سایت ملیون ایران

ایران در آستانه فروپاشی: اگر امروز کاری نکنیم، فردایی نخواهد بود

مریم عادلخانی 

ایران امروز بیش از هر زمان دیگری با بحرانی‌ترین دوران خود روبه‌روست. این سرزمین که تاریخ و تمدنی هزاران ساله را در خود جای داده است، همواره در طول تاریخ توانسته از چالش‌ها و سختی‌های متعدد عبور کند، اما اکنون در وضعیتی بی‌سابقه قرار دارد. مشکلات داخلی، فشارهای منطقه‌ای و انزوای بین‌المللی، سه حلقه از زنجیری هستند که ایران را گرفتار کرده‌اند و امکان حرکت به سوی آینده‌ای روشن را از آن گرفته‌اند. کشور، با تمام ظرفیت‌ها و منابع غنی‌اش، در آستانه نابودی قرار گرفته است، مگر اینکه تغییرات بنیادینی در مسیر حرکتش ایجاد شود.

در داخل، زخم‌های کهنه ناشی از سوءمدیریت، فساد و نابرابری اقتصادی، به بحران‌های عمیقی تبدیل شده‌اند که پایه‌های اعتماد میان حکومت و مردم را به شدت تضعیف کرده‌اند. جامعه‌ای که زمانی به وحدت و همبستگی مشهور بود، اکنون دچار شکاف‌های عمیق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شده است. در کنار این بحران‌ها، مشکلات زیست‌محیطی، از کمبود آب گرفته تا آلودگی هوا و خشک شدن دریاچه‌ها، چشم‌انداز زندگی در ایران را تاریک‌تر کرده است. این وضعیت نه تنها معیشت روزمره مردم را دشوار کرده، بلکه آینده نسل‌های بعدی را نیز به خطر انداخته است.

اما این تنها بخشی از داستان است. در سطح منطقه‌ای، ایران درگیر تنش‌هایی است که نه تنها منابع کشور را تحلیل برده، بلکه آن را به هدفی برای دشمنی‌ها و فشارهای بیشتر تبدیل کرده است. از سوی دیگر، در عرصه بین‌المللی، انزوای سیاسی و اقتصادی، تحریم‌های فلج‌کننده و چالش‌های حقوق بشری، تصویر یک کشور منزوی و آسیب‌پذیر را در جهان تقویت کرده است. اگر امروز اقدامی جدی و هماهنگ برای عبور از این بحران‌ها انجام نشود، ایران نه تنها استقلال و هویت خود را از دست خواهد داد، بلکه به سوی فروپاشی کامل پیش خواهد رفت. لحظه‌ای که در آن قرار داریم، شاید آخرین فرصت برای نجات این سرزمین باشد.

بحران‌های داخلی: شکاف در قلب ایران،محصول جمهوری اسلامی

ایران امروز درگیر بحران‌های عمیقی است که تمام جنبه‌های زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده است. این بحران‌ها نه حاصل اتفاقات ناگهانی، بلکه نتیجه مستقیم بیش از چهار دهه سیاست‌های مخرب جمهوری اسلامی است. حکومتی که به جای مدیریت صحیح منابع و تمرکز بر رفاه مردم، اولویت خود را بر سرکوب داخلی، مداخله‌های منطقه‌ای و بقای قدرت خود قرار داده است. نتیجه این سیاست‌ها، شکاف عمیق در قلب ایران و جامعه‌ای است که روزبه‌روز از هم گسیخته‌تر می‌شود.

یکی از جدی‌ترین بحران‌ها، بحران اقتصادی است. در حالی که ایران دارای منابع عظیم نفت، گاز، معادن و نیروی انسانی تحصیل‌کرده است، سوءمدیریت، فساد گسترده و سیاست‌های ناکارآمد جمهوری اسلامی، اقتصاد کشور را به مرز فروپاشی کشانده است. تورم سرسام‌آور، کاهش ارزش پول ملی، بیکاری گسترده و نابودی صنایع داخلی، زندگی میلیون‌ها ایرانی را به کابوس تبدیل کرده است. تحریم‌های بین‌المللی، که مستقیماً ناشی از سیاست‌های تنش‌زای جمهوری اسلامی است، تنها به وخامت اوضاع افزوده است. اما حتی بدون تحریم‌ها، فساد سیستماتیک و مدیریت ناکارآمد این رژیم به تنهایی کافی بود تا اقتصاد ایران را فلج کند.

