سایت ملیون ایران

علی اکبر مهدی: عصیان جنسی نسبت به طغیان سیاسی: نقدی اجتماعی به فیلم “گل سرخ”

ali-akbar-mehdi

روایت غالب فیلم سپیده فارسی گویای یک رابطه عشقی بین دو نسل در فضای سیاسی است. روایت دیگر مقابله نسل‌ها و شکست و امید آن‌ها از سیاست در جامعه خود است. روایت سومی که گاه در گفتار ایشان تکرار می‌شود عصیان نسل جدید به سرکوب خواست‌های عاطفی جوانان توسط سنت‌ها و سیاست‌های فرهنگی و سیاسی است

۱. شناسامه فیلم: کارگردان: سپیده فارسی، سناریو: جواد جواهری و سپیده فارسی، بازیگران: جواد جواهری، دریا جواهری – فارسی، بابک فراهانی، منیا کاوانی، وسیلیس کوهکلانی، استلا مگانا، حسن مالکیان اردستانی، شیرین مانیان، شبنم طلوعی، پتروس سیروپولوس، و رضوان زندیه. ٨٩ دقیقه. تاریخ و محل تولید: فرانسه ۲٠۱۴. صحنه آرایی: آپارتمانی در یونان و برش های مستند از وقایع جنبش سبز.

۲. جمعه ٨ ماه می ۲٠۱۵ فیلم “گل سرخ،” ساخته خانم سپیده فارسی، توسط دانشگاه کالیفرنیا در لوس آنجلس و به حمایت بنیاد فرهنگ در فستیوالی از فیلم های ایرانی امسال در تاتر بیلی واید بنمایش گذاشته شد. من نیز از تماشاگران این فیلم بودم. پس از نمایش فیلم، خانم فارسی روی صحنه آمدند وبا آقای پال مالکم، مسول برنامه، گفتگویی انجام داده و به سوالات بینندگان پاسخ دادند (۱).

۳. واکنش تماشاگران در سالن به فیلم بطور نسبی مثبت بود، ولی بدون احساسات و هیجانی که شب های قبل نسبت به فیلم های دیگر وجود داشت. برای من فیلم مساله انگیز بود و در قسمت سوال و جواب سعی کردم با سوالی از کارگردان توضیح و توجیه بیشتری برای این ابهام بجویم. جواب ایشان کمکی به رفع این ابهام نکرد چرا که ایشان گفتند مطمئن نیستند که فیلم با کدامین روایت از جنبش سبز ارتباط برقرار میکند و اینکه منظور ایشان بیشتر برخورد این دو فرد، بعنوان دو نسل سیاسی در ایران، نسبت به فضای سیاسی حاکم بر جامعه بوده است. پس از اتمام برنامه ۳ تن از دوستانی که متوجه برداشت ابهام انگیز من شده بودند، تماس گرفتند و در بحث راجع به فیلم مرا تشویق به نوشتن این مختصر نمودند.

۴. خانم فارسی پرونده مثبتی از فیلم های موفق دارند و در گفتگوهای مختلفی که در رسانه ها پس از ساختن این فیلم داشته اند از “گل سرخ” بعنوان تجربه ای جسورانه برای گذار از خط قرمزها و شکستن سانسوری که بر صنعت سینمای ایران تحمیل میشود یاد میکنند. فیلم در چندین فستیوال معتبر بین المللی به نمایش گذاشته شده است و اغلب منتقدان از آن به عنوان تجربه ای مثبت در کارنامه کارگردان آن یاد میکنند. همزمان با نمایش این فیلم در “فستیوال بین المللی فیلم” در شهر تورانتو، کانادا، تنی چند از مسولان جمهوری اسلامی در برخوردی صرفا اخلاقی، بدون اینکه فیلم را دیده باشند، آنرا بعنوان یک فیلم جنسی که عزت و حرمت فرهنگ اسلامی -ایرانی را لکه دار کرده است مورد انتقاد قرار دادند.

