شاهین میر محمد حسینی: ضحاک دوران

zahak

ضحاک دوران

چرا این حاکمان هر چه کنند
هرگز به روی خود نمی آرند؟
به تحمیق خلایق غره اند
بذر عدالت را نمی کارند
و دانی تا اگر یک لحظه از حرکت بماند رود
دگر رودش نمی خوانند؛ مرداب است یا برکه
ولیکن آدمی با صد هزارانش خطا هر لحظه یا هر جا
خودش را آدمی داند
دریغ و درد از این معنا
گرفتاریم؛ گرفتاریم
گرفتار فساد مستبدان دغل کاریم
که گر چه خویشتن ضحاک دورانند
و نفع خویش در قتل و شکنجه؛ اختلاس و جور می دانند
ز دشمن دم به دم فریاد می دارند
بهانه از زمین و آسمان بر باد می آرند؛
ز گرگ آشنا این گله هر دم خونفشان درمانده در راه است
و تزویر و دروغ حاکمان در راهمان چاه است
تمام کوشش ما در برابر گفتنِ آه است!
حقیقت عاقبت تابان در این شب همچنان ماه است.

شعر از: شاهین میر محمد حسینی

توسط -

سایت ملیون ایران در تاریخ

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل