بمبها سالهای بعد از بمباران نمایان میشود. نباید درباره مردم «سردشت» نهادهای مسئول و ازجمله بنیاد شهید با سختگیری عمل کنند و با در نظر گرفتن شرایط منطقه باید زودتر برای ثبت تمامی مجروحان این حادثه اعم از کسانی که همان روز مجروح شده و نیز کسانی که بعد تحتتاثیر قرار گرفتهاند، اقدام شود. سازمانهای خدماتی برای ارایه خدمات به همین دست از مردمان رنج کشیده تأسیس شدهاند و بیشک این وظیفه قانونی آنهاست که باید به آن عمل کنند وگرنه باید پاسخگوی ضعفها و کاستیهایشان باشند. باید مسئولانهتر و همدلانهتر با مردم آسیبدیده بهویژه اقشار تهیدستتر روبهرو شد.
«سردشت» اولین شهری است که مورد بمباران شیمیایی قرار گرفته؛ اما چرا شهر حلبچه اینقدر رسانهای شده؟ بهطوری که شاید بتوان ادعا کرد در سایه نام این شهر و بمباران آن گم شده است.
متاسفانه وقتی فاجعه «سردشت» روی داد، مسئولان کشور نگران اثرات روانی این وضع روی رزمندگان بودند و لذا با چنین تحلیل نادرستی نتوانستند به صورت گستردهای با معرفی جنایت صورت گرفته و چهره جنایتکار ارتش عراق و صدام حسین راه را برای اعمال فشار روی او در عرصههای بینالمللی هموارتر کنند. البته ایران تلاش کرد تا این موضوع را در شورای امنیت پیگیری کند اما با اعمال نظر کشورهای غربی و حتی شوروی سابق این پیگیری بهجایی نرسید. اگر رسانههای بینالمللی همچون فاجعه حلبچه دعوت میشدند و گزارشهای رسانهای در سطحی عامتر منتشر میشد احتمالا امروز شاهد چنین وضعی نبودیم. اما وقتی فاجعه حلبچه روی داد چون در حلبچه مردم کرد عراقی مورد حمله شیمیایی قرار گرفته بودند و البته ابعاد جنایت و کشتار بسیار گستردهتر بود رویکرد ایران تغییر کرد و با دعوت از چند صد روزنامهنگار و گزارشگر تلویزیونی از تمام دنیا راه را برای بینالمللی کردن موضوع گشود. حضور چند صد روزنامهنگار در حلبچه آن هم چند روز پس از بمباران شیمیایی این شهر موجب شد تا موضوع ابعاد بینالمللی بیابد و لذا شاهد بودیم که در این سالها مساله بمباران شیمیایی «سردشت» تحتشعاع بمباران شیمیایی حلبچه قرار گیرد. در سالهای پس از جنگ هم از سویی فعالان فرهنگی و روزنامهنگاران کرد و از یک طرف دیگر روزنامهنگاران کشور در اینخصوص با کمکاری فزایندهای کمتر خود را متوجه آلام مردمان رنجدیده «سردشت» کردند و به جز گروهی معدود بسیاری از فعالان خود را درگیر مبحثی به این درجه از اهمیت نکردند.
فعالیت رسانهها درمورد پرداختن به فاجعه بمباران شیمیایی «سردشت» را چگونه ارزیابی میکنید؟
شوربختانه مهمترین رسانه کشور یعنی رادیو و تلویزیون کشور در این مهم کارنامه بسیار ضعیف و غیرقابلقبولی دارد و نمره مردودی دریافت میکند. در این رسانه فراگیر تاکنون در ۲۷سال گذشته درقالب تولید برنامههای هنری، سینمایی، موسیقایی، مستند و گزارش و خبر بسیار محدود به موضوع پرداخته شده است و کمتر تلاش شد تا از زوایای مختلف فداکاری و صبوری مردم «سردشت» به تصویر کشیده شود.
به اعتقاد کارشناسان محیطزیست، ترکیبات بمبهای شیمیایی نزدیک به ۱۰۰سال در خاک محل مورد اصابت باقی میماند؛ با این حساب هنوز در خاک شهر «سردشت» این ترکیبات شیمیایی وجود دارد؛ اقدامی برای حل این مساله صورت گرفته است؟
حل و فصل مشکلات و مسائل مردم «سردشت» نیازمند تدوین برنامه جامع و کارشناسانهای است که با مقدمه طرح آمایش سرزمین و برنامهریزی میانمدت میتواند موجب شناسایی مشکلات این شهرستان مهم کشور و حلوفصل بخشی از این مشکلات شود. همانگونه که شما اشاره داشتید هنوز پایش خاک و زمین در «سردشت»، همچون سایر نقاط شیمیایی شده کشور، در دستور کار قرار نگرفته است. ضمن آنکه مشخص نیست آیا واقعا هنوز مواد شیمیایی در زمین و فضای «سردشت» باقی است یا خیر. برای این مورد هم گمان نمیکنم تاکنون کاری صورت گرفته شده باشد. پایش سرزمین و فضای شهری «سردشت» برای تضمین سلامتی نسل بعدی و رفع مخاطرات احتمالی بسیار ضروری است. برخی از مردم شهر میگویند، پس از تخریب یا بازسازی خانهها پوستهایشان به خارش میافتد و چشمهایشان حساس میشود و حتی بوی بمب به مشام میرسد. البته این گزارشها هنوز به صورت کارشناسی تایید نشده اما پایش زمین و فضاهای مسکونی ضرورتی است که تاکنون به صورت جدی موردتوجه قرار نگرفته است.