خانم فارسی این فیلم را در رسانه های مختلف و در مقابل سوال های گوناگون به چند تعبیر ارایه داده است، تعابیری که میتوان آنها را بر اساس سوال مطرح شده و شنوندگان و بینندگان طبقه بندی کرد. روایت غالب ایشان گویای یک رابطه عشقی بین دو نسل در فضای سیاسی است. روایت دیگر مقابله نسل ها و شکست و امید آنها از سیاست در جامعه خود است. روایت سومی که گاه در گفتار ایشان تکرار میشود عصیان نسل جدید به سرکوب خواست های عاطفی جوانان توسط سنت ها و سیاست های فرهنگی و سیاسی است.

در گفتگوی پس از نمایش در لوس آنجلس، خانم فارسی تاکید بیشتری برمساله سرکوب و جنبش اعتراضی ٨٨ داشتند. نیز در مصاحبه ای با “جروزالم پست” وی شخصیت زن فیلم را “نمونه عمومی (تیپیکال) فعالان نسل خود” میخواند. نیز وی در همین مصاحبه تاکید می کند که پرورش شخصیت سارا در فیلم ملهم از شخصیت بلاگ نویس ایرانی نهال سحابی است. (۳) در مصاحبه ای با خانم گیسو جهانگیری، خانم فارسی بطور تناقض آمیزی ابتدا میگویند داستان فیلم ملهم از “بلاگرها و فعالان مدنی – سیاسی جنبش سبز و نماینده های نسل پیشین” است، ولی در ادامه میگویند سارا “علمدار” هیچیک از آنها نیست. (۴)

۵. این تاکید مکرر و جای جای خانم فارسی به سیاست، شخصیت های سیاسی، و حجمی قابل ملاحظه ای از برش های فیلم از جنبش سبز است که من را با ابهام و سوال مواجه داشته و به نوشتن این یادداشت وامیدارد. این مختصر نقدی سینمایی نیست و توجهی به وجوه تکنیکی فیلم ندارد چرا که اصلا من در این زمینه تخصصی ندارم. نیز نقد من اخلاقی نیست چرا که مساله “سکس” در فیلم برای من مساله نیست. این نوشته نقد جامعه شناسانه بار اجتماعی و سیاسی فیلم است. ناقدان سینمایی این فیلم را بیشتر از زاویه سینمایی و بعنوان یک اثر اروپایی-فرانسوی تلقی کرده و تاکیدشان بر شهامت نویسنده و کارگردان فیلم در نمایش بدون سانسور روابط جنسی و درونی زن و مرد ایرانی است. اکثر این ناقدان نیزغیر ایرانی بوده اند. ناقدان و نویسندگان و مصاحبه گران ایرانی بیشتربه معرفی فیلم پرداخته اند و سعی کرده اند فیلم را بیشتر با شهامت کارگردان در ارایه مسایل عشقی بگونه ای عریان توصیف کنند.

۶. فیلم روایت برخورد عاشقانه دو فرد ایرانی در بحبوحه تظاهرات اعتراضی جنبش سبز درآپارتمانی در شمال تهران است: سارا، یک دختر جوان تهرانی است که در فضای سیاسی اصلاحات دهه هشتاد بزرگ شده است و علی، مردی پنجاه ساله است که در انقلاب سال۵٧ ، وحتی جنگ ایران و ایران، شرکت داشته و سرخوردگی از انقلاب را با خود یکدک می کشد. برخورد این دو شخصیت از پناه جویی سارا از حمله پلیس در تظاهرات جنبش سبز در سال ٨٨ شروع میشود و سپس به همخوابگی و عشق و بعد دستگیری علی و اعترافات تلویزیونی می انجامد.

٧. آنچه که علی و سارا را، و نیز ابتدا و انتهای فیلم را، بهم مرتبط میکند جنبش سبز در ایران، برخورد حاکمیت با جوانان و مردم معترض به تقلب انتخاباتی، خواست های سوخته نسل قدیم و انتظارات عریان نسل جدید است. سارا هر روز به تظاهرات میرود، به خانه علی باز میگردد، و از طریق کامپیوتر او فیلم تظاهرات و وقایع و شعارهای آنها را در شبکه های اجتماعی مثل تویتر بار گذاری کرده (پیامها همه بزبان انگلیسی ارسال میگردد) و دنیای خارج را از سرکوب و عواقب آن مطلع میکند. حتی در یکی از پیامها به همرزمان خود در خیابان پیام میفرستد که به مبارزه خود ادامه دهید چرا که الان وقت ناامیدی نیست.

