سایت ملیون ایران

مذهب شیعه، ریشه از خود بیگانگی ایرانیان (بخش هشتم)

ijadi

در هفت شماره پیش جنبه‌های گوناگون از خود بیگانگی ایرانیان و رابطه آن با مذهب شیعه را به گفت‌وگو گذاشتیم. این شماره درباره رابطه اسلام با سکس، بردگی و زن است. رفتار واقعی جنسی بزرگان اسلام چه بوده است؟ آیا سکس و خشونت یک پایه اساسی دین اسلام نیست؟ چرا دین مدافع بردگی در شیعیان شیفتگی می‌آفریند؟

خشونت و سکس
در طول تاریخ خشونت بمفهوم گسترده آن در همه جوامع وجود داشته است و ریشه آن در مناسبات اجتماعی و اقتصادی و ایدئولوژیک و دینی و جنسی و نیز در میل خشونت ورزی و آزار رسانی انسانها می باشد. اسلام یکی از منابع اصلی در توسعه خشونت در جامعه بشری بوده است. قرآن که محصول یک جامعه خشن مردسالار و جامعه ای مبنی بر برده داری و نظام قبیله ای است، تمایل شدید به خشونت را منعکس می کند. این خشونت بشکل تحریک برای کشتن دیگران، به جهنم فرستادن مخالفان، آزار دین باوران غیر مسلمان، تحمیل دین، پذیرفتن نظم برده داری و تشویق تصاحب برده مرد و «کنیز»، فشار روی زن، ایجاد مشروعیت و رسمیت دادن به میل جنسی مرد بعنوان میل برتر، آشکار می شود. در اینجا قصد نشان دادن خشونت علیه زن بویژه خشونت جنسی علیه زنان است. آنچه که در قرآن و احادیث آمده و آنچه به زندگی محمد و دوازده امام و آیت الله ها و آخوند های شیعه مربوط است، رفتار خشونت گرا را پر رنگ به نمایش می گذارد. گرچه «لیبیدو» و سکس بقول زیگموند فروید در طبیعت خود بلحاظ «پولسیون» تمایل به تندی دارد («سه رساله در باره تئوری سکس»، چاپ پوف، فرانسه ۲۰۱۰) ولی سکس با آرامش و متقابل و بدون خشونت نیز میسر است. ولی در اسلام سکس یک جانبه است و در بسیاری از موارد خشونت و سکس بشدت درهم آمیخته است و به همین خاطر تمایل سلطه گر و فانتسم های جنسی مفرط و خشونتگرا و نیز تمایل به سادیسم و دیگرآزاری، در ذهنیت اسلامی موج می زند.

در ابتدا چگونه خشونت جنسی را تعریف کنیم؟ خشونت جنسی اقدام برای عمل جنسی و سو استفاده جنسی از بدن دیگری است بدون آنکه آن فرد راضی باشد. این اقدام گاه با اجبار فیزیکی و تجاوز مستقیم صورت می گیرد و گاه با تهدید و فشار روانی و در مناسبات نابرابر انجام می شود. فردی که به اجبار در اجتماع و خانواده و محل کار و میدان جنگ، روابط جنسی را بزور تحمل می کند، قربانی بوده، زیرا از حقوق و آزادی انتخاب محروم گشته است. سکس زوری و تحمیلی یک خشونت جنسی بشمار آمده که با هدف سیراب شدن میل جنسی و فانتسم جنسی و اجرای تسلط فرد بر قربانی (زن و مرد) می باشد. یادآوری کنیم که در طول تاریخ و در همه جوامع قربانی اصلی خشونت جنسی زن بوده است.

خشونت و اجبار می تواند تمام طیف ها و حالت های مختلف زور را دربر گیرد. این اجبار و فشار جدا از اجبار فیزیکی، ممکن است دربرگیرنده ارعاب روانی، باجگیری یا تهدیدهای دیگر باشد. در ارزیابی از خشونت ما باید تمام اشکال آن، از جمله فیزیکی و روانی و سمبولیک را در نظر داشته باشیم. در ارزیابی از خشونت جنسی نیز باید به تمام عواملی که قربانی مجبور به امتیاز دادن می شود را در نظر داشته باشیم. باین ترتیب اوضاع و حالت هایی که برابر با خشونت جنسی می باشد و در تضاد با شرافت انسانی و اصول حقوق بشر است، بشکل های زیر بروز می کنند:

تجاوز جنسی توسط افراد ناشناس

تجاوز در شرایط ازدواج یا روابط دوستی و احساسی و هیجانی

تجاوز در درون خانواده از سوی نزدیکان

تجاوز جنسی در زمان جنگ و در زمان نزاع‌های مسلحانه

مزاحمت‌های جنسی که شامل درخواست سکس در برابر ارائه خدمات می‌شود
آزار جنسی کودکان از طریق دستمالی کردن و تجاوز به آنها

ازدواج یا همزیستی اجباری که شامل ازدواج کودکان می‌شود

تجاوز و بهره گیری جنسی از کنیز و خدمتکار خانه.

