عصر ایران؛ مهردادخدیر- امروز ۱۹ آبان ۱۴۰۳ اعدام دکتر سید حسین فاطمی وزیر خارجۀ دولت ملی دکتر محمد مصدق ۷۰ ساله میشود چرا که او را سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ به جوخه آتش سپردند؛ یگانه رجل ملی و مصدقی که چنین سرنوشتی یافت. چون جز خود مصدق که به زندان و حصر رفت زندانهای بقیه طولانی نبود و بعد از مدتی به کار و دانشگاه بازگشتند.
فاطمی را هم اگر در خانه یک پزشک تودهای نیافته بودند چه بسا از مرگ میجست. هر چند برخی معتقدند تاوان آن سه روز ۲۵ تا ۲۸ مرداد را پرداخت که درصدد تغییر سلطنت به جمهوری برآمد چرا که شاه ولیعهدی نداشت و با فرض این که برگشتی متصور نیست راهی جز تغییر سطنت نبود. مصدق البته زیر بار نرفت و گفت قرآن مُهر کرده به قانون اساسی مشروطه وفادار خواهد ماند و ظاهرا درصدد تشکیل شورای سلطنت به ریاست علی اکبر دهخدا شاخص ترین رجل فرهنگی بود که البته در عالم واقع رخ نداد.
فاطمی هنگام مرگ کمتر از ۴۰ سال داشت اگرچه به شصتوچند سالهها میمانست و این به لطف عوارض ترور محمد مهدی عبدخدایی عضو ارشد فداییان اسلام در مزار محمد مسعود بود.
اعدام یا قتل یا ترور در جوانی تصویر فرد را در همان قاب در تاریخ جاودانه میکند و اگرچه میمیرند اما جاودانه میشوند. کما اینکه فاطمی اگر ۱۹ آبان ۱۳۳۳ هم اعدام نشده بود امروز در قید حیات نبود ولی اکنون داریم از او یاد میکنیم؛ به نیکی. هر چند سلطنت طلبان ایرانی با تصور فقدان حافظه تاریخی درصدد تطهیرند در حالی که خود شاه دوست نداشت این اتفاق یادآوری شود اینها در سالهای اخیر مدعی اند که او چون قصد براندازی و کودتا داشت اعدام شد. در حالی که وقتی شاه و ملکه کشور را بی اعلام قبلی و به حال گریز ترک می کنند و ولیعهدی هم در کار نیست سلطنت تمام است. در خاطرات ثریا اسفندیاری هم آمده شاه سلطنت را تمام شده می دانست و از این که پولی برای خرید مزرعه در آمریکا ندارد ملول بود.
جز اتهام تغییر سلطنت به جمهوری ( که به خاط تصور سکولار یا عرفی مورد مخالفت مراجع بود) تیتر” دربار جای زنان بدکار” و اعلام مخلوع بودن شاه به سفارت ایران در ایتالیا در کینه شخص شاه مؤثر بود و فراموش کرد روزگاری به او گفته بود من و تو تقریبا هم سنایم و تو شایسته نخستوزیری هستی نه آن پیرمرد و شخصا قبل از آن ماجراها فاطمی را دوست میداشت و به خاطر همین بعد از اعدام برای جبران دستور داد به فرزند او رسیدگی کنند.سیروس در لندن وکیل شد و حاضر نشد اعلامیههای علیه شاه را امضا کند. مادرش یادگار فاطمی را در حال و هوایی دیگر بزرگ کرده بود.
اعدام فاطمی ۷۰ ساله شده و به این بهانه۲۰ نکته را که قبلا نوشته یا ننوشته ام با ویراستی تازه میآورم:
۱٫ نخستین ایرانی؛ سید حسین فاطمی، نخستین ایرانی است که در خارج از کشور، دکتریِ روزنامهنگاری دریافت کرده است. وجه سیاسی او البته چنان پُررنگ است که این نکته تا سالها پیش مغفول مانده بود.
در سالهای اخیر دکتر هادی خانیکی استاد علوم ارتباطات در آغاز دورههای درسی خود در مقاطع مختلف، نخست این پرسش را با دانشجویان در میان مینهاد که «نخستین ایرانی که به دریافت دکتری روزنامهنگاری در خارج از کشور نایل آمده کیست» و شگفتا که اکثر قریب به اتفاق، پاسخ را نمیدانستند و تا میشنیدند تعجب میکردند. مهندس عزتالله سحابی در خاطرات خود (نیم قرن خاطره و تجربه، صفحه ۱۱۴) بر آنچه دکتر خانیکی میگوید صحه گذاشته است.