٨. بخشی قابل ملاحظه ای از فیلم به نمایش قطعات واقعی فیلمبرداری شده توسط افراد شخصی و یا موجود در یوتیوب اختصاص یافته است — لحظاتی که جنبش سبز در ایران شکل گرفت و نیروی انتظامی، سپاه، بسیج، و لباس شخصی ها به سرکوب آن پرداختند. در جایی کارگردان حجم این برش ها را حدود ۱٠ درصد فیلم اعلام میکند. در گفتگوی بعد از نمایش فیلم در لوس آنجلس تاکید ایشان برفضای سیاسی-امنیتی جامعه ایران و تاثیرش بر روی نسل های ایرانی، بویژه در حوزه خصوصی، بود.

در قسمت سوال و جواب بیننده ای از کارگردان پرسید که مناسبت “عنوان فیلم” چیست. اگرچه ایشان در اغلب مصاحبه های قبلی از آن بعنوان سمبل عشق یاد کرده بودند و پیروزی آن بر سیاست یاد کرده بودند. در پاسخ این سوال به گل سرخی اشاره کردند که درمراسم سخنرانی آقای موسوی در تظاهرات بعد از انتخابات در دست خانم زهرا رهنورد بود (که در فیلم هم نشان داده شده بود). نیز اشاره داشتند که تقابل قرمزی خونریزی های این وقایع و آن گل سرخ وی را به فکر تعیین چنین عنوانی برای فیلم انداخت .

وقتی از ایشان راجع به هدف فیلم پرسیدند، او دو موضوع مشخص را ذکر کردند: (الف) برخورد دو نسل در یک رابطه عشقی و انتظارات و برداشت آنها از جنبش اجتماعی ٨٨ و انقلاب ۵٧. (ب) نمایش واکنش و برخورد با سرکوبی که دو نسل برای تغییر در ایران پرداخته اند. ایشان همین موضوع را در مصاحبه ای با لوس آنجلس تایمز در ارتباط با نمایش فیلم ذکر کرده است. وقتی از او میپرسند که آیا فیلم راجع به جنبش سبز است یانه، میگوید: “من اگر هدفم یک گفتار سیاسی بود، فیلمی مستند راجع به جنبش سبز می ساختم. ولی بهرحال این یک فیلم است که ابعاد تخیلی آن اهمیت زیادی دارد. ولی فکر میکنم که واقعا حضور و تقابل ایندو (جنبش سیاسی و زندگی شخصی) است که به این فیلم جنبه ویژه ای می بخشد، نه وجود یکی بدون دیگری.” (۵)

٩. با توجه به جای جای اشاره کارگردان به سرکوب های خونین تظاهرات سال ٨٨ تهران و جنبش سبز، انتظار من از فیلم این بود که ارتباطی منطقی بین دو روایت فیلم، یعنی روایت داستانی روابط عاشقانه سارا–علی و مستندات جبنش سبز برقرار باشد و در مجموع فیلم روایت یکدستی از آن دو هدف را بدست دهد. متاسفانه من چنین ارتباطی را در فیلم نیافتم، نه از نقطه نظر تاریخی (مستندات جنبش سبز)، نه منطقی (ارتباط این زن و مرد با وقایع جنبش سبز)، و نه واقعگرایی (ارتباط غلیظ و عریان جنسی در یک فضای شدید سیاسی-امنیتی بین یک مرد ۵٠ ساله با دختری ۲۵ ساله که اصلا همدیگر را نمیشناسند). چگونگی ارتباط خشم و رنج سیاسی یک دختر جوان با عصیان جنسی وی از طریق آمیختن تحمیلی خود در یک رابطه بسیار مبهم و سرزده، بدون کمترین آشنایی قبلی و یا حتی زمینه آفرینی لازم، همچنان در فیلم در ابهام میماند. اگر این فیلم اشاره ای مکرر به جنبش سبز و عواقب آن نداشت و داستانش بر فضای روشنفکری (کتابها و کلام و فضای خصوصی علی) و سیاسی انقلاب و جریانات سال ٨٨ نداشت، قطعا نمی توانست ابهام انگیز باشد. اغلب فیلمهای رمانیتک (حتی جنسی خالص) داستانی غیرواقعی داشته و تاکید شان بر ارتباطات عاطفی– جسمی و چگونگی آنهاست تا ریشه و فضای بزرگتری که این ارتباطات را دربرمی گیرند.

۱٠. از جنبش سبز روایات و تفاسیر گوناگونی وجود دارد. اما دو روایت حاکم وجود دارد که بقیه روایات را دردرون خود جا میدهد. اولی روایت حاکمیت از این جنبش است که آنرا محصول تحریکات خارجی میداند که توسط جوانان و سیاستمداران مزدور یا ساده لوحی که بازیچه دست خارجیان قرارگرفته بودند عملیاتی شد. در این روایت، همه جوانانی که در خیابانها بودند و در زد و خوردها شرکت داشتند (که فیلم صحنه های بسیاری از آنها را نشان میدهد) جوانانی مرفه و ضد انقلابی و “سوسول” بودند که خواست عمده شان بی بندوباری های اجتماعی بود.

روایت دوم تفاسیر گوناگونی است که طرفداران این جنبش از آن دارند. آنها این جنبش را محصول اراده جمعی مردم شهری، بویژه در تهران، در مخالفت با تقلب در انتخابات ریاست جمهوری می دانند. این دیدگاه ها هدف و حضور پررنگ جوانان در آن را نه بدست آوردن “آزادی برای داشتن رابطه ای جنسبی با مردی مسن در یک چنین آپارتمان” (نقل مستقیم از زبان سارا به سوال علی) میدانند و نه عصیان جنسی در مقابل سرکوب سیاسی، حتی اگر منشا رفتار خشونت گرایانه چند جوانی که در این اعتراضات شرکت کردند احساسات سرکوب شده اجتماعی-جنسی باشد.

۱۱. گفتگوهای شفاهی و کتبی کارگردان و تمامی نمایه های تبلیغی فیلم بگونه ای محتوای فیلم را ارایه میدهند که گویا باید با روایت دوم، یعنی یک جنبش اعتراضی بحق و بدور از اتهامات دولتی، همخوانی داشته باشد. مطمین هستم که قصد کارگردان و نویسنده و سازنده فیلم غیر از این نبوده است. اما، متاسفانه، روایت فیلم وترکیب عناصرسیاسی-اجتماعی و داستانی آن به بیننده چنین تصویری را بدست نمیدهد. فیلم نشان دهنده دختر جوانی است که هرروز به تظاهرات میرود. در فرار از سرکوب نیروهای امنیتی روزی به خانه مردی پناه برده و در روزهای بعد حضور خود را بدون توضیح و توجیحی به وی تحمیل میکند. از کامپیوتر علی بدون اطلاع او فیلم تظاهرات را به خبرگزاری ها ارسال میکند و به شبکه های اجتماعی به زبان انگلیسی پیام میفرستد. شبی از جیب علی پول میدزدد و روزی دیگر آنرا بر میگرداند. بدون هیچ آشنایی دقیق از مرد بطور ناگهانی خود را در بستر او قرار داده و مکررا سکسی عریان را با وی تجربه میکند. نیز توجهی به این واقعیت ندارد که علی دارای همسرو فرزندی است که در خارج از کشور در انتظار وی هستند و یا همزمان با زن دیگری رابطه دارد. در پاسخ سوال و اعتراض علی نسبت به اهداف سیاسی و انتظاراتش از حضور در این جنبش، سارا به وضوح میگوید که برای آزادی ای می جنگند که بتواند با مردی مثل او در چنان اطاقی حضور یابد. در صحنه ای طغیان گرانه نسبت به خشونت کلامی ایکه نیروهای بسیجی در خیابانها با جوانان دارند، سارا با بدنی عریان به جلوی پنجره میرود و با تظاهرکنندگان در خیابان همصدا شده و فریاد “الله اکبر” میزند – عملی که علی را وادار میکند که او را با زور از پنجره دور و متوقف دارد.
۱۲. یکی از بینندگان جوان در سالن نمایش به کارگردان تذکر داد که شخصیت زن جوان جلوه واقع بینانه ای از دختران جوانی که در آن تظاهرات حضور داشتند نیست. دختر خانم جوان دیگری که در سالن حضور داشت و اخیرا از ایران آمده است، و در بعضی از این تظاهرات سیاسی شرکت داشته است، به من میگفت که دختران در تهران، حتی آنانی که روابط جنسی بازی با دوستانشان دارند، بدینگونه ساده انگارانه و بی احتیاط خود را برای اینگونه روابط داوطلب نمی کنند. وی نیز به تصویری که از دختران معترض در فیلم داده شده است معترض بود.

