سایت ملیون ایران

سخن هفته ۸: حمله نظامی منتفی نیست

دیپلماتهای غربی در رفتارشان یک تفاوت اساسی با سیاستمداران این کشورها دارند: آنها برخلاف سیاستمداران کمتر حرف میزنند و اگر چیزی میگویند، بصورت سوالی کلی است و برای این منظوراست که مزه دهان آدم را بچشند. آنها در پیشگوئی و قضاوت بسیارمحتاطند و اگر نگران وضعیتی باشند، آن را بطور غیر مستقیم وبه شکل توصیه های کلی بیان میکنند. این رفتار حتی با وجود یک دوستی و مراوده ای ۳۷ ساله که با یکی از آنها داشته ام، در این سالها هیچگاه تغییرنکرده است.
وی اطریشی است و باید بدانیم که نوع اطریشی دیپلمات با همنوعان «امپریالیستی» آنها یک تفاوت اساسی دارد و آن این است که یک دیپلمات اطریشی مواظب است که با ابرازات خود بخصوص در مورد ایران محتاط باشد و حرفی نزند که کشورش را با کشورهای بزرگ سرشاخ کند. درست به همین خاطر اگر اشاره ای میکند ان را جدی میگیرم. اصولا هر وقت میخواهم ببینم «غربیها» در حال پختن چه آشی برای کشور فلک زده ما هستند، پیش آنها میروم و گوشها را تیز میکنم، ببینم چه میگویند.
در این مکالمات نوع انتخاب کلمات، حالت صورت و حتی مکث ها در صحبتی که میکنیم مهم است. برای ما جبهه ای ها که در تماسها یمان با خارجی ها خیلی مواظبیم چنین ملاقاتهائی خیلی مهم است. راه دیگری هم نداریم. از طریق دیپلماتهای کشورهای کوچک است که میشود به تصمیمات گرفته شده در سطوح «کشورهای بزرگ» پی ببریم. در این صحبتها هر زمزمه ای که در مورد ایران میشد، برایمان غنیمت است، مهم است و آنرا جدی میگیرد.
در دو ملاقاتی که اخیرا با دو دیپلمات اطریشی در پاریس و در وین دست داد شباهت مطالبی که شنیدم بسیار نگران کننده بود. هردو حرفشان را با یک ابراز تاسف انتقاد آمیز نسبت به نحوه بینش اکثریت صاحبان قدرت در غرب به وضعیت ایران شروع کردند. لب کلامشان این بود که که تصمیم گیرندگان سیاست در قبال ایران تصور درستی از جامعه ایران ندارند. پیچیدگی آن را نمی شناسند، به قدمت تاریخی آن توجهی ندارند و به مسائل مهمی چون سطح پیشرفت ومدرنیته، بالا بودن آمار تعداد فارغ التحصیلان و دانشجویان و اصولا گسترش و رشد طبقه متوسط در ایران توجه نمیکنند. ایران برای آنها کشوری است مشابه عراق، افغانستان و دیگرکشورهای خاورمیانه.
نگرانی من زمانی بیشتر شد که در پی این انتقاد کلی به نحوه دید سیاستمداران غربی بلافاصله از من سوال شد چرا ما مخالفان جمهوری اسلامی در اروپا و آمریکا تلاشی برای ارائه یک تصویر درست از جامعه مدنی ایران و واقعیتهای آن نمیکنیم؟ طرح این سوال را من به این امر تعبیر کردم که صحبتها در محافل دیپلماتیک غرب حد و حدود «جنگ روانی» و ابرازات ژورنالیستی را پشت سر گذاشته و وارد مراحل جدی تری شده که اگر کاری نکنیم معلوم نیست بسر کشورمان و مردمان آن چه بیاید. صحبت آینده خطیر برای ایران تازگی ندارد اما هیچگاه طوری نبوده که دیپلماتهای محتاط و دوست را وادار کنند به این شکل غیر مستقیم متوجه خطر بکنند. بعد از دو صحبت وقتی جمع زدم، دیدم دارند به زبان بی زبانی بمن میگویند که خطر جدی است. و به «زبان کلانتری» دارند میگویند بجنبید و گرنه کشورتان بر اثر یک حمله نظامی زیر و رو خواهد شد.
سوال دیپلمات دوست در وین کمی صریح تربود. راه حل شما برای خروج از این بن بست چیست؟ جواب من این بود که ما راه حلی برای برون رفت از بن بستی که غرب از یکطرف و خامنه ای و احمدی نژاد از طرف دیگر بوجود آورده اند، نداریم. سکوت سنگینی که برقرارشد به اندازه کافی گویا بود.
