اگر تلاش اصلاحطلبان دوم خردادی برای تکرار تجربه و دوران اصلاحات در دوران دولت روحانی جدیتر شده، مقابله و تمهیدات اقتدارگرایان حاکم نیز شدت و ابعادی معنادار یافته است.
در روزهای گذشته، اظهارنظر برخی از چهرهها و تریبونهای شاخص اردوگاه اقتدارگرایی (همچون محمدحسین نجات، محمدرضا باهنر، و کیهان شریعتمداری)، واجد پیام مهمی برای اصلاحطلبان و تحولخواهان ایران بود. اظهارنظرهای مزبور بهویژه در برش زمانی پس از نامهی مهم مجمع روحانیون مبارز ـ با امضای سیدمحمد خاتمی ـ به رهبر بیمار جمهوری اسلامی، بیش از پیش قابل تأمل بود.
اینکه اصلاحطلبان دوم خردادی چه تمهیداتی برای تحقق مطلوبهای خود ـ بهویژه در حوزهی افزایش حضور در ساختار سیاسی قدرت ـ دارند، به میزان زیادی مرتبط است با تحلیلی که از راهبرد و توازن نیروهای موثر مستقر در حکومت دارند. بهخصوص اینکه اصلاحطلبان دوم خردادی میکوشند با فاصلهگزاری معنادار با جنبش سبز، راهبرد سیاسی خود را تعقیب کنند.
اصلاحطلبی دوم خردادی
مراد از اصلاحطلبی دوم خردادی، همان تغییرجویی تدریجی در بستر و امکانی است که کانون مرکزی قدرت مهیا میکند. اصلاحطلبی بدون تکیه به نیروی اجتماعی، و مبتنی بر مشارکت محتمل بخشی از جامعه در انتخابات. اصلاحطلبی با مفروض گرفتن پرهیز از رودررو شدن با شخص اول نظام و اجتناب از چالش معنادار با هسته اصلی قدرت. اصلاحطلبی متکی بر ضرورت بسط و تعمیق استقرار در حکومت.
مقصود از اصلاحطلبی دوم خردادی، تجربهای است که از ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ در بهترین شکل در نظام جمهوری اسلامی متبلور شد. اصلاحطلبی که در فرجام خویش، شاهد تحصن دهها نمایندهی اصلاحطلب در مجلس ششم، و خاموشی و سکوت خیابانهای اطراف مجلس بود. اصلاحطلبی دوم خردادی، پیشتر، بدنهی اجتماعی حامی و همراه خود را از دست داده یا مأیوس و منفعل و منفک ساخته بود.
اصلاحطلبی دوم خردادی نگاهی انتقادی به تکیهی دو نامزد معترض انتخابات پرمسئله و ابهام ۱۳۸۸ به جنبش اجتماعی دارد. اساسا باوری به بهره جستن از نیروی اجتماعی متبلور در خیابان و متعین در جامعه ندارد. اصلاحطلبی دوم خردادی تا آنجا به جامعه تکیه میکند که در انتخابات برپا شده با فیلتر شورای نگهبان، حضور یابد. اگر تخلفی در روند انتخابات صورت گیرد یا تقلبی یا اعمال نفوذ و محدودیتی، حداکثر با «چانهزنی» میتوان به درمان و اصلاح آن همت گمارد. بیش از این، به نظر میرسد که نه به مصلحت اصلاحطلبان دوم خردادی است و نه به مصلحت نظام.
پیام مهم محافظ ارشد رهبری و مقام ارشد سپاه
محمدحسین نجات، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران و معاون فرهنگی و اجتماعی این نهاد نظامی ـ امنیتی است. او ۱۰ سال مسئولیت سپاه حفاظت از رهبر جمهوری اسلامی را برعهده داشته و از نزدیکترین افراد به آیتالله خامنهای محسوب میشود. سردار نجات همچنین در جریان حوادث خونین سال ۱۳۸۸ مسئول سیاسی ـ اجتماعی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی بود. وی در جدیدترین اظهارنظر خود، نکات مهمی را بهویژه در خصوص اصلاحطلبان ابراز میکند. ملاحظات قابل تأملی که انتشار آن در زمانهی استقرار دولت اعتدال و پس از نامهی معنادار با امضای خاتمی به رهبر بیمار نظام، و نیز انجام مصاحبه توسط خبرگزاری فارس (رسانهی وابسته به سپاه) بر اهمیت آن میافزاید.
