سایت ملیون ایران

از شاه زاده تا مجاهد زاده، آیا تاریخ تکرار می‌شود؟

بهروز ورزنده

ویژگی‌های مشترک (مسعود-*) و مریم رجوی و رضا پهلوی

مقایسه‌ی (مسعود) و مریم رجوی و رضا پهلوی، به‌ویژه در نگرش آن‌ها به قدرت، شیوه‌ی برخورد با مخالفان و ساختار رهبری مدنظرشان، از موضوعاتی است که گاه در محافل سیاسی و اجتماعی مورد بحث قرار می‌گیرد. با وجود تفاوت‌های اساسی در ایدئولوژی، زمینه‌های تاریخی و دیدگاه آن‌ها نسبت به حکمرانی مطلوب‌شان، شباهت‌هایی نیز در نحوه‌ی مواجهه‌ی آن‌ها با انتقاد، تمرکز قدرت و ترویج الگوی رهبری فردمحور مشاهده می‌شود.

این مقایسه نشان می‌دهد که گرایش به اقتدارگرایی و تصمیم‌گیری متمرکز و فردی فقط محدود به جمهوری اسلامی نیست، بلکه در برخی جریان‌های اپوزیسیون نیز دیده می‌شود. تحلیل این مسئله مستلزم بررسی تاریخی و سیاسی رویکردهای این دو شخصیت، شیوه‌ مدیریت آن‌ها و رفتار هوادارانشان است.

 تغییر الگوی رهبری در جنبش‌های مبارزاتی قرن ۲۱

یکی از مهم‌ترین تحولات سیاسی در قرن ۲۱، تغییر الگوی رهبری در جنبش‌های مبارزاتی است. در دهه‌های گذشته، بسیاری از این جنبش‌ها حول محور رهبران کاریزماتیک شکل می‌گرفتند. شخصیت‌هایی مانند مهاتما گاندی، مارتین لوتر کینگ، نلسون ماندلا و چه گوارا به‌عنوان نمادهای مبارزه شناخته می‌شدند و حضورشان نقش تعیین‌کننده‌ای در مسیر و موفقیت این جنبش‌ها داشت.

با این حال، در قرن ۲۱، الگوی رهبری در بسیاری از جنبش‌های سیاسی و اجتماعی دستخوش تغییر شده و رهبری جمع‌محور و غیرمتمرکز (گروهی، مشارکتی، همگانی، افقی، از پائین به بالا) جایگزین رهبری فردمحور شده است.

 

نمونه‌هایی از رهبری‌ مشارکتی و غیرمتمرکز در جهان:

 

دلایل تغییر الگوی رهبری:

 

موفقیت‌های رهبری‌های مشارکتی و غیرمتمرکز:

اپوزیسیون و معمای اقتدار: نقدی بر دیدگاه‌های سازمان مجاهدین خلق و جریان سلطنت‌طلب

۱- عدم آشنائی با الگوی رهبری در جنبش‌های مبارزاتی قرن ۲۱

با وجود ادعای رهبری بخشی از جنبش، این دو جریان همچنان به الگوی سنتی “رهبری فردمحور”  پایبند هستند. این مسئله می‌تواند ناشی از دلایل مشخص سیاسی یا عدم آشنایی با تغییرات الگوهای رهبری در جنبش‌های مدرن باشد:

 

۲-  ترویج فرهنگ اطاعت مطلق از رهبر و محدودیت نقد داخلی

در جمهوری اسلامی، انتقاد از رهبر نه‌تنها یک چالش سیاسی، بلکه نوعی “گناه ایدئولوژیک” محسوب می‌شود. با این‌حال این الگو در برخی جریان‌های اپوزیسیون نیز مشاهده می‌شود:

۳-  اقتدارگرایی و کاهش فضای تعامل با دیگر جریان‌ها

یکی از ویژگی‌های مشترک میان سازمان مجاهدین خلق و جریان سلطنت‌طلب، تمرکزگرایی در تصمیم‌گیری‌های سیاسی و کاهش تعامل با دیگر گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی است. این دو جریان، به‌جای ایجاد بستری برای همکاری با سایر نیروهای اپوزیسیون، اغلب بر انحصارطلبی و رهبری فردمحور تأکید دارند:

آن‌ها به‌جای پذیرش ناتوانی خود در درک ماهیت جنبش‌های سیاسی معاصر، همچنان بر بینش کهنه و عقب‌مانده خود اصرار می‌ورزند. این جنبش‌ها، برخلاف الگوهای سنتی، دیگر محدود به اعتراضات پراکنده نیستند، بلکه به شکل خیزش‌های گسترده، سراسری و فراگیر در یک کشور ظاهر می‌شوند که اقشار و طبقات مختلف جامعه را در بر می‌گیرند. رهبری این حرکت‌ها نه فردی و متمرکز، بلکه جمع‌محور، گروهی، مشارکتی و افقی است و از دل همکاری، همبستگی و انسجام نیروهای مردمی شکل می‌گیرد. این وحدت و هم‌افزایی است که جنبشی فراگیر، تعیین‌کننده و اثرگذار را به وجود می‌آورد. بااین‌حال، آن‌ها همچنان به باور پرستش‌گونه خود نسبت به یک رهبر خودخوانده پایبند مانده‌اند و از پذیرش واقعیت‌های نوین جنبش‌های مردمی سر باز می‌زنند.