موضوع را با دوستان در میان گذاشتم و گفتم با شناختی که از این دو نفر دارم، نگرانی آنها نسبت به سرنوشت کشور ما احتمالا از روی عکس العملهائی است که در محافل دیپلماتیک در سطح اروپا و آمریکا مشاهده کرده اند. آنرا مستقیما مطرح نمیکنند چون هیچ دیپلماتی اینکار را نمی کند ولی دارند به به ما حالی میکنند که «طالبانی کردن» تصویر ایران در اذهان، خود یک زمینه سازی روانی برای جنگی است که در پیش است.
هنوز وقوع آن قطعی نیست ولی اگر میخواهیم کاری بکنیم که این فاجعه رخ ندهد، الآن است و نه زمانی که هواپیما ها برای بمباران از روی ناوهای هواپیمابر مستقر در خلیج فارس به پرواز در آمدند. هموطنان گرامی با فاتالیسم مختص آدمهای غیر مبارزه واداده از ما می پرسند آیا با تکرار اینکه ما با هرگونه دخالت نظامی در کشورمان مخالفیم، میتوانیم جلو این احتمال را بگیریم؟ جواب ما این است که اگر از آن نیرو و توان برخوردارنیستیم تا فراخوانی بدهیم و مردم ایران را برای مخالفت با جنگ به خیابانها بکشیم، بطوری که «غرب» جا بزند و برنامه هائی را که در مورد حمله نظامی به ایران دارد، کنار بگذارد، کارهای دیگری هست که میتوانیم انجام بدهیم.
ما هم بر این عقیده ایم که هنگام وقوع جنگ توصیه های انسان دوستانه به غرب دمکرات و انسان دوست برای اینکه ایران را ویران نکنند چندان موثر نخواهد یود. ما هم معتقدیم که اگر «غرب» مصمم شود به ایران حمله کند، قربانیانی را که این اقدام در پی خواهد داشت، بعنوان یک امر غیر قابل اجتناب و یک مسئله ثانوی تلقی خواهد کرد. در یک جنگ هر طرف بفکر این خواهد بود که تلفات نیروهای خودی را تقلیل بدهد تا اینکه بفکر مردم باشد. ما میدانیم با گفتن اینکه «مردم ایران چه گناهی کرده اند که باید تقاص لجاحت یک حکومت فاشیستی مذهبی را پس بدهند» کاری را از پیش نخواهیم برد. ملت ما سی و سه سال است بین سندان و چکش (سندان جمهوری اسلامی و چکش تحریم های غربی) قرار گرفته ودر صورتیکه خامنه ای و پاسداران دست از لجاحت برندارند فشار تحریم ها به حربه حمله نظامی تبدیل خواهد شد.
جواب دو دیپلمات به سوال من که آیا جنگی در پیش است – بعد از یک سکوت طولانی دیپلمات مآبانه – این بود که آمریکا و اروپا با جمهوری اسلامی و برنامه های اتمی آن مسئله دارند و اگر ببینند مشکل از طریق تحریم، مذاکره و تحریم های بیشترحل نمیشود بطور حتم راه حل نظامی را انتخاب خواهند کرد. آنها فکر میکنند با تسهیلاتی که فراهم آورده اند تا فارغ التحصیلان و متخصصین ایرانی به خارج مهاجرت کنند، به اندازه کافی به نخبگان ایران کمک کرده اند، در مورد هفتاد ملیون بقیه هم کاری از دستشان بر نمیآید!
به خوانندگان عزیزتوصیه میکنم برای اینکه ببینیم چگونه میتوانیم به سهم خود جلو حمله نظامی را بگیریم، برنامه هائی را که قبل از حمله به عراق پیاده شده است، یکبار دیگر مرور کنیم. اولین اقدام آمریکا و انگلیس این بود که در شورای امنیت سازمان ملل متحد «ثابت» کنند، صدام حسین قصد دارد، بمب اتمی بسازد. اقدام آنها دوم این بود که با علم کردن آدمی بنام چلبی اینطور وانمود سازند، چند عراقی که در لندن جمع شده اند، نمایندگان مردم عراق هستند و این عده حمله نظامی را تنها راه نجات عراق از دست صدام حسین میدانند. قدم بعدی این بود که تظاهرات ملیونی مردم اروپا و آمریکارا بر علیه جنگ از زمره اقدامات رزیم عراق وانمود سازند که با ریختن پول آنها را سازمان داده است. قدم نهایی تعیین ضرب العجل برای صدام حسین بود که استعفا داده و با خانواده خود عراق را ترک کند.
