سایت ملیون ایران

نامه «علی رهبری» به «حسین شریعتمداری» چه بود؟

ali rahbari

انتشار مطلبی تند خطاب به «علی رهبری» در روزنامه‌ی کیهان، واکنش این هنرمند را به دنبال داشت. وی که متن این نامه را به روزنامه کیهان نیز ارسال کرده، رونوشتی از آن را در اختیار «موسیقی ایرانیان» قرار داده است.

متن نامه‌ علی رهبری به شرح زیر است:

خدمت جناب آقای حسین شریعتمداری؛ مدیر محترم و نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان

با سلام خدمت جنابعالی

محترمانه به عرض می‌رسانم باتوجه به اینکه سن آن‌جناب فقط یک سال بزرگ‌تر از بنده می‌باشد به احتمال زیاد آشنائی جنابعالی با موسسه کیهان هم مثل اغلب نوجوانان آن زمان با کیهان بچه‌ها و برنامه‌های تدارک دیده شده کیهان که از تلویزیون ملی آن سال‌ها پخش می‌شد٬ شروع شده است.‌‌ همان موسسه کیهانی که به بنده و اغلب بچه‌های نسبتا با استعداد ایرانی این امکان را داده بود که در ویژه‌برنامه‌ای که در شب‌های چهارشنبه بصورت زنده اجرا می‌شد؛ هنرشان را برای عموم مردم عرضه کنند.

برای بچه‌های خردسالی که نمی‌دانستند رژیم چه معنی دارد و با دل پاک و از راه‌های دور به موسسه کیهان در خیابان فردوسی می‌آمدند و با اتوبوس کیهان به اداره تلویزیون می‌رفتند و حدود ساعت ۹ یا حتی بعضی اوقات ۱۱ شب به منزل‌های دور خود٬ مانند ما که از شهر ری می‌آمدیم؛ بازمی‌گشتند. بنده در تمام عمرم٬ دوران بسیار زیبا و به یادماندنی روزهای کیهان بچه‌ها را فراموش نکرده‌ام. حتی امسال هم که چهلمین فصل هنری اروپائی خود را شروع کرده‌ام و در موسیقی کلاسیک٬ ارکسترهای معتبر جهانی را به نام تنها ایرانی رهبری می‌کنم٬ معتقدم که پایه‌اش در موسسه کیهان ریخته شده است. نام کیهان در قلب من با زیبائی همراه بوده است ولی متاسفانه این روز‌ها خیلی از این موسسه دلگیر شده‌ام و دلیلش انتشار و چاپ مطالبی بی‌اساس و کاملا تعجب‌آوری است که بواسطه شخصی بنام آقای…… انجام شده که البته خدا می‌داند ایشان چگونه و به چه انگیزه‌ای و بدون هیچگونه مطالعه٬ و حتی بدون درنظر گرفتن انسانیت یا مروت و کاملا با دشمنی در روزنامه زیرنظر جنابعالی است.

یازده مورد مختلف که بجز یک موردش بقیه واقعا ساختگی و با خصومت زیاد نوشته شده و مهم‌تر اینکه این شخص تمام صرفا تلاشش این بوده که از حضور بنده ایرانی به مملکتم جلوگیری کند.

مورد اول. علی رهبری اسم الکساندر را با علی عوض کرده که نام غارت گرو متجاوز ایران بوده

جواب: اسم اسکندر که مادرم هم خیلی آنرا دوست داشت در کشور اتریش که تابعبت دوم اینجانب می‌باشد و ۴۷ سال است در آن زندگی می‌کنم یک اسم اتریشی محسوب می‌شود ولی همچنان علی در اسم من باقی مانده و در بعضی از کشور‌ها علی الکساندر می‌نویسند و در ایران و شناسنامه و پاسپورت ایرانی‌‌ همان علی بوده و خواهد بود. ضمنا در چهل سال گذشته که در بیش از ۲۰۰ شهر دنیا رهبری کرده‌ام همگان از بنده بعنوان رهبر ایرانی نام برده‌اند و نه اتریشی