عوامل متعددی در زمینه سازی عمل خشونت جنسی نقش بازی می کنند. آسیب های خانوادگی و شخصی و روانی و نیز عقده ها و محرومیت های ناشی از اجتماع در تقویت تمایل به جرم و نقض قراردادهای اجتماعی و اخلاقی، فرد را شکننده ساخته و او را در خدمت تحریک و تمایل حاد جنسی قرار می دهد. در میان عواملی که ریسک ارتکاب تجاوز را در مرد افزایش می‌دهد، نگرش‌ها و باورها و عادات وهمچنین رفتارهایی قرار دارند که از اوضاع و شرایطی ناشی می‌شوند که فرصت و پشتیبانی برای آزار و اذیت را فراهم می‌کند. در کشور ما فرصت و زمینه مناسب برای رشد خشونت جنسی، اسلام و آخوندیسم و اختناق اجتماعی و سرکوب جنسی و دیگر آسیب ها است. اسلام میل جنسی مردانه را به خشونت پیوند داده و رابطه با سکس را بطرز «پارادوکسال»، متناقض و پاتولوژک مطرح می کند، و بقول «ژاک لکان» دوست داشتن به تنفر نزدیک می شود و این رابطه سکسی با روان نژندی، کژنهادی یا روان پریشی هم خانواده است.

خشونت بردگی و جنسی در اسلام و شیعه گری
“همانا کیفر آنانکه با خدا ورسول او به جنگ برخیزند ودر زمین به فساد کوشند جز این نباشد که آنهارا بقتل رسانده، یا بدار کشند ویا دست و پایشان به خلاف ببرند، یا با نفی و تبعید از سرزمین صالحان دور کنند. این ذلت وخواری عذاب دنیوی آنهاست واما در آخرت به عذابی بزرگ معذب خواهند بود.” (سوره المائده، آیه ۳۳)
“مردان را بر زنان تسلط وحق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا بعضی را بر بعضی مقر داشته وهم به واسطه آنکه مردان از مال خود نفقه دهند. پس زنان شایسته ومطیع آنهایند که در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند وزنانی که ازنافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها راموعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزینید، و اگر باز مطیع نشدند آنان را به زدن تنبیه کنید، چنانچه اطاعت کردند دیگر حق ستمی ندارید که همانا خدا بزرگوار و عظیم الشان است.” (سوره النساء، آیه ۳۴).

مشاهده میکنیم که دستور قرآن در اجرای خشونت نسبت به مخالفان در زمین تا اجرای تنبیه در بستر با زن به روشنی بیان شده است.

قرآن درسوره روم، آیه ۲۸، اعلام میکند که خدا برای هدایت شما، غلام(برده مرد) وکنیز (برده زن) روزی شما کرده است و آنها شریک وبرابر شما نیستند. قرآن در جای دیگرمیگوید: خدا رزق و روزی بعضی از شما را بر بعضی دیگر فزونی داده است و آنکه رزق و روزی او بیشتر شده است، زیادی به زیردستان (برده) و غلامان (برده) ندهد تا با او مساوی شوند (قران . سوره نحل . آیه۷۱). داشتن غلام و کنیز یک امتیاز مهم بوده ودین خواهان حفظ این امتیاز و خواهان نابرابری گروه ممتاز با این گروه اجتماعی زیردست وغلام است.

قرآن در تنظیم مقررات اجتماعی آن دوران افراد را به رعایت حکم در مناسبات جنسی و تامین نیازهای “شهوانی” مرد فرامیخواند. مردان برای میل جنسی خود از زنان خود باید بهره گیرند و همچنین کنیزانی که مالک آنها میباشند. واژه مالکیت بر برده را با حقوق کامل بر جان و روح برده نشان میدهد: آنان که نگهدارنده نیروی شهوت خویش اند مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانی (برده زن) که مالک آنها شده اند که در این صورت بر آنان ملامتی نیست ( قرآن . سوره المومنون آیه ۵ و۶ ). طیق نظر قرآن مرد مالک کنیز میگردد تا برای شهوت به کنیز تجاوز کند و سرزنشی نبیند.

