نوشته: آن اپلبام / مجله آتلانتیک
(آن الیزابت اپلبام، روزنامهنگار، ستوننویس و تاریخنگار آمریکایی-لهستانی است. او بارها برای نوشتههای خود درباره تاریخ معاصر اروپای شرقی جایزه دریافت کرده و در سال ۲۰۲۴، جایزه صلح ناشران کتاب آلمان را دریافت میکند. ویکیپدیا)
لفاظی و سخنوری تاریخ دارد. در یونان باستان درباره مفاهیمی مانند دموکراسی و استبداد بحث میشد؛ عبارت «تفکیک قوا» در قرون ۱۷ و ۱۸ اهمیت یافت. اما استفاده از واژه «انگل» به عنوان اصطلاح سیاسی به دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ بازمیگردد، زمانی که هم فاشیستها و هم کمونیستها، دشمنان سیاسی خود را به عنوان انگل، آفت و آلودگی خونی، توصیف میکردند یا آنها را به عنوان حشرات، علفهای هرز، کثیف و حیوان مینامیدند. این اصطلاح در یک کارزار انتخاباتی ریاستجمهوری در آمریکا احیا و بازسازی شده است، با توصیف دونالد ترامپ از مخالفان خود به عنوان «اراذل چپ افراطی» که «مانند انگلها زندگی میکنند».
این زبان صرفاً زشت یا نفرتانگیز نیست: این کلمات به سنت خاصی تعلق دارند. آدولف هیتلر اغلب از این نوع اصطلاحات استفاده میکرد. در سال ۱۹۳۸، او هممیهنانش را که به «پاکسازی آلمان از همه این انگلهایی که از چاه ناامیدی میهن و ملت مینوشیدند» کمک کرده بودند، ستود. در ورشو اشغالی، پوستری در سال ۱۹۴۱ تصویری از یک شپش با کاریکاتوری از چهره یک یهودی را نشان میداد. شعار این بود: «یهودیان شپش هستند: آنها باعث تیفوس میشوند.» در مقابل، آلمانیها پاک، خالص، سالم و عاری از انگل بودند. هیتلر یک بار پرچم نازیها را به عنوان «علامت پیروزی آزادی و خلوص خون» آلمانها توصیف کرد.
استالین نیز در همان زمان از همین نوع زبان استفاده میکرد. او مخالفانش را «دشمنان مردم» مینامید، به این معنا که آنها شهروند نبودند و هیچ حقوقی نداشتند. او آنها را به عنوان انگل، آلودگی و کثیفی توصیف میکرد که باید «تحت پاکسازی مداوم» قرار بگیرند، و همکاران کمونیستش را تشویق میکرد تا از همین زبان استفاده کنند.
در اسناد خود، یادداشتی از جلسهای در سال ۱۹۵۵ از رهبران اشتازی، پلیس مخفی آلمان شرقی، دارم که در آن یکی از آنها خواستار مبارزه با «فعالیتهای انگلوار» (برای این مفهوم حتی یک کلمه آلمانی هم وجود دارد: Schädlingstätigkeiten) شد که منظورش پاکسازی و دستگیری منتقدان رژیم بود. در همان دوره، اشتازی افراد مشکوک را از مرز با آلمان غربی دور کرد، عملیاتی که به نام «عملیات انگل» مشهور شد.
این نوع زبان محدود به اروپا نبود. مائو تسهتونگ نیز مخالفان سیاسی خود را «علفهای هرز سمی» توصیف کرد. پل پوت از «پاکسازی» صدها هزار نفر از هموطنانش سخن گفت تا کامبوج «خالص» شود.
در هر یک از این جوامع بسیار متفاوت، هدف استفاده از این نوع توصیفات یکسان بود. اگر مخالفانتان را با بیماری، ناخوشی و خون آلوده مرتبط کنید، اگر آنها را به عنوان حشرات یا حیوانات غیرانسانی کنید، اگر از له کردن یا پاکسازی آنها بهعنوان آفت یا باکتری صحبت کنید، آنگاه دستگیری، محروم کردن از حقوق، حذف آنها و حتی کشتنشان آسانتر میشود. اگر آنها انگل هستند، پس انسان نیستند و از آزادی بیان یا هیچ آزادی دیگری بهرهمند نخواهند شد. و اگر آنها را له کنید، هیچکس از شما حسابکشی نخواهد کرد.
