ار اف ای – ناصر اعتمادی
به نوشتۀ دلفین مینویی، خبرنگار فیگارو، تجمعهایی که ابتدا در واکنش به ابرتورم، سقوط ریال و نوسان شدید قیمتها از قلب تهران آغاز شد، ظرف چند روز به شهرهای بزرگ و سپس به دانشگاهها کشیده شد و خیلی زود از مطالبات معیشتی به شعارهای صریح سیاسی رسید. همزمان، لوموند گزارش میدهد که حکومت ایران بیش از هر چیز نگران سرایت و گسترش اعتراضهاست و برغم پیامکهای تهدیدآمیز و هشدارهای رسمی که خطاب به معترضان میفرستد، با بحران عمیقتری روبروست که اکنون «قلب تپندۀ اقتصاد» را به میدان آورده است.
مینویی با اشاره به خشمی انباشت شده زیر پوست جامعه مینویسد : طی یک سال، قیمتها ۵۲ درصد افزایش یافتهاند. سرانجام، روز یکشنبه، همزمان با ثبت پایینترین سطح تاریخی ارزش ریال در برابر دلار، اعتراضها فوران کرد: هر دلار در بازار سیاه به یکمیلیون و چهارصد هزار ریال رسید، در حالی که یک سال پیش ۸۲۰ هزار ریال بود. حرکت اعتراضی که همان روز از بزرگترین بازار تلفن همراه تهران آغاز شد، بهسرعت گسترش یافت، به مرکز پایتخت رسید و سپس به شهرهای دیگر کشیده شد: کرج، کرمانشاه، شیراز، اصفهان، مشهد، کرمان و حتی جزیرۀ قشم.
به نوشتۀ خبرنگار فیگارو، خیلی زود، مطالبات اقتصادی با شعارهای سیاسی درهم آمیختند. ویدئوهایی که روزهای دوشنبه و سهشنبه در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد، بازتابدهندۀ خستگی و بیزاری عمیق مردم از خشونت و بیمسئولیتی جمهوری اسلامی است. شعارهایی چون «مرگ بر دیکتاتور»، «نترسید، ما همه با هم هستیم» و «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» شنیده میشود؛ شعاری که به حمایت رژیم تهران از متحدان منطقهایاش به بهای نادیدهگرفتن مردم خود اشاره دارد.
در کنار اینها، شعارهایی با رنگوبوی نوستالژیک نیز برای اولین بار به گوش رسیده است از جمله ارجاع به پادشاه پیشین ایران («رضاشاه، روحت شاد») و فراخوانهایی برای بازگشت نوه او که در آمریکا در تبعید بهسر میبرد («این آخرین نبرد است، پهلوی برمیگردد»).
یک ناظر که نخواست نامش فاش شود، به خبرنگار فیگارو گفته است : «مردم به آخر خط رسیدهاند. آنها کل یک نظام سرکوبگر و ناکارآمد را نشانه گرفتهاند. ریشههای بحران عمیق است و حاصل فساد و سوءمدیریت مقامهاست که هزینه شان را مردم میپردازند.»
همان ناظر سپس افزوده است که نارضایتی از گرانی پدیدۀ تازهای در ایران نیست. در سال ۲۰۱۹ نیز اعتراضها به افزایش قیمت بنزین حدود بیست استان را دربر گرفت. این اعتراضها بهشدت سرکوب شدند و بنا بر منابع مستقل، حدود هزار کشته برجای گذاشتند. به گفتۀ همین منبع آن اعتراضها عمدتاً به طبقات فرودست و کارگری محدود مانده بود. اما، «این بار نارضایتی در قلب پایتخت و شهرهای بزرگ فوران کرده است. این نشانهای از یک بحران اقتصادی بهمراتب عمیقتر است که اکنون طبقات متوسط را نیز دربر گرفته که مطالباتشان تا پیش از این بیشتر سیاسی بود».
به نوشتۀ فیگارو اگر اینبار نارضایتیها تا این اندازه عمیق هستند، بهسبب پیوند خوردنشان با مجموعهای از بحرانهای دیگر در ماههای اخیر است. به گفتۀ همان ناظر، «از تابستان گذشته، کشور با قطعهای شدید برق و کمبود آب روبرو بوده که صنایع را نیز تحت تأثیر قرار داده و بخشی از تولید را متوقف یا کند کرده است. در عین حال، قیمت کالاهای اساسی که معمولاً کنترل میشدند، جهش کردهاند؛ بهویژه برنج که قیمت هر کیلوگرم آن در یک سال بیش از سه برابر افزایش یافته است. به اینها بحران آلودگی هوا را هم باید افزود که طی یک ماه گذشته باعث شده بسیاری از مدارس و دانشگاهها آموزش را بهصورت غیرحضوری برگزار کنند».