ازجمله نکات مهمی که سردار نجات در این گفتوگو بدانها اشاره میکند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ فاصله گرفتن تدریجی اصلاحطلبان از ولایت مطلقه فقیه در دوران اصلاحات، و نزدیک شدن مواضع آنان به دیدگاههای اپوزیسیون ملتزم به قانون اساسی ولی معتقد به تفکیک نهاد دین از نهاد دولت، و بهخصوص نهضت آزادی و نیروهای ملی ـ مذهبی.
ـ بیباوری اصلاحطلبان به ولایت مطلقه فقیه؛ «آقای موسوی خوئینیها گفته که من از ابتدا ولایت فقیه را قبول نداشتم و تحت تأثیر امام خمینی این موضوع را پذیرفتم… زمانی هم که آقای خاتمی رئیسجمهور بود، اعتقاد داشت ولایت فقیه نوعی دیکتاتوری است؛ ایشان در اوج ریاستجمهوری نیز ولایت فقیه را قبول نداشت.»
ـ اصلاحطلبان، «جریان استحاله» و «جریان پشیمان از انقلاب» هستند و «معتقد به همزیستی مسالمتآمیز با آمریکا»، آنها «حاضر به مقابله با این کشور نیستند؛ در صورتی که ما بههیچوجه امری بهنام همزیستی مسالمتآمیز با آمریکا نداریم.»
ـ «جریان روشنفکر مذهبی غربگرا اگر تغییر عقیده ندهد، مقابل نظام اسلامی میایستد… آقای خاتمی که در رأس دولت اصلاحات قرار گرفت یک روشنفکر مذهبی غربگرا بود. روشنفکر مذهبی غربگرا، اعتقادی به حکومت ولایت فقیه ندارد.»
ـ «در دوران اصلاحات، نظام جمهوری اسلامی فرصتی را در اختیار این افراد (نظیر حزب مشارکت، مجاهدین انقلاب، کارگزاران، مجمع روحانیون مبارز) قرار داد… آنها در پی افزایش اختیارات رئیسجمهور و کم کردن اختیارات شورای نگهبان بودند. تئوریسینهای این طیف اعتراف میکردند که ما دنبال فتح سنگر به سنگر هستیم.»
ـ «جریان روشنفکر غربگرا در قالب مشارکت و مجاهدین و کارگزاران، در ستاد انتخاباتی آقای موسوی فعال شد، و فرمول جین شارپ برای انقلاب مخملی را پی گرفت. این جریان نظام اسلامی را قبول ندارد.»
ملاحظات بالا، بهوضوح بیانگر نوع نگاه کانون اصلی قدرت به اصلاحطلبان است. سردار نجات عمق بیاعتمادی و زاویهی فاحش رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتی ـ نظامی همسو با وی را نسبت به اصلاحطلبان ابراز میکند. وی ـ بهعنوان یکی از تریبونهای راست افراطی ـ در چهارچوب همان گفتمانی جریانشناسی و اعلام موضع میکند و از همان منظری تحلیل مینماید که “کیهان” شریعتمداری از برجستهترین توضیح دهندگان و توزیع کنندگان آن محسوب میشود.
از زاویهی راست افراطی، هرگونه تلاش و تحرک اصلاحطلبان برای در پیش گرفتن روندهای دوم خردادی، تهدیدی امنیتی و محکوم به مقابله و منتفی شدن است. به بیان دیگر، و از منظر مزبور، فرجام اقدام اصلاحطلبان، اقدام علیه ولایت مطلقه فقیه و براندازی نظام، و به شکلی قابل پیشبینی در خور سرکوب است. اینچنین، فشار بر کنشگران سیاسی و مدنی و فعالان مطبوعاتی با وجود استقرار دولت روحانی، ادامه مییابد. تذکری پیوسته که «تصور نکنید چیزی تغییر کرده است».
سردار نجات دیدگاه شخصی و تحلیل یک فرد را ابراز نمیکند. او مواضع جریان امنیتی ـ نظامی ـ رانتی گرداگرد رهبری و مسلط بر هسته مرکزی قدرت را تبیین مینماید.