فساد در جمهوری اسلامی ساختاری است. این فساد نه تنها در نهادهای اقتصادی، بلکه در تمامی بخش‌های حکومتی ریشه دوانده است. اختلاس‌های چند هزار میلیاردی، حیف‌ومیل منابع ملی و تمرکز ثروت در دست اقلیتی وابسته به حکومت، باعث شده شکاف طبقاتی در ایران به اوج خود برسد. در حالی که مردم عادی برای تأمین نیازهای اولیه خود در تلاش هستند، نهادهای حکومتی و مقامات ارشد رژیم زندگی مرفهی دارند که از جیب ملت تأمین می‌شود. این بی‌عدالتی اقتصادی، جامعه را به سمت قطبی شدن و افزایش خشم و نارضایتی عمومی سوق داده است.

در کنار مشکلات اقتصادی، بحران‌های زیست‌محیطی نیز ایران را به آستانه یک فاجعه رسانده است. خشک شدن دریاچه‌ها و رودخانه‌ها، کمبود آب، آلودگی هوا و تخریب منابع طبیعی، همگی نتیجه دهه‌ها بی‌توجهی حکومت به محیط زیست است. پروژه‌های غیرکارشناسی، نظیر سدسازی‌های بی‌رویه و مدیریت اشتباه منابع آبی، شرایط را وخیم‌تر کرده است. جمهوری اسلامی که همواره اولویت خود را بر پروژه‌های تبلیغاتی و ایدئولوژیک گذاشته، نه تنها از حفاظت از محیط زیست غفلت کرده، بلکه با سیاست‌های خود آن را تخریب کرده است.

اما این بحران‌ها تنها به اقتصاد و محیط زیست محدود نمی‌شود. سرکوب آزادی‌های اجتماعی و سیاسی، و تلاش مداوم حکومت برای کنترل کامل جامعه، منجر به شکاف عمیق میان مردم و حاکمیت شده است. اعتراضات گسترده مردمی در سال‌های اخیر، نمادی از خشم و ناامیدی مردمی است که دیگر هیچ امیدی به اصلاح از درون نظام ندارند. پاسخ جمهوری اسلامی به این اعتراضات، همواره سرکوب، زندان و کشتار بوده است. این سرکوب‌ها نه تنها مشکلات را حل نکرده، بلکه جامعه را به سمت قطبی‌تر شدن و گسترش نارضایتی سوق داده است.

آنچه این بحران‌ها را پیچیده‌تر می‌کند، بی‌توجهی کامل حکومت به مطالبات مردم است. مردم ایران خواستار  پایان دادن به فساد و سوءمدیریت هستند، جمهوری اسلامی همچنان بر سیاست‌های خود اصرار دارد و به جای پاسخگویی به مشکلات داخلی، منابع کشور را صرف حمایت از گروه‌های نیابتی در منطقه می‌کند. این سیاست‌ها نه تنها ایران را به انزوای بین‌المللی کشانده، بلکه باعث شده منابعی که باید صرف توسعه و رفاه مردم شود، در خدمت پروژه‌های ایدئولوژیک حکومت قرار گیرد.

امروز، بحران‌های داخلی ایران نمادی از شکست کامل جمهوری اسلامی در اداره کشور است. این رژیم، به جای تقویت زیرساخت‌ها، حل مشکلات مردم و بهبود کیفیت زندگی، همواره اولویت خود را بر حفظ قدرت و ترویج ایدئولوژی‌های خود گذاشته است. نتیجه این سیاست‌ها، کشوری است که از درون در حال فروپاشی است.

با نگاهی به عمق بحران‌های داخلی ایران، روشن است که جمهوری اسلامی نه‌تنها راه‌حلی برای مشکلات ارائه نکرده، بلکه خود عامل اصلی این بحران‌هاست. از اقتصاد تا محیط زیست، از آزادی‌های اجتماعی تا اعتماد عمومی، هر بخش از این سرزمین زیر سایه سیاست‌های مخرب این حکومت در حال نابودی است. این فقط آغاز ماجراست، زیرا مشکلات داخلی ایران با بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی گره خورده‌اند. در بخش‌های بعدی، به بررسی نقش جمهوری اسلامی در ایجاد و تشدید این بحران‌ها خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که چگونه سیاست‌های این رژیم ایران را در معرض انزوای جهانی و مخاطرات منطقه‌ای قرار داده است.