در کشورهای مسلمان یکی از عوامل تحریک کننده برای خشونت جنسی همانا دین اسلام و الگوی های جنسی خشونت گرا در این دین است. بی حرمتی نسبت به زن، چند همسری، حکم قرآن مبنی بر تنبیه زن توسط مرد، تصاحب کنیز و خرید و فروش آن در تاریخ اسلام، زنان متعدد پیامبر و تمایل شدید او در تمتع و بهره جویی جنسی از زن، زمینه ساز خوار شمردن و خشونت جنسی است. مذهب شیعه نیز بر همین روال قرار دارد و نیروی محرکه نیرومندی در تشویق بی احترامی و خشونت نسبت به زن است. هر چند گفتار عوامفریبانه علی شریعتی و تمام آخوندها برای تبلیغ دروغ در باره فاطمه زهرا، سراسر جامعه و تمام کتابهای اسلامی را پرکرده، ولی خشونت و تقلیل ارزش زن مشخصه اساسی اسلام و جمهوری اسلامی است. در اسلام زن به یک ابژه سکسی و جنس انحصاری مرد تبدیل گشته است. در اسلام زن باید تمکین کند و در خدمت نیاز جنسی مرد باشد و به برده جنسی مرد سقوط کند. در دین اسلام زن رسمی و شرعی باید بطور کامل در اختیار مرد باشد و همیشه آماده خدمت برای لذت جویی فیزیکی مرد باشد. فعالیت اصلی زن «حر» در همخوابگی و تولید فرزند می باشد و از نگاه این دین خاصیت زن برده «کنیز»، فقط در لذت جنسی مرد خلاصه می شود، به همین خاطر پیامبر و همه امامان دارای حرمسرا بوده اند. بحث بر سر نفی لذت جوئی جنسی در زندگی انسان ها نیست، بحث بر سر سکس یک جانبه و نفی میل جنسی زن و تحمیل لذت جوئی جنسی مرد به عنوان قانون مطلق در اجتماع است، بحث بر سر مطق نمودن لذت مرد و تبدیل وجود زن به ابژه سکسی مرد و تبدیل بدن زن به چیزی برای جای دادن و بازی دادن سکس مرد است. در ابتدا نگاهی به مقوله بردگی می افکنیم و سپس زن ابژه برای سکس را بررسی می کنیم.

برده کیست؟ برده (غلام و کنیز) فاقد هرگونه حقوق انسانی است و صاحب برده بر جان و جسم و زندگی او تسلط و حق کامل دارد. برده داری یکی از زشت ترین وعریانترین خشونت ها در جامعه انسانی است. اصل برده‌داری در اسلام پذیرفته شده و احکام و شرایط اداره آن توسط برده دار و خرید و فروش آن در قرآن آمده است. پیامبر اسلام و یارانش در طول حیاتش بردگان زیادی را خریده، مبادله کرده یا گاه آزاد کرده است. تمامی خلفای راشدین و امامان شیعه طرفدار برده داری بوده اند. اسلام وجود برده داری را منع نمی کند بلکه گاه خواستار تلطیف است و گاه آزادسازی برده را هم توصیه کرده و کفاره برخی گناهان را در آزاد کردن برده دانسته است(مائده، آیه ۸۹). به همسری گرفتن کنیزان نیز در شریعت اسلام گاه توصیه شده‌است. ولی این اصل را نباید از یاد برد که اسلام موافق الغای برده داری نیست و در قرآن و در پراتیک، شخصیت های این دین با برده داری کنار آمده و خود دارای برده و بویژه کنیز بوده اند. قرآن می نویسد «استمتاع از زنان شوهردار برشما حرام است مگر کنیزتان»(نسا، ۲۴).

امامان دارای برده زن بوده و آنها را برای همخوابگی در خانه خود نگه داری می کرده اند. در سنت اسلام، در جنگها، زنان به بردگی کشیده می شدند و از بردگان زن برای کار خانگی و ارائهٔ خدمات جنسی به مالکانشان استفاده می‌شد. در اسلام و سنت شیعه گری، در اختیار گرفتن برده زن (کنیز) در حکم تصاحب و «ازدواج» است.

مالک برده زن (کنیز)، بدون رضایت وی، حق هرگونه «استمتاع» یا بهره جوئی جنسی از کنیز را دارد. صاحب برده می تواند کنیز خود را برای بهره جوئی جنسی در اختیار مرد دیگر قرار دهد. در «جامع عباسی» نوشته شیخ بها الدین عاملی، می آید: «مالک کنیز حق دارد دخول کردن کنیز خود را بوسیله دیگری حلال کند و این کا از خواص فرقه ناجیه اثنی عشریه است.»(برگ ۲۶۴). در اسلام و فقه شیعه، داد و ستد بردگان طبق موازین شرعی آزاد است و برده از حق استراحت و تفریح و زندگی خصوصی برخوردار نمی باشد.

اکثریت آخوندها و نخبگان معاصر دینی در این زمینه سکوت می کنند و نظر خود را در باره پذیریش برده داری و کنیزان در اسلام پنهان می کنند. ولی برخی مانند محمد تقی مصباح یزدی در ۱۳۷۲ می‌گوید: «مساله بردگی فی‌الجمله در اسلام پذیرفته شده‌است و ما از آن دفاع می‌کنیم.». سید محمد حسین طباطبائی در «المیزان فی تفسیرالقرآن» برآنست که بردگی در مقابل دشمنان اسلام و محارب خدا، «شرعی و لازم» است، زیرا این افراد از «عضویت جامعه انسانی خارج» هستند. این دو فرد در ادامه قرآن حرکت می کنند و بطور روشن کسی که مسلمان نیست از عضویت جامعه اسلامی جدا بوده و می تواند به برده تبدیل شود.

