سایت ملیون ایران

پاسخ یک دختر آلمانی به علی خامنه ای


جناب آقای خامنه ای
من یک دختر دانشجوی ۲۴ ساله آلمانی هستم که متن پیام شما به جوانان اروپا و آمریکای شمالی را خواندم و اولین پرسشی که در ذهنم طرح شد این بود که شما در این جهان که هستید و با چه حقی خود را موظف می بینید به جوانان آن هم تنها جوانان اروپا و آمریکای شمالی نامه بنویسید؟ آیا شما به عنوان یک مصلح دینی این کار را می کنید یا به عنوان رهبر مسلمین در جهان و یا به عنوان رهبر سیاسی جمهوری اسلامی؟

این از این جهت مهم است چون هرکدام از این مسئولیت ها و مقام ها با خود وظایف و تعهدات و پرسش هایی را همراه دارد که شما را موظف به پاسخ گویی به آن ها میکند. شما در ابتدای پیام تان می نویسید که وقایع فرانسه شمار ا متقاعد کرده است که این نامه را بنویسید چرا به جوانان اروپا و آمریکا چرا نه به آن تروریست های بزدلی که روز روشن یک عده روزنامه نگارغیر نظامی و غیر مسلح را به رگبار مسلسل بستند نامه نمی نویسید و نمی پرسید چرا این جنایات را مرتکب می شوند؟ اصلا شما کی هستید که می خواهید جوانان اروپا و آمریکا را هدایت کنید؟ شما چرا به جوانان کشور خودتان نامه نمی نویسید؟ شما انگار که دچار توهم هستید که شخصیتی ممتاز در جهان هستید؟

شما رهبر یک کشور فلاکت زده ای هستید که در آن در صد مهمی از مردمش زیر خط فقر زندگی می کنند، کشوری که در آن تن فروشی و فحشا بیداد می کند، اعتیاد دمار از روزگار جامعه در آورده است، کشوری که سراپایش را فساد و دزدی گرفته است و این فسادها و دزدی ها از بیت شما و کسانی که منصوب شما هستند شروع می شود، کشوری که بزرگترین زندان روزنامه نگاران لقب گرفته است، کشوری که در آن شهروندان از هر گونه حق آزادی بیان، آزادی ابراز عقیده، آزادی اعتراض در خیابان، آزادی لباس پوشیدن، آزادی استفاده از اینترنت، آزادی نوشتن و ده ها آزادی دیگر به دستور شخص شما محروم هستند، کشوری که پس از چین بیشترین شمار اعدام رادارد.. آن وقت شما آن قدر از خود راضی و متوهم هستید که به جای این که فکری برای حل مشکلات کشور خودتان و جوانان ایرانی بکنید دلتان به حال جوانان اروپایی و آمریکایی می سوزد!! شما آن قدر دچار متوهم و وقیح هستید که پدران و مادران ما را متهم می کنید که حس حقیقت جویی شان ضعیف است و رهبران سیاسی و دولتمردان هم مارافریب می دهند!

البته در مورد آخر شما به درستی قیاس به نفس می کنید، چون شما با انحصار صدها کانال رادیویی و تلویزیونی در داخل و خارج از کشور که هزینه اش را مردم ایران می پردازند شب و روز دروغ به خورد مردم می دهید بدون این که به هیچ کسی که با نظر شما موافق نباشد حق استفاده از رسانه ای را بدهید.

بنابراین فکر می کنید در اروپا و آمریکا هم مثل ایران هست و مانند ایران همه چیز در انحصار چند صد نفر است. این نشان می دهد که شما نه تنها گرفتار توهم هستید بلکه اصلا کشورهای ما را نمی شناسید.

آقای خامنه ای در اروپا و آمریکا دست کم در کشوری که من در آن متولد و بزرگ شده ام مثل ایران نیست. این جا رسانه ها منحصرا در اختیار قدرت مداران نیست. بلکه رسانه ها شب و روز ناظر کار قدرت مداران هستند و هرجا اشتباه کنند مچ آن ها را میگیرند. به همین دلیل اگر یک سیاست مداری دزدی کرد او را افشا می کنند و قوه قضاییه مستقلی هم وجود دارد که سیاست مدار خاطی را تعقیب و مجازات می کند اما در ایران شما این طور نیست.