تا همین اواخر، این نوع زبان بخشی از سیاستهای عادی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نبود. حتی در سخنرانی نژادپرستانه، نئوکنفدراسیونی جورج والاس در سال ۱۹۶۳، که سخنرانی آغازین وی به عنوان فرماندار آلاباما و مقدمه اولین کارزار ریاستجمهوری او بود، چنین زبانی به کار نرفت. والاس از «تفکیک نژادی امروز، تفکیک نژادی فردا، تفکیک نژادی برای همیشه» سخن گفت، اما هرگز مخالفان سیاسی خود را «انگل» نخواند یا از آنها بهعنوان سم برای ملت یاد نکرد. فرمان اجرایی فرانکلین دی روزولت در سال ۱۹۴۲ که دستور به حبس آمریکاییهای ژاپنیتبار در اردوگاهها را پس از شروع جنگ جهانی دوم داد، از «دشمنان بیگانه» سخن گفت اما نه از انگلها.
در کارزار انتخاباتی ۲۰۲۴، از این خط عبور شده است. ترامپ مرز میان مهاجران غیرقانونی و قانونی را محو میکند – که دومی شامل همسر او، همسر سابقش، خانواده همسر معاونش و بسیاری دیگر میشود. او درباره مهاجران گفته است: «آنها خون کشور ما را مسموم میکنند» و «خون کشور ما را نابود میکنند.» او ادعا کرده که بسیاری از آنها «ژنهای بد» دارند. او همچنین صریحتر بوده است: «آنها انسان نیستند؛ آنها حیوان هستند»؛ آنها «قاتلان بیرحم» هستند. او به طور گستردهتری مخالفانش – شهروندان آمریکایی، برخی از آنها مقامات منتخب – را «دشمنان داخلی… افراد بیمار، چپهای افراطی دیوانه» مینامد. نه تنها آنها هیچ حقی ندارند؛ بلکه باید، به گفته او، «در صورت لزوم توسط گارد ملی یا اگر واقعاً لازم باشد، توسط ارتش» کنترل شوند.
ترامپ با استفاده از این زبان دقیقاً میداند چه میکند. او درک میکند که این زبان چه دورهای و چه نوع سیاستی را تداعی میکند. او در یکی از تجمعاتش بهطور غیرمنتظرهای گفت: «من نبرد من را نخواندهام» – اعترافی که نشان میدهد او میداند مانیفست هیتلر چه محتوایی دارد، چه آن را خوانده باشد چه نه. او به یکی از مصاحبهگران گفت: «اگر از واژگان خاصی استفاده نکنید، اگر از کلمات خاصی استفاده نکنید، حتی اگر این کلمات خیلی زیبا نباشند، هیچ اتفاقی نمیافتد.»
حرفهای او درباره اخراج گسترده مهاجران به همان اندازه حسابشده است. وقتی او اشاره میکند که هم مهاجران قانونی و هم غیرقانونی را هدف قرار خواهد داد، یا از ارتش علیه شهروندان آمریکایی بهطور خودسرانه استفاده خواهد کرد، این کار را با آگاهی از آن انجام میدهد که دیکتاتوریهای گذشته از نمایش عمومی خشونت برای کسب حمایت مردمی استفاده کردهاند. او با دعوت به خشونت گسترده، به تحسین خود از این دیکتاتوریها اشاره میکند و همچنین بیاحترامی خود به قانون را نشان میدهد و هوادارانش را آماده پذیرش این ایده میکند که حکومت او، مانند پیشینیانش، میتواند بیمجازات قانونشکنی کند.
اینها شوخی نیست و ترامپ نمیخندد. اطرافیان او نیز نمیخندند. در همایش ملی جمهوریخواهان، نمایندگان تابلوهای آمادهشدهای را بالا بردند: «اخراج گسترده مهاجران، همینحالا». همین هفته، وقتی ترامپ در یک تجمع عجیب در حال تکان خوردن با موسیقی بود، این کار را در برابر شعاری بزرگ انجام داد: «ترامپ در همه چیز حق داشت.» این زبان مستقیماً از بنیتو موسولینی، فاشیست ایتالیایی، وام گرفته شده است. اندکی پس از این تجمع، محقق روث بنگیات عکسی از ساختمانی در ایتالیای موسولینی منتشر کرد که روی آن شعاری به نمایش درآمده بود: «موسولینی همیشه حق دارد.»
به نقل از: ایران امروز