شعری منتسب به سیمین بهبهانی

simin-behbahani

من اگر میتونستم

شدم گمراه و سرگردان،
میان این همه ادیان
میان این تعصب ها،
میان جنگ مذهب ها!
یکی افکار زرتشتی،
یکی افکار بودایی
یکی پیغمبرش مانی،
یکی دینش مسلمانی
یکی در فکر تورات است،
یکی هم هست نصرانی!
هزاران دین و مذهب هست،
در این دنیای انسانی …
رها کردیم خود را
گرفتاران ادیانیم!
تعصب چیست در مذهب؟!
مگر نه این که انسانیم!
ستیز پس برای چیست؟!
برای خود پرستی هاست …
من از عقرب نمی ترسم
ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد
لباس میش می ترسم
از آن جشنی که
اعضای تنم دارند خوشحالم
ولی از اختلاف مغز و دل
با ریش می ترسم
هراسم جنگ
بین شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندن اندیشه در آتیش می ترسم
تنم آزاد، اما اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاق افکار تهی
بر خویش می ترسم
کلام آخر این شعر
یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش
وهم از خویش میترسم……..

فرستنده این شعر آنرا به سیمین بهبهانی نسبت داده است ولی سایت ملیون ایران از صحت و سقم آن اطلاعی ندارد.

توسط -

سایت ملیون ایران در تاریخ

4 دیدگاه

  1. بر اساس بعضی منابع این شعر از آقای دکتر سید محمدرضا اسلامی هست نه از سیمین بهبهانی، صفح فیس بوک خانم بهبهانی که در زمان حیات ایشان راه اندازی شده این موضوع را تایید کرده و انتقاد دارد از انتصاب بعضی از اشعار به خانم بهبهانی

  2. سلام
    آنچه به اشتراک گذاشته شده ترکیبی از دوشعر است
    شعر نخست از دکتر محمدرضا اسلامی
    و شعر دوم
    من از عقرب نمی ترسم ولی از نیش می ترسم…
    از هادی خرسندی است

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل