۱۶ آبان (۷ نوامبر) سالروز تولد «آلبر کامو» است. یکی از مهمترین موضوعهایی که در آثار و آرای آلبر کامو میتوان سراغ گرفت، تاکید بر آزادی و عدالت است. دوره کامو، دوره مبارزه است و کامو نیز مدتی کوتاه در حزب کمونیست فعالیت کرد. اما برای کسی که دغدغه اصلی او در فضای مبارزه، تلاش برای استقرار عدالت و آزادی بود و از هیچکدام چشم نمیپوشید و جداسازی این دو را فریبکارانه میدانست، قرارگرفتن در چارچوب تنگ کار و اندیشه حزب، ممکن نبود. کامو در یکی از سخنرانیهایش با نام «نان و آزادی» در کانون کار «سنت اتیین» تاکید داشت که اگر امروز آزادی در بخش پهناوری از جهان در حال عقبنشینی است به این سبب است که نگهبانان بردگی تا این اندازه وقیح و مسلح نبودهاند و مدافعان آزادی بهدلیل اندیشه نادرستی که درباره مبارزه دارند به آزادی پشت کرده و همه اینها موجب شده تا سوسیالیسم قیصری و نظامی صحنه را در دست بگیرد و این پندار که قبل از همهچیز عدالت اهمیت دارد و بعد نوبت به آزادی میرسد را با استدلالهایی سست و البته بیش از آن، با کاربرد زور، تحمیل کند اما در این زمانه فریاد کامو به گوش میرسد: «هرگز راضی نشویم که حتی بهطور موقت آزادی قربانی شود، یا از عدالتخواهی جدا شود» زیرا بنا به نظر او، جداسازی آزادی از عدالت، به جدایی اندیشه از کار منتهی خواهد شد.
همچنین کامو، خشونت را به هیچ بهانهای برنمیتابید و باور داشت که داد را براساس بیداد بناساختن، شدنی نیست؛ زیرا تنها در مبارزهای بدون خشونت است که مجالی برای خشونتی دیگر گشوده نمیشود. همین امر، موجب اختلاف میان او و دوستش، ژان پل سارتر شد، زیرا به باور سارتر برای ایجاد تغییر باید برخی چیزها را پذیرفت، ولی کامو در انتظار روزهایی سپید، بهویژه در مساله الجزایر راهش را از دوستان قدیمی جدا کرد.
شاید در نگاه نخست، داوری درباره رویکرد سارتر و کامو در مساله الجزایر آسان جلوه کند اما انتظار کامو بیهوده نبود. هشتسال پس از درگذشت کامو، اصلاحگرایان سوسیالیست چکسلواکی در روندی مسالمتآمیز و برای ایجاد پیوند بین عدالت و آزادی گامهای محکمی برداشتند (که توسط روسها بهشدت سرکوب شد) و سرانجام در سال۱۹۸۹، الکساندر دوبچک و واسلاو هاول در آن بالکن مشهور در شهر پراگ، کنار هم ایستادند و در یکمبارزه بدون خشونت، یکی از شیرینترین خاطرههای تاریخ صلح و انسانیت را رقم زدند. مبارزه مسالمتآمیز و آزادیخواهانه سال۱۹۶۸ در چکسلواکی، هرچند ناکام ماند اما خاطره باشکوه آن محو نشد و سرانجام، حکومت خودکامه کمونیستها که توان رویارویی با رویاهای یکملت را نداشت، فرو ریخت. سیری که اندیشیدن در آن موجب میشود این نکته را دریابیم که شاید بتوان با کاربرد زور، زمان تغییر را قدری به عقب انداخت، ولی نمیتوان آن را متوقف کرد. کامو که باور داشت برای ساختن جهان بر پایه عشق و حقیقت، ایستادن و دستنکشیدن از مبارزه با وجود دشواریها و سختیهایش، ارزشمند است، این لحظات را ندید اما بیتردید نویددهنده آن بود.
محمد صادقی . روزنامهنگار
از: شرق