ابراهیم فیروزی نوکیش مسیحی که هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج بسر میبرد طی نامهای مینویسد: «نوکیشان مسیحی افرادی هستند که تصمیم گرفتهاند زندگیشان را در ایمان مسیح سپری کنند، که این تصمیم فردی کاملاً مطابق با اصل ۲۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی و اصل ۱۸ میثاق حقوق بشر میباشد؛ اما کسانی که خواستهاند در ایران از این حق قانونیشان استفاده نمایند و مطابق اصل ۱۹ میثاق حقوق بشر خواهان ابراز عقایدشان به مسیحیت میباشند و نباید بر طبق اصل نوزده و حمایت قانون، ترسی از ابراز عقیده داشته باشند؛ این در حالی است که وزارت اطلاعات آنها را به خاطر استفاده از حقوق قانونیشان بازداشت مینماید و حق ابراز عقیده و دادن آموزش اعتقادات مسیحی و گرفتن آموزش در زمینه اعتقادیشان که مطابق با اصل سیزده قانون اساسی جمهوری اسلامی میباشد به بهانهٔ مبارزه با فرقهگری منع مینمایند و آنها را متهم به براندازی نرم از طریق ترویج مسیحیت مینمایند.»
متن کامل این نامه که برای انتشار در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است در زیر میآید:
مطالبی که در زیر میایند نه فقط بیعدالتی است که در حق من روا داشته شده و میشود، بلکه بیان گوشهای از جفاهایی است که در حق نو کیشان مسیحی و گاهی ارامنه در جمهوری اسلامی ایران کرده میشود.
نوکیشان مسیحی افرادی هستند که تصمیم گرفتهاند زندگیشان را در ایمان مسیح سپری کنند، که این تصمیم فردی کاملاً مطابق با اصل ۲۲ قانون اساسی جمهوری اسلامی و اصل ۱۸ میثاق حقوق بشر میباشد؛ اما کسانی که خواستهاند در ایران از این حق قانونیشان استفاده نمایند و مطابق اصل ۱۹ میثاق حقوق بشر خواهان ابراز عقایدشان به مسیحیت میباشند و نباید بر طبق اصل نوزده و حمایت قانون، ترسی از ابراز عقیده داشته باشند؛ این در حالی است که وزارت اطلاعات آنها را به خاطر استفاده از حقوق قانونیشان بازداشت مینماید و حق ابراز عقیده و دادن آموزش اعتقادات مسیحی و گرفتن آموزش در زمینه اعتقادیشان که مطابق با اصل سیزده قانون اساسی جمهوری اسلامی میباشد به بهانهٔ مبارزه با فرقهگری منع مینمایند و آنها را متهم به براندازی نرم از طریق ترویج مسیحیت مینمایند.
من که تا کنون ۳ بار به خاطر اعتراف به مسیحی بودنم و استفاده از حقوق قانونی مندرج در ستور بالا در دادگاه انقلاب محاکمه شدهام، به مواردی اشاره خواهم نمود که کوچکترین اغراق یا سیاه نمایی در آن نخواهد بود. زیرا معتقدم آنچه که بر سر نو کیشان مسیحی در ایران میگذرد به اندازهای قابل توجه است که نیازی به اغراق یا دروغپردازی نمیباشد.
مطالب زیر از سال ۱۳۸۸ الی ۱۳۹۳ رخ داده است:
اولین مواجه من با دستگاه امنیتی به سال ۸۸ بازمیگردد که من را به ساختمان ستادشان در رباط کریم احضار نمودن. در آنجا به مسیحی بودنم اعتراف کردم و چند روز بعد در ستاد کرج مجدد به صورت کتبی به شکلی محترمانه بازجویی شدم. آن روز نتوانستند مرا به کنار گذاشتن عقایدم متقاعد کنند و هشدار دادن که اگر در بازداشتهایشان نو کیشان اسمی از من ببرند خدا به فریادم برسد. همچنان زندگی عادیم را در کنار عقاید مسیحیم سپری میکردم و با دوستان نوکیشم رابطه داشته و از اعتقادات دینیمان گفتگو میکردیم، تا اینکه صبح روز ۲۰ دی ماه ۱۳۸۹ چندتن از مأموران اطلاعات با ارائه حکم قضای محترمانه به گشتن منزل شخصیم پرداختند و لوازم کامپیوتری و کتابهای دینیام را توقیف کردند و خودم را برای بازجویی به ستاد رباط کریم بردند. چند ساعتی به بازجویی سپری شد و در نهایت آخر شب مرا به منزل فرستادند و دو روز بعد طی تماس تلفنی به دادگاه انقلاب رباط کریم رفته و حکم بازداشت موقتم صادرشده و به اندرزگاه ۸ زندان رجایی شهر منتقل شدم.
بازجوییهای فشرده دو هفته ادامه داشت و خلاصهاش این بود که اگر مسلمان شوی آزادت میکنیم در غیر این صورت زندانی خواهی شد. اتهامات وارده در پرونده اولم به شماره ۹۰۰۷۴۳ تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و توهین به مقدسات بود که از توهین به مقدسات تبرئه و علارغم دفاع کاملم به ۵ ماه حبس تعزیری و ۵ ماه حبس تعلیقی به اتهام تبلیغ علیه نظام محکوم شدم. زیرا ادعای وزارت اطلاعات این است که ایرانیان به علت سرخوردگی از حکومت اسلامی به سوی مسیحیت گرایش پیدا میکنند. لیکن این در حالی است که به گفته خود نو کیشان آزاد، چون سبک زندگی انجیل را دوست دارند مسیحی میشوند. در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۰ از این پرونده آزاد شدم.
از آن رو که من همچنان مسیحی بودم به داشتن ارتباط با همکیشانم ادامه دادم و وزارت اطلاعات نیز از زندگیم گزارش کتبی درخواست میکرد.
مطابق اصول قانونی که در بالا ذکرش رفت تصمیم به راهاندازی سایت آموزش الهیات مسیحی نمودم که در تاریخ ۱۸ اسفند ماه ۹۱ در محل کارم مجدد بازداشتشده و به زندان اوین منتقل شدم.
بازجوییها خوشبختانه با احترام کامل انجام شد اما خاستههایی که مأمورین داشتند بر خلاف قوانین مکتوب میبود. به طور مثال حق ایجاد سایت آموزشی الهیات مسیحی و تحصیل الهیات به منظور کشیش شدن را به من نمیدادند و به طور مستقیم گفتند: «فکر نکن که اگر مسیحی شدهای به تو این اجازه را میدهیم که کشیش هم بشوی.»
بازجوییها در این پرونده دوم به شماره ۹۲۱۲۷۳ در تاریخ ۲۸ اسفند ماه ۹۱ به اتمام رسید و به اتهام تبلیغ علیه نظام به بند ۳۵۰ منتقل شدم. در اردیبهشتماه ۹۲ با قید وثیقه آزاد شدم. دو ماه بعد جلسه دادگاه برگزار شد. پس از قرایت کیفرخواست و رد اتهامات از طرف بنده به دستور قاضی وقت دو نفر به نمایندگی از وزارت اطلاعات در دادگاه حاضر شدند تا از کیفرخواست دفاع کنند.
پس از یک ساعت گفتگوی مسالمتآمیز و آوردن دلایل مستند برای بیگناهیم و رد کیفرخواست توسط قاضی نماینده وزارت اطلاعات رو به من چنین اعتراف نمود: «آقای فیروزی وقتی ما قانون نمیتوانیم شما را به علت مسیحی شدن محاکمه نماییم باید چه کارکنیم؟»
این اعتراف از جانب نماینده وزارت اطلاعات در مقابل قاضی تعمق برانگیز بود و من سکوت کردم. پس از آنکه قاضی مدارک و دلایل کافی برای محکوم کردنم نداشت برای تحریک من به فحاشی پرداخت و خطاب به نماینده وزارت گفت: «برای اینها نیازی به تشکیل پرونده و دادگاه نیست، خودتان با یک گلوله کار را تمام کنید.»