محسن کدیور که خود را «روشنفکر دینی» می داند و با شگرهای گوناگون رویدادها را وارونه جلوه می دهد و شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» را تحریف کرده و بجای آن «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران» را جا می زند، در باره بردگی در اسلام در کتاب «حق الناس» بسیار پرگوئی بی فایده می کند. او در ابتدا به نقد برده داری می پردازد و سپس می گوید در اسلام، هفت سبب شرعی برای بردگی ارائه شده است که امروز خوانائی ندارد و از جمله مجبور شده و می نویسد:«قرآن فی الجمله مسئله بردگی را امضا کرده است و پذیرفته است که آدمیان به آزاد و برده تقسیم می شوند.»(برگ ۳۶۸). بظاهر مسئله روشن است و از جانب او «اما و اگر» وجود ندارد.

کدیور سپس با یک چرخش قلم می نویسد:«اسباب بردگی، اسباب رفع بردگی و احکام بردگی در روایات امضا شده است و مورد تائید و عمل پیامبر(ص) و ائمه (ص) در عصر خود بوده است.»(برگ ۳۷۱). این شگرد جعل از سوی آقای کدیور تازگی ندارد و ایشان مانند اغلب نواندیشان مذهبی برای جعل واقعیت یا کلی گویی مهارت دارند. او از یکسو می گوید بردگی به امضای اسلام رسیده و از سوی دیگر می نویسد رفع بردگی از جانب اسلام تائید شده است. در قرآن و رفتار و پراتیک پیامبر و تمام امامان، بردگی یک واقعیت بوده و بهیچوجه در اسلام اسباب رفع بردگی وجود ندارد. مردان خانواده بنی هاشم با سواستفاده از بردگان و بویژه کنیزان، نیازهای خود و بویژه امیال تند و بیمارگونه سکسی خود را رفع می کردند. در جامعه عرب ذهنیت و ساختار اجتماعی همسوی برده داری بود و پیامبر و امامان همین مناسبات را جانبداری نموده و بازتولید می کنند. پیامبر و امامان شیعه در زندگی واقعی خود طرفدار برده داری هستند زیرا از آن، بهره برداری خدماتی و سکسی می کنند. کدیور مدعی است که بسیاری از علمای مسلمان معاصر شش شکل از این هفت شکل را غیر شرعی دانسته و معتقدند که بردگی فقط از طریق اسارت کفار حربی در جهاد شرعی امام زمان امکان دارد. او می گوید در زمان ظهور، اسلام برده داری را تعدیل نمود و امروز با برخورد «عادلانه و عقلانی» اسلام باید به عنوان «دین خاتم» و برای حفظ «احکام ثابت الهی»، بردگی را به عنوان یک «حکم موقت و موسمی» شناخته شده و با توجه به «روح تعالیم اسلامی و اهداف متعالی شریعت» لغو گرداند.(برگ ۳۷۲ تا ۳۷۶ ، محسن کدیور، «مساله برده‌داری در اسلام معاصر»، در حق‌الناس، چاپ اول. تهران: تهران کویر، ۱۳۸۷). چگونه طی ۱۴۰۰ سال برده داری اسلامی در مورد لغو برده داری هیچگونه «اجتهادی» از طرف «علمای شیعه» صورت نگرفته است؟ آنها منتظر چه بودند؟ آقای کدیور و یارانشان چرا یک کارزار بزرگ جهانی علیه برده داری اسلامی و آیات قرآنی مدافع برده داری براه نمی اندازد؟ شریعتی ها و سروش ها و کدیورها و شبستری ها مبارزه علیه برده داری اسلامی نمی کنند زیرا آنها شیفتگان اسلام شیعه هستند و برای نگه داشتن مردم در این اعتقاد عقل ستیز سکوت کرده و یا با تناقض گویی از موضعگیری صریح و اقدام مشخص می گریزند. ادعاهای حقوق بشری آنها فقط متوجه دفاع از منافع ایدئولوژیک اسلام و بشر اسلام زده و از خود بیگانه است. انگیزه این افراد دفاع از اومانیسم و بشر دوستی نیست بلکه حمایت از «امت» خود است.

داستان روشن است، دیروز مردان اسلام برده داری را بنفع خود می دیدند و امروز مردان اسلام تناقض گویی و کلی گویی را استراتژی برای دفاع از برده داری اسلام می دانند. اینان بظاهر مدرن هستند ولی اعماق ارتجاع فکری ایشان بیکران است. واقعیت تاریخی و ایدئولوژیکی برده داری، الگوی اسلام و زندگی اسلامی و شرعی بوده است. امروز ذهنیت تسلیم شده در برابر استبداد ایدئولوژیک قرآنی قادر نیست به بینش اسلامی انتقاد کند و این ذهنیت بازتولید کننده ارزش های واپسگرای قرآن می باشد. جهان ما برای مدیریت جوامع و ارتقای ارزش ها، از انسانهای با شرف و مخالف برده داری حرف میزند، از آبراهام لینکن و آزاد سازی برده در آمریکا سخن می گوید، از شورش اسپارتاکوس تجلیل می کند، پایان برده داری را جشن میگیرد، منشور بین المللی برای محکوم نمودن برده داری منتشر می کند؛ ولی دنیای اسلام و کتاب آن و مغزهای متحجر نخبگان آیت اللهی و فکلی یا از برده داری اسلامی و شیعه حمایت می کنند یا با تمام قوا آنرا توجیه می کنند و اسلام را «پیشرفته» تلقی کرده و برچشم خردگرا خاک می پاشند.