رسانه ها حق خبررسانی بی طرفانه ندارند و قوه قضاییه هم فرمانبر شما است. پس بر خلاف ادعای شما امکان فریب دادن مردم و جوانان از سوی سیاست مداران در اروپا در مقایسه با ایران و کشورتحت رهبری شما تقریبا صفر است. شما با این ادعا به جوانان مخاطب خودتان توهین هم می کنید چون ظاهرا آنان را مشتی احمق و نفهم تصور می کنید که سیاست مداران غرب آن ها را فریب می دهند و تنها منتظر یک «رهبرعاقل» یک کشور عقب مانده هستند که راه را به آن ها نشان بدهد. خیر آقای خامنه ای این طور نیست شما اقتصاد و رفاه اجتماعی اروپا و امریکا را نگاه کنید و با قدری فکر کردن می فهمید که نظام های اجتماعی خود بخود بوجود نیامده و خود کارهم نیستند بلکه نیاز به مدیرانی دارند که این نظام ها را طراحی و اداره کنند و کشورهای غربی و جوانان آن ها توانایی خلق و اداره این نظام های کار آمد را دارند. این چیزی که ظاهر ا در ایران و زیر رهبری شما وجود ندارد. نظام های سیاسی اجتماعی و اقتصادی در آمریکا و اروپا به رغم تما م ضعف هایی که می توانند داشته باشند، کارآمد تر و انسان دوست تر از نظام جمهوری اسلامی است و به همین دلیل هم هست که این جمهوری اسلامی است که وابسته به نظام های اقتصادی و سیاسی اروپا و آمریکا ست و نه برعکس.

من نمی خواهم بگویم نظام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ما کامل و بی نقص است اما به مراتب بهتر از نظام شماست چون در آن حقوق شهروندان تا اندازه ای رعایت می شود، یک رفاه نسبی برای شهروندان تامین است و کودکان خیابانی کارتون خواب نداریم. مجازات اعدام نداریم مجازات های وحشتناک قرون وسطایی مانند سنگسار زنان و قطع دست و پا نداریم. چرا فکر می کنید ما باید اعتقادات و مذهب شما را بشناسیم.

ما اعتقادات و مذهب چینی ها، هندوها و خیلی دیگر از ادیان را هم نمی شناسیم همان طور که جوانان شما هم ادیان ما و دیگر را نمی شناسند و کمبودی هم احساس نمی کنند. ما به همین دین مسیح خودمان هم احتیاجی نداریم چه برسد به اسلام شما.

من فکر می کنم شما و دیگر رهبران و سیاستمدارانی که این طور فکر می کنند از مرحله پرت و در عالم هپروت زندکی می کنند. انسان ها به دنیا نمی آیند که مذهب و خدا برای خود جستجو کنند و عبادت کنند انسان ها همانطور که در مورد شما هم جزاین نبوده از آمیزش مرد و زن که بعدها پدر و مادر می شوند شکل میگیرند و پس از به دنیا آمدن هم باید اول آموزش ببینند و بعد هم عقب کار و زندگی باشند. همه که مثل شما رهبر و قدرتمند نیستند که غم و درد زندگی را نداشته باشند و همه چی شان فراهم باشد و فقط مشکل مذهب و خداشون مانده باشه. نه!

اون کودک کارتون خواب در تهران و یا آن دختر چهارده ساله که در قم تن فروشی می کند تا از گرسنگی تلف نشود به ریش شما و امثال شما می خندند. بنابراین جوان های اروپا هم بر خلاف توهم شما مشکل شان این نیست که گویا تصویر درستی از اسلام ندارند بلکه آن ها می خواهند در یک جامعه آزاد با حداقل کرامت انسانی و حقوق شهروندی زندگی کنند. تازه گیریم که حرف شما درست باشد و تصویری از اسلام نداشته باشند خوب نداشته باشند به شما چه ربطی دارد. شما اگر مصلح و آرام بخش به زندگی دیگران هستید بهتر است اول به درد ملیون ها جوان ایرانی برسید.

بنابراین به نظر من شما سوراخ دعا رو گم کردید. من و میلیون ها جوان مانند من چه در اروپا و آمریکا چه در مصرو هند، ایران و ویتنام و چه در استرالیا و آرژانتین همه شان عقب یک زندگی آرام و بی دغدغه و خالی از اضطراب، ترور و زور هستند. زندگی ای که حداقل نیازهای آن ها را تامین کند و فکرشان این نیست که چه مذهبی و چه خدایی باید داشته باشند.