هنوز پس از گذشت ۲۷سال بسیاری از شهروندان «سردشت» جانباز شناخته نشدهاند و بدون حق بیمه و درمان رایگان روزگار میگذرانند؛ بیمارستان تخصصی جانبازان شیمیایی هم که در این شهر ساخته شده بدون پزشک متخصص و امکانات درمانی فعالیت میکند؛ آیا ۲۷سال زمان کمی بهنظر میرسد؟ نگاه ویژهای که باید به «سردشت» شود، از چه کانالی میبایست اتفاق بیفتد؟
گفته شد که برای «سردشت» باید برنامه ویژهای ارایه شود. مگر در ایران چند شهر همانند «سردشت» وجود دارد که قربانی مواد شیمیایی باشد؟ فقط و فقط «سردشت» است که چنین وحشیانه مورد حمله شیمیایی صدام حسین قرار گرفته است. این خاص بودگی باید در برنامهریزیها هم خود را نشان دهد. یعنی چون وضع «سردشت» خاص است باید برای آن هم برنامه خاص داشت. تدوین برنامه خاص محتاج مصوبه هیات وزیران است. البته مجلس هم در این خصوص تاکنون گام مهمی برنداشته است. با هماهنگی دولت و مجلس میتوان برای «سردشت» برنامه ۵سالهای ویژه تدوین کرد. همانگونه که مناطق ویژه اقتصادی در کشور داریم، ضروری است مناطق ویژهای هم در حوزههای دیگر داشته باشیم و «سردشت» اتفاقا یکی از همین مناطق ویژه باید باشد که میتواند این ویژه بودن هم اقتصادی و هم اجتماعی و پزشکی باشد. پیشنهاد میکنم که «سردشت» با عنوان شهر صلح نامگذاری شود، یعنی منطقه ویژه صلح و نوعدوستی ایرانیان «سردشت». در این برنامه میتوان به اهم مشکلات و مسائل این حوزه رویکردی کارشناسانه داشت. اگر بتوان طی برنامهای چندساله از نظر عمران شهری مشکلات «سردشت» را برطرف کرد، مشکلات اشتغال را کاهش داد و برای سایر مسائل مردم چارهای اندیشید، آنگاه میتوان با طراحی معماری ویژهای از نمادهای تاریخی، طبیعی و البته نمادهایی از حملات شیمیایی صدام به شهر، «سردشت» را آماده پذیرایی از گردشگران صلحطلب از تمام نقاط دنیا کرد. طبیعت بکر و سبز و جنگلی و زیبای «سردشت»، آبهای جاری اطراف شهر، اماکن تاریخی و مردمی نجیب و شریف و تحصیلکردگانی وطندوست و پرتلاش، تنها امر غایب این مهم همّ ملی مسئولان و برنامهها و تلاش آنان است تا از این رهگذر بتوان قدرشناس مردم شهر «سردشت» به پاس ایثار و فداکاریهایشان باشیم.
مردم آسیبدیده شرایط بسیار سختی را تحمل میکنند. در حالت عادی داشتن هر مریض یا مجروحی در منزل هر شخصی در هر جای دنیا آثار روحی و روانی خاصی به دنبال دارد. این کار استرسزاست و افسردگی میآورد. در «سردشت» این مجروحان به دلیل اینکه صدا یا تن صدایشان، حنجره و ششهایشان آسیبدیده و وضع فرد را از حالت طبیعی خارج کرده یا اینکه از نظر جسمی و حتی وضع سیما و صورت شخص یعنی مهمترین بخش تن آدمی از منظر زیباشناسی- یعنی چهرههایشان- آسیبدیده طبیعی است که مشکلات روانی و روحی دوچندان شود؛ هم برای خود شخص که فشار بسیار سنگینی را تحمل میکند، هم برای اطرافیان فرد مجروح. آن هم نه برای یک روز و ۲روز برای سالها. طبیعی است در این وضع این فشارها گاه عوارضی درپی داشته باشد، تنشهایی را ایجاد کند و البته گاه حتی موجب انتحار فرد شود؛ امری که در «سردشت» روی داده و میدهد. آیا برای این بیماران، مددکاران و روانشاسان زبده در نظر گرفته شده تا به صورت منظم و ادواری وضع روانی آنها و خانوادههایشان را پیگیری کنند؟ اساسا این ضرورت حس شده است؟ اگر پاسخ آری است، نتیجه چه بوده است؟
دکتر احسان هوشمند
منبع: روزنامه شهروند