ارزش های ما کدامند؟ قرآن با دفاع از برده داری، شیعه گری و امامان با دفاع از نظام کنیزدار، آبروی بشریت را برده اند و هستند کسانی که با دفاع از این گهنگی خود را چپ و جمهوری ها و ملی گرا تعریف می کنند. کنیزان سیه بخت آنان را نمی رنجاند ولی انتقاد به گنداب شیعه گری آنان را می آزارد. اینان معتقدان به نظام محمد ابن عبدالله و علی ابی طالب و مجموعه خرافات ضد آزادی و ضد زن و ضد بشری را متحد خود و مورد احترام خود می دانند، ولی منقدان این مجموعه را «تندرو» خطاب کرده و گفته های آنان را «توهین به مذهب توده» معرفی می کنند. حال آنکه این انتقاد ها بهترین سخن برای یک جامعه خفته و ازخود بیگانه است. آیت الله ها و مذهبی های فکلی همیشه علیه صادق هدایت لجن پراکنی نموده و او را «دیوانه و بیمار» معرفی نموده، زیرا صادق هدایت در نقد اسلام تیز بین و با شهامت بود. نخبگان شیعه همیشه علیه فروغ فرخزاد، این زن دلیر و هنرمند، لجن پراکنی نموده و این شاعر آزاده را «فاحشه» یا «بدون اخلاق» معرفی می کنند، حال آنکه امامانشان اغلب سراپا در فساد اخلاقی غوطه ور بوده و از راه چپاول و دزدی مال مردم و بهره کشی از کنیزان، زندگی انگلی خود را به پیش برده اند. آخوند و قلم بدست شیعه، علیه غرب و انحطاط و فساد آن هیاهو کرده و قلمفرسائی می کنند، حال آنکه اغلب آنها خود منشا انحطاط اخلاقی و جنسی هستند و یا مانند روشنفکر دینی، دروغگویان حرفه ای و جادوگران خرد ستیز هستند. ارزش های ما، تکرار سیر از خودبیگانگی نیست، ماخواهان عبور از خط هستیم، ما می خواهیم بیماری از خودبیگانگی خود را بررسی و نقد کنیم، ما به شعارهای ابلهانه «احترام به اعتقاد توده» باور نداشته و در پی انتقاد هرگونه خرافه پرستی و تمکین هستیم. ما روشنفکرانی با احساس مسئولیت هستیم و آگاه سازی و شجاعت فکری را جزو ارزش های خود می دانیم.

زن، کنیز، سکس، پیامبر و امام
بدون شک محمد یکی از شخصیت های تاریخ است که به سکس و خشونت جنسی بیشترین علاقه را داشته است. سکس در زندگی خصوصی او انگیزه پرقدرت در حرکات و رفتارهایش بوده است. در جنگ ها غنیمت جنگی یعنی ثروت و زن یکی از موارد اساسی مورد توجه پیامبر اسلام بوده است. تحلیل اسلام از زاویه سکس و زن یکی از جدی ترین دیدگاه های تحلیلی بشمار می آید. زنان محمد، کنیزان محمد، انگیزه جنگی برای اسیر ساختن زنان، حکم محمد در مورد تنبیه زنان، حجاب و پوشش زن، حکم ارث نابرابر برای زنان، تصرف عایشه توسط محمد، افسانه سازی شیعه در باره فاطمه و زینب، روایات اروتیکی در باره زنان، عقب نگه داشتن زن در طول تاریخ، سرکوب زن و چند همسری در جوامع اسلامی، پاتولوژی جنسی و عقده های سکسی همه آخوندها و دهها جنبه دیگر، پایه های این تحلیل موشکافه می تواند باشد.