آیا اصلاحطلبان دوم خردادی این پیام شفاف را ـ آنهم ۵ سال پس از انتخابات ۱۳۸۸ ـ میگیرند؟ آیا میزان توفیق راهبرد خود و احتمال پیشبرد پروژههای خویش را ـ بهویژه آنجا که تکیهای به نیروی اجتماعی وجود ندارد، و کنش سیاسی مبتنی میشود بر روشهای پیشین ـ مورد ارزیابی واقعبینانه قرار میدهند؟
تمامیتطلبان صریح، داوریهای بیتعارف
یکی دیگر از پیغامهای مهم جریان اقتدارگرا و اظهارنظرهای صریح تریبونهای راست افراطی در روزهای اخیر، سخنان محمدرضا باهنر، چهرهی مشهور اردوگاه ضداصلاحطلبی است.
باهنر که از سخنگویان قدیمی و مشهور راست افراطی در جمهوری اسلامی محسوب میشود، در جدیدترین اعلام موضع خود، بر واژه و مفهوم مورد پسند رهبری (فتنه) تمرکز میکند و از جایگاهی «بالادست» به انتقاد از تلاش خاتمی و اصلاحطلبان برای تحقق مصالحه دست مییازد.
باهنر میگوید: «راهی برای بازگشت اینها به نظام وجود ندارد. اما یک کسی مثل آقای خاتمی بالاخره نقش ایشان در جریانات فتنه نقش بالایی بود. اینها باید جبران شود. اگر جبران نشود و با سکوت برگزار شود، جور در نمیآید.»
او میافزاید: «اتهام تقلب باید روشن و شفاف شود و باید درباره آن موضعگیری روشن انجام شود. یا کسانی که باعث فتنه شدند و جریانات خیابانی به راه انداختند و خونهایی ریخته شد، ظلم عظیمی است و باید جبران کنند. باید محکوم شوند و باید اعلام برائت شود… اگر اینکه بگویند ما نه کاری به این طرف داریم و نه آن طرف، نمیشود… اولا باید درباره اتهام تقلب موضعگیری کنند و ثانیا تمام آنهایی که فتنه کردهاند را محکوم کنند.»
باهنر که چند سال پیش نیز سقف کنش اپوزیسیون ملتزم به قانون اساسی (بهطور مشخص ملی ـ مذهبیها) را امکان و اجازهی «زندگی» در ایران دانسته بود، در اظهارنظری مشابه ـ و این بار در مورد سبزها و اصلاحطلبان ـ میگوید: «اگر بیایند و توبه هم بکنند مثل یک شهروند عادی میتوانند به زندگی خودشان بپردازند»؛ اما: «راهی برای بازگشت اینها به نظام وجود ندارد.»
او تصریح میکند که «یک کسی مثل آقای خاتمی بالاخره نقش ایشان در جریانات فتنه نقش بالایی بود. اینها باید جبران شود. اگر جبران نشود و با سکوت برگزار شود، جور در نمیآید.»
باهنر با اشاره به نامهی اخیر مجمع روحانیون مبارز و خاتمی، میگوید: «آیا میشود آن همه ظلمی را که در حق نظام انجام شد با یک نامه از یاد برد؟… آن (فتنه) ظلم بزرگی بود؛ کسانی که در آن ظلم شریک بودند قطعا با یک نامه نمیتوانند برگردند.»
به دشواری میتوان سخنان و ارزیابی باهنر را ـ همچون تحلیل سردار نجات ـ تبیین یک فرد دانست. باهنر از نمایندگان پرسابقه و موثر در مجلس، و در ارتباط دیرینه و وثیق با طیفها و کانونهای افراطی ضداصلاحطلبی است؛ و همین سخنان وی را قابل تأمل میکند.
تمامیتخواهان با نگاهی امنیتی، و از زاویهای گره خورده با منافع اقتصادی و سیاسی آنان در حکومت، و نیز پندآزموده از سالهای اصلاحات، برای جلوگیری از بازگشت اصلاحطلبان موثر به ساختار سیاسی قدرت مصمماند. و حتی فراتر از آن، تلاش وافر دارند که مانع از تکوین مصالحه میان اصلاحطلبان مشهور با رأس هرم نظام سیاسی شوند.