۱۳. وقتی محصولی سینمایی تولید میشود، مخاطبان و تماشاگران به قضاوت آن می نشینند و از فیلمساز/کارگردان/نویسنده انتظار دارند که توجیه و توضیح خود را نسبت به سوژه، داستان، شخصیت ها، و صحنه ارایه دهد. متاسفانه آنچه که کارگردان در مصاحبه های خود، چه در لوس آنجلس تایمز و چه در روی صحنه بعد از نمایش، ارایه داد مطابقتی با آنچه در فیلم هست نداشت. من برای درک این عدم تطبیق پذیری حتی سعی کردم از طریق سوالی از کارگردان کمک بگیرم ولی پاسخ روشنی نگرفتم.

بیشک، هنرمند باید در خلق اثرهنری ازهرگونه محدویت غیرحرفه ای آزاد باشد، بویژه محدودیت های سیاسی و ایدلوژیک. چنانکه سالها پیش در نقدی که به فیلم “سیب” ساخته خانم سمیرا مخملباف نوشتم (۶)، مسولیت یک فیلمساز را نسبت به مواد اجتماعی مورد استفاده اش چندان متفاوت با مسولیت یک پژوهشگر نسبت به موضوع و مواد تحقیقی او نمیشناسم: هردو باید نه تنها “اخلاق حرفه ای” را در محصول و تولید خود رعایت کنند، بلکه باید مطمین شوند که استفاده از افراد و روایات بگونه ای نباشد که به مسخ و تحریف آنها بینجامد. اگرچه هنرمند میتواند حتی محدودیت های سنتی حرفه خویش را با خلاقیت و نوآوری درنوردد، اما چنین خلاقیتی باید ارتباطی ارگانیک بین ابزار و مواد و محصول هنری از یک سو، و مخاطب و فضا و فرهنگی که محصول برای مصرف در آن شکل میگیرد برقرار کند.

روایتی که این فیلم در روابط دو شخصیت عمده این فیلم از جنبش سبز بدست میدهد نه با واقعیات می خواند و نه نوع ارتباط سارا و علی کمکی به درک جنبش سبز و عاملانش میکند. اگر هدف نویسنده و کارگردان فیلم نمایش سرکوب جنبش جوانان و “عصیان” (دقیقا لغتی که خود کارگردان در پاسخ یکی از بینندگان بکار گرفت) نسبت به تقلب انتخاباتی بود، خواسته و ناخواسته، فیلم چنین برداشتی را از این جوانان بدست نمیدهد. متاسفانه، استفاده بیش از حد از تصاویر جنبش سبز و صحنه های خونین و مرگ زای آن در این فیلم برای نمایش دلمایه و انگیزه های یک رابطه عشقی عریان نشانی از مسولیت حرفه ای نسبت به استفاده از دستمایه تاریخی وقایع و اشخاصی که فیلم زندگی آنها را به نمایش میگذارد نیست. تصویری که این فیلم از این جنبش بدست میدهد بیشتر با روایت دولتی آن هماهنگی دارد تا روایت طرفداران و کسانی که این جنبش را از دور نظاره کرده اند.

۱۴. در بحث و گفتگوی بعد از تماشای فیلم، چندی از بینندگان که برداشت های مثبت تری از فیلم داشتند آنرا نوعی “تقدس زدایی سیاسی از جنبش سبز،” “تابو شکنی جنسی در ذهنیت سیاسی ایرانیان،” و غیره توصیف میکردند و بعضا چنین القاء مینمودند که نقد منتقدان احتمالا ناشی از نگاه تقدس گرایانه آنها به سکس و سیاست میباشد. قطعا من برای دیگران نمیتوانم سخن بگویم ولی خودم نه نگاه مقدس مآبانه به سکس دارم و نه به سیاست. ایندو حوزه را هم بی ارتباط با یکدیگر نمیدانم. اما آفرینش یک زیر ساخت سیاسی برای یک فیلم عاشقانه-جنسی، آنهم با حال و فضای روشنفکرانه-سیاسی ایکه کارگردان در صحنه سازی ها و گفتگوهای بین بازیگران بدست میدهد (آپارتمان علی بصورت بسیار زیبایی با کتاب های روشنفکرانه و عرفی تزیین شده بود) انتظار بیشتری را در بییننده بوجود آورده و وی را بسوی نوعی تعبیر و تفسیر سیاسی فیلم میکشاند. بهمین علت است که تمامی نقدهای نوشته شده توسط منتقدان غیرایرانی این فیلم آنرا بخاطر پرداختن به فرهنگ سرکوب سیاسی و پرده برداشتن از دنیای خصوصی ایرانیان مورد ستایش قرار داده اند.

