برعکس آنچه از شاعران انتظار میرود که درونگرا و منزوی، و با خودشان باشند، مصدق روحیهای اجتماعی داشت و معتقد بهنوعی شعر اجتماعی و سیاسی بود که میان تودهی عامی مردم همهگیر شود.
دهم بهمن سالروز تولد حمید مصدق است، شاعری که سالهاست که پارههایی از شعرهایش، مانند آب روان در دشت خاطرات خلایق جریان دارد و در بحبوحهی خفقان پهلوی دوم، پارههایی از اشعارش را انبوهی از روشنفکران، دانشجویان، ومردم فرهیخته میخواندند و تکرار میکردند.
حتی شعر سادهای از حمید مصدق که یک عاشقانه بلند بود – من اگر برخیزم/ تو اگر برخیزی/ همه برمیخیزند/ من اگر بنشینم/ تو اگر بنشینی/ چه کسی برخیزد، چه کسی با دشمن بستیزد/ چه کسی پنجه در پنجۀ هر دشمن درآویزد- به یک شعر سیاسی و شعار اصلی دانشجوها در آن زمان تبدیل شده بود.
شعر حمید مصدق، آنچنان ساده است که بخش وسیعی از مردم، براحتی با آن ارتباط برقرار میکنند. اساسا مصدق، زبان و نحو سادهای دارد و برخلاف بعضی شاعران، بازیهای زبانی خاصی ندارد. بیشتر شهرت او هم به دلیل همین زبان ساده و خالی از فن و شگردهای سطح بالاست. همین زبان سهل و ممتنع آثارش باعث شد که کسانی در اظهارنظرهای سریع و کوتاه خود، شعرهای او را از مصدایق ادبیات عامهپسندی که چندان بنیهای ندارد، به حساب آورند. با این وجود فرهیختگانی مثل سیمین دانشور بر این عقیدهاند که شعر مصدق ساده و صمیمی است ولی از کسی تقلید نمیکند و مصدق خودش در شاعری، خداوند شیوهای خاص است.
ضیاء موحد (استاد فلسفه و شاعر) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، ضمن تایید زبان سادهی مصدق با یک خاطره مشترک با مهدی اخوانثالث اشاره کرد و گفت: در یک جلسهی شعر خوانی که مرحوم اخوانثالث هم حضور داشت یکی از حاضران که از قضا خودش هم شاعر بود به اخوان میگوید «میدانید که شعرهای مصدق خوانندگان بیشتری نسبت به کارهای شما دارد؟» اخوان هم پاسخ داد «عموم مردم شعرهای مصدق را به راحتی میفهمند، مردم از شعرهایی استقبال میکنند که مفاهیم موجود در آنها را با کمترین دردسر متوجه شوند.» علاوه بر ساده و قابل فهم بودن، شعرهای مصدق آهنگ و نوایی داشت که میشد در تجمعها و تظاهراتهای آن دوره دم گرفته شوند. همهی اینها دستبه دست هم میداد تا مصدق بین تودههای عامی مردم هم شناخته و معرفی شود.
از دیگر نکات شاخص و بارز حضور حمید مصدق در صحنهی ادبیات، تلاش او در برگزاری نشستها و شب شعر در دورههای مختلف زندگی و حتی پس از مرگ است. او انجمنباز ادبی بود و مرتب در انجمنهای ادبی شرکت میکرد و پایهگذار شبشعرهای پایدار و بادوامی هم بوده که البته اثرش روی شعر نو آشکار است.
موحد هم یکی از محاسن بزرگ مصدق را تشکیل جلسات شعرخوانی دانست و بیان کرد: از دورهی دبیرستان که با او آشنا شدم، به صورت مرتب و متناوب جلسات شعرخوانی را در منزل خودش برگزار میکرد. شاعران و علاقهمندان زیادی میآمدند و به شعر یا داستانخوانی میپرداختند. این جلسات کمکم به انجمن ادبی ساعد تبدیل شد که به نوعی موازی انجمن شاعران که نهادی سنتی بود فعالیت میکرد و هرساله بر سر مزار ساعد دور هم جمع میشدند.
این شاعر ادامه داد: بعداز انجمن ساعد و جلسات شعرخوانی در خانهی مصدق، او همچنین جلساتی را پایهریزی کرد و بنا گذاشت که در خانهی ادیبان و فرهیختگان وقت دور میگشت. افرادی مثل یدالله رویایی و سیاوش کسرایی از حاضران همیشگی این جلسات بودند. اصلا مصدق شعرهای عاشقانهاش را با تشویقهای دوست و رفیق همیشگیاش، سیاوش کسرایی سرود. مصدق بعداز دورهی دانشگاه بازهم برگزاری جلسات شعرخوانی را ادامه میدهد و تا زمانی که زنده بود این جلسات با حضور افرادی مثل جواد مجابی، سیمین بهبهانی و… رنگو بوی خاصی داشت.
او در پایان به ادامهی جلسات شعرخوانی بعداز مرگ مصدق اشاره کرد و گفت: اهمیت پایداری این محافل به قدری برای نزدیکانش روشن بود که حتی بعداز مرگش هم همسر او دستکم سالروز فوتش را در خانه با برگزاری این جلسات میگذراند. اساسا جمع کردن شاعران دور هم و حفظ حالوهوای شاعرانهی ادبیات از دغدغههای زندگی مصدق بود.
هرچه هست، برعکس آنچه از شاعران انتظار میرود که درونگرا و منزوی، و با خودشان باشند، مصدق روحیهای اجتماعی داشت و معتقد بهنوعی شعر اجتماعی و سیاسی بود که میان تودهی عامی مردم همهگیر شود.