این همه، مستقل از نگاه همسوی نفر نخست نظام سیاسی با دیدگاههای یاد شده، و خودکامگی و میل به تمرکز قدرت در آیتالله خامنهای است. رهبر جمهوری اسلامی تکیه کرده بر نیروهای نظامی ـ امنیتی همسو، خشنود از روند و فرجام انتخابات ۱۳۹۲ و ترمیم شکاف ملت ـ دولت، و در وضع خاص منطقه و تحرک موثر سپاه قدس در تحولات اخیر عراق، دلیل و ضرورتی برای گشایش در فضای سیاسی و بازگشت به تجربهی اصلاحات دوم خردادی نمیبیند. اینچنین، و با استفاده از اهرمها و بازوهای گوناگون، در مقام تحدید فعالیت و گسترشیابندگی سیاسی اصلاحطلبان دوم خردادی میایستد.
شورای نگهبان، صدا و سیما، دادگاه انقلاب، اطلاعات سپاه، اکثریت مطیع مجلس، و شبه نظامیهای متشکل، هریک وجوهی از ابزارهای رهبری برای کنترل امور را توضیح میدهند.
تصمیم و راهبرد اصلاحطلبان دوم خردادی
اصلاحطلبان دوم خردادی در برابر وضع مستقر و پیغامهای گاه و بیگاه و شفاف و در پردهی راست افراطی، میتوانند همچنان بر مسیر آزموده شده در سالهای مشهور به اصلاحات اصرار کنند. راهبردی که استفاده از نیروی اجتماعی را برای تغییر منتفی میداند و ضرورتی برای ارتقاء و اثربخشی جامعه مدنی و سپهر عمومی نمیبیند.
شرکت بیقید و شرط در روندهای انتخاباتی، و محدود ساختن کنش سیاسی به استفاده از کریدور کنترل شده بهوسیلهی شورای نگهبان و هسته اصلی قدرت، راهبردی است که هرچند با میل و انرژی و محافظهکاری بخش مهمی از جامعه همسوست، اما بعید است منجر به تغییر معنادار رویکردها در حکومت شود. این ارزیابی البته به معنای نادیده انگاشتن تأثیر حضور نیروهای دموکرات یا شبه دموکرات در ساختار سیاسی قدرت (آن هم در حکومت رانتی/نفتی ایران) و منافع مترتب بر این، برای جان گرفتن و تقویت جامعه مدنی نیست. مقصود، اشاره به عزم راست افراطی برای منتفی ساختن حضور آنان در حکومت، و نیز عوارض مترتب بر بیتوجهی اصلاحطلبان به نیروی اجتماعی در کنش سیاسی (و ازجمله فعالیتهای انتخاباتی) است.
اصلاحطلبی دوم خردادی اگر از تجربهی انتخابات ۱۳۸۸ نیآموزد، ناگزیر به تکرار تجربهای است که اتلاف زمان و نیروی انسانی و منابع ملی در آن، بهقدر لازم در فاصله زمانی ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ مشهود است. و البته در نقطهای متفاوت، اصلاحطلبان دوم خردادی ملزم به بازخوانی دقیق انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ هستند. به نظر میرسد تجربهی انتخابات مزبور برکنار از پیامدهای قهر اکثریت معنادار جامعه با انتخابات مجلس ۱۳۹۰ نبود، و بدون تجربهی ۱۳۸۸ اقتدارگرایی مستولی بر امور، حاضر به پذیرش روحانی نیز نمیشد.
فراتر از میل و انگیزه و انرژی اصلاحطلبان دوم خردادی؛ این بخش از نیروهای سیاسی ایران ناگزیرند به موانع جدی و ایستادگی تمام قد تمامیتخواهان در برابر پروژههای سیاسیشان دقیقتر بنگرند، و در این پرسش بیاندیشند که آیا راست افراطی بدون فشار افکار عمومی و نیروی اجتماعی، و تنها مبتنی بر چانهزنی و تعامل در بالا، از تمامیتخواهی خود قدمی به عقب خواهد گذاشت؟
از: رادیو فردا