این فیلم اگر شترمرغی نبود که هست، میتوانست یک فیلم کاملا سیاسی و یا کاملا عاشقانه-جنسی باشد. ولی بعنوان فیلمی مختلط از ایندو، از نظر محتوایی و از نگاه من، درهریک از این مقولات نمره پایینی میگیرد. فیلم ناتوان از برقراری ارتباطی “ارگانیک” بین این دو حوزه در بستر فرهنگی جامعه ایرانی و تلاطم های سیاسی آن است. سکس در این فیلم بیشتر همراه با خشونت است تا لطافت. جز یک صحنه گفتگو در کنار میز شام در زمانی که هنوز سارا قصد خود را از ارتباط با علی آشکار نکرده بود و صحنه دیگری که ایندو در کنار هم قرار گرفته و ترانه “دوتا چشم سیاه داری” بیژن مفید را با هم زمزمه می کنند، نشانه چندانی از ارتباطات نرم بین سارا و علی در فیلم دیده نمیشود: نه نوازشی، نه بوسه ای، نه دستی در دستی، … ارتباطات بیشتر جنسی و در بستر بود. کارگردان پرهیز علی از آشکار کردن نوع رابطه اش با سارا در مصاحبه با بازجویان جمهوری اسلامی در مصاحبه تلویزیونی را بعنوان “وفاداری” و “عشق” بر میشمارد. ولی واقعیت اینست که انتقال فیلم از صحنه های ارتباطی درون آپارتمان به صحنه خروج و دستگیری علی و مصاحبه های تلویزیونی اش همه جهشی بود. ما نمیدانیم که سارا کجا رفت. آیا با علی راجع به قصد خروجش از کشور صحبتی داشت یا نه و آیا خروج علی با دل نگرانی نسبت به سارا انجام گرفت یانه.

سیاست و روشنفکری حاضر در فیلم نیز، که دستمایه بیشتر داستان است، کاملا ابزاری است، آنهم در بستر زلزله سیاسی ایکه هنوز پس لرزه های آن زندگی ایرانیان را در تلاطم و خشم خود دارد. فیلم جنبش سبز را در خدمت یک روایت تخیلی عاشقانه-جنسی قرار میدهد که نه در واکاوی رابطه بازیگران موفق است و نه در جلوه بخشی به جنشی که زیر ساخت این روابط قرار میگیرد. اگر هدف اولی بود، نیاز به صحنه ها و لحظه های عاطفی بیشتری (از همخوابگی) بود. اگر دومی بود، ترکیب سکس و سیاست در این فیلم بسیار خام و ناپخته بود.

(۱) [تبلیغ فیلم از طرف دانشگاه کالیفرنیا]
(۲) [مصاحبه نویسنده با بی بی سی]
(۳) [مصاحبه با جروزالزم پست]
خانم سحابی و دوستش بهنام گنجی فعالین سیاسی ای بوده اند که همزمان بخاطر فعالیت های سیاسی شان دستگیر می شوند و بعد در زندان خودکشی میکنند. راجع به آنها نگاه کنید به [لینک]
(۴) این مصاحبه را [اینجا] بشنوید:
(۵) لوس آنجلس تایمز، ٨ ماه می ۲٠۱۵ [لینک]
(۶)
Ali Akbar Mahdi, “Bitter Bite; A critique of Samira Makhmalbaf’s ‘The Apple’.” Iranian.com, August 4, 1999.

Link: http://go.owu.edu/~aamahdi/sib.htm

از: گویا

خروج از نسخه موبایل