سایت ملیون ایران

چرا آژانس اتمی درخواست مصاحبه با شمخانی را دارد؟

علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی در برنامه نگاه یک شبکه اول سیما بتاریخ ۹ خرداد ۱۳۹۴ گفت: “او اولین کسی است که در فهرستی که طرف مقابل خواسته با آنها مصاحبه کند. دبیر شورای عالی امنیت ملی در خصوص افراد دیگر عنوان کرد: مشخص نیست چه سؤالی دارند، ۲۳ نفر هستند که مذاکره کنندگان ما این درخواست را قبول نکردند.”

دلواپسون که سیاست هسته ای ۲۰ سال اخیر را افتخاری برای ایران می پندارند و به تیم مذاکره کننده حمله های شدید می کنند طرفداران مذاکرات را مجبور به واکنش کرده اند. آنها در دفاع از خود اطلاعات جدیدی منتشر کرده اند که برای درک ریشه بحران هسته ای ایران بکار می آیند. در مقاله های گذشته توضیح داده بودم که چرا غنی سازی در ایران برای یک راکتور هسته ای که سوختش را روسها تامین می کنند بیهوده است و برای کشوری که خود معادن اورانیوم کافی ندارد هیچ توجیه اقتصادی ندارد. حال توجه خوانندگان را به مسئله ای جلب می کنم که مربوط به زمان آغاز تلاشهای ایران برای بدست آوردن توان غنی سازی است. قبل از هر چیز لازم است بدانیم که قرارداد بازساخت نیروگاه بوشهر با روسها در سال ۱۳۷۴ بسته شد و تکمیل آن نیز تا سال ۱۳۹۰ بطول انجامید. با توجه به این تاریخ ببینیم که از چه زمانی ایران ـ بنا به گفته های مسئولان ـ بدنبال غنی سازی بوده است.

روز ۱۳۹۲/۰۳/۱۱ آقای روحانی در همایش ستاد جوانان حامی وی که در حسینیه جماران برگزار شد با تشریح روند رسیدن به انرژی هسته ای در جمهوری اسلامی اظهار کرد:
“متاسفانه عده ای می آیند و به دروغ می گویند در آن زمان فناوری هسته‌ای تعطیل شده است. بهتر است شما جوانان بدانید که در دولت آقایان هاشمی و خاتمی فناوری هسته‌ای تکمیل شد. اولین سانتریفیوژ در دولت آقای هاشمی وارد کشور شد و اولین غنی سازی اورانیوم در تابستان ۱۳۸۱ صورت پذیرفت. در آن ایام بنده به همراه مهندس میرحسین موسوی و عده‌ای از متخصصان برای بازدید و تایید انجام غنی سازی از مرکز کالا الکتریک بازدید کردیم و در آنجا برای اولین بار غنی سازی اورانیوم مورد تایید قرار گرفت.”

برای اینکه تاریخ ورود اولین سانتریفوژ به ایران را دریابیم به سراغ سخنرانی دیگری از حسن روحانی می رویم او در ۲۵ آذر ۱۳۹۲ در چهاردهمین همایش تجلیل از پژوهشگران کشور گفته بود:
“تحقیقات مهم زمانبر هستند. با پژوهش جهشی آنی ظرف ۲ یا ۶ ماه نمی‌توان کارهای بزرگ را انجام داد و این طبیعی است. در دانش هسته‌ای از روزی که ما در این مسیر قدم برداشتیم، یعنی از سال ۱۳۶۷ که اولین بار بود یک سانتریفیوژ را می‌دیدیم، همه تلاش ما این بود که چطور آن را کپی کنیم، امروز ۲۵ سال از آن زمان طول کشیده، این تحقیق و پژوهش و فناوری قدم به قدم پیش رفته و امروز به جایی رسیدیم که شاید روز اول برای ما باورکردنی نبود.”