مورد دوم. نوشته‌اند وی مدیر هنرستان موسیقی در رژیم گذشته بود و به حمایت رژیم و سفارت اتریش در اروپا تحصیل کرده و بعد رئیس هنرستان موسیقی تهران شده است

جواب: بنده در سن ۱۷ سالگی فرزند مهدی رهبری٬ پزشکیار بیمارستان فیروزآبادی چه ارتباطی به رژیم داشته‌ام که با همکاری سفارت اتریش بنده را به اتریش بفرستند. این همت استاد حسین دهلوی بود که بنده را با بورس ۳ ساله به اتریش فرستادند و چون بعداز مدت کوتاهی موفقیت‌های بنده در وین چشمگیر شد؛ چنانکه در آکادمی شهر وین مشغول تدریس رشته آهنگسازی بودم٬ در جوانی و با وجود سن ۲۵ سالگی بنده را به ایران دعوت کردند که بعداز استاد حسین دهلوی و استاد مصطفی کمال پورتراب به‌عنوان ریاست هنرستان موسیقی انتخاب شدم که البته در آن زمان مورد احترام استادانی چون پایور٬ دهلوی٬ پورتراب٬ فخرالدینی٬ ناصری٬ ظریف٬ حنانه٬ اصلانیان و ده‌ها استاد دیگر بوده‌ام که بعد از ۳ سال خدمت و آموزش به مملکت و به بچه‌های بی‌بظاعت و اجرای ده‌ها کنسرت موسیقی کلاسیک در شهرستانهای ایران دقیقا ۳ سال قبل از انقلاب با انتقاد فراوان از سبک مدیریت اداره وزارت فرهنگ و هنر آن زمان از تمام مشاغل مهمی که داشتم؛ استعفا داده و به منزلم وین برگشتم. ضمنا در تمام عمرم هیچگونه نیازی به فعالیت سیاسی نداشته‌ام نه خوب و نه بد

مورد سوم. ایشان نوشته‌اند که من در زمان ریاستم خواهرانم را به خارج فرستاده‌ام

جواب: خواهرم فرشته در زمانی که بنده رئیس هنرستان شدم همچنان ۴ سال بود که در وین ازدواج کرده بود و در وین زندگی می‌کرد و هیچوقت از هنرستان بورسی نداشته است.

مورد چهارم. نوشته‌اند در زمان ۳ سالی که اینجانب رئیس هنرستان بوده‌ام ۵۰ نفر به خارج فرستاده شدند که هیچکدام بجائی نرسیده‌اند و به ایران نیز بر نگشته‌اند

جواب: ما با همفکری اجباری با تمام اساتید امکان فرستادن ۲ یا ۳ نفر در سال را داشتیم که در دوران ریاست بنده حدود ۸ نفر فرستاده شده‌اند که بعضی از آنها‌ها مثل شهداد روحانی بیشتر در ایران کار کرده‌اند تا در خارج و چند نفر دیگر هم بعد از انقلاب به آن‌ها نیازی نبوده و در درجات بالا مشغول به تدریس هستند و خود بنده هم در مقابل ۳ سال بورس ۳ سال به مملکتم خدمت کردم.

مورد پنجم. نوشته‌اند رهبری بعد از انقلاب در اروپا ساکن شد

جواب: این مطلب هم به کل نادرست بوده و بنده آخرین بار ایران را ۳ سال قبل از انقلاب ترک کردم و به فکر برگشت هم نبودم.

مورد ششم. نوشته‌اند با دختر یک افسر آپارتاید عروسی کرده است

جواب: به طور قطع اگر این جمله نادرست در اروپا به چاپ می‌رسید٬ حتما ایشان را جریمه بزرگی می‌کردند. حقیقت این است که پدر همسر بنده که فقط یک تاجر بود٬ چندین سال قبل از آشنائی با من فوت شده بودند و همسر بنده که کاملا مسلط به زبان سیاه پوستان بودند همراه با ما که ضدآپارتاید با سیاه پوستان کنسرت می‌دادیم از ما حمایت می‌کردند. سیاه پوستان آفریقای جنوبی اغلب بنده را بنام هالف مون می‌شناسند (یعنی نیمه ماه که نام قطعه بزرگ من که برای حمایت از سیاه پوستان بود) این فیلم در تلویزیون رسمی آلمان موجود است.

مورد هفتم. ایشان ادامه می‌دهند دهه ۸۰ آقای فریدون ناصری٬ رهبری را دوباره رئیس ارکستر تهران کرد

جواب: ایشان نمی‌دانستند که این موسیقی‌دان معروف جهانی ۳۰ سال در ایران نبود و این بین در ۲ مسابقه بزرگ رهبری ارکستر در فرانسه و در سوئیس بنام ایران در مبارزه با کشورهای پرقدرت دنیا بنام علی رهبری بالا‌ترین مقام را بدست آورده و همچنین ننوشتند که در طول این سال‌ها، این فرزند مملکت با تمام دشواری‌های بین المللی به بیش از ۱۲۰ ارکستر دنیا دعوت شد و بعنوان تنها ایرانی مدیر هنری شهرهائی چون بروکسل ٬ پراگ ٬ مالاگا و زاگرب شد.

ایشان ذکر نکردند که بواسطه ایشان قطعات ۶ آهنگساز ایرانی در بازار بین‌المللی منتشر شد و ایشان بیش از ۲۵۰ سی دی در بازار جهانی ضبط و منتشر کرده‌اند. ایشان حتی ذکر نکردند که علی رهبری بدون درنظر گرفتن منافع مالی با حداقل حقوق ۱۰ درصد و با لغو اغلب فعالیت‌های بین المللی٬ برای کمک به مردم این سرزمین به ایران آمد.

مورد هشتم. نوشتند آقای رهبری بخاطر اعتراض روزنامه‌ها از ایران فرار کردند

جواب: در زمانی که اینترنت در هر خانه‌ای قابل دسترس است٬ می‌شود در چند دقیقه به تمام حقایق دست پیدا کرد. این مورد هم حقیقت ندارد و همه مطلعند که بنده در اعتراض به کمی حقوق نوازنده‌ها ایران را ترک کردم و قصد داشتم با این اعتراض رسیدگی به وضع آن‌ها مورد توجه قرار بگیرد و دوباره برگردم و البته دلیلی برای فرار نداشته‌ام. نمی‌دانم چرا ایشان خیال می‌کنند که می‌شود به ما هنرمندان هم مثل برخی سیاست‌مدارانی که اغلب شانسی به این شغل رسیده‌اند وصله فرار و دزدی را چسباند.

مورد نهم. نوشتند که مافیای حاکم بر موسیقی ایران در چند سال گذشته با تبلیغ و آگهی برای وی در روزنامه‌های ایران در تلاش برای باز گرداندن وی بوده‌اند

جواب: برای بنده قابل درک نیست که چرا استفاده از کلمه مافیا چقدر در ایران معمولی شده. در اغلب کشور‌ها هیچکس مافیائی‌ها را نمی‌شناسد ولی مثل اینکه این اسم در ایران به سادگی مورد استفاده قرار می‌گیرد. بنده شخصا شنیده بودم گروهی هستند که تلاش می‌کنند علی رهبری به ایران نیاید ولی تا بحال نشنیده بودم که مافیائی‌ها در تلاش هستند که من را به ایران بیاورند. در هر صورت اگر هم مافیائی وجود داشته باشد چقدر بی‌عرضه و بی‌لیاقت هستند که در ۳۵ سال گذشته فقط یک بار موفقیت داشته‌اند.

مورد دهم. نوشته‌اند که رسوائی مجدد علی رهبری عکسی است که در موقع رهبری با نوازنده معروف جهانی ویولونسل آقای روستروپوویچ است که البته ۱۰ سال پیش فوت شده‌اند

جواب: اگر نویسنده کوچک‌ترین آشنائی با دنیای موسیقی جهانی داشتند فقط به فقط به این عکس همانند هزاران ایرانی دیگر افتخار می‌کردند که این مرد بزرگ به یک ایرانی اجازه داده که کنسرت او را رهبری کند٬ یکبار ۳۵ سال پیش در پاریس که آقای….. اطلاع ندارند و مجدادا در حدود ۱۴ سال پیش در زاگرب. لازم به یادآوری برای بقیه آقایان….. است که بنده که تا بحال با صد‌ها سولیست مختلف دنیا با ادیان و ملیت‌های مختلفی کار کرده‌ام آنقدر شیوه کار حرفه‌ای است که تنها یک روز قبل از کنسرت با حضور در یک جلسه٬ وقایع موسیقیایی کنسرت تمرین و نکات مهم بررسی می‌شود و بلافاصله در پی آن کنسرت اجرا می‌شود و بعد هم با یکدیگر اغلب سال‌ها معاشرتی نداریم درمورد آقای روستروپوویچ حتی تمرین فقط چند ساعت قبل از کنسرت بوده. حال در این چند ساعت چه جنایتی می‌توانسته امکان‌پذیر باشد. آیا ایشان قاتل و جنایتکار بین المللی بودند؟

مورد یازدهم. نگارنده ٬ آقای ارجمند مدیرکل دفتر موسیقی ارشاد را متهم کرده‌اند که گفته است رهبری را به ایران دعوت خواهم کرد

جواب: این مطلب در شئونات یک روزنامه‌نگار بی‌طرف نیست. آیا به این ترتیب ایشان قصد دارند بگویند که آقای ارجمند‌‌ همان مافیا هستند؟ که البته من ایشان را نمی‌شناسم. پس با این حال بنده باید حتی از آقای ارجمند معذرت بخواهم که چندی پیش در روزنامه‌های دیگر ایران اعتراض کرده بودم که چرا آقای ارجمند با من تماس نگرفته‌اند و بدون پرسش از بنده برای اینجانب تصمیم گرفتند.

جناب آقای شریعتمداری

در اروپا مجله‌هائی هستند که روزنامه‌های بولوار نام دارند و هرچه دلشان می‌خواهد می‌نویسند و حتی اگر بتوانند از شخصیت‌های بزرگ عکس‌های برهنه هم منتشر می‌کنند ولی کیهانی که من می‌شناختم در این سطح نبوده و نیازی هم به این سوژه‌های بی‌معنی ندارد.

در خاتمه تقاضامندم جوابیه بنده را چاپ بفرمائید و همچنین نویسنده بخاطر این همه تهمت‌های نادرست ملزم به معذرت‌خواهی رسمی از اینجانب هستند و در غیر این صورت باید از راه‌های قانونی دیگری اقدام کنم.

باید متذکر شوم که این تهمت‌ها هیچ ارتباطی به حرفه و سطح کاری بنده و به خصوص ایران و هموطنان محترم ایرانی نداشته و فقط باعث خشنودی موسیقیدانهایی می‌شود که آمدن اینجانب برایشان در هر صورتی خوشایند نبوده.

یقین دارم که رسانه کیهان و جنابعالی قصد تخریب بنده را نداشته و صرفا انتشار و انعکاس مطالب و اطلاعاتی بوده که به عمد نادرست به روزنامه کیهان ارسال شده و کاملا مشهود است که شخص سوم و ذینفعی صرفا به این قصد که از آمدن من به ایران جلوگیری کند این مطالب را در اختیار کیهان گذاشته و این شخص فقط یک موزیسین می‌تواند باشد.
ضمنا فراموش نکنید که بنده هم مانند شما خانواده بزرگ و بستگان نجیبی در ایران دارم که این مطالب بیشتر به آن‌ها لطمه زده تا به بنده.

با تشکر و احترام فراوان
علی رهبری/ وین٬ اتریش

منبع: موسیقی ایرانیان Musiceiranian.ir

خروج از نسخه موبایل