عصر ایران ؛ جعفر محمدی – روزهای ۲۷ و ۲۸ شهریور، هزاران پیجر که در دست نیروهای حزب الله و مرتبطان آنها بود، منفجر شدند، دهها نفر جان خود را از دست دادند و هزاران نفر نیز مجروح شدند. طراحی پیجرها به گونه ای بود که برای دیدن پیام، باید دو دکمه به طور همزمان فشرده می شدند. به همین دلیل دست ها و چشم های دارندگان پیجرها آسیب های جدی دید تا نتوانند در عملیات علیه اسرائیل شرکت کنند. چند روز بعد از آن، عملیات زمینی ارتش اسرائیل علیه جنوب لبنان آغاز شد.
ماجرا پیجرها، پدیده ای عجیب در دنیای جاسوس ها و جنگ ها بود. گویا در تمام سال هایی که پیجرها در یک فرایند پیچیده به حزب الله فروخته شده بودند، موساد از طریق آنها، تمام مکالمات را شنود می کرد و در بزنگاه قبل از جنگ، منفجرشان کرد تا هزاران نیروی میانی حزب الله را از رده خارج کند.
ماجرا اما به پیجرهای حزب الله ختم نمی شود. در ایران نیز سال هاست که با پدیده مشابهی سر و کار داریم که آثار مخرب تری از پیجرهای لبنان دارد: فیلترینگ!
فیلترینگ سایت های غیر اخلاقی و اصطلاحاً ۱۸+ در تمام دنیا، امری پذیرفته شده است. برخی دولت ها نیز رسانه های دشمنان خود را فیلتر می کنند اما فیلترینگ گسترده ای که در سال های اخیر بر مردم ایران تحمیل شده است، با هیچ متر و معیاری همخوانی ندارد؛ گو این که طرحی بزرگ مانند پیجرها در حال پیاده سازی است که برغم تمام هشدارها و انذارها درباره عواقب این وضعیت، کسی بدان وقعی نمی نهد تا همه چیز طبق نقشه پیش برود.
آن سوی سکه فیلترینگ، فیلترشکن است. زمانی در همین ایران خودمان، حتی جست و جو برای فیلترشکن، امری مذموم بود چرا که فرد فورا با این پرسش مواجه می شد که دنبال چه هستی که فیلترشکن می خواهی؟! اما امروز که حتی برای برقراری یک تماس ساده واتساپی یا بارگذاری یک پست اینستاگرامی و یا حتی دیدن پست های مقامات جمهوری اسلامی در توئیتر و تلگرام، فیلترشکن لازم است، از کودکان دبستانی تا سالخوردگان بالای ۹۰ سال، روی گوشی هایشان فیلتر شکن دارند چرا که داشتن اش، نه تنها مانند گذشته قبیح نیست که بخشی از ضروریات زندگی امروزی شده است. این وضعیت باعث شده است که دهها میلیون ایرانی برای عبور از فیلترینگ، دست به دامن فیلترشکن های خارجی شوند که پولی و رایگان در اختیارشان است.
و در این میان، مشخص نیست چقدر از اطلاعات مهم کشور از گوشی های مسوولان، از بخشداران و فرمانداران گرفته تا نمایندگان و وزرا توسط فیلترشکن ها جمع آوری و منتقل شده است؛ و باز معلوم نیست فیلترشکن ها، چقدر صوت و تصویر از افراد به عنوان “آتو” جمع آوری کرده اند تا به موقع از آن به عنوان “ابزار فشار و معامله” بهره برداری شود.
شنودی که توسط پیجرها در لبنان، آن هم در یک پروسه پیچیده و چند ساله انجام شد، اینک در داخل ایران و توسط فیلترشکن هایی که روی گوشی های ایرانی هاست در حال انجام است.
شاید هم روزی برسد که فیلترشکن ها، به جای منفجر کردن گوشی ها، ایجاد اختلال کنند و شبکه ارتباطی کشور را به هم بریزند و هرج و مرج بسازند. وقتی غریبه های ناشناخته، درون دهها میلیون گوشی جای می گیرند، احتمال همه چیز هست.
راستی به نظر شما، سازمان های جاسوسی از کنار چنین امکانی که به مدد حماقت یا خیانت داخلی ها ایجاد شده، با بی اعتنایی عبور می کنند و از این لقمه آماده درمی گذرند؟!
این اما تنها مشابهت فیلترینگ با ماجرای پیجرها نیست. هدف از عملیات پیجرها، خارج کردن هزاران نیروی حزب الله از میدان عملیات بود که چنین هم شد و در روزهایی که این نیروها باید در برابر نظامیان متجاوز اسرائیلی می جنگیدند، روی تخت بیمارستان ها در لبنان و سوریه و ایران خوابیده بودند.
انفجار پیجرها، دست ها و چشم های چند هزار نیروی لبنانی را هدف قرار داد ولی فیلترینگ، مغزهای میلیون ایرانی و مشخصاً کودکان و نوجوانان را ؛ آنهایی که تا دیروز، به سایت های غیر اخلاقی و انحرافی – از پور نو گرافی تا شیطان پرستی و خشونت ورزی – دسترسی نداشتند ولی امروز با هر کدام از این ها، به اندازه تایپ یک آدرس اینترنتی فاصله دارند.
اگر مجروحان پیجرها، از نبرد علیه اسرائیل حذف شدند، قربانیان فیلترینگ – از کودکان تا بزرگسالان و خانواده ها – درگیر عوارض ناشی از داده های نامناسب هستند که می تواند تمام زندگی شان را تحت الشعاع قرار دهد؛ فیلترینگ، از هم نظر کمیت و هم از لحاظ کیفیت، قربانیان بیشتری از پپجرهای لبنان دارد؛ اینجا فاجعه بزرگ تری در جریان است.
فروکاستن مساله فیلترینگ به این که عده ای دارند با فروش فیلترشکن کاسبی های نجومی می کنند، انحراف از اصل ماجراست. کاسبان فیلترینگ، تنها نوک قله کوه فاجعه ای هستند که تمام زندگی ایرانی ها – از امنیت ملی تا آرامش روانی کودکان و خانواده ها – را دربر گرفته است و شگفت که این فاجعه، نه توسط پیجرهای ساخته شده توسط موساد که به وسیله دستگاه های دولتی ایران شکل گرفته و به شدت نیز از آن، صیانت می شود!
آیا برای ردیابی خط “نفوذ” که این روزها، اثرات ویرانگر آن را در لبنان می بینیم، واقعاً سرنخ های بیشتری نیاز است؟!