۴- بازنویسی تاریخ به نفع رهبران و فرار از پاسخ‌گویی

یکی از چالش‌های اساسی در هر دو جریان، عدم پذیرش اشتباهات گذشته و تحریف تاریخ به سود رهبرانشان است:

این تصویر وارونه از تاریخ و تحریف واقعیت، درضمن بازتابی از درک واقعی مجاهدین و سلطنت‌طلبان از همان جامعه‌ای است که نوید ساختن آن را می‌دهند.

تفاوت‌های ویژه

با وجود شباهت‌های اشاره‌شده، برخی تفاوت‌های اساسی میان این دو شخصیت و جریان‌های وابسته به آن‌ها وجود دارد. برخی از آن‌ها چنین‌اند:

۱- مشروعیت تاریخی و پایگاه اجتماعی:

۲- نحوه رهبری و تعامل با مخالفان داخلی:

رضا پهلوی به‌طور خودخوانده مدعی رهبری کل جنبش مبارزاتی ایران است؛ ادعایی که مستلزم بی‌طرفی در قبال تمامی گروه‌ها و جریان‌های سیاسی است. اما او در عمل مانند یک جناح سیاسی رفتار کرده و به‌عنوان نماینده گروهی مشخص، مواضعی صریح و مخالف در برابر جریان‌های غیرسلطنت‌طلب اتخاذ کرده است. این رویکرد نه‌تنها با ادعای رهبری فراگیر او در تضاد است، بلکه یادآور عملکرد پدرش است؛ کسی که به‌طور مشابه، هر جریانی را که زیر پرچم او قرار نداشت، به‌شدت سرکوب می‌کرد.

۳- دیدگاه ایدئولوژیک:  

هردو جریان به‌شدت متکی بر دیدگاه‌های ایدئولوژیک خود هستند:

۴- ساختار قدرت:

ویژگی‌های مشترک رجوی و پهلوی: دو چهره، یک رویکرد؟

میان این دو جریان، شباهت‌ها و تفاوت‌های فراوانی وجود دارد. برخی از این تفاوت‌ها بنیادی بوده و به ایدئولوژی و ساختار قدرت آن‌ها مربوط می‌شوند، در حالی که برخی دیگر به ویژگی‌های خاص هر یک بازمی‌گردند. در ادامه، علاوه بر موارد فوق، به چند نکته دیگر نیز اشاره می‌شود.

۱ – بی‌تجربگی در مدیریت یک کشور

۲  تمرکز بر شخصیت خود به‌جای برنامه سیاسی

۳- روابط با دولت‌های خارجی

۴ –  ابهام و تناقض در مواضع درباره سیستم حکومتی

نتیجه‌گیری

این مقایسه نشان می‌دهد که مشکل اصلی صرفاً به افراد یا ایدئولوژی‌های آن‌ها محدود نمی‌شود، بلکه ریشه در فرهنگ سیاسی ایران، عدم پذیرش دیگری و ناتوانی در تحمل مخالف دارد.
تا زمانی که پذیرش نقد، تقویت مشارکت دموکراتیک و بهره‌گیری از مدل‌های همکاری جمعی و غیرمتمرکز—بدون وابستگی به یک رهبر فردی—به اصول اساسی جریان‌های سیاسی تبدیل نشود، هیچ جایگزین دموکراتیکی برای جمهوری اسلامی شکل نخواهد گرفت.

————————————————————————————————–

*) – مسعود رجوی، رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران، از سال‌ها پیش در انظار عمومی ظاهر نشده و اطلاعات دقیقی درباره وضعیت فعلی او در دسترس نیست. برخی منابع ادعا می‌کنند که رجوی چند سال پیش فوت کرده. در مقابل، برخی اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق معتقدند که مسعود رجوی همچنان زنده است و اخبار مربوط به مرگ او را شایعه می‌دانند.

به این جهت نام او را دراینجا در پرانتز قرار داده‌ام.

 

بهروز ورزنده

 

 

 

خروج از نسخه موبایل