بحران‌های منطقه‌ای: تنش‌های بی‌پایان و سیاست‌های مخرب جمهوری اسلامی

در سطح منطقه‌ای، سیاست‌های مداخله‌جویانه و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران، کشور را به یکی از عوامل اصلی بی‌ثباتی در خاورمیانه تبدیل کرده است. این سیاست‌ها نه تنها امنیت منطقه را به خطر انداخته، بلکه ایران را در انزوای منطقه‌ای و هزینه‌های سنگین اقتصادی، سیاسی و نظامی فرو برده است. تنش‌های پایان‌ناپذیر با همسایگان و حمایت از گروه‌های نیابتی، تصویر ایران را به عنوان یک بازیگر غیرسازنده در منطقه تثبیت کرده و پیامدهای مخربی برای ملت ایران به همراه داشته است.

یکی از مهم‌ترین محورهای این بحران، روابط پرتنش ایران با عربستان سعودی است. جمهوری اسلامی از آغاز، با تأکید بر صدور انقلاب و ایدئولوژی شیعی خود، در تقابل مستقیم با عربستان به عنوان رهبر جهان اهل سنت قرار گرفت. این رقابت مذهبی و ایدئولوژیک به جنگ‌های نیابتی در کشورهای مختلف از جمله یمن، سوریه و عراق منجر شده است. در یمن، حمایت ایران از گروه حوثی‌ها، نه تنها جنگی ویرانگر را طولانی کرده، بلکه عربستان و متحدانش را به تحریم‌های اقتصادی و حملات نظامی علیه این کشور واداشته است.

سیاست‌های مداخله‌جویانه جمهوری اسلامی در سوریه، با حمایت بی‌قیدوشرط از رژیم بشار اسد، به یکی از پرهزینه‌ترین اشتباهات این حکومت تبدیل شده است. هزینه‌های هنگفت مالی و نظامی که برای تثبیت حکومت اسد صرف شد، از جیب مردم ایران پرداخت شد، در حالی که خود ایران درگیر بحران‌های اقتصادی و اجتماعی بود. علاوه بر آن، حضور نظامی ایران در سوریه، دشمنی کشورهای منطقه و حتی قدرت‌های جهانی نظیر آمریکا و اسرائیل را علیه ایران برانگیخت و تنش‌های بیشتری را به همراه آورد.

در لبنان، حمایت مالی و نظامی جمهوری اسلامی از حزب‌الله، سال‌هاست که به یکی از نقاط تنش در منطقه تبدیل شده است. حزب‌الله که به عنوان یک گروه نیابتی ایران شناخته می‌شود، عامل اصلی درگیری‌های داخلی لبنان و تهدیدی برای اسرائیل محسوب می‌شود. این حمایت‌ها، به قیمت کاهش اعتبار ایران در میان کشورهای عربی تمام شده و باعث شده کشورهای منطقه، ایران را به عنوان عامل بی‌ثباتی و مداخله در امور داخلی دیگران بشناسند.

در عراق نیز، نفوذ گسترده جمهوری اسلامی از طریق گروه‌های شبه‌نظامی وابسته به خود، نه تنها ساختار سیاسی این کشور را تحت تأثیر قرار داده، بلکه موجب اعتراضات گسترده مردم عراق علیه مداخله ایران شده است. مردم عراق، که از فساد و ناکارآمدی دولت خود خسته شده‌اند، حضور ایران را به عنوان یکی از دلایل اصلی مشکلات کشورشان می‌دانند. این اعتراضات بارها به آتش زدن کنسولگری‌های ایران و شعارهای ضدایرانی منجر شده است.

در کنار این سیاست‌های مداخله‌جویانه، جمهوری اسلامی در مهار تهدیدات امنیتی ناشی از حضور گروه‌های تروریستی در مرزهای شرقی و غربی نیز ناکام بوده است. حضور گروه‌هایی نظیر طالبان، داعش و سایر گروه‌های تروریستی در مرزهای ایران، همواره تهدیدی جدی برای امنیت کشور بوده است. با این حال، سیاست‌های غلط حکومت، نه تنها این تهدیدات را کاهش نداده، بلکه موجب تشدید آن‌ها شده است.