چرا فکر می کنید من و میلیون ها جوان باید تصمیم گیری در باره زندگی و سرنوشت خود را به دست چند صد آخوند با میانگین سنی هشتاد سال، کسانی که نه دنیا ی مدرن امروزرا می شناسند ونه از پیشرفت های علمی خبری دارند و نه شاید حتی یک بار هم محل سکونت خودراترک کرده باشند، بسپارند؟ جناب آقای خامنه ای شما به ما اندرز می دهید که ما باید اسلام اصیل و اسلام قرآنی را بشناسیم و از فحوای پیام شما چنین برمی آید که شما پیام آورنده اسلام ناب هستید اما شما در پیام خود تان فریبکارانه در مورد اسلام ناب مورد نظرتان که گویا رهبران «فریبکار» ما آن را از ما پنهان میکنند سکوت می کنید! شما نمی گویید این اسلام ناب مورد نظر شما چیست و کجاست؟

آیا اسلامی که داعش می گوید است که به زنان تجاوز می کند و آنان را به عنوان برده میفروشد و یا اسلام حاکم در عربستان سعودی است که گردن زنی و نداشتن حق زنان حتی برای رانندگی امری قانونی است؟ آیا اسلام ناب مورد نظر شما بوکو حرام، طالبان و الشباب است که به نام اسلام به قتل و غارت، ربودن و تجاوز و خرید و فروش زنان دست می زنند یا نظام جمهوری اسلامی زیر رهبری شما که بوی تعفن فساد در آن، نا برابری، دروغ، دزدی، اعتیاد و فحشا از آن تمام کشور را فراگرفته است؟ فسادی که شما خود حتی حدود دو ماه پیش در پیام به همایش مبارزه با فساد به ناتوانی تان اذعان کردید که کاری از دست شما ساخته نیست!

چرا ساخته نیست برای این که فساد از بیت شما و از شخص شما شروع می شود. برای اینکه خوب می دانید که فرماندهان منصوب شما بزرگترین قاچاقچی ها هستند وبا در اختیار داشتن بندرها و فرودگاه های مخفی به قاچاق کالا و مواد مخدر مشغولند و به شما اگر هم به صورت پول نباشد حق السهم می دهند. چون به نام شما و به کام شما برا ی خود دستگاه های جاسوسی و زندان راه انداخته اند و تمام معترضین را شنود، بازداشت و شکنجه می کنند و شما هم کاملا در جریان هستید. بنابراین من ترجیح می دهم در همین نظامی که در آن آزادی و کرامت انسانی تا حدی – هرچند به نظر شما هم کم باشد- تضمین است زندگی کنم.

در نظامی که اگر به خیابان بیابم و در مخالفت با مساله ای اعتراض خودم را به گوش دیگران برسانم، پلیس با وانت از روی من رد نمی شود، مرا دستگیر و به من تجاوز نمی کند، شکنجه نمی شوم و پای تلویزیون نباید توبه کنم. بنابراین من همین نظام خود مان که ممکن است هزار اشکال و نقص هم داشته باشد را بر نظام جمهوری اسلامی شما صد بار ترجیح می دهم و فکر می کنم میلیون ها جوان در سراسر دنیا و ایران هم همین نظر من را دارند. و من با این که اسلام مورد نظر شمارا نمی شناسم هیچ کمبودی در زندگی احساس نمی کنم و اصلا علاقه ای هم به شناسایی مذهب مورد نظر شما ندارم. شما مدعی هستید که رهبران سیاسی ما، ما را از دست یابی به اسلام اصیل باز می دارند و در پیام خود به ما هشدار می دهید که اسیر پیشداوری نشویم.

شما می نویسید اصراری ندارید که ما برداشت شما و یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیریم بلکه باید اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن – از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن- بشناسیم. این کار اما آقای خامنه ای انجام شده است شما خبر ندارید. چون درست بخشی از احکامی که در قرآن آمده است که اصیل تر از ادعاهای شما هم هست، ضد انسان و به ویژه ضد زنان است. در قرآن صراحت دارد که هر مرد می تواند تا چهار زن دایمی بگیرد. در قرآن آمده است که شهادت زن نصف شهادت مرد ارزش دارد و نصف مرد هم از ارثیه پدر و مادر خود سهم می برد. بگذریم ازاین که قرآن به مرد اجازه داده است همسر خود را تنبیه بدنی بکند.

آقای خامنه ای من یک زنم و یک انسانم می خواهم خودم مالک تن خود باشم، حق انتخاب شغل، همسر و لباس داشته باشم، می خواهم حق داشته باشم مانند برادران هم سن و سال خودم به استادیوم های ورزشی بروم و تماشاچی ورزش باشم. من هیچ علاقه ای هم ندارم این قوانین و دستورات زن ستیز و ضد بشری حتی در ایران ادامه پیدا کند چه برسد به این که در اروپا حاکم شود.

بنابراین مشکل من این نیست که اسلام ناب محمدی مورد نظر شما را نشناخته ام بلکه مشکل و دغدغه من این است که میلیون ها تن از خواهران و مادران من در ایران به نام اسلام به گروگان گرفته شده اند و باداغ و درفش مجبور به رعایت قوانین ضد انسانی و ضد بشری شده اند. نکته دیگری که در پیام تان به جوانان غرب سرکوفت می دهید این است که پدر بزرگ ها و پدرپدر بزرگ های این جوانان کشورهای دیگر را غارت کرده اند و دست به جنایات زیادی زده اند. حرف شما کاملا درست است اما شما مغلطه می کنید!

چون اولا این تنها کشورهای غربی نبوده اند که کشورهای دیگر را غارت کردند و دست به جنایت و برده داری زدند. اگر شما به تاریخ ایران مراجعه کنید در آن جا هم به بسیاری از لشکر کشی ها و آتش سوزی ها و کشتار و غارت بر می خورید. حمله ایران به هند در زمان نادر شاه تنها یک نمونه است. بنابراین این واقعیت های تاریخی را نمی توان انکارو فراموش کرد بلکه باید از آنان آموخت. به باور من کشورهای غربی در برخورد به گذشته خود بسیار صادقانه تر عمل کرده اند تا دیگران. در همین کشور من هفتاد سال است که در مورد جنایات هیتلر بحث و انتقاد از خود می شود. در آمریکا که برده داری در آن تا چند دهه پیش هم وجود داشت، امروز یک رنگین پوست رییس جمهور است.

بنابراین دست مایه کردن اشتباهات و جنایات گذشته کشورهای غربی از سوی شما به باور من نه برای خدمت به پیش گیری از تکرار این جنایات است که فرار از پاسخ دادن به واقعیت ها و جنایاتی است که امروز به نام اسلام درجهان انجام می شود. واقعیت این است که از انقلاب به اصطلاح اسلامی در ایران در سال ۵۷ سی و چهار سال می گذرد و به رغم وعده های شما ودیگر قدرت مداران جمهوری اسلامی و به رغم صدها میلیارددلار درآمد های نفتی جمهوری اسلامی از لحاظ ناکارآمدی و ناهنجا ری های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی (فساد فحشا، اعتیاد، سقوط اخلاقی، اقتصادی) یکی از بدترین نمونه در میان کشورهای سه قاره آفریقا آسیا و آمریکای جنوبی است. این ادعا نیست بلکه آمار و ارقام رسمی نهادهای جمهوری اسلامی خود این تصویر را مستند عرضه میکنند. آقای خامنه ای می دانید نقطه قوت غرب در کجاست؟

در حکومت قانون است. در کشور من قانون حاکم است هرچند ممکن است این قانون اشکالاتی هم داشته باشد اما قانون حاکم است و شهروندان حقوقی دارند که محترم شناحته شده اند و از سوی نهادهای قانونی حفظ می شوند. اما در کشور شما جمهوری اسلامی قانون حاکم نیست بلکه زور حاکم است شما حتی همین قوانین نیم بندی که در قانون اساسی خودتا ن تصویب کرده اید را هم رعایت نمی کنید. قانون حاکم در ایران زور و پول است. بنابراین اگر یک جو وجدان را در قضاوت دخالت بدهید و منصفانه قضاوت کنید می بینید که کشورهای غربی از شما خیلی جلوتر هستند حتی از نظر اخلاقی. بر خلاف کشور شما که در آن حتی سنی ها هم حق عبادت و داشتن مسجد ندارند و با افغانی های همزبان و هم مسلک شما رفتارهای ناشایست و غیر انسانی می شود، در کشورهای غربی همه اقلیت های مذهبی وقومی از جمله مسلمانان از آزادی های اجتماعی و عقیدتی برخوردارند و گروه های نژاد پرست و بیگانه ستیز تنها اقلیتی ناچیز از مردم این کشورها هستند.

شما اگراین اعتقاد را دارید که مردم ایران آزادانه جمهوری اسلامی ای که شما رهبرش هستید را انتخاب کرده اند چرا از آزادی انتخابات و همه پرسی هراس دارید؟ چرا معترضین به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ را این چنین وحشیانه و خونبار سرکوب و قلع و قمع کردید و رهبران جنبش سبز را بدون هیچ مجوز قانونی و رای دادگاه به حصر کشیده اید. آقای خامنه ای کاخ شیشه ای که شما برای خود ساخته اید بسیار شکننده تر از کاخ شیشه ای غربی هاست که شما به آن سنگ پراکنی و کینه توزی می کنید. این اندرز را از من یک جوان بی ادعای غربی بپذیرید که هیچ دیکتاتور و جنایتکاری در تاریخ از مکافات جنایات خود جان سالم بدر نبرده است. به خود آیید وپیش از آن که دیر شده باشد به ارزش های انسانی و کرامت انسان ها احترام بگذارید من امید آن روزی را دارم که مردم بالیاقت و با هوش ایران موفق شوند عاملان بدبختی، فقر، عقب ماندگی صنعتی و اقتصادی، فروپاشی اخلاقی و پایمال کنندگان کرامت و حقوق انسانی را در محکمه ای عادلانه بسزای اعمال خود برسانند. به امید آن روز. یاسمن ک. بیست و پنجم ژانویه ۲۰۱۵
یاسمین ک. JK