۲٫ باجناق ژنرال؛ فاطمی در زندان دژبان مرکز بود که همسر او – پریوش سطوتی – به اتفاق خواهرش به ملاقات میرفتند و یکی از افسران، دل به خواهر همسر فاطمی داد و چون دانست پدر آنان نظامی است (سرتیپ سطوتی) بیمناک گرایش سیاسی باجناق نشد و ازدواج، صورت پذیرفت. نام آن باجناق مهدی رحیمی بود که بعدها فرماندار نظامی تهران در سال ۵۷ و یکی از ۴ ژنرال در اولین گروه اعدامی بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ در کنار نصیری و خسروداد و ناجی.
۳٫ نشان همایون؛ به علاقه شاه به فاطمی اشاره شد. چند ماه قبل از کودتا هم دکتر فاطمی را شایسته دریافت بالاترین مدال حکومتی (نشان همایون) تشخیص داد.
۴٫ ردّ فرجامخواهی؛ با فرض علاقۀ قبلی شاه، به فاطمی این پرسش را پدید میآورد که چرا با تقاضای فرجام او موافقت نکرد و بدین ترتیب بر حکم اعدام، مُهر تأیید زد؟ سه دلیل میتوان آورد:
اول: بعد از کودتای ناکام ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ که شاه سراسیمه از ایران گریخت و بعد از کلاردشت و بغداد، سر از ایتالیا درآورد سفارت ایران در رم از پذیرش او خودداری کرد گفتند دکتر فاطمی وزیر امور خارجه تلگراف زده که شاه عملا کنار رفته است.
دوم: در روزنامه باختر امروز در فاصله ۲۵ تا ۲۷ مرداد از شاه به عنوان «فراری بغداد» یاد میکرد و به تندی به دربار میتاخت. وزیر خارجه در میدان بهارستان نیز نطق تندی ایراد کرد چرا که شب کودتای اول قصد بازداشت او را داشتند.
سوم: در ۲۷ مهر ۱۳۳۳ افسران حزب توده اعدام شده بودند حتی مرتضی کیوان که مهندس و کارمند اداره راه بود نه افسر و نظامی به خاطر همراهی با آنان تیرباران شد.
به شاه گفتند دکتر فاطمی هم درخانه یک دندانپزشک عضو حزب توده – دکتر محمود محسنی– پنهان شده و شاه که با تودهایها هیچ سازگاری نداشت راضی به اعدام وزیر دولت خود شد در حالی که فاطمی هیچ ارتباط تشکیلاتی با تودهایها نداشت و تنها به این خاطر به آن خانه پناه برد که احساس کرد به لحاظ تشکیلاتی امنتر است. شاه به شدت فوبیای شوروی و روس هراسی داشت.
۵٫ یادگارِ فاطمی؛ تا سالها نام و نشانی از فرزند فاطمی نبود و خود او هم علاقهای نداشت تا این که شامگاه ۲۲ خرداد ۹۴ این خبر منتشر شد که سیروس فاطمی تنها فرزند دکتر فاطمی که نه از پدر خاطره داشت نه از وطن در پی سکته قلبی در لندن درگذشت.
برادرزاده فاطمی (دکتر شاهین فاطمی که به عنوان استاد اقتصاد با تلویزیون فارسی بیبیسی مصاحبه میکرد) مدعی است شاه تمام مخارج تحصیل فرزند فاطمی را در خارج از کشور تقبل کرده و حتی برای مراسم عروسی او در آمریکا هدیه فرستاد. هدیه را هم جعفر شریف امامی رییس وقت مجلس سنا بُرده بود. سیروس فاطمی حقوقدان قابلی هم شد و در انگلستان وکالت میکرد.
۶٫ گلولۀ فداییان اسلام؛ سید حسین فاطمی در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ ترور شد و به سختی آسیب دید.(بر مزار محمد مسعود در قبرستان ظهیرالدوله). این ترور، کار فداییان اسلام بود و سلاح را به دست نوجوان ۱۵ ساله دادند تا بتوانند از سن او برای رهایی از مجازات استفاده کنند. در این باره که فداییان اسلام چرا سراغ یک نیروی ملی و ضد شاه و ضد انگلیس رفته بودند دو دلیل ذکر میشود:
نخست، انتقام بازداشت رهبران فداییان اسلام در دولت مصدق و این شایعه که فاطمی در مقام معاون نخستوزیر دستور سخت گیری بر آنها داده بود. مهندس سحابی در کتاب خاطرات خود به اعتراض طالقانی به حسیبی به خاطر سختگیری بر نواب و همراهی بازرگان با او اشاره میکند.
دیگر این که در جلسهای که نواب صفوی آشکارا از توانایی فداییاناسلام در حذف رزمآرا سخن میگوید (به صورت نمادین استکان چای را برمیگرداند و میگوید این هم رزمآرا) و قول میگیرد که اگر ملیها دولت را در دست گرفتند احکام اسلامی را اجرا کنند، فاطمی قول مساعد میدهد اما اجرا نمیکنند. هر چند که نواب وزیر خارجه دولت مصدق قبل از فاطمی دستور جمعآوری مشروبات الکلی از میهمانیها را صادر میکند اما فداییان اسلام بیش از آن میخواستند در حالی که آیتالله کاشانی هم خواستهایی آن گونه نداشت. مصدق، دو دغدغۀ اصلی داشت: ملی شدن نفت و انتخابات آزاد و فداییان اسلام بر اجرای شعایر اسلامی تأکید داشتند.
این نگاه بدبینانه هم البته وجود دارد که نوابصفوی با سید ضیاءالدین طباطبایی ارتباط داشته و سید ضیا نواب را به ترور فاطمی تحریک کرده بود. سید ضیا با مصدق دشمنی دیرینه داشت و به دولت انگلستان متمایل و بلکه وابسته بود و برخی بر این باورند که از احساسات مذهبی فداییان اسلام بهره میبرده است.
۷٫ چاقوی شعبان؛ فاطمی یک بار دیگر هم آماج سوءقصد قرار گرفت. روی پلههای شهربانی کل کشور و بعد از بازداشت، شعبان جعفری با چاقو به او حملهور شد و اگر سلطنت خانم فاطمی نبود که جان برادر را نجات داد همانجا روی پلههای شهربانی به قتل رسیده بود.
۸٫ انکار ضارب؛ شعبان جعفری یا همان شعبان بیمخ در مصاحبه با هما سرشار و در بیان خاطرات، حمله به فاطمی روی پله های شهربانی را تکذیب میکند حال آن که دکتر شاهین فاطمی میگوید «هم من و هم ۶ نفر دیگر شاهد این ماجرا بودیم و اگر عمهام نبود عمو کشته شده بود».
۹٫ برادران؛ عزتالله سحابی در کتاب خاطرات خود حسین فاطمی را یک استثنا در خانواده میداند و مینویسد: «برادرانش خوشنام نبودند. یک برادر، استاندار و عامل اجرای سیاست های شرکت نفت جنوب بود و دیگری در اصفهان در خدمت حاکمیت و حسین استثنا بود».
۱۰٫ تز ملی کردن صنعت نفت؛ هر چند مهندس حسیبی مدعی بود ایدۀ ملی شدن صنعت نفت را اول بار او مطرح کرده اما شخص دکتر مصدق نوشت تز ملیکردن نفت را دکتر فاطمی (تعبیر مصدق: شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی) در ذهن او انداخت. با این استدلال حقوقی که به جای چالش مستقیم با شرکت نفت انگلستان و ایران، کل صنعت نفت را ملی اعلام کنیم تا شرکت نفت ایران و انگلیس بلاموضوع شود.
۱۱٫ اتهامِ تندروی؛ در سالهای اخیر که تخریب چهرههای ملی باب شده فاطمی به تندروی متهم میشود. واقعیت ماجرا اما این است که او بازی را شروع نکرد. آری، سفارت انگلیس را تعطیل کرد اما کِی؟ وقتی اسناد دخالت آن فاش شد. از شاه فاصله گرفت. اما کِی؟ وقتی در ۹ اسفند ۱۳۳۱ قصد جان مصدق کردند.
به دربار بد گمان شد اما کِی؟ وقتی افشار طوس رییس شهربانی را ربودند و کشتند و شامۀ قوی او احساس کرد خبرهایی هست.
شاید اتهام تندروی به خاطر پیشنهاد اعلام جمهوری باشد. اما تصور کنید کودتای ۲۸ مرداد اتفاق نمیافتاد و شاه بازنمیگشت. سلطنت پهلوی ادامه مییافت یا باید اعلام جمهوری میشد؟ ستند و تلفیق جمهوری با اسلام تا آن زمان به ذهن کسی خطور نکرده بود.
۱۲٫ روزنامه یا دیپلماسی؛ اگر قرار بر نقدی بر فاطمی باشد تندروی نیست. این است که بیشتر مدیر روزنامه بود تا وزیر خارجه. اقتضای روزنامهنگاری صراحت است و کشف حقیقت با روایت واقعیت. اقتضای وزارت خارجه ظرافتهای دیپلماتیک است و جستوجوی منفعت است و این دو با هم سازگار نبود.
۱۳. عذرخواهی نکرد؛ این که تقاضای فرجام کرد به این معنی نیست که عذرخواهی کرد. بلکه با فرجامخواهی مسؤولیت را مستقیما به گردن شاه انداخت. شاه قبول می کرد جان خود را نجات داده بود و نمی کرد این خون دامن او را می گرفت.
۱۴٫ خیابان فاطمی؛ حتی قبل از پیروزی انقلاب در سال ۱۳۵۷ یکی از نخستین خیابانهایی که نام آن را خود مردم تغییر دادند نام خیابان آریامهر بود که به فاطمی تغییر کرد. برخی از اصولگرایان رادیکال البته بیمیل نیستند که نام خیابان از دکتر فاطمی به «فاطمیه» تغییر کند.
۱۵٫ سوءظن؛ چون بعد از کودتا هفت ماهی مخفی بود حتی در میان پارهای هواداران مصدق این شایعه درگرفت که از خودشان بوده و عمدا فضا را تند کرد و به هم زد و رفت اما هنگامی که تصویر او را با ریش انبوه و در چنگال نیروهای تیمور بختیار دیدند شرمنده شدند.
۱۶٫ سریال شهرزاد؛ در تمام سالهای گذشته درباره دکتر فاطمی بسیار گفته و نوشته شده اما هیچیک جای سریال «شهرزاد» را نمیگیرد که حسن فتحی ساخت و پرداخت و قهرمان آن روزنامهنگاری بود شیفتۀ دکتر فاطمی.
۱۷٫پیری زودرس ؛ بعد از ترور از ناحیۀ ریه و پا آسیب جدی دید و به دستور مصدق به آلمان اعزام و در بیمارستان الیزابت فرانکفورت بستری شد. جان به در برد اما او را پیر کرد و وقتی برگشت مرد ۳۶ ساله شبیه ۵۰ و حتی ۶۰ سالهها شده بود.
۱۸. جای خالی تندیس؛ در حالی که به همت شهرداری و شورای دورۀ قبل تندیسهای زیبایی در جاهای مختلف تهران نصب شده و از جمله میتوان به تندیس استاد مطهری در ابتدای خیابان مطهری (تخت طاووس) و بهمنبیگی (ابتدای خیابان ۶۴ یوسف آباد) و حتی نادر ابراهیمی در امیرآباد و البته سردار سلیمانی در اندازههای مختلف و موارد متعدد دیگر اشاره کرد اما هنوز جای تندیس سید حسین فاطمی در میدان فاطمی تهران (جهاد) خالی است.
۱۹٫ دانسته مُرد؛ دکتر شاهین فاطمی این خاطره را نقل کرده: «دو هفته مانده بود که عازم آمریکا شوم. عمو در بیمارستان لشگر دو زرهی بود. همه رفته بودند پیش او و التماس کرده بودند این ورقه را امضا کن و نکرده بود. تا وارد شدم گفت : شاهی (شاهین)، میدانم برای چه آمدی. گفتم: درست حدس زدید. به سیروس رحم کنید. گفت: اگر من امروز استغفار کنم دیگر هیچکس در این مملکت، حرف کسی را باور نمیکند و جواب جوانهای مملکت را در آیندۀ تاریخ چه کسی خواهد داد که میگویند: حتی حسین فاطمی هم وقتی پای جانش افتاد، به ..ه خوردن افتاد. اما چنین نکرد و دانسته مُرد…»
۲۰٫ همسر فاطمی؛ از محمود احمدینژاد کارهای زشت کمی سر نزد ولی یکی از رفتارهایی که نشان میداد برکشیدۀ اصولگرایی ایرانی اصولی ندارد این بود که می خواست از نام همسر او که مدت کوتاهی با فاطمی زندگی کرده بود در راستای پروژه اسفندیار رحیم مشایی (ایرانگرایی) بهره ببرد و بعد از دعوت به همایشی در تهران بیش از زمان مرسوم در هتل لاله با هزینه دولت اقامت کرد و اسباب دردسر و سوء ظن به او هم شد. گرایش سیاسی احمدینژاد به اسرافیلیان دانشگاه علم وصنعت بود که در مکتب حسن آیت ضد مصدق پرورش یافته بود. آن خانم از خط و ربط ها آگاه نبود ولی احمدینژاد را آخر با مصدق و وفادارترین یار او چه کار؟