در نتیجه آقای روحانی برای اولین بار در سال ۶۷ در ایران سانتریفوژ دیده است. اما علی اکبر ولایتی وزیر خارجه آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای بتاریخ ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ با سایت فرارو در پاسخ به سئوال – در جایی از شما شنیدم که در رابطه با مسائل هسته‎ای در سال ۱۳۶۴ یا ۱۳۶۵ فرمودید که اولین نفری بودید که سانتریفیوژ را از پاکستان به ایران آورده‎اید. لطفا کمی راجع به این موضوع توضیح دهید؟ پاسخ می دهد:
“به‎نظرم در سال ۱۳۶۵ با یک هواپیمای اختصاصی به پاکستان سفر کرده بودیم. در آن‎جا به ما گفتند که در رابطه با انرژی هسته‎ای دستگاهی در آن‎جا هست که شما باید آن را به ایران بیاورید، ما نیز بعد از تحویل آن دستگاه را با خودمان به ایران آوردیم و چیزی که در این رابطه اطلاع یافتیم این بود که دستگاه فوق یک سانتریفیوژ بوده و تا جایی هم که در خاطرم دارم به مقامات رسمی پاکستان نیز در این رابطه چیزی نگفتیم؛ بالاخره افرادی که در آن‎جا سانتریفیوژ را تهیه کرده بودند، آن را در ایران از ما تحویل گرفته و به نخست‎وزیری بردند.”

به غیر از این مورد یادآوری می‌شود که دفتر هاشمی رفسنجانی نامه‌ای را انتشار داد که در آن آقای خمینی پیرامون علل پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در سال ۶۷، از قول محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران آورده است:
“تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست می‌‌آوریم قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال ۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و سه هزار توپ و سیصد هواپیمای جنگی و سیصد هلیکوپتر و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزر و اتم که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است، داشته باشیم می‌‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی [تهاجمی] داشته باشیم”.

تمام خبرگزاری‌های دولتی ایران که متن نامه را انتشار دادند بند مربوط به “سلاح لیزری و اتمی” را از نامه آقای خمینی حذف کردند. اما متن کامل این نامه در کتاب خاطرات آقای منتظری درج شده است. به هر حال این نامه و واکنش‌های مختلف نسبت به انتشار بخش مهم نامه نشان می‌دهد که به دست آوردن سلاح اتمی حداقل از مشغله‌های فکری افراد سپاه در زمان جنگ بوده است.