 

To the Youth in Europe and North America (2015/01/22 – 18:23)
Message of ayatollah Seyyed Ali Khamenei, Leader of The Islamic Republic of Iran

In the name of God, the Beneficent the Merciful

To the Youth in Europe and North America,

The recent events in France and similar ones in some other Western countries have convinced me to directly talk to you about them. I am addressing you, [the youth], not because I overlook your parents, rather it is because the future of your nations and countries will be in your hands; and also I find that the sense of quest for truth is more vigorous and attentive in your hearts.

I don’t address your politicians and statesmen either in this writing because I believe that they have consciously separated the route of politics from the path of righteousness and truth.

I would like to talk to you about Islam, particularly the image that is presented to you as Islam. Many attempts have been made over the past two decades, almost since the disintegration of the Soviet Union, to place this great religion in the seat of a horrifying enemy. The provocation of a feeling of horror and hatred and its utilization has unfortunately a long record in the political history of the West.

Here, I don’t want to deal with the different phobias with which the Western nations have thus far been indoctrinated. A cursory review of recent critical studies of history would bring home to you the fact that the Western governments’ insincere and hypocritical treatment of other nations and cultures has been censured in new historiographies.

The histories of the United States and Europe are ashamed of slavery, embarrassed by the colonial period and chagrined at the oppression of people of color and non-Christians. Your researchers and historians are deeply ashamed of the bloodsheds wrought in the name of religion between the Catholics and Protestants or in the name of nationality and ethnicity during the First and Second World Wars. This approach is admirable.

By mentioning a fraction of this long list, I don’t want to reproach history; rather I would like you to ask your intellectuals as to why the public conscience in the West awakens and comes to its senses after a delay of several decades or centuries. Why should the revision of collective conscience apply to the distant past and not to the current problems? Why is it that attempts are made to prevent public awareness regarding an important issue such as the treatment of Islamic culture and thought?

You know well that humiliation and spreading hatred and illusionary fear of the “other” have been the common base of all those oppressive profiteers. Now, I would like you to ask yourself why the old policy of spreading “phobia” and hatred has targeted Islam and Muslims with an unprecedented intensity. Why does the power structure in the world want Islamic thought to be marginalized and remain latent? What concepts and values in Islam disturb the programs of the super powers and what interests are safeguarded in the shadow of distorting the image of Islam? Hence, my first request is: Study and research the incentives behind this widespread tarnishing of the image of Islam.

My second request is that in reaction to the flood of prejudgments and disinformation campaigns, try to gain a direct and firsthand knowledge of this religion. The right logic requires that you understand the nature and essence of what they are frightening you about and want you to keep away from.

I don’t insist that you accept my reading or any other reading of Islam. What I want to say is: Don’t allow this dynamic and effective reality in today’s world to be introduced to you through resentments and prejudices. Don’t allow them to hypocritically introduce their own recruited terrorists as representatives of Islam.

Receive knowledge of Islam from its primary and original sources. Gain information about Islam through the Qur’an and the life of its great Prophet. I would like to ask you whether you have directly read the Qur’an of the Muslims. Have you studied the teachings of the Prophet of Islam and his humane, ethical doctrines? Have you ever received the message of Islam from any sources other than the media?

Have you ever asked yourself how and on the basis of which values has Islam established the greatest scientific and intellectual civilization of the world and raised the most distinguished scientists and intellectuals throughout several centuries?

I would like you not to allow the derogatory and offensive image-buildings to create an emotional gulf between you and the reality, taking away the possibility of an impartial judgment from you. Today, the communication media have removed the geographical borders. Hence, don’t allow them to besiege you within fabricated and mental borders.

Although no one can individually fill the created gaps, each one of you can construct a bridge of thought and fairness over the gaps to illuminate yourself and your surrounding environment. While this preplanned challenge between Islam and you, the youth, is undesirable, it can raise new questions in your curious and inquiring minds. Attempts to find answers to these questions will provide you with an appropriate opportunity to discover new truths.

Therefore, don’t miss the opportunity to gain proper, correct and unbiased understanding of Islam so that hopefully, due to your sense of responsibility toward the truth, future generations would write the history of this current interaction between Islam and the West with a clearer conscience and lesser resentment.