به نوشتۀ فیگارو فشارهای بینالمللی نیز وضعیت را وخیمتر کرده اند. دلار که در دورۀ ازسرگیری مذاکرات هستهای با دونالد ترامپ اندکی تثبیت شده بود، در ماه ژوئن گذشته و همزمان با حملات اسرائیل جهش کرد. بازگشت تحریمها سرمایهگذاران را دلسرد کرده، به فرار سرمایه، تعطیلی پیدرپی شرکتها و موجی از اخراجها انجامیده است. این وضعیت برای مردمی که خود را پس از سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» و در نتیجۀ فساد قدرت تحقیرشده احساس میکنند، تحملناپذیرتر شده است.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شویدبه گفتۀ منبع فیگارو در داخل ایران: «در حالی که مردم از گرسنگی رنج میبرند، بودجۀ اختصاصیافته به تلویزیون دولتی -که تنها ۱۲ درصد جمعیت کشور آن را تماشا میکنند – افزایش یافته است. درآمدهای حاصل از فروش نفت نیز عمدتاً به جیب سپاه پاسداران میرود و صرف تأمین مالی اقدامات رژیم ایران در خارج از کشور میشود، بیآنکه سودی به مردم ایران برسد.»
لوموند روزنامۀ عصر پاریس در گزارشی جداگانه گفته است که رژیم ایران اکنون بیش از هرچیز از سرایت و گسترش اعتراضها بیمناک است. به نوشتۀ لوموند، برخی کاربران تلفن همراه به این روزنامه گفتهاند که پیامکهای تهدیدآمیزی از جانب حکومت دریافت کردهاند که در آنها هشدار داده شده که دستگاههای امنیتی حضورشان را «در حوالی تجمعهای غیرقانونی» شناسایی کردهاند. در متن پیام آمده است : «به شما و نزدیکانتان توصیه میکنیم که در چنین تجمعهایی شرکت نکنید؛ تجمعهایی که منافع دشمنان را تأمین میکند.»
به نوشتۀ یک رسانۀ دولتی، حکومت ایران تهدید کرده است که در صورت «بیثباتسازی» با «قاطعیت» با معترضان برخورد می کند. لوموند اما این تهدیدها را در مهار مخالفتها بی اثر میداند و به نقل از کارشناسان مسائل ایران نوشته است که اعتراضهای جاری سه سال پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» ویژگیهای خاصی دارند : آزاده کیان، جامعهشناس فرانسوی-ایرانی به لوموند میگوید : «اکنون این قلب تپندۀ اقتصاد ایران است که اعتراض میکند.»
اعتراضهای جاری و مطالبات سیاسی مردم که گاه رنگ ستایش سلطنت را به خود می گیرند به نوشتۀ لوموند خشم طبقۀ متوسطی را نشان میدهند که روز به روز فقیرتر شده و از دیدن اقلیتی از قدرتمندانِ که از بحران سود میبرند، به ستوه آمده اند. یک کارگر اصفهانی که با همسر و پسر ۲۳ سالهاش زندگی میکند و ماهانه ۱۵۰ دلار درآمد دارد، میگوید: «با نزدیک شدن رمضان و عید، دیگر نمیتوانم لبنیات یا موز یا گوشت بخرم. دندانهایمان خراب شده و پول درمان نداریم. اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، در تظاهرات شرکت میکنم».
لوموند در ادامه می افزاید که رهبران جمهوری اسلامی طبق روال همیشگی، غرب را عامل اعتراض ها یا به تعبیر حکومتیان «آشوب» و «ناامنی» معرفی میکنند. اما لوموند به نقل از یک دانشجوی تهرانی می نویسد : «خشم عمیق است. نمیدانم این موج چقدر دوام میآورد، اما مطمئنم پایان این رژیم نزدیک است. حتی اگر گاهی آرامش به خیابانها برگردد، خشم دوباره زنده میشود.»