علیرضا مکرمی / رزمنده جنگ سوریه
در انتخابات سال ۸۴ مسئول کمیته جوانان و دانشجویان ستاد مرکزی قالیباف در استان گلستان بودم، محل ستاد عمارتی بزرگ در اوایل بلوار معروف شالیکوبی گرگان بود، گاها عده ای از فعالان ستادهای رقیب آن طرف بلوار و روبروی ستاد قالیباف تجمع میکردند و یکصدا فریاد میزدند؛ «قالیباف، خالیباف» اوایل از شنیدن این شعار توهین آمیز خیلی ناراحت میشدیم اما کم کم عادت کردیم و سرآخر اتفاقاتی افتاد که باورش کردیم!
آگاه و مراقب باشیم که در دوران پسا اسد دو راه مهم برای فرار حضرات از سنگینی فضاحتی که در سوریه به بار آورده اند وجود دارد؛
راه اول این است که بگویند ما در سوریه با مسلحین (تحریر الشام و ارتش آزاد) نمیجنگیدیم ما با داعش میجنگیدیم! گویا قالیباف شخصا مسئولیت شروع و جا انداختن این دروغ شاخدار را بر عهده گرفته است، او اخیرا در مراسمی به مناسبت روز دانشجو در پاسخ به انتقادات دانشجویان از لشگرکشی بی حاصل ایران به سوریه گفت؛ ما در سوریه با مسلحین نمیجنگیدیم ما با داعش میجنگیدیم، [اتفاقا] به اسد میگفتیم به خواسته های مسلحین توجه کند!
این ادعای قالیباف در حالیست که بیش از ۹۵ درصد رزمندگان ایرانی و افغانی که در سوریه جان خود را از دست دادند در میدان نبرد با جبهه النصره (تحریر الشام فعلی) و ارتش آزاد بوده اند نه در نبرد با داعش، تمام درگیری های مستشاران نظامی ایران در مناطق وسیع و پرجمعیت سوریه مثل دمشق، حماه و حمص و حلب و درعا و السویدا، لاذقیه و طرطوس و ادلب با مسلحین بوده است، روی سنگ قبر اکثر مستشاران نظامی ایرانی نوشته شده: «محل شهادت؛ حلب» به همین دلیل در رسانه های مرتبط با جبهه موسوم به مقاومت از حلب بعنوان ناموس جبهه مقاومت یاد میشد.
مرکزیت گروه داعش در سوریه شهر شرقی «رقه» بود، این گروه هیچگاه نتوانست به دمشق و غرب سوریه نزدیک شود، اساسا هزیمت نهایی داعش از سوریه و آزادی رقه نیز به کمک کردهای القسد و آمریکاییها و ارتش سوریه انجام شد و ایرانیان صرفا مسئولیت محاصره النصره در ادلب و آزادی شهر کوچک البوکمال را بر عهده داشتند.
قبلا در نقدی به فیلم سینمایی «به وقت شام» نوشته بودم که این فیلم عامدانه از تعرفه مسلحین به مخاطب طفره رفته است و اطلاعات جدیدی از بحران سوریه را در اختیار مخاطب قرار نمی دهد، در اوایل فیلم یک خلبان جنگنده ایرانی که برای محاصره شدگان فوعه و کفریا بسته های غذایی پرتاب میکرد میگوید: متاسفانه چند بسته غذایی به دست داعش افتاد! این درحالی بود که مناطق فوعه و کفریا در محاصره مسلحین و در فاصله ای حدود ۲۰۰ کیلومتری با مرزهای داعش بود. البته حاتمی کیا را به خاطر صداقتش می ستایم، او بعدا خودش را لو داد و رسما گفت که کارگردان نظام است!
و راه دوم این است که بگویند چون بشار اسد از دستورات رهبر ایران سرپیچی کرد سرنگون شد! حسین یکتا مسئول پیشبرد این مسیر است، یکتا به عنوان کارشناس نظامی از تریبون صداوسیما گفت؛ بشار سقوط کرد چون به حرف ولی زمان گوش نداد!
ای کاش یکتا پاسخ دهد؛ اگر بشار اسد از دستورات رهبری سرپیچی میکرد پس میلیونها دلار از درامدهای نفتی ایرانیان به چه دلیلی تا همین اواخر در اختیار اسد قرار میگرفت!؟
و اما خلاصه ای از فضاحت رخ داده در سوریه؛
در سال ۲۰۱۱ و در ادامه دومینوی بهار عربی و اسقاط حاکمان مادام العمر و موروثی منطقه، سوریه میتوانست بدون جنگ و خونریزی دموکراسی واقعی را تجربه کند به شرط آنکه حکومت اقلیتی بشار اسد پیشقدم میشد و تن به انتخابات آزاد میداد، اما اسد تحت فشار و ترغیب مقامات ایرانی به امر ابقای اسد از طریق انتخاباتی بسته و کنترل شده و سرکوب معترضانی که بعدا و بالاجبار مسلح شدند پرداخت، در اثر جنگ داخلی و هرج و مرج ناشی از آن، داعش در شرق سوریه فرصت رشد و ظهور پیدا کرد و در طی ۱۴ سال جنگ بین سه گروه داعش، مسلحین و ارتش اسد و همپیمانان ایرانی و روسی اش(جبهه مقاومت) بیش از نیم میلیون نفر جان خود را از دست دادند، ۲ میلیون نفر مجروح و قطع عضو و ۶ میلیون نفر نیز به کشورهای دیگر آواره شدند، در نتیجه ی جنگ داخلی، کشوری که زمانی به عروس جهان عرب معروف بود به تلی از خاکستر و خرابی تبدیل شد!
بنده جزء اولین رزمندگان ایرانی حاضر در جنگ سوریه بودم که به قدر سهم خود؛ به انتقاد آشکار از ورود ایران به جنگ سوریه و برنامه های نظامی رهبر ایران در منطقه پرداختم و صد البته تاوان آن را داده و هنوز هم می پردازم، با این همه، مدام از محضر خداوند متعال طلب مغفرت دارم.
از همینجا به مسئولان جمهوری اسلامی متذکر میشوم؛ لااقل در موضوع سوریه صداقت پیشه نمایید و دروغگویی را بس کنید، شاید راه نجاتی مانده باشد!
از: گویا