Seyyed Ali Khamenei
21st Jan. 2015

An alle jungen Menschen in Europa und Nordamerika! (2015/01/22 – 17:24)
Botschaft des Oberhauptes der Islamischen Republik Iran Ajatollah Seyyed Ali Khamenei
Im Namen Gottes, des Allerbarmers, des Begnadenden

An alle jungen Menschen in Europa und Nordamerika!

Supreme Leader Meets with President of VenezuelaDie jüngsten Ereignisse in Frankreich und ähnliche Vorfälle in einigen anderen westlichen Ländern haben mich davon überzeugt, dass ich euch direkt diesbezüglich ansprechen sollte. Ich wende mich an euch junge Menschen, nicht um eure Eltern außer Acht zu lassen, sondern deshalb, weil ich die Zukunft eures Volkes und eurer Heimat in euren Händen liegen und in euren Herzen ein vitaleres und sensibleres Verlangen nach der Wahrheit sehe. Mit diesen Zeilen wende ich mich auch nicht an eure Politiker und Regierungsverantwortlichen, denn ich bin mir sicher, dass sie bewusst den Weg der Politik von dem Weg der Aufrichtigkeit und Rechtschaffenheit getrennt haben.

Ich spreche zu euch über den Islam und insbesondere über das Bild, dass sie euch vom Islam vorlegen. Seit zwei Jahrzehnten, d.h. ungefähr nach dem Zerfall der Sowjetunion, hat es zahlreiche Bestrebungen gegeben, diese große Religion als einen beängstigenden Feind darzustellen. Die Heraufbeschwörung von Angst und Ablehnung und deren Missbrauch blicken bedauerlicherweise auf eine lange Vergangenheit in der politischen Geschichte des Westens zurück. Ich möchte hier nicht auf die verschiedenen Ängste, die bislang den westlichen Völkern eingeflößt worden sind, eingehen. Ihr selber könnt mit einem kurzen Blick auf die jüngsten kritischen Geschichtsstudien erkennen, dass in der neuen Geschichtsbeschreibung das unaufrichtige und betrügerische Verhalten westlicher Staaten gegenüber anderen Völkern und Kulturen auf der Welt gerügt worden ist. Die Geschichte Europas und Amerikas schämt sich wegen dem Skalventum. Sie schaut verlegen wegen der Kolonialzeit und wegen dem Unrecht an Farbigen und Nicht-Christen zu Boden. Eure Forscher und Historiker erklären aufrichtig, dass sie sich wegen des Blutvergießens schämen, welches im Namen der Religion zwischen Katholiken und Protestanten oder im Namen der Nationalität und der Volkszugehörigkeit im Ersten und Zweiten Weltkrieg geschehen ist.

Dieses Geständnis verdient von Natur aus Anerkenung. Ich will auch gar nicht die Geschichte tadeln, wenn ich einen Ausschnitt aus dieser langen Liste nenne, sondern ich möchte, dass ihr eure Intellektuellen fragt, warum das kollektive Gewissen im Westen immer erst mit einer Verzögerung von mehreren Jahrzehnten und manchmal mehreren Jahrhunderten aufwacht. Warum ist die Korrektur des kollektiven Gewissens immer auf die weit zurückliegende Vergangenheit gerichtet und nicht auf die aktuellen Probleme? Warum wird in wichtigen Dingen wie der Begegnung mit der islamischen Kultur und Denkweise eine allgemeine Informiertheit verhindert?

Ihr wisst ja, dass Herabsetzung und Hervorrufung von Hass und fiktiver Angst gegenüber „Anderem” die Grundlage für alle ungerechten Bestrebungen nach Profit und Vorteilen ist. Nun möchte ich, dass ihr euch selber fragt, warum diesmal die alte Politik der Angstmache und Verbreitung von Hass in einem derartig beispiellosen Ausmaß den Islam und die Muslime ins Visier genommen hat?

Warum ist das internationale Machtsystem von heute bestrebt, das islamische Denken an den Rand und in die Passivität zu drängen? Welche Sinngebungen und Werte gibt es denn beim Islam, die dem Konzept der Großmächte in die Quere kommen, und welche Interessen werden durch die falsche Darstellung des Islams denn gedeckt? Meine erste Bitte lautet daher, dass ihr nach den Motiven dieser großangelegten Schwarzmalerei über den Islam forscht.

Meine zweite Bitte ist die, dass ihr gegenüber der Flut von Vorurteilen und Hetzpropaganda, versucht, euch direkt und unmittelbar mit dieser Religion vertraut zu machen. Der gesunde Verstand befiehlt, dass ihr zumindest wisst, wovor ihr flieht und euch fürchtet und von welcher Beschaffenheit es ist. Ich bestehe nicht darauf, dass ihr meine oder irgendeine andere Deutung des Islams akzeptiert. Ich sage nur: Lasst nicht zu, dass euch, ausgehend von böswilligen und schmutzigen Motive, diese lebendige und die heutige Welt beeinflussende Wahrheit präsentiert wird. Gestattet nicht, dass sie euch heuchlerisch die Terroristen, die sie selber angeheuert haben, als Repräsentanten des Islams vorstellen. Lernt den Islam über die echten Quellen und die Quellen aus erster Hand kennen. Werdet mit dem Islam durch den Koran und die Biografie ihres großen Propheten vertraut.
Ich möchte euch an dieser Stelle gerne fragen, ob ihr euch bislang schon direkt an den Koran der Muslime gewandt habt? Habt ihr die Verhaltensweise des Propheten des Islams und seine menschlichen und moralischen Lehren studiert? Habt ihr bislang außer über die Medien auch aus anderen Quellen über die Botschaft des Islams erfahren? Habt ihr euch jemals gefragt, wie und aufgrund welcher Werte dieser Islam mehrere Jahrhunderte hintereinander die größte wissenschaftliche und geistige Zivilisation der Welt hervorbrachte und die besten Gelehrten und Denker großzog?

Ich bitte euch nicht zuzulassen, dass sie durch abwertende und einfältige Maskenbilder zwischen euch und der Wahrheit eine gefühlsgeladene Trennmauer errichten und euch die Möglichkeit rauben, sich unvoreingenommen ein Urteil zu bilden.
In unserer Zeit, in der die Kommunikationsmittel die geografischen Grenzen überwunden haben, solltet ihr nicht zulassen, dass man euch in künstliche geistige Grenzen einsperrt. Auch wenn kein Einzelner die entstandenen Klüfte ausfüllen kann, so kann doch jeder von euch für die eigene Erkenntnis und die Aufklärung seiner Umgebung eine Brücke des Denkens und der Gerechtigkeit über diesen Klüften errichten.

Dieser bewusst vorausgeplante Konflikt zwischen dem Islam und euch jungen Menschen ist nicht angenehm , aber er kann eurem wissbegierigen und suchenden Geist neue Denkaufgaben geben. Durch Bemühung um eine Antwort auf diese Fragen tut sich vor euch eine wertvolle Gelegenheit zur Entdeckung neuer Wahrheiten auf. Deshalb lasst diese Gelegenheit für das richtige und vorurteilfreies Islamverständnis nicht aus der Hand gleiten. Vielleicht werden dann dank eures Verantwortungsbewusstseins gegenüber der Wahrheit die kommenden Generationen weniger beschämt und mit einem ruhigeren Gewissen über diesen Abschnitt der Geschichte der Beziehungen des Westens zum Islam schreiben können.

Seyyed Ali Khamenei
21. Januar 2015

Aux jeunes d’Europe et d’Amérique du Nord (2015/01/22 – 18:28)
Grâce au nom de Dieu, Clément et Miséricordieux

