
ایران وایر
آبان۱۳۹۸، فصلی فراموشنشدنی از تاریخ سرزمین ماست، که هر لحظه و هر جای آن، نشان پیکر بهخونخفتهای را دردمندانه در خویش ثبت کردهاست.
خیابانهای آبان هنوز روزهای سکوت سنگین، درهای فروبسته بر جهان و شلیک بیامان تفنگها و جویهای خون و نعشهای بهسرقترفته را در خاطر خویش مرور میکنند، هنوز در ماهشهر، مادران، کارگرانی را در خیابانی میبندند که در هجوم سبعانه ماموران جمهوری اسلامی به نیزارها پناه میبرند، هنوز دوشکاها شلیک میکنند و مردمان همچون برگهای خزانی سخت فرو میریزند، هنوز از دل نیزار دود برمیخیزد و باد بوی پیراهن پسران را با خود میآورد.
آبان جلوه بیبدیلی از سرکوب و کشتار وحشیانه مردم معترض بهدست جمهوری اسلامی بود. پس از آبان۹۸ بسیاری از گذرگاههای عام شهری، دیگر فقط خیابان نیستند، بلکه عرصه تصرفشده حضور مردمیاند که برای چند روز خیابان را از اشغال یک نظام سیاسی ایدئولوژیک با اقتصاد رانتی مبتنی بر غارت و چپاول رها کردند و مهر خون خویش را بر آن فضای سرکوبشده زدند.
آنان فرودستان شهری بودند، خیل عظیم مردمی که علیرغم تحصیل دانشگاهی و تلاش دایمی برای سامانبخشیدن به زیستجهان خود، با مشت آهنین خصوصیسازی، فساد گسترده اقتصادی و همه عارضههای اقتصاد بیمار اسلام سیاسی، بیکار و بیپناه و سرافکنده مانده بودند. جمعیت انبوهی که به حاشیههای بیسامان و محروم پرتاب شده و سهمشان از فضا و حقشان بر شهر، از سوی نظام جمهوری اسلامی غارت شده بود؛ ترکیبی از کارگران، حاشیهنشینان و آسیبپذیرترین بخشهای جامعه.
در آبان۹۸ همه محرومان در هر گروه و موضع و محل، فارغ از مطالبات اختصاصی خود، در یک همبستگی بیسابقه ملی، بر سر مطالبات مشترک تا پای جان ایستادند. این مطالبات هرچند در ظاهر واکنشی به افزایش ناگهانی قیمت بنزین بود، اما در عمق، شکافهای انباشته در خودِ نظم شهری را عیان کرد، نظمی که در آن، فضا، منابع شهری و زندگی روزمره میلیونها نفر بدون حضور و مشارکت موثر آنها سازماندهی میشد.
جامعهشناسان اعتراضات آبان۹۸ را شبیه تجمعهای اعتراضی که در دنیای عرب ظهور کرد، میدانند و معتقدند «اینها عمل جمعی گروههای مختلف اجتماعی است که خواستار تغییرات عمیق اقتصادی، اجتماعی و… هستند. در شرایطی که استفاده از وسایل ارتباط نوین مانند اینترنت، توییتر، تلگرام و… بسیج توده را آسانتر و سریعتر کرده است مانند اعتراضات لبنان که با جرقه مالیاتبستن بهروی برنامه تلفنی واتساپ آغاز شد، درحالیکه بسیاری از مردم لبنان از فساد اقتصادی و سیاسی در ردههای بالای حاکمیت و سیستم سیاسی مبتنی بر تقسیم فرقهای مذهبی که در عمل مفهوم شهروندی را مخدوش کرده بود، اعتراض داشتند، یا شورشهای تونس در سال ۲۰۱۰» (آصف بیات)
اگر شهر را نه صرفا مجموعهای از ساختمانها و خیابانها و ظرفی برای اشیا و آدمها، بلکه بهمثابه یک فرآیند اجتماعیفضایی در نظر بگیریم، آبان۹۸ را باید لحظهای دید که این فرآیند از درون تَرَک برمیدارد و تناقضهایش در خیابان فوران میکند.