به عبارت دیگر قاضی به شکل شفاهی دستور قتل مرا بدون محاکمه صادر کرد. دو ماه بعد حکم دومم به شماره پرونده ۹۲۱۲۷۳ به اتهام تبلیغ علیه نظام به درب منزلم ارسال شد و قاضی به خاطر داشتن سایت آموزشی دینی و برگزاری کلاسهای آموزش الهیات مسیحی برای همکیشانم مرا به ۱ سال حبس و ۲ سال تعبید به شهرستان سرباز واقع در استان سیستان و بلوچستان محکوم نمود. در صورتی که در حکم مندرج است که بنده مخالفتی با حکومت اسلامی ندارم اما قاضی به استناد به علم قاضی چنین حکمی را صادر نموده بود. میدانستم اعتراض چنین حکم سفارشی تأثیری ندارد. یک هفته را برای سرو سامان دادن به کارهایم اختصاص دادم و قصد داشتم پس از یک هفته خودم را به زندان معرفی کنم. آخر هفته برای خداحافظی از دوستم به ملک شخصیش در کرج رفتم و از دوست ارمنیام نیز خواهش کردم به آنجا بیاید.
مدت کوتاهی از حضورمان نگذشته بود که مأمورین وزارت اطلاعات بدون ارائه حکم قضایی وارد شدند. کتابها و کامپیوترها را توقیف نمودند و شروع به توهین کردند. در هنگام انتقالمان به اندرزگاه ۸ زندان رجایی شهر به من گفتنند: «اگر ۱۰۰ بار هم با دوستانت جمع شوی باز هم بازداشتت میکنیم. ما اجازه نمیدهیم شما نوکیشان رسمیت پیدا کنید یا پس از افزایش جمعیتتان از حکومت تقاضای نماینده در مجلس شورای اسلامی میکنید، ما به شما رسمیت نمیدهیم.»
بدین شکل بازداشت و پرونده سازی سومم به تاریخ ۲۵ شهریور ماه ۹۲ اتفاق افتاد. در شب اول بازجویی با توسل به زور و تهدید و شکنجه سعی در گرفتن اعترافاتی داشتند که خودشان میخواستند و وقتی با مقاومت من روبرو شدند، چهار روز را بدون بازجویی و تفهیم اتهام در زندان رجایی شهر سپری نمودم.
از آنجا من و دوست ارمنیام را به بند ۲۴۰ اوین منتقل کرده و این بار بازجوییها با تهدید و توهین و تفتیش عقاید و گرفتن اعتراف اجباری همراه بود. در اصل سعی داشتند با استفاده از دو پرونده قبلیام پروندهسازی جدیدی نمایند که به گفته بازپرس شعبه ۶ دادسرای مقدس آقای اسدی جرمم را افزایش دهند. اما من برای ۲ پرونده قبلیام محاکمه و حکم قطعی گرفته بودم. دو ماه نیز در بند ۲۰۹ بازجوییها ادامه داشت که در نهایت در تاریخ ۱۲ آبان ماه ۹۲ به بند ۳۵۰ منتقل شدم. در وضعیت قضایی پروندهسازی سومم شماره پروندهای درج نشده است و صرفا با استعلام از شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران مربوط به قاضی مقیسه مدت ۱۷ ماه هست که بدون محاکمه در بازداشت به سر میبرم و قاضی نیز اجازه نمیدهد با قید وثیقه آزاد شوم.
آنچه که خواندید نه فقط برای من، بلکه روندی است که برای اغلب مسیحیان نو کیش در ایران وجود دارد. درحالیکه حکومت ایران به قوانین مکتوب و پذیرفته شده خودش نیز در قبال اقلیتهای دینی پایبند نمیباشد.
به امید روزی که هیچ انسانی به خاطر عقایدش چه مسلمان، چه مسیحی، چه زرتشتی و یا سایر ادیان به خاطر بازیهای سیاسی حکومتهایشان در زندان نباشند.