روایات پیرامون همسران پیامبر اسلام گوناگون است. گفته می‌شود محمد سیزده زن یا کنیز داشته است. (برای منابع به «همسران پیامبر»، عقیقی بخشایشی، ونیز مقاله زنان پیامبر در دائره المعارف قرآن نوشته «باربارا فریر ستواسر» مراجعه شود.). تمام ازدواج‌های او را در فضای تاریخی و شخصی خاص بوده است و این امر با توجه به نظام موجود قبیله‌ای و عشیره‌ای عرب در آن زمان و نظام برده داری موجود قابل بررسی است. هدف محمد در این ازدواج ها تبلیغ دین، ائتلاف سیاسی، اتحاد قبایل وارضای تمایلات جنسی بیش از حد او بود. از نظر قرآن هیچ مرد مسلمانی حق ندارد در یک زمان بیش از ۴ همسر دائمی داشته باشد(سوره نسا)، ولی پیامبر اسلام از آنجا که خود را دارای امتیاز های برتر می دانسته تعداد زیادی زن و نیز تعداد بیشماری کنیز داشته است و به هنگام جنگ و درگیری از تجاوز به زنان کوتاهی نمی کرد. در هنگام جنگ علیه اهالی خیبر پس از کشتن پدر و برادر و شکنجه کردن و کشتن «زبیر» شوهرش، «صفیه» که زن زیبائی بود، مورد توجه پیامبرقرار گرفت. پیامبر دستور داد تا این زن یهودی را به درون خیمه ببرند تا با او عشق بازی و همخوابگی کند.(کتاب «المغازی»، اثر محمدبن عمرواقدی، سال ۲۰۷ هجری). او در مورد «ریحانه» از طایفه یهودی بنی قریظه و نیز در مورد «جویریه» زن زیبای پسر عمویش «ابن ذوالشفر» نیز همین کار را می کند و آنها را به حرمسرای خود می افزاید. در میان مسلمانان هنگامی که از زنان محمد پیامبر اسلام صحبت می شود از «خدیجه» سخن به میان می آید. حال آنکه زنان او فراوانند و این زنان بر اساس آیه قرآن به «امهات المؤمنین» مشهورند:

۱- خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی

۲- عایشه دختر ابوبکر

۳- صفیه دختر حیی بن اخطب

۴- زینب دختر خزیمه

۵- زینب دختر جحش

۶- ام سلمه دختر امیه بن المغیره

۷- سوده دختر زمعه بن قیس

۸- ام حبیبه دختر ابوسفیان بن الحرب

۹- حفصه دختر عمر بن الخطاب

۱۰-جویریه دختر حارث بن ابوضرار

۱۱- میمونه دختر حارث الهلالیه

۱۲- زینب دختر عمیس

۱۳- خوله دختر حکیم سلمی

۱۴- ماریه دختر شمعون قبطی

۱۵- ریحانه خندفیه

۱۶- عمره دختر یزید

۱۷- سناء بنت سفیان

برای شیعیان علی موقعیت روحانی ویژه ای دارد. او علیرغم اینکه پیامبر نیست و در سلسله مراتب پائین تری قرار می گیرد ولی در احساس و اعتقاد شیعه، او شاه شاهان است و دارای موقعیت سمبولیک خدائی است. نگاهی به زندگی سیاسی و اجتماعی او اجازه میدهد تا داستانسرایی ها متوقف شوند و واقعیت عریان او آشکارتر گردد. او فردی ثروتمند و خشن بود و از خصوصیات مهم او تمایل به زن و جنگ بود.

۱- همسر اول علی امام اول شیعیان فاطمه زهرا یکی از دختران محمد پیامبر اسلام بود و فرزندانی که نتیجه این ازدواج بودند عبارتند از :۱- حسن مجتبی ۲- حسین ۳-محسن شهید ۴- زینب ۵-ام کلثوم . ولی بعد از مرگ زهرا، علی، همسران دیگری گرفت و بعلاوه کنیزانی نیز داشته است. نام های برخی اززنان علی به شرح زیر است:

۲ـ امامه: پدرش ابوالعاص ومادرش زینب(دختر پیامبر)،خواهر زاده فاطمه زهرا بود.

۳ـ خوله دختر جعفر بن قیس که او را«حنیفه» می گویند و محمد بن حنیفه فرزند اوست.

۴ـ ام البنین دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب، او مادر ابوالفضل می باشد.

۵ ـ اسماء بنت عمیس، همسر سابق جعفر بن ابی طالب و همسر ابوبکر ابی قحافه، به ازدواج علی درآمد.

۶ ـ لیلا دختر مسعود بن خالد.

۷ـ ام سعید دختر عروه بن مسعود ثقفی .

۸ ـ مخبأه دختر امرؤالقیس بن عدی.

۹ـ ام حبیب دختر ربیعه موسوم به صهباء.

افزوده بر همسران، علی دارای تعداد زیادی کنیز بوده و تعداد فرزندان او که بین ۱۷ تا ۲۸ نفر اعلام شده از همسران و از کنیزان بوده اند.(منابع برای همسران و کنیزان علی: بحار، ج ۴۲، ص ۹۲- ارشاد مفید- الشافی العمری- ستارگان درخشان- محمد جواد نجفی- ستارگان درخشان ج ۳، شهسوار اسلام، ص ۱۳۷، حر عاملی ، وسائل الشیعه).