یکی دیگر از پیامدهای سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی، ایجاد اتحادهای ضدایرانی در میان کشورهای عربی و حتی فراتر از آن است. امضای پیمان‌های همکاری نظامی و اقتصادی میان کشورهای عربی و اسرائیل، که در سال‌های اخیر شدت گرفته است، تا حد زیادی نتیجه ترس از نفوذ ایران در منطقه بوده است. این اتحادها، ایران را بیش از پیش در انزوای منطقه‌ای فرو برده و قدرت مانور دیپلماتیک این کشور را کاهش داده است.

همچنین، سیاست‌های جمهوری اسلامی در حمایت از گروه‌های نیابتی و تمرکز بر نفوذ منطقه‌ای، منابع کشور را به شدت تحلیل برده است. در حالی که مردم ایران با مشکلات اقتصادی و کمبود منابع روبرو هستند، میلیاردها دلار صرف جنگ‌های نیابتی و حمایت از گروه‌هایی می‌شود که هیچ سودی برای ملت ایران ندارند. این سیاست‌ها، نارضایتی مردم را افزایش داده و سوالات جدی در مورد اولویت‌های حکومت ایجاد کرده است.

در نهایت، سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی، نه تنها امنیت ایران را تأمین نکرده، بلکه کشور را به هدفی برای حملات نظامی و تحریم‌های بین‌المللی تبدیل کرده است. حضور گسترده نظامی در کشورهای همسایه و حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی، ایران را در برابر حملات احتمالی آسیب‌پذیرتر کرده و هزینه‌های اقتصادی و انسانی این سیاست‌ها را افزایش داده است.

این سیاست‌ها نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی به جای حفظ امنیت و منافع ملی، اولویت خود را بر گسترش ایدئولوژی و حفظ نفوذ منطقه‌ای خود گذاشته است. این رویکرد، ایران را در مسیری خطرناک قرار داده که تنها با تغییر اساسی در سیاست‌های حکومت، می‌توان از آن عبور کرد. بحران‌های منطقه‌ای، مانند بحران‌های داخلی، نتیجه مستقیم سیاست‌های جمهوری اسلامی است که در بخش‌های بعدی، پیامدهای بین‌المللی این سیاست‌ها را نیز بررسی خواهیم کرد.

بحران‌های بین‌المللی: ایران زیر فشار جهانی و سیاست‌های مخرب جمهوری اسلامی

ایران در عرصه بین‌المللی، به دلیل سیاست‌های خصمانه و تنش‌زای جمهوری اسلامی، در یکی از شدیدترین دوره‌های انزوای خود قرار دارد. این انزوا نه تنها توان دیپلماتیک کشور را به شدت کاهش داده، بلکه اقتصاد، امنیت و جایگاه جهانی ایران را نیز به مرز فروپاشی کشانده است. سیاست‌های ماجراجویانه و غیرمنطقی حکومت در زمینه برنامه هسته‌ای، حمایت از گروه‌های نیابتی و سرکوب حقوق بشر، ایران را در تقابل با بسیاری از قدرت‌های جهانی و حتی کشورهای منطقه قرار داده است.

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های بین‌المللی ایران، موضوع برنامه هسته‌ای است. از زمانی که جمهوری اسلامی تصمیم به گسترش برنامه غنی‌سازی اورانیوم گرفت، جامعه جهانی با نگرانی به این موضوع واکنش نشان داد. نتیجه این تصمیم، اعمال تحریم‌های گسترده و فلج‌کننده علیه اقتصاد ایران بوده است. این تحریم‌ها که از سوی آمریکا، اتحادیه اروپا و حتی شورای امنیت سازمان ملل اعمال شده‌اند، سرمایه‌گذاری خارجی را تقریباً به صفر رسانده و اقتصاد کشور را با بحران عمیقی روبه‌رو کرده است. در حالی که حکومت مدعی است برنامه هسته‌ای به نفع ملت است، اما در عمل، این سیاست جز فقر و مشکلات اقتصادی برای مردم دستاوردی نداشته است.

