سایت ملیون ایران

سلطنت‌طلب‌ها بدون رضا پهلوی هیچی نیستند؛ گفت‌وگو ی اکبر کرمی و رامین پرهام

سلطنت‌طلب‌ها بدون رضا پهلوی هیچی نیستند؛ گفت‌وگو ی اکبر کرمی و رامین پرهام

در گفت‌وگو با رامین پرهام نویسنده و سیاست‌مدار مشروطه‌خواه پرسیده‌ام: بنیادها ی لات‌بازی ی سیاسی (لمپنیسم) در جریان‌ سلطنت‌طلب به کجا می‌رسد؟

چرا جریان‌ها ی سلطنت‌طلب و مجاهدین‌خلق هر روز بیش‌تر از دی‌روز همانند می‌شوند؟ این همانندی‌ها و هم‌پوشانی‌ها چیست؟ و از کجا می‌آید؟ سلطنت‌طلبی بی‌تردید در تاریخ ایران جریانی ‌ریشه‌دار است؛ اما سلطنت‌طلب‌ها در جریان‌ها ی سیاسی ام‌روز ایران چیزی بیش از حاشیه‌ای کوچک در فرآیند تنومند گذار از جمهوری اسلامی نیستند. این ایستار حاشیه‌ای است که در کنار آسیب‌ها ی دیگر آنان را عصبی، پرخاش‌گر و بدخیم کرده است. و این بدخیمی بیش از هر جا ی دیگر در برخورد پلشت سلطنت‌طلب‌ها با روشن‌فکران دیده می‌شود؛ چرا چنین است؟ زیرا سلطنت‌طلبی در میان اهل‌اندیشه هیچ‌ اشتهایی برنمی‌انگیزد؛ زیرا از تاریخ سفارشی گذشته «سلطنت‌طلب‌ها بدون رضا پهلوی هیچی نیستند.» و رضا پهلوی بدون رضاشاه و محمدرضاه هیچ نیست؛ شوربختی سلطنت‌طلبی اما به همین‌جا نمی‌انجامد؛ چه، رضاشاه و محمدرضاشاه هم در نبود غم‌غربتی (نوستالژی) که پس انقلاب اسلامی و در انبوه نکبت‌هایی که جمهوری وحشت اسلامی آفریده است، هیچ نبودند. خوش‌خیالی (رومانتیسم) سلطنت‌طلبی تنها در درون حباب کوچک‌ «من‌وتو» می‌تواند ادامه پیدا کند. مشروطه‌خواهی خواست حکومت قانون و ریختی از لیبرال‌دمکراسی است که در سنت سیاسی ی غرب از سوی لایه‌ها ی زبرین اجتماعی به رژیم‌ها ی یکه‌سالار چپانده شده است؛ لیبرال‌دمکرات‌ها ی غربی در بستری از حکومت قانون و احترام به مالکیت و داشتار در روندی از جنگ‌وستیز و فرآیندها ی اصلاحی گام‌به‌گام ارزش‌ها ی جدیدی همانند لیبرالیسم را در آستین رژیم‌ها ی سلطنتی گذاشته و با سلطنت هم‌سازی کردند. لیبرال‌دمکراسی فرآیند هم‌زیستی مسالمت‌آمیز پوسته‌ای از رژیم‌ها ی یکه‌سالار و درون‌مایه‌ای از آزادی و برابری شهروندی است.

برآمد کار آن‌که در روندی آرام فربود رژیم یکه‌سالاری از درون خالی و پوچ ‌شد؛ یکه‌سالاری شیخ یا شاه نماد شد؛ قدرت توزیع و پخش شد؛ و سامانش سیاسی (حکومت) اما به مردم‌ و نماینده‌گان آن‌ها واگذار گردید. به زبان دیگر مشروطه‌خواهان در فرنگ، شاهی را که نمی‌توانستند بردارند، مشروط، محاط و تخته‌بند به قانونی کردند که برآمد و نماد خواست ملت بود؛ شوربختانه اما مشروطه‌خواهان ما در نبود و کم‌بود دریافتی درخور از سنت لیبرال‌دمکراسی و بنیادها ی فلسفی و فرهنگی ی آن، می‌خواهند شاهی را که نیست، بیاورند و امیدوار هستند که اگر بتوانند و شاه بخواهد او را مشروطه به قانون کنند! انگار ما ایرانی‌ها قرار نیست به بنیاد دش‌واری‌ها ی خود و برون‌شدها ی بنیادی ره‌بریم و یک‌بار برای همیشه سامانش قدرت و گردانش سیاست را در دستور کار خود قرار دهیم. مشروطه‌خواهی در ریخت قدیم یا جدید، در پیوند با خوانش‌هایی از اراده‌گرایی، اقتدارگرایی، و افلاطون‌گرایی دیر یا زود به یک‌پارچه‌گی سنت و عمود چادر آن یعنی شاه و شیخ خواهد رسید. مشروطه‌گرایی حتا در ریخت و خوانش نوین اگر بخواهد خود را و رویاها و آماج خود را بیرون از دمکراسی و حقوق‌بشر بگذارد و بجوید دیریازود به نفی خودبنیادی شهروندان خواهد رسید و دور دیگری از چرخه ی تسلیم و خشم را دوباره خواهد کرد. در این برنامه به برخی از سویه‌ها ی پیدا و پنهان اراده‌گرایی در فرهنگ ایرانی و بنیان‌ها ی ذهنی و زبانی آن پرداخته‌ایم. چه‌گونه اراده‌گرایی به نبود و کم‌بود (امنناع) گفت‌وگو می‌رسد؟ و چنبن آسیبی چه‌گونه می‌تواند پبش‌نیازها ی مردم‌سالاری را در ایران ویران کند؟ لات‌بازی (لمپنمیسم) در فرهنگ سیاسی ما نبود و کم‌بود چه‌چیزی را نشان می‌دهد؟ و چرا سلطنت‌طلب‌ها به این‌جا رسیده‌اند؟ پرسش‌هایی چنین و گفت وگوهایی از این دست است که در ایستار پیشامردم‌سالاری مردمان یک سرزمین را برای پرداخت هزینه‌ها ی آزادی و دمکراسی آماده می‌کند. مردمانی که به این پرسش‌ها نپرداخته‌اند؛ پیش‌نیازها ی آزادی و دمکراسی را نمی‌شناسند؛ چنین مردمانی هستند که هیچی نیستند و کنار کسانی همانند رضا پهلوی جمع می‌شوند تا کسی بشوند. با هم‌رسانی و بازخوردها ی خود به این گفت‌وگو ادامه دهید و بخشی از جریانی باشید که راه می‌برد و نه راه برده می‌شود. از پسند (ساب‌سکرایب) این کانال که کانالی برای شنیدن صداها ی تازه است هم کوتاهی نکنید؛ همه ی را‌ه‌ها ی بزرگ با همین گام‌ها ی کوچک آغاز می‌شود.

*شاشور به زبان گیلکی شاشو می‌شود.

خروج از نسخه موبایل