اگر خوب توجه کنیم می بینیم در مورد ایران نیز تا بحال زمینه های لازم را برای یک حمله نظامی به اندازه کافی فراهم کرده اند. آمریکا تا کنون ۴۵ پایگاه نظامی در اطراف ایران برپا کرده که کوبیدن ایران را در زمانی کوتاه ممکن نماید. با تحریک و ترغیب و تطمیع کشورهای همجوار ایران و تدبیراتی که در نیافتادن وقفه در صادرات نفت خاورمیانه انجام داده، مطمئن است که از نظر تامین انرژی گرفتاری نخواهد داشت. میماند توافق ضمنی مردم ایران با یک حمله نظامی. در این مورد نیز منتظر نشسته اند ببینند خامنه ای و پاسدارانش کارد را تا کجا به استخوان مردم ستمدیده نزدیک میکنند.
برای خنثی کردن افکار عمومی در غرب نیز تدارکاتی را انجام داد ه اند که دیپلماتهای اطریشی نگران آن هستند: «طالبانیزه کردن» تصویر ایران در انظار جهانی برای کاهش دادن همبستگی با مردم ایران در مرکز این اقدامات قرار دارد.. قدم دوم «غربیها» کوشش در جهت سرهم بندی کردن یک «شورای انتقالی» مانند نمونه لیبی و سوریه است.
آن افرادی که در این چند ماهه در این شهر و آن شهر بعنوان «اپوزیسیون» دور هم جمع میشوند و بعد از مقداری کلی گوئی دو باره سر کار و زندگیشان میروند، اکثرا متوجه نیستند که دارند چه نقشی را بازی میکنند. ادای شورای انتقالی لیبی و سوریه را درآوردن و اسم در کردن برای ارضا خود شیفتگیشان کافی است. عده معدودی که کارشان پرسه زدن در راهروهای وزارت خارجه این یا آن کشورغربی و تکدی پول برای برگزاری این جلسات است، با تامین بلیط هواپیما و هتل سراغ این و آن میروند و عده ای را که امیدوارند از طریق این نوع خالی بندی ها خود را نماینده مردم ایران «جا بزنند»، به این نشست ها میکشانند. اگر هیچکس نداند «غربی ها» بهتر از هرکس میدانند که افراد دعوت شده به این جلسات «چند مرده حلاج» اند و وزن سیاسی و دامنه نفوذ هر یک چقدر است، آنها میدانند که این عده به همین نیز راضی هستند که بعنوان طرف گفتگوبا غرب وانمود شوند. فکر میکنند آن چهار ملیون دانشجو، یک و نیم ملیون معلم، جنبش زنان، اعضا سندیکاهای کارگری در ایران و ملیونها فارغ التحصیلی که در ایران و خارج حضور دارند کورند و نمی بینند که این افراد چه کاره اند و در این سی و سه سال چه کرده اند. بزرگترین گرفتاری سیاسی این جمع محدود (بگوئیم صد نفر از ۵ ملیون نفری که در مهاجرت بسر میبرند) در این خلاصه شده که حرفا میگویند به رای مردم معتقدند ولی باطنا فکر میکنند اگر کاری میخواهد صورت بگیرد بدون حمایت خارجی ها ممکن نیست. به همین خاطر هم سالهاست مبارزه متشکل در سازمانهای سیاسی را کنار گذاشته اند، زیرا قلبا به نقش مردم در تعیین سرنوشت کشور اعتقادی ندارند واگر پای حرفشان بنشینی فعالیت در سازمانهای سیاسی بیهوده میدانند.
خلاصه کلام:
1- خطر حمله نظامی برطرف نشده و تدارک برای آن را به یک جنگ روانی تقلیل ندهیم.
2- باید اعلام کنیم که گرچه ما اقدامات حکومت اسلامی را برای غنی سازی اقدامی ضد منافع ملی ارزیابی میکنیم، آنرا برای یک حمله نظامی به ایران کافی نمیدانیم.
3- شورای انتقالی و هر شورای دیگری که تشکیل میشود تنها زمانی مورد تائید ماست که مورد حمایت جامعه مدنی و سازمانهای سیاسی طرفدار دمکراسی و سکولار باشد.
4- بکوشیم با برجسته کردن تصویر مدرن و مثبت جامعه مدنی ایران (انتشار لیست دانشمندان در داخل و خارج، هنرمندان، دانشجویان و..). در مقابل طالبانیزه کردن تصویر ایران در غرب به منظور تقلیل همبستگی جهانی با مردم ایران بایستیم.
حمید صدر
10 ژوئیه ۲۰۱۲

خروج از نسخه موبایل