ما ایرانیان مخالف حکومت فقیهان و یا به سخن فرنگی«اُپوزیسیون» رژیم آخوندی، برای سقوط و برافکندن و نیز بنا به باور برخی انحلال رژیم؛ و یا دستکم مهار این حکومت جبار و قهار و قاتل چه روشی و شیوه ای از
مبارزه را در اندیشه و ذهن خود پروریده و و ذخیره داریم و به چه گونه راهکاری دل بسته ایم؟… این پرسشی جدی و نهادی است. زیرا همه خواهان تغییر وضع حکومت و برقراری نظامی مبتنی بر آزادی و دموکراسی، سی سال است روز و شب را به هم می دوزیم.
روی سخن و مقصد پرسش من بیشتر با مبارزان برون از مرز میهن است؛ و در این سودا و سود، فعالان درون ایران را در میدان پرسش، نه می گذارم و نه می بینم. زیرا به علت وجود پوشش چتر استبداد و قلدری بر فضای درون میهن و فقدان نشریات آزاد که افکار عمومی را به روشنی به همدیکر نقل کند، از دسترسی به کنه ذات و نیات آن هموطنان نا آگاهم؛ و نمی دانم آنان در آن فضای خفقان به چه نوع اتفاقی دلخوش و امیدوارند.
ما فراریان از میهن و یا مهاجران پس از استقرار حکومت آخوندی، بیش از سی سال است ادعای مبارزه با رژیم را داریم و در اندیشه و تصور خود، با آخوند و مسلک آخوندیسم می رزمیم. گرچه کارمان از لفاظی و سیاه کردن کاغذ تجاوز نکرده است، اما همین میزان مبارزه نیز قابل اعتبار و جای اعتنا است.
بی تردید هر تغییری در این حاکمیّت به وجود آید، و هر اتفاقی در این الیگارشی بخواهد بیفتد، به یقین توسط همان هموطنانی که در میهن با استبداد آخوندی طرفند و گاه دست و پنجه نرم می کنند، آغاز شده و انجام خواهد گرفت؛ و ما مثل همیشه نظاره گری بیشتر نیستیم. هرچند سه دهه است که ادعای تلاش و مبارزه علیه ستم و زور آخوند را داشته ایم.
اکنون سالهاست هم قدرتهای جهانی و هم افکار عمومی جهانیان، حکومتهائی نظیر ایران و عراق و سعودی و بشار اسد و… را می شناسند و نیازی به همکاری ما برای معرفیشان به افکار عمومی در جهان نیست. دیگر سخن و حدیث از این مقوله گذشته است که ما بخواهیم اوضاع سیاسی را در کشور ایران و یا مبارزات مردم را در درون به جهانیان معرفی کنیم. جهان در شریط امروز به همه چیز آگاه است و نیازی به کمک ما نیست. به گمان من اکنون نوبت فشار و تذکر به قدرتها برای اعمال قدرت برای سقوط است. زیرا قدرتها خود بر هرآنچه در کشورها می گذرد واقفند و اشراف دارند.
هموطنان درون میهن هرچند گاه تکانی می خورند؛ و به علت و دلیلی به میدان می آیند و سطح خیابانها را از وجود خود پر کرده و ناخوشنودی شان را از رژیم به جهانیان نشان می دهند. و البته به دلیل همان پیشرفت تکنولوژی، به همان سرعت افکار عمومی را نیز به سوی خود جلب کرده و دیگر مردمان را متوجه تلاش خود می کنند. در چنین حالتی، هم ما در برون و هم آنان در درون، توقع داریم و دارند افکار عمومی دنیا از آنان حمایت کند؛ و دولتمداران کشورهای بزرگ جهان به کمک آنان بشتابند. بارها این تقاضا و خواسته را پنهان و آشکار هر دو جبهه ی تلاش مطرح کرده ایم و همیاری آن دولتها را خواستار شده ایم. جای یادآوری است که در خرداد ۱۳۸۸ به هنگام اعتراض مردم به تقلب انتخاباتی ریاست جمهوری، تمام کشورها و خبرگزاریهای عمده جهان آزاد، با مبارزان همیاری کردند و آن اعتراضات و نتایج تلخ و مرگ آورش را به صورتی وسیع گسترش دادند و به دید و شنود مردمان سراسر کره زمین رساندند؛ و به گمان من از سوی رسانه ها در این راه کوتاهی نشد و سنگ تمام نهادند.
اما مشکل این است که هنوز ما مخالفان بیرون میهن در مقابله با حکومت آخوندی به یک جمع بندی یکدست و یکنواخت نرسیده ایم. جمعی هنوز برطبل جنگ می کوبند؛ که خطرناک و غیر قابل قبول است. عده ای چشم به اقدامات سازمان ملل دوخته اند که می دانیم از صدور قطعنامه تجاوز نمی کند. بسیاری چون من به همین محاصره اقتصادی امیدوار و دلخوشند؛ هرچند عامه را درتگنا می گذارد. و بالاخره گروهی نیز با هر سه طریق مخالفند؛ و بدبختانه تنها به مخالفت بسنده می کنند و راه حل دیگری را ارائه نمی دهند؛ زیرا راه حل ندارند و از شناختش عاجزند؛ و نام این گروه را باید «همیشه مخالف» نهاد.
به این جهات از جانب ما مخالفان حکومت فقیهان در برون مرز، هیچ گاه معلوم نشد – دستکم بر من نویسنده این نوشتار – که چه نوع پشتیبانی و کمکی از سوی قدرتها مؤثر جهان هدف و منظور ما است؛ و توقع داریم نیروهای بزرگ بین المللی چه روشی را در جهت پشتیبانی در پیش گیرند. بارها فریاد برآورده ایم: مبادا با حکومت به جنگ مسلحانه برخیزید که چنین کاری سبب زیان کشور و ملت و فنای هموطنان خواهد شد؛ که سخنی درست و نظریه ای بسیار صحیح بوده است. اما پرسش این است اگر خواهان چنین برخوردی نیستیم، یا باید خود نحوه و روش دیگر مبارزه را بدانیم و به این قدرتها نشان دهیم و پیشنهاد کنیم تا از آن راه بروند و ما را با سقوط حکومت به مقصود برسانند، یا باید قبول کنیم و اجازه دهیم هرآنچه را که لازم برای دفاع از این بی دادها می دانند، به مرحله اجرا گذارند؛ و در نهایت حکومت را به نوعی شکست و یا دستکم به عقب نشینی و تمکین وادارند. ولی بدبختانه و یا خوشبختانه چنین راه و روشی را نیز نمی شناسیم؛ و تنها ادعا داریم که حق را یافته ایم و حقیقت همین است که من نمی دانم!.
بارها و بارها از زبان و قلم این هموطنان مبارز برون مرز میهن شنیده و خوانده ایم که خطاب به قدرتهای جهانی گفته اند شما باید از مبارزات ملت ایران حمایت کنید. اما هیچ گاه نوع حمایت و راه همکاری را نه نشان داده ایم، و نه می شناسیم.
خوشبختانه برنامه حمله نظامی به ایران به بهانه مسائل اتمی، دور از انجام به نظر می رسد؛ و سایه و وحشت حمله جنگی – دستکم به ظاهر – از سر مردم و کشور رخت بربسته و مردم هراس از جنگ را کنار نهاده اند. اما غرب و اسرائیل مسئله ی اتم و تولید بمب اتمی توسط حکومت فقیهان را نمی توانند به فراموشی بسپارند و یا نادیده بگیرند. به این سبب برای تسلیم حاکمان فقیه و غیر فقیه، به حصر اقتصادی روی آورده اند تا بلکه از راه تنگ کردن حلقه محاصره اقتصادی قلدران نادان ایران را وادار به تمکین کنند. این تنها راه صلحطلبانه ای است که صاحبان قدرت در جهان نسبت به دولتی قلدر و متخاصم و بی زینهار می توانند اعلام کرده و به اجرا گذارند. روشن است در این نوع محاصره، مردم همان کشور در مضیقه و سختی معیشت قرار خواهند گرفت و چنان برنامه ای به ضیق معاش و ناخوشنودی ملت خواهد انجامید که چاره ای جز این نیست. و این اتفاقاً همان نتیجه و مقصودی است که قدرتهای محاصره کننده توقع و انتظارش را دارند؛ تا ناخوشنودی ملت به حد بی نهایت برسد و علیه حکومت قیام کند؛ همانند مصر و تونس و لیبی، و جدیداً سوریه…
اما ناباورانه تعداد انگشت شماری از همین هموطنان ضد حکومت آخوندی یا همان گروه «همواره با همه چیز مخالف» به این کار نیز ایراد می گیرند و گرفته اند. همین چند روز اخیر دختر خانمی ایرانی نامه ای خطاب به آقای «اوباما» نوشته و اظهار فضل فرموده اند که محاصره اقتصادی برای مردم ایران زیانمند است! جل الخالق!… زیرا همه به این زیانمند بودن آگاهیم و این خانم هیچ رازی را برملا نکرده است. بلکه تنها نق زده است… زیرا راهی مؤثرتر وجود ندارد.
شاید کار این دسته مخالفان و معترضان از روی خیرخواهی و به نیّت حمایت از اکثریّت مردمی باشد که حصر اقتصادی سفره شان را خالی تر می کند؛ اما چاره ای دیگر نیست. آیا این عزیزان خوش قلب راهی دیگر برای مبارزه با جانورانی که کشتن آدمی برایشان عملی بسیار ساده و روا است؛ و به طور قطع و یقین دانش اتمی را برای دست یافتن به بمب اتمی پی می گیرند تا حساب اسرائیل را برسند، سراغ دارند که به قدرتهای بزرگ جهانی پیشنهاد کنند؟ اگر دارند چرا به جای این گونه نق زدنها، از بیانش طفره می روند. اگر ندارند، این دلسوزی های بیجا و بی سرانجام جه حاصلی دارد و برای چیست؟
از نظر قدرتهای جهانی، حکومت وحشت و استبداد فقیهان در برابر ساخت اسلحه ی هسته ای باید به نوعی مهار شود. در این کارزار دو راه بیشتر وجود ندارد:
1- حمله نظامی و نابودی محلهائی که مشکوک به اعمال نظامی در ساخت نیروی هسته ای است؛ که به ظاهر مورد مخالفت تمام ایرانیان برون از وطن است.
2- محاصره اقتصادی و نابودی و فنای ثروتی که با نیرویش تولید سلاح هسته ای میسر و ممکن می شود.
درضمن، ما ایرانیان باید این واقعیّت آشکار را بدانیم که هدف قدرتهای جهانی در مبارزه با حکومت فقیهان، بیشتر و پیشتر از سقوط حکومت، مهار حکومت است در دسترسی به نیروی مخرب اتمی. آنها سقوط حکومت را وظیفه مردم کشور می دانند و در برنامه خود قرار نمی دهند. بنابراین نمی توانند و حاضر نیستند با ادعای ساقط کردن حکومت وارد میدان عمل شوند. شاید تنها به تأمین وسائل کار در روند مبارزات مردم بسنده کنند؛ ولی انجام عمل را از وظائف همان ملت می دانند.
از سوی دیگر این یک امر بدیهی است که دولت ها و حکومتهائی شبیه ایران و سوریه و قذافی و صدام حسین، نه ترسی از محکومیت های سازمان ملل دارند و نه برای افکار عمومی جهانیان ارزشی قائلند، تا در صورت صدور چنان قطعنامه هائی مهار شوند و خود را ببازند و سر به تمکین فرود آورند. پس سختگیری باید شدیدتر از صدور چنان قطعنامه های بی ارزش و بی اثر باشد.
من از روشنفکران و صاحبان اندیشه های پویا در میان هموطنان خواهش می کنم که اگر راهی دیگر که از حصر اقتصادی کم هزینه تر برای مردم و در عین حال مؤثرتر در تنبیه فقیهان باشد سراغ دارند، دریغ نفرموده و آن را به روشنی بیان فرمایند. زیرا وقت تنگ است و تعلل و تأخیر هر روز زیانبارتر می شود.
اگر چنین راه و روشی را سراغ ندارید و یا نمی دانید، مهر ورزیده دست از این دلسوزیهای بیجا و بی جهت بکشید؛ و رها کنید این دیدگاه های به ظاهر دلسوزانه ولی بی پایه و اساس را. و بگذارید این زنگی مست از بین برود و یا دستکم مهار شود.
کالیفرنیا ۱۵/۷/۲۰۱۲