به گفته آقای محسن رضایی از سال ۱۳۶۴ سپاه پاسداران تقاضای بودجه برای بازنگری درباره مسئله هسته‌ای که در آغاز انقلاب کنار گذاشته شده بود را می‌کند. این امر که سپاه پاسداران نقش اصلی را در جریان هسته‌ای ایران داشته است خود نکته مهمی است. اگر برنامه هسته‌ای برای تولید انرژی بود چرا در زمان جنگ آغاز شد و چرا سپاه پاسداران بدنبال این موضوع بود؟ یادآوری می شود که قیمت نفت از سال ۶۲ تا ۶۸ در پائین ترین حد خود بود و نه در جهان و نه در ایران کمبود انرژی مسئله روز نبود. اکنون می‌دانیم که ایران در زمان جنگ با عراق به پاکستان نزدیک می‌شود. روزنامه واشنگتن پست در چهاردهم مارس سال ۲۰۱۱ به وجود یک گزارش ۱۱ صفحه‌ای اشاره دارد که اگر صحت داشته باشد می توان درک کرد چرا آژانس خواستار مصاحبه با شمخانی می‌باشد. واشنگتن پست نوشته بود: “پس از اشاره به تلاش برای جبران کسری بودجه در پاکستان به عنوان انگیزه همکاری کشورش با تهران، عبدالقادر خان به سفر علی شمخانی و گفتگوی او با مقامات پاکستانی اشاره دارد. ایرانی‌ها قراردادی را با پاکستان در سال ۶۷ مبنی بر همکاری هسته‌ای می‌بندند. اوج رابطه زمانی است که آقای شمخانی در سال ۱۳۶۸ برای دریافت بمب اتمی به پاکستان سفر می‌کند. عبدالقادر خان پدر بمب اتمی پاکستان در این‌باره می‌گوید وقتی که هواپیمای نظامی ویژه شمخانی در اسلام آباد به زمین نشست وی به رئیس ستاد مشترک ارتش پاکستان گفت که برای دریافت بمب‌های هسته‌ای که وعده آنها داده شده بود آمده است. وی می‌افزاید، هنگامی که دریاسالار افتخار احمد سیروهی به او پیشنهاد کرد ابتدا باید درباره موضوعات دیگری صحبت شود و سپس بررسی کند که چگونه پاکستان می‌تواند به ایران در زمینه برنامه هسته‌ای اش کمک کند. گویا شمخانی از این مسئله ناراحت شد و به او یادآوری کرد که ژنرال میرزا اسلام بیگ وعده کمک در زمینه تسلیحات هسته‌ای را به او داده بود و او بر اساس این وعده‌ها به پاکستان آمده است. بنا به گفته عبدالقادر خان، ایران خواستار قراردادی بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار برای همکاری با پاکستان بود. عبدالقادر خان می‌گوید، سیروهی پس از شنیدن درخواست شمخانی برای دریافت سه بمب تکمیل شده هسته‌ای مخالفت خود را اعلام کرد و به دنبال وی سایر وزرا نیز چنین موضعی را اتخاذ کردند. ژنرال میرزا اسلام بیگ نیز در مصاحبه‌ای موضوع معامله بر سر سلاح هسته‌ای در ازای کمک مالی به پاکستان را نفی کرد و گفت : “هنگامی که هیاتی ایرانی در سال ۱۹۸۸ برای دریافت فناوری هسته‌ای آمد من به آنها پیشنهاد کردم در این باره با بوتو بحث شود”. به هرحال نتیجه این می‌شود که پاکستان بجای فروختن بمب به ایران تنها قول همکاری برای غنی سازی اورانیوم را می‌دهد.”

در بالا دیدیم که آقای ولایتی گفته بود که بسته ای را که گرفته به مقامات زسمی پاکستان اطلاع نداده است و از نوشته واشنگتن پست هم همینطور معلوم می شود که همه مقامات پاکستان حداقل در مرحله در جریان امر نبوده اند و تنها بخشی از مقامات نظامی با ایران همکاری می کرده اند. نتیجه اینکه پاکستان و یا بخشی از ارتش و اطلاعات پاکستان در سال ۱۳۶۵ یعنی ۹ سال قبل از اینکه ایران با روسها حتی قراردادی برای ساخت بوشهر ببندد و ۲۴ سال قبل از راه افتادن نیروگاه بوشهر، چند عدد سانتریفوژ برای غنی سازی به ایران تحویل داده است.

اما آقای صالحی تاریخی دیگری را بدست می دهد او در مصاحبه ای می گوید :”به سراغ بازار سیاه هم رفتیم در سال ۶۹ تعدادی سانتریفیوژ و علاوه بر آن نقشه های سرهم کردن آنها را از بازار سیاه تهیه کردیم. در زمان مسئولیت آقای دکتر امراللهی زحمات فراوانی کشیده شد و از سال ۶۹ تا ۷۶، دو ماشین راه اندازی شد. راه اندازی ماشین ها کار بسیار دشواری است و سانتریفیوژ، فناوری بسیار پیچیده ای است با اینکه ظاهر ساده دارد و از ۱۰۰ قطعه تشکیل شده اما سرهم کردن این قطعات و به کار انداختن آن بسیار دشوار است زیرا ۶۰ هزار دور در دقیقه می زند، تکان نباید بخورد و حتی صدایی از آن درنیاید. اما از آنجایی که ما در جنگ به خوبی فرا گرفته بودیم دانشمندان جوان ما همت عالی به خرج دادند؛ هفت سال طول کشید و دو ماشین سانتریفیوژ پیوسته به هم به کار افتاد و غنی سازی آغاز شد. تا سال ۸۵ که آقای آقازاده مسئولیت سازمان را برعهده گرفت از سال ۷۶ تا ۸۵ یک آبشار یا زنجیره ۱۶۴ تایی از ماشین هایی که از خارج وارد کردیم، راه اندازی شد ۱۵ سال طول کشید تا از ماشین هایی که از بازار سیاه تهیه شده بود، یک زنجیره ای راه بیافتد چون که اولین تجربه ما بود، قدری طول کشید .”