تحریم‌های اقتصادی، علاوه بر محدود کردن دسترسی ایران به منابع مالی و ارزی، باعث سقوط ارزش ریال و افزایش تورم شده‌اند. این تحریم‌ها تجارت بین‌المللی ایران را مختل کرده و بسیاری از شرکت‌های خارجی را از همکاری با ایران بازداشته‌اند. همچنین، دسترسی ایران به فناوری‌های پیشرفته و مواد اولیه صنعتی، که برای توسعه اقتصادی ضروری هستند، به شدت محدود شده است. اما در عین حال، حکومت به جای تلاش برای کاهش تنش‌ها و لغو تحریم‌ها، با ادامه سیاست‌های تحریک‌آمیز، وضعیت را بدتر کرده است.

موضوع حقوق بشر نیز یکی از دیگر از دلایل انزوای بین‌المللی ایران است. سرکوب معترضان، اعدام‌های گسترده، نبود آزادی بیان و محدودیت‌های شدید برای زنان و اقلیت‌ها، باعث شده که ایران همواره در صدر لیست ناقضان حقوق بشر قرار گیرد. بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی، از جمله سازمان ملل و عفو بین‌الملل، بارها جمهوری اسلامی را به نقض گسترده حقوق بشر متهم کرده‌اند. این وضعیت، وجهه ایران را در سطح بین‌المللی به شدت مخدوش کرده و حتی کشورهایی که علاقه‌مند به همکاری با ایران بودند را نیز از این تصمیم منصرف کرده است.

از سوی دیگر، سیاست‌های خارجی جمهوری اسلامی، به خصوص حمایت از گروه‌های نیابتی نظیر حزب‌الله، حماس و حوثی‌ها، موجب شده که بسیاری از کشورها ایران را به عنوان عامل بی‌ثباتی در منطقه بشناسند. این حمایت‌ها، علاوه بر تحمیل هزینه‌های سنگین به اقتصاد ایران، باعث شده که کشورهای غربی و منطقه‌ای، اتحادهایی علیه ایران تشکیل دهند. این اتحادها شامل پیمان‌های نظامی و اقتصادی است که هدف اصلی آن‌ها مهار نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه است.

در کنار همه این مشکلات، روابط دیپلماتیک ایران نیز در شرایط بحرانی قرار دارد. بسیاری از کشورهای جهان، از جمله همسایگان ایران، روابط خود را با تهران کاهش داده یا به حالت تعلیق درآورده‌اند. این وضعیت، دسترسی ایران به بازارهای جهانی و توانایی تأثیرگذاری دیپلماتیک را به شدت محدود کرده است. جمهوری اسلامی، به جای تلاش برای بازسازی روابط دیپلماتیک، با ادامه سیاست‌های تقابلی، حتی متحدان قدیمی خود نظیر روسیه و چین را نیز از خود دور کرده است.

یکی دیگر از پیامدهای سیاست‌های بین‌المللی جمهوری اسلامی، گسترش احساس ایران‌هراسی در جهان است. این احساس، که ناشی از سیاست‌های ماجراجویانه و تهدیدآمیز حکومت است، باعث شده که بسیاری از کشورها به ایران به عنوان تهدیدی برای امنیت جهانی نگاه کنند. این نگاه، علاوه بر افزایش فشارهای سیاسی و اقتصادی، امکان تعامل سازنده ایران با جهان را تقریباً غیرممکن کرده است.

جمهوری اسلامی همچنین در بهره‌گیری از دیپلماسی چندجانبه و حضور موثر در مجامع بین‌المللی ناتوان بوده است. ایران به دلیل سیاست‌های سرسختانه خود، از بسیاری از فرصت‌های دیپلماتیک محروم شده و جایگاه خود را در سازمان‌های بین‌المللی از دست داده است. این وضعیت، به انزوای بیشتر کشور و کاهش قدرت چانه‌زنی ایران در برابر فشارهای جهانی منجر شده است.

در این میان، مردم ایران بیشترین آسیب را از این انزوای بین‌المللی دیده‌اند. عدم دسترسی به کالاهای ضروری، افزایش هزینه‌های زندگی، کاهش کیفیت خدمات بهداشتی و آموزشی، و کاهش فرصت‌های شغلی، همه و همه نتیجه سیاست‌های تنش‌زای حکومت در عرصه بین‌المللی است. در حالی که حکومت همچنان بر ادامه این مسیر اصرار دارد، مردم ایران بهای این تصمیمات را با فقر، محرومیت و ناامیدی می‌پردازند.

در مجموع، بحران‌های بین‌المللی ایران، نتیجه مستقیم سیاست‌های جمهوری اسلامی است. این سیاست‌ها، نه تنها امنیت و منافع ملی را تأمین نکرده‌اند، بلکه ایران را به کشوری منزوی، فقیر و بی‌اعتبار در جهان تبدیل کرده‌اند.

ایران در خطر نابودی: وظیفه ما چیست؟

ایران امروز بیش از هر زمان دیگری در آستانه بحران‌های بزرگ قرار دارد. بحران‌هایی که از درون و بیرون کشور را تهدید می‌کنند و هر روز که از گذر زمان می‌گذرد، عمق و شدت آن‌ها بیشتر می‌شود. بحران‌هایی که از جمله بحران اقتصادی، بحران اجتماعی، بحران زیست‌محیطی و حتی بحران هویتی، نه تنها به تهدیدات سیاسی و اقتصادی محدود نمی‌شود، بلکه به طور جدی تهدیدی برای موجودیت کشور به حساب می‌آید. جمهوری اسلامی با سیاست‌های نادرست و بی‌فکر خود، نه تنها به شکاف‌ها و بحران‌ها دامن زده، بلکه به طور مستمر درهای بیشتری به سوی فروپاشی می‌گشاید. اگر امروز دست به عمل نزنیم و اقدامی جدی برای نجات ایران انجام ندهیم، این بحران‌ها به هم گره خورده و کشور را به سوی نابودی سوق خواهند داد.

بحران‌های موجود به قدری به هم متصل شده‌اند که هیچ بخشی از کشور از تأثیرات منفی آن‌ها در امان نمانده است. از بحران اقتصادی که مردم را به مرز فقر کشانده است، تا بحران‌های اجتماعی و زیست‌محیطی که کشور را در حال سقوط می‌بیند. به همین دلیل، این مجموعه بحران‌ها تنها در صورتی قابل کنترل خواهد بود که تمام نیروهای دلسوز کشور، از مردم تا اپوزیسیون، دست به دست هم دهند و برای سرنگونی جمهوری اسلامی به طور مشترک اقدام کنند. اگر فرصت موجود را از دست دهیم، دیگر راهی برای بازگشت به وضعیت پایدار نخواهد بود. هر تأخیری در انجام تغییرات اساسی تنها وضعیت موجود را بدتر خواهد کرد و هزینه‌هایی غیرقابل جبران به همراه خواهد داشت. این فرصت‌ها در حال گذر هستند و اگر به سرعت به آن‌ها پاسخ ندهیم، ممکن است هرگز چنین فرصت‌هایی در آینده به وجود نیاید.

در حالی که بحران‌های اقتصادی و اجتماعی در حال گسترش هستند، هر روز تأثیرات منفی آن‌ها بر روی زندگی مردم بیشتر می‌شود. در این شرایط، باید به طور جدی به سرنگونی رژیم پرداخت و هرگونه تأخیر در این مسیر تنها وضعیت موجود را پیچیده‌تر و بحرانی‌تر خواهد کرد. اگر این بحران‌ها ادامه پیدا کنند، نمی‌توان از کشوری به نام ایران صحبت کرد. حکومت جمهوری اسلامی نشان داده است که توانایی اصلاح خود را و نه تمایلی دارد و این عدم توانایی در مواجهه با بحران‌ها، کشور را به سوی فروپاشی هدایت خواهد کرد. مردم ایران باید به این درک برسند که هیچ راهی جز تغییر ساختار سیاسی کشور و سرنگونی رژیم وجود ندارد. تنها با عبور از بحران‌های اقتصادی، فسادهای سیستماتیک، بحران‌های اجتماعی و زیست‌محیطی می‌توان امیدوار بود که ایران بتواند به مسیر بازسازی و پیشرفت بازگردد. اگر فرصت امروز از دست برود، دیگر فرصتی برای تغییر نخواهد بود.

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات در این مسیر، عدم اتحاد میان گروه‌های اپوزیسیون است. در حالی که جمهوری اسلامی از شکاف‌های موجود میان مخالفان بهره می‌برد و آن‌ها را از هم جدا می‌کند، گروه‌های مخالف باید بیش از هر زمان دیگری بر لزوم اتحاد و هم‌افزایی توجه کنند. اختلافات داخلی و تفاوت‌های ایدئولوژیک باید کنار گذاشته شوند تا به یک هدف مشترک که همان سرنگونی جمهوری اسلامی و نجات ایران است، دست یابیم. هیچ‌کدام از گروه‌های مخالف نمی‌توانند به تنهایی تمام مشکلات کشور را حل کنند. در این شرایط بحرانی، تنها یک ائتلاف گسترده و متشکل از همه اقشار سیاسی و اجتماعی قادر است به ایران کمک کند. اگر اپوزیسیون نتواند متحد شود و تلاش‌های خود را یکپارچه کند، امکان رسیدن به تغییرات اساسی به شدت کم خواهد بود. جمهوری اسلامی به شدت از تفرقه و اختلافات داخلی میان مخالفان استفاده کرده و همین شکاف‌ها را عمیق‌تر می‌کند. گروه‌های مختلف اپوزیسیون باید بیاموزند که تفاوت‌ها نمی‌تواند مانع از رسیدن به هدف مشترک شود.

مردم ایران نیز باید به این نکته پی ببرند که امروز دیگر تنها برای بهبود شرایط زندگی خود مبارزه نمی‌کنند، بلکه برای بقای ایران به عنوان یک کشور و ملت می‌جنگند. این مبارزه دیگر یک مبارزه صرفاً اقتصادی یا سیاسی نیست، بلکه یک مبارزه برای حفظ هویت ملی، استقلال و تمامیت کشور است. هیچ‌کدام از ما نباید منتظر کسی باشیم که به جای ما برای تغییرات تلاش کند. امروز این ما هستیم که باید تاریخ را رقم بزنیم و نگذاریم ایران از نقشه جهانی محو شود. تنها در صورتی که مردم ایران از هر قشر و طبقه‌ای دست به کار شوند و یکپارچه عمل کنند، امکان تغییرات واقعی و اساسی وجود دارد. مردم باید بدانند که هیچ چیزی مهم‌تر از نجات ایران نیست.

برای نجات ایران، نیازمند حمایت جهانی هستیم. صدای مردم ایران باید بلند و واضح در سطح بین‌المللی شنیده شود. جامعه جهانی باید بداند که مردم ایران در حال مبارزه برای آزادی، عدالت و کرامت انسانی هستند. اگر امروز کوتاهی کنیم، فردایی برای تغییر نخواهیم داشت. جمهوری اسلامی، که به هیچ‌یک از معیارهای جهانی احترام نمی‌گذارد، باید تحت فشار قرار گیرد. نهادهای بین‌المللی، دولت‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد باید از حقوق مردم ایران حمایت کنند. کشورهایی که هنوز در کنار جمهوری اسلامی ایستاده‌اند باید به این درک برسند که ادامه حمایت از چنین حکومتی به منزله پشتیبانی از سرکوب مردم و نقض حقوق بشر است. تحریم‌های هدفمند، حمایت از مخالفان سیاسی و فشاردادن دولت ایران برای برگزاری انتخابات آزاد از جمله راه‌های مؤثر برای تغییر وضعیت کنونی است.

لحظه‌ای که در آن قرار داریم، لحظه‌ای است که تاریخ آن را به یاد خواهد آورد. این لحظه نه تنها برای مردم ایران، بلکه برای کل منطقه و جهان اهمیت دارد. وظیفه ما این است که در برابر ظلم و فساد بایستیم و از منافع ملی ایران دفاع کنیم. فردای ایران به امروز ما وابسته است و اگر امروز اقدام نکنیم، دیگر فردا نخواهیم داشت. مسئولیت تاریخی ما ایجاب می‌کند که دست از سخن‌وری برداریم و به عمل برسیم. باید در این شرایط بحرانی به سرعت قدم برداریم تا ایران را از این وضعیت نجات دهیم. اگر هر یک از ما امروز قدمی برداریم، در کنار یکدیگر می‌توانیم ایران را از بحران‌های سنگین عبور دهیم و آینده‌ای روشن‌تر بسازیم. مسئولیت تاریخی ما در این شرایط ایجاب می‌کند که متحد شویم و برای نجات ایران دست به کار شویم. ایران، این خانه کهن، از ما می‌خواهد که به پا خیزیم و برای نجاتش تلاش کنیم. اگر این مسئولیت را نپذیریم، فردا دیگر جایی برای تغییر نخواهد بود.

خروج از نسخه موبایل