Aux jeunes d’Europe et d’Amérique du Nord

Les événements récents survenus en France ainsi que d’autres faits similaires dans certains pays occidentaux m’ont convaincu de vous écrire ce message. J’ai choisi de m’adresser à vous directement non pas par une volonté délibérée d’ignorer vos parents, mais parce que le futur de vos pays est entre vos mains, et que la quête et recherche de la vérité anime davantage vos cœurs. De même, je ne cherche pas ici à m’adresser aux responsables politiques car je pense qu’ils ont, de façon consciente, séparés les chemins de la politique de ceux de l’honnêteté et de la franchise.
Le sujet que je souhaite aborder ici avec vous est l’islam, et plus spécifiquement le visage qui vous en est présenté. Depuis deux décennies, c’est-à-dire peu après l’effondrement de l’Union soviétique, tout a été fait pour présenter cette religion comme un ennemi qu’il faudrait craindre. L’attisement des sentiments de peur et de haine et leur utilisation dans des buts peu louables ont malheureusement un long passif dans l’histoire politique de l’Occident. Il n’est pas question ici d’évoquer les phobies diverses qui ont pu être véhiculées au sein des nations occidentales. En parcourant rapidement les études historiques actuelles, vous pouvez vous-mêmes vous rendre compte que les recherches historiographiques récentes effectuent une critique conséquente du rôle des Etats occidentaux dans la falsification de l’image des autres nations et cultures. L’histoire de l’Europe et des Etats-Unis est marquée par la honte de la période de l’esclavage puis celle de la colonisation, ainsi que par tout un ensemble d’oppressions et d’injustices commises vis-à-vis des personnes de couleur ou de croyances différentes. Vos chercheurs et vos historiens ont consacré de nombreuses études critiques aux effusions de sang commises au nom de la religion lors des dissensions entre catholiques et protestants, ou encore au nom de la nation ou de l’ethnie durant les Première et Seconde Guerres mondiales.
Le fait de reconnaître de tels faits mérite en soi d’être loué. Je ne souhaite cependant pas ici dresser un inventaire de cette longue liste d’événements regrettables, mais plutôt vous inviter à poser à vos intellectuels la question suivante : pourquoi, en Occident, la conscience collective se réveille toujours avec plusieurs décennies, si ce n’est plusieurs siècles de retard ? Pourquoi l’examen de cette conscience collective doit-il être exclusivement tourné vers des réalités appartenant à un passé lointain, et passer sous silence les questions actuelles ? Pourquoi cherche-t-on à empêcher la formation d’une réflexion générale au sujet d’une question aussi importante que celle de la façon d’aborder et de traiter la culture et la pensée musulmanes ?
Vous savez bien que l’humiliation et le fait de susciter des sentiments de haine et de peur vis-à-vis de “l’autre” constituent le terreau commun à l’ensemble des entreprises de domination fondées sur l’oppression. Je souhaite maintenant que vous vous demandiez pourquoi cette fois-ci, la vieille politique de fomentation de la peur et de la haine a pris l’islam et les musulmans comme objectif, et ce avec une intensité sans précédent. Pourquoi dans le monde actuel, le système du pouvoir souhaite-t-il reléguer la pensée islamique à la marge et la confiner à un rôle passif ? L’islam comprendrait-il des pensées et valeurs qui viendraient contrarier les ambitions des grandes puissances ? Quels intérêts dessert la diffusion de représentations erronées au sujet de l’islam ? Mon premier souhait est donc que vous vous interrogiez au sujet des éléments motivant une telle diabolisation massive de l’islam.
Mon second souhait est qu’en réaction aux nombreux a priori et jugements négatifs, vous essayez de mieux connaître cette religion, et ce de façon directe et sans intermédiaire. Une logique saine implique au moins que vous sachiez ce qu’est exactement cette réalité que l’on cherche à vous faire fuir et que l’on vous présente sous un jour menaçant. Je ne vous invite pas forcément à accepter la façon dont j’envisage l’islam ou telle conception particulière à son sujet, mais je vous incite à refuser que cette réalité dynamique et influente du monde actuel vous soit présentée au travers du filtre de desseins politiques peu louables. Ne permettez pas que les terroristes souvent issus de ces mêmes pouvoirs qui prétendent les dénoncer vous soient présentés comme étant les représentants de l’islam. Essayez de connaître l’islam à travers ses sources authentiques et de première main, à travers le Coran et la vie de son Prophète. La question mérite d’être posée : avez-vous déjà consulté directement le livre sacré des musulmans ? Avez-vous étudié les enseignements humains et moraux dispensés par le Prophète de l’islam ? Avez-vous déjà pris connaissance du message de l’islam à travers une source autre que celle des médias ? Vous êtes-vous déjà demandé sur quelle base et selon quelles valeurs ce même islam que l’on diabolise a pu être à la source de l’une des plus grandes civilisations du monde, et constituer le berceau des plus grands penseurs, et ce pendant de nombreux siècles ?
Je vous demande de ne pas permettre que les portraits dénigrants que l’on peut faire de cette grande religion dressent des barrières psychologiques entre cette réalité et vous, vous privant ainsi toute possibilité de jugement impartial. Dans un monde où les moyens de communication ont brisé les barrières géographiques, ne permettez pas que l’on enserre votre esprit dans des limites construites de toutes pièces. Bien que personne ne puisse à lui seul combler le fossé créé entre ces a priori et la réalité, chacun d’entre vous peut, en s’efforçant personnellement de distinguer le vrai du faux, contribuer à créer des ponts fondés sur une pensée juste et libre ; ce sont ces ponts qui contribuent à réduire de tels fossés. Malgré les difficultés inhérentes à un tel défi, cet effort de pensée peut contribuer à faire naître de nouvelles interrogations dans vos esprits ayant soifs de vérité. Et vos efforts en vue d’obtenir une réponse à ces questions constituent en soi une occasion pour découvrir de nouvelles vérités. Par conséquent, ne laissez pas passer cette occasion de parvenir à une compréhension plus juste et exempte de préjugés de l’islam. Ainsi, peut-être, grâce à votre sens de la responsabilité vis-à-vis de ce qui est vrai et juste, les futures générations pourront se pencher sur cette période d’interactions de l’Occident avec l’islam avec une conscience plus apaisée qu’auparavant.

Seyyed Ali Khamenei
21 janvier 2015

خروج از نسخه موبایل