سایت ملیون ایران

گزارشی از مراسم تولد پنجاه سالگی احمد زیدآبادی نویسنده ممنوع‌البیان

zeidabadi
تجلیل فعالان سیاسی و مدنی از ایستادگی احمد زیدآبادی

«زید آبادی در فعالیت سیاس‌اش از هیچ حزب و جناح سیاسی مدد نگرفت و حریم امنیتی برای خودش پدید نیاورده بود و فقط به اراده خود تکیه می‌کرد و از خدایش استمداد می‌کرد. در ادبیات سیاسی داریم هر کسی قیمتی دارد. زید آبادی نشان داد که انسان خریدنی نیست. زیدآبادی یک تن بود که در مقابل کسانی ایستادگی کرد که پول نفت مملکت را داشتند، تبلیغات صدا و سیما را داشتند و نیروی مسلح داشتند اما او یک تنه ایستاد و نشان داد که معنا بر ماده غالب است.»

کلمه: برای تولدش همه آمده بودند، سالروز تولد احمد زیدآبادی برای خیلی‌ها یادآور آزادی، صبوری و استقامت است. همان احمد آقای سال‌های پیش است، با همان متانت و مهربانی و غباری خاکستری از گذران سالها حبس و تبعید. تولدش بهانه‌ای است برای دید و بازدید زندانیان سال‌های دور و نزدیک و فعالان سیاسی و اجتماعی و بهانه‌ای برای اعضای حزب سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) تا برای دبیر کل خود بزرگداشتی برگزار کنند. بزرگداشتی پس از شش سال زندان و تبعید، برای مردی که به شهادت حاضران در این بزرگداشت شرف اهل قلم ایران است. مردی از کویر و همچون کویر آرام، ساکت و عمیق.

احمد زیدآبادی به دلیل فعالیت سیاسی و پس از انتخابات سال ۸۸ به شش سال زندان، پنج سال تبعید به گناباد و محرومیت مادام‌العمر از هر گونه فعالیت سیاسی محکوم شد، تا همانگونه که احسان شریعتی از زبان عطار خواند تا ثابت شود که:

هر که را با اژدهای هفت سر/ در تموز افتاده دایم خورد و خور
زین چنین بازیش بسیار اوفتد/ کمترین چیزیش سر دار اوفتد

زیدآبادی پس از طی دوران حبس و در اوایل تبعید در مرداد ماه ۱۳۹۴ آزاد شد. او دبیرکل سازمان دانش‌آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم) و عضو هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران است.

در مراسم تولدش که روز سه‌شنبه ۱۰ شهریور برگزار شد، بزرگانی چون ابراهیم یزدی، هرمیداس باوند، مینو مرتاضی، حبیب الله پیمان، لطف الله میثمی، فخرالسادات محتشمی پور، مصطفی ملکیان، احسان شریعتی، عیسی سحرخیز در مورد اخلاق و منش احمد زیدآبادی سخن گفتند و همکاران و همراهانی مانند حمیدرضا ابک و مجید توکلی از خاطرات خود با او.

سعید حجاریان، حمید رضا جلایی پور، دکتر محمدی اردهالی، عماد الدین باقی، محمد لقمانیان، احمد غلامی، علی دهباشی، کیوان صمیمی، محمد قوچانی، رضا خجسته رحیمی، عبدالعلی رضایی، فیروزه صابر، تقی شامخی، طاهره طالقانی، حامد سحابی، مجید فراهانی و جمعی از دانشجویان و اعضای ادوار تحکیم وحدت، جمعی از او همبندیان و همکاران سابق او نیز در این بزرگداشت حضور داشتند.

مراسم با سخنان مجری برنامه آغاز شد: ما … در ادوار و دوستان … بعد از پایان دوران محکومیت و پایان به یکباره تبعید ایشان به دنبال بهانه‌ای بودیم تا دور هم جمع شویم و تقدیری از سال‌ها پایداری و استقامت و دریادلی و … ایشان به عمل آوریم. اگر قرار بر آن باشد که بزرگداشتی هم در این روزهای مه آلود سیاست و اخلاق در ایران برگزار شود چه نیکوست که الگویی را بیابیم که ریسمان نجات ما از این تاریکی‌های بی اخلاقی‌ها و جهل باشد. چه نیکوست که راهی بیابیم که گام به گامش عزت و شرف و انسانیت باشد. بی تردید سالروز ۵۰ سالگی دکتر زیدآبادی نشانه‌ای بود که راهنمای ما شد که چگونه به بسیاری از مقاصدمان برسیم.

مجری به شوخی گفت می‌شود هر میز اینجا را به نامی خواند، میز اوین، میز رجایی شهر و …

سخنران اول برنامه ابراهیم یزدی بود که به دعوت مجری برنامه به روی سن رفت. او در آغاز سخن با بیان ویژگی‌های احمد زیدآبادی و ذکر سال‌های دور و دراز آشنایی، زیدآبادی را فردی ممتاز در فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران چند دهه اخیر و حتی سرآمد همه دانست.

ابراهیم یزدی از امