رادیو فردا
فریدون شهبازیان روز شنبه ۲۲ دیماه در ۸۲ سالگی در تهران درگذشت؛ آهنگسازی برجسته که مردم او را بیشتر با دو ترانهٔ مشهور به یاد خواهند آورد: «گل گلدون من» که اجرای سیمین غانم آن جاودانه شده است و دیگری «سفر برای وطن» محمد نوری یا همان «ما برای آنکه ایران خانهٔ خوبان شود، رنج دوران بردهایم».
خبرگزاری ایسنا دلیل مرگ آقای شهبازیان را «مشکلات حاد تنفسی» عنوان کرده است. او اخیراً به همین دلیل در بیمارستان بستری شده بود.
فریدون شهبازیان از مهرماه ۱۳۹۵ تا فروردینماه ۱۳۹۸ رهبری ارکستر ملی ایران را بر عهده داشت، و پس از استعفا از این مقام، بهعنوان مشاور موسیقی بنیاد رودکی منصوب شد و در اردیبهشت ۱۳۹۸ از این سمت نیز کنارهگیری کرد.
آقای شهبازیان در سال ۱۳۹۵، زمانی که محمدرضا شجریان با بیماری سرطان دستوپنجه نرم میکرد، گفته بود که «شاخصترین آثار» خود را در سالهای پیش از آن با شجریان اجرا کرده بود.
آلبوم «جام تهی؛ پر کن پیاله را» نه تنها در میان همکاریهایش با شجریان جایگاهی ممتاز دارد که آنچه این آلبوم را از دیگر آثاری از دست متمایز میکند، ترکیب هنرمندانهٔ موسیقی سنتی ایرانی با اشعار نو در قالبی است که هویت موسیقی دستگاهی ایرانی را حفظ کرده و در عین حال به فضای ادبیات معاصر نزدیک شده است.
کارنامهٔ فریدون شهبازیان در ساخت موسیقی کارنامهای خلاقانه و پرحجم و البته با فراز و نشیبهای بسیار بود که بهرغم همکاری او با برخی نهادهای جمهوری اسلامی و انتقادهایی که گاهی به او وارد میشد، در مجموع باعث شد نامش در فهرست برجستهترین موسیقیدانان و آهنگسازان ایران حک شود.
فریدون شهبازیان در روز ۲۱ خردادِ ۱۳۲۱ در خیابان فخر رازی محله دانشگاه تهران متولد شد، با تشویق و راهنمایی پدرش، حسین شهبازیان، به موسیقی گرایش پیدا کرد و در هنرستان عالی موسیقی به تحصیل موسیقی و فراگیری ساز ویولن پرداخت.
شهبازیان در سال ۱۳۴۵، به رهبری ارکستر نوپای سنفونیک وابسته به رادیو برگزیده شد و سپس در دانشکده هنرهای زیبا به مطالعات خود ادامه داد.
خودش زمانی در گفتوگو با رادیوفردا چنین گفته بود:
«از هشتسالگی موسیقی را با راهنمایی پدرم آغاز کردم، زیرا او هم آهنگساز بود و ویولن نیز میزد. از همان سن به هنرستان رفتم و آنجا به آموختن ویولن پرداختم و بعد از دوران ابتدایی و دبیرستان به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفتم و در سال ۱۳۵۰ فارغالتحصیل شدم، اما از سال ۱۳۴۶ آهنگسازی را آغاز کردم، از سال ۱۳۴۰ هم وارد رادیو شده بودم و در برنامهٔ گلها نوازندگی میکردم.»
محمود خوشنام، کارشناس موسیقی، در مقالهای از شهبازیان بهعنوان یکی از نوآوران سنتی در عرصهٔ موسیقی ایران یاد کرده است، از جملهٔ آهنگسازانی در ایران که با تکنیک موسیقی بینالمللی آشنا بودند و با پشتوانهٔ این دانش و تجربه درعرصهٔ موسیقی سنتی نیز کار کردند و دست به نوآوری زدند.
اما شاید برجستهترین نوآوری فریدون شهبازیان طرح «صدای شاعر» باشد که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اجرا کرد.
او برای بازخوانی شعر شاعران بزرگ ایران چون حافظ، مولوی و خیام، سعدی و رودکی به سراغ شعرای معاصر رفت. حافظ و مولوی و خیام را با صدای احمد شاملو ضبط کرد، سعدی را با صدای هوشنگ ابتهاج، و رودکی را با صدای منوچهر انور.
او همزمان برای اشعار احمد شاملو و اخوان ثالث (با صدای خودشان) موسیقی ساخت و بعضی از سرودههای شاعران نو را هم به موسیقی درآورد. «گریز» از سایه و «پرکن پیاله را» از فریدون مشیری از جمله این آثار جاودانه است.
فریدون شهبازیان همچنین بسیاری از ترانههای بومی را برای تکخوانی، ارکستر و گروه آواز جمعی تنظیم کرد که با صدای پری زنگنه ضبط و پخش شد.
احمد شاملو، شاعر فقید معاصر، که ساخت موسیقی برای یک مجموعهشعر خود یعنی «کاشفان فروتن شوکران» را مدیون شهبازیان بود و قسمت دوم این آلبوم سه سال بعد از مرگ آقای شاملو منتشر شد، در یادداشتی در ستایش کار او چنین نوشته بود:
«حال و هوای قطعات گاه به شدت با یکدیگر متفاوت است. قطعهای روایتگر حماسه اعتقاد و ایمان است و قطعه دیگر به تلخی و حسرت از مرگی بیهوده سخن میگوید، مرگی که شجاعانه هست اما نه محصول اقدامی حماسی که ماحصل خیانت و پستی دیگران است. فریدون میبایست، در همان حال که احساس هر قطعه را جداگانه انعکاس میدهد، یکدستی تمام اثر را نیز حفظ کند و با استادی از عهدهٔ این دو امر متناقض برآمده است؛ جز آنکه این مجموعه را تقدیم خود او کنم چگونه میتوانم به او بگویم که چقدر موسیقی درخشانش را دوست میدارم؟»
اما پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ فریدون شهبازیان بیشترین وقت را به ساخت موسیقی فیلم اختصاص داد که البته آثاری ماندگار هم خلق کرد. تلاش او در این عرصه چنان بود که فهرست بلندبالای آثار سینمایی او در این گزارش نمیگنجد.
او از سال ۱۳۶۲ که سینمای پس از انقلاب تازه داشت فرصت خودنمایی پیدا میکرد، تا اواخر دهه ۱۳۹۰ با کارگردانهایی دارای انواع و اقسام سبکها و باورها و اعتقادات کار کرد، از حبیب کاوش و امیر قویدل در سال ۱۳۶۲، رسول صدرعاملی و سیروس الوند، مسعود جعفری جوزانی و داریوش مهرجویی، تا ابوالقاسم طالبی و وحید موساییان، و رسول ملاقلیپور و مسعود دهنمکی.
در این میان عدهای به حضور او در دستگاههای دولتی و حتی پرکاری او در عرصه سینما خرده گرفتند و معتقد بودند که همین از کیفیت برخی از آثار سینمایی او کاسته است.
شهبازیان خود اما معتقد بود که فیلمسازها در ایران «شناخت درستی از موسیقی ندارند» و در جشنوارهها نیز به موسیقی فیلم بیمهری میشود.
امیر پوریا، منتقد سرشناس سینما، پس از درگذشت فریدون شهبازیان با یادآوری قطعهٔ او برای پایان فیلم کوتاه «اسب» (مسعود کیمیایی، ۱۳۵۵) نوشت که این قطعه بهتنهایی قامتی به بلندای محبوبترین قطعات او از موسیقی متن فیلمها در ابعاد سینمای دنیا دارد.
سازندگان نوا و آهنگ وقتی از این دنیا میروند، شاید بیشتر از باقی خالقان هنر به حیات خود در جان و گوش ما ادامه میدهند؛ یا دستکم ملموستر. چون نواهاشان در لحظههامان همچنان جریان دارند.