با توجه به این توضیحات معلوم نیست چرا با اینکه آقای ولایتی معتقد است که در سال ۶۵ اولین سانتریفوژ را به ایران آورده است، آقای صالحی مدعی است که بعد از جنگ تصمیم به راه اندازی انرژی هسته ای گرفته‌اند و در سال ۶۹ تعدادی سانتریفوژ با نقشه از بازار سیاه تهیه کرده اند؟ البته سانتریقوژ با خود همراه آوردن در سال ۶۵ بدین معنی است که از سال ۶۳ و یا حداقل سال ۶۴ در اینباره در ایران صحبت بوده است والا اینکار در سال ۶۵ بدون آمادگی و بطور یکباره انجام نگرفته است. نتیجه اینکه برخلاف گفته های آقای صالحی ایران بسیار قبل از پایان جنگ بفکر تهیه سانتریفوژ برای غنی سازی بوده است.

هر روز از واقعیتهای جدیدی مطلع می‌شویم و دست رژیمی که می‌خواسته‌ است از سیاست هسته‌ای استفاده های نظامی ـ امنیتی بکند بیشتر رو می‌شود. با اینکه طبق نظر سازمانهای اطلاعاتی امریکا و دیگر منابع خارجی، رژیم از سال ۲۰۰۳ بدنبال پروژه ساخت بمب نیست اما انتخابهایی که قبل از آن کرده‌ ـ راه اندازی غنی سازی و راکتور آب سنگین ـ بدون در نظر گرفتن طرحها و هدفهای اولیه‌ای قابل درک نیستند و مفهومی برای تولید انرژی پیدا نمی‌کنند. بنابر نامه به آقای خمینی، فکری که جویندگان سلاح هسته‌ای در سر داشته‌اند، ایجاد تعادل وحشت در سطح منطقه بوده‌است. با این گمان که موقعیت ایران در منطقه، چنین تعادلی را ایجاب می‌کند. اما آیا می‌دانستند و یا حتی امروز می‌دانند که چنین تعادلی جهان را در جنگ سرد و گرم فرو برد و سرانجام هم شوروی سابق را از پا درآورد و هم امریکا را بزرگ‌ترین مقروض روی زمین کرد؟ تعادل وحشت در منطقه که برقرار نشده، توجیه کننده تحریم‌ها شد و ایران را گرفتار چنین وضعیت اسف‌باری کرد، در صورتی که ایران موفق می شد، یکی از پی‌آمدهایش تشدید مسابقه تسلیحاتی در ابعادی بزرگ تر از مسابقه کنونی می‌شد. این مسابقه توأم با تحریم‌هائی باز هم شدیدتر، هستی ایران می‌بلعید و هنوز گرسنه بود.

اکنون در مذاکرات ایران تنها برای حفظ ظاهر سعی می‌کند دکوری از انتخابهایش را نگاه دارد. بهای سنگین این انتخابها را ملتی پرداخته و می‌پردازد که بنام او دست به قماری زده‌اند که نتیجه ای به غیر از ورشکستگی نمی‌توانست بهمراه داشته باشد. قماری که از طریق آن قدرتهای خارجی از روس و امریکا و اسرائیل و چین همگی خود را غنی کرده و ایران را ویران کرده‌اند.

با توجه به این واقعیت‌ها، می‌توان فهمید چرا آژانس – که هنوز نظر خود را در باره ابعاد احتمالا نظامی فعالیتهای هسته‌ای ایران منتشر نکرده است – می‌خواهد با آقای شمخانی مصاحبه کند.

از: گویا

خروج از نسخه موبایل