امام حسن چندین زن دائم و چندین کنیز داشت. از جمله همسران وکنیزان امام حسن عبارتند از:

۱- ام بشیر دختر ابومسعود انصاری، مادر زید و ام الحسن و ام الحسین؛

۲- خوله دختر منظور بن ریان، مادر حسن مثنی؛

۳- ام الحق دختر طلحه بن عبیدالله، مادر حسین اترم، طلحه، فاطمه؛

۴- ام کلثوم دختر فضل بن عباس بن عبدالمطلب؛

۵- زنی از بنی ثقیف؛

۶- زینب دختر یسبع بن عبدالله بجلی؛

۷- جعده دختر اشعث بن قیس کندی، قاتل امام حسن

۸- کنیزی به نام نفیله، مادر عمرو، قاسم و عبدالله که هرسه در کربلا در کنار امام حسین کشته شدند

۹- کنیزی به نام صافیه، مادر عبدالرحمن

تاریخ نویسان اسلامی می نویسند حسن بن علی با هفتاد کنیز ازدواج کرده است.(بهرام چوبینه، تشیع و سیاست در ایران، جلد یک برگ ۱۳۶). احمد رضایی در کتاب «نهضت حسینی» می نویسد از آنجا که پیامبر در کودکی برناف حسن بوسه می زده، از این رو زنان داوطلب ازدواج با حسن بن علی بودند تا نافشان به ناف وی برسد و از این لحاظ بدنشان از آتش جهنم مصون بماند.

امام حسین که شیعیان خردباخته شیفته او می باشند، چندین زن و کنیز داشت از جمله برخی از آنها به نام های:

۱ـ لیلی دختر ابی مره بن عروه بن مسعود ثقفی، مادر علی اکبر،

۲ـ شهر بانو دختر کسری یزدگرد سوم، این ازدواج مورد اختلاف بسیاری از نخبگان شیعه است، علی شریعتی در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» این ازدواج را غیر واقعی دانسته و بسیاری از تاریخدانان این ازدواج را از نظر زمان بندی غیرممکن می دانند.

۳ـ رباب دختر امریء القیس بن عدی، مادر حضرت سکینه و عبدالله رضیع،

۴ـ ام اسحاق دختر طلحه بن عبدالله، مادر فاطمه بنت الحسین

۵- «اورینت» که بسیار زیبا بود و در کشاکش عشقی با دو رقیب، یزید بن معاویه و حسین بن علی، به تصاحب حسین در می آید

در این منطقه جغرافیائی تمامی خاندان اموی و بنی هاشم و سایر قبایل عرب در فرهنگ و سنت برده داری بودند و نسبت به زن نگاه مردسالارانه و خوار کننده و سلطه گرا داشتند. زن بیشتر یک موضوع و وسیله جنسی، یک ابزار برای تولید مثل و وسیله تنظیم مناسبات سیاسی و نظامی است. تمامی امامان موافق ادامه برده داری بودند و در پی قانونمند نمودن آن بودند. امام صادق می گوید اسیران را به بندگی بگیرید تا برده شوند(وسایل الشیعه حدیث ۲۰۰۰۷). تمام امامان شیعه دارای تعداد زیاد زن بودند و در خانه خود تعداد فراوانی کنیز داشتند. شخصیت های مهم اسلام، محمد و علی، صاحب زن برده یا کنیز بودند و در خاندان دوازده امامی این پدیده بعنوان یک سنت حفظ شده و یک واقعیت پررنگ را تشکیل می دهد. «ام الائمه حمیده» که کنیز بوده، همسر امام صادق و مادر امام کاظم است و به تعبیری پنج امام بعدی (یعنی امام رضا، امام جواد، امام هادی، امام حسن عسگری و امام زمان) نیز فرزندان وی و از نسل ایشان به حساب می آیند. امام رضا که در مدینه متولد شده بود به عنوان ولیعهد و جانشین مامون به ایران ارسال میشود و برای شیعیان بسیار پراهمیت می گردد. این مرجع شیعیان، امام رضا از مادری به نام امّ‌البنین (تُکتَم یا خیزران) زاده شد و این زن که اهل «نوبیه» از نواحی سودان کنونی واقع در شمال آفریقا بوده، کنیزی به نام «اروی» ملقّب به «شقراء» می باشد. براساس روایات شیعه موسی بن جعفر این کنیز را از میان بردگان آفریقا بدست آورده بود. امام نقی نرجس خاتون دختر یوشعا پسر قیصر روم که برده بود را می خرد و به پسرش می سپارد. حسن عسکری دارای کنیز بوده و برخی از مفسران مسلمان که به وجود مهدی اعتقاد داشته، برآنند که مهدی از مادری کنیز متولد شده است. بدین ترتیب مشاهده می کنیم که افراد برجسته اسلام و شیعه در کردار خود موافق برده داری بوده و در راه امیال جنسی خود کنیزداری راه حل اساسی بشمار می آمده است. در بخش های دیگر نوشته خود به سکس در فقه شیعه و روایات قابل احترام شیعه می پردازیم، ولی همین مطالب بالا در باره بردگی و واقعیت تعداد زنان و کنیزان بزرگان اسلام و شیعه نشاندهنده خشونت همه جانبه در عرصه اجتماعی و طبقاتی و در رابطه شخصی و خانوادگی می باشد. اسلام التهاب انگیز است زیرا خشونتگر است.

از خودبیگانگی در برابر خشونت

از گفته های بالا چه نتیجه ای می توان گرفت؟

جامعه عرب شبه جزیره حجاز بر پایه الگوی چند همسری می باشد زیرا قبایل مردسالار و خشن، تصرف زنان را نشانه پیروزی و قدرت و تسلط مرد دانسته و آنها باید در خدمت لیبدو و آرامش مرد باشند و طبق نظر قرآن مرد هرگاه تمایل داشت بدن زنان را همچون «کشتزار» خودشخم می زند.

تصاحب زنان کنیز یک قرارداد اجتماعی است و اسلام و شیعه گری حافظ این قرارداد اجتماعی می باشند. مردان این اجتماع به لحاظ طبیعت بیابانی خود، بخاطر تمایل سکسی خشن خود، نیاز جنسی اشان را با تسلط فیزیکی و سریع زنان کنیز سیراب می کنند. از آنجا که کنیز با خشونت مستقیم و یا سمبولیک تصرف شده، برای این مردان با تحریک جنسی قدرتمندتری همراه است.

با توجه به حضور انبوه کنیزان در فرهنگ و خانواده بنی هاشم، مناسبات خانوادگی و تولید فرزند تابع مناسبات جنسی می باشد. بنابراین بسیاری از نوزادان این خانواده در روابط برده داری متولد شده، از الگوی خانوادگی «رسمی و شرعی» بیرون بوده اند و بطور عموم محصول تجاوز به کنیزان می باشند. بخشی از امامان فرزند کنیزان بوده اند و محصول مناسبات خارج از ازدواج می باشند.

الگوی خشونت بار و برده دارانه اسلام مورد احترام شیعیان است، امامانی که در تصرف کنیز و تجاوز به آنها فعال بودند، مورد احترام و تقدس شیعیان می باشند. اگر ما شیعیان را به دو دسته نخبگان و توده تقسیم کنیم، هر دو گرفتار ازخود فراموشی و بیهوشی هولناکی می باشند . نخبگان مذهبی و دانشجویان و قلم بدستان دینی بی خبر نیستند و در حوزه و مدرسه و دانشگاه و اجتماع شنیده اند که پیامبر و امامان کنیز داشته اند، پس چرا آنها واکنشی ندارند و بطور عمیق با سنت شیعه خو کرده و احساس ناراحتی نمی کنند. دردناک است که در جهان کنونی هنوز انسانهایی هستند که میراث برده داری در اعتقاد دینی خود را پشتیبانی نموده و خود را رهبران معنوی جامعه قلمداد نموده و مردم جامعه نیز، فاقد از هرگونه آگاهی اومانیستی، اینگونه افراد را سرور و راهبر خود می داند. در این شرایط می توان گفت توده و نخبگان دینی و غیر دینی گرفتار نیهیلیسم اخلاقی بوده و تحت عنوان مدافعان «اخلاق دینی»، دستخوش بدترین انحطاط ضد اخلاقی می باشند. این همه رفتارهای شرم آور در تاریخ اسلام و این همه خشونت علیه زن و برده و باز عبودت آدمیان شیعه به این نظام ایدئولوژیک مسخ کننده. شیعیان با این مذهب تولید شده اند و بنابراین در شرایط فقدان انتقاد و وجود ماشین خرافات، این افراد منکوب هستند و تمام ایدئولوگ های اسلام و تمام روشنفکران و سیاسیون محترم چپ و جمهوری خواه و دمکرات و لیبرال و شاهی و ملی گرا که از انتقاد به اسلام ناراحت هستند، در راه این بردگی روحی می کوشند. وفاداری این مردمان شیعه به مذهب شیعه گری و ارزش های آن جز بیگانگی آنان به تاریخ آزادی خواهی و بیگانگی آنان نسبت به آزادی طلبی انسان و اصل برابری انسانها چیز دیگری نیست. اینان تصور می کنند دین هستی قطعی آنان و پناهگاه امروز و ابدیت آنهاست، اینان اعتقاد دارند که نظام شیعه آخرین توضیح جهان و حقیقت مطلق نجات دهند است و به این خاطر همه این شیعیان مسخ شده فکر آزاد خود را از دست داده اند و دیگر به هستی زنده و بالنده و هوشیار باور ندارند. دین شیعه انسانها را در درک اصل انسانی ناتوان ساخته است، حساسیت به ارزش های انسانگرایانه را به عقب رانده است، همدردی با قربانی را مانع شده است و حمایت روانی و ایمانی از ظالم شرعی را به محور اعتقادی تبدیل نموده است.

(ادامه دارد)

جلال ایجادی
استاد دانشگاه در فرانسه

از: گویا

خروج از نسخه موبایل