در این نگاه، «شهر» یک شیِ ثابتِ قابلمهندسی نیست که دولت و مدیران بتوانند از بیرون آن را تنظیم کنند، بلکه محصول دایما متغیر مناسبات قدرت، سرمایه، سیاست و مقاومت است. «شهری» بودن یعنی ورود به عرصهای که در آن، بدنها، حرکتها، نمادها، سرمایه، تکنولوژی و مقررات، همزمان فضا را میسازند و از آن متاثر میشوند.
آبان۹۸ دقیقا در همین نقطه قرار دارد، جایی که فشردگی تضادهای شهری به انفجار میرسد. جاییکه فضا به قلمرو تاختوتاز اقتصاد رانتی حاکمیت بدل شده، شهرداریها بهجای نهادهای تامینکننده رفاه شهری، نقش بنگاههای اقتصادی را برعهده گرفتهاند، فروش تراکم، برجسازی، مالسازی، بزرگراهها و پروژههای نمادین، جای وظایف ذاتی این نهاد را گرفته و تامین مسکن، حملونقل عمومی کارآمد و خدمات پایه، به فراموشی سپرده شده است.
گروههای زیادی از مردم در یک روند فزاینده به حاشیه شهرهای کوچک و فقیر اقماری پرتاب شده، حق خویش بر برخورداری از امکانات شهری را از دست دادهاند و به زیست غیررسمی محکوم شدهاند، به مناطقی در کرانههای شهرهای بزرگ که سازوکارهای قدرت آن را از متن شهرها و حوزه تحت مسوولیت خود جدا کرده، غیرمجاز و بیسامان نامیده و از چشمها پنهان میکند.
در چنین شرایطی، بنزین فقط یک کالای مصرفی نیست، بلکه کالایی است که عنان سرنوشت آدمیان را در دست دارد. شکاف طبقاتی را عمیقتر، محرومیت را گستردهتر میکند. افزایش ناگهانی قیمت بنزین ضربهای مستقیم به امکان زیست شهری فرودستان بود و آنچه در خیابان جلوهگر شد، نه فقط اعتراض به گرانی، بلکه به نظمی که سالها فضا و فرصت را بهنفع گروههای خاص بازتوزیع کرده و هزینهها را بر دوش کسانی گذاشته بود که کمترین سهم از منافع توسعه شهری داشتند.
این معترضان، اتحادیههای صنفی، سندیکا، حزب سیاسی، سازمان مردمنهاد، انجمن دانشجویی و دانشآموزی، فضای مجاز تجمع و… نداشتند، جمهوری اسلامی همه امکانهای حضور معترضانه را از عرصه عمومی، با خشونت برچیده بود، مردمِی که میخواستند از شدت محرومیت فریاد بزنند یا مطالباتشان را مطرح کنند، جایی جز خیابان نداشتند، خیابان برای آنان نقطه پیوند جامعه با امر سیاسی بود. جایی که تضادها، مطالبات و قدرتها به نمایش درمیآیند و مردم با حضور جسمانی خود نظم مسلط را برهم میزنند.
جنبشهای اجتماعی خیابان را بدل به محل تداخل امر روزمره با امر سیاسی، نماد حق مردم برای حضور، اعتراض، مالکیت نمادین و مشارکت در تولید فضا میکنند.
اگر شهر را فرآیندی اجتماعی فضایی، و نه شیِ مهندسیپذیر ببینیم، آبان۹۸ از یک «اعتراض بنزینی» به معنای شهر تبدیل میشود؛ اینکه شهر برای چه کسانی است، چگونه ساخته میشود، چه کسی تصمیم میگیرد، و چه کسی هزینه میپردازد؟ پاسخ به این پرسشها، در واقع پاسخ به این سوال بنیادین است: «چه کسی حق دارد در این شهر بماند، حرکت کند، تصمیم بگیرد و آیندهاش را بسازد؟»
تا زمانی که «حق به شهر»، بهمعنای واقعی بهرسمیت شناخته نشود و در ساختارهای فضایی، اقتصادی و سیاسی نهادینه نگردد، سایه آبان۹۸ بر شهرهای ایران باقی خواهد ماند. هرچند صورت و لحظه بروز آن تغییر کند. چندان که در پاییز۱۴۰۱ ماجرا در جلوهای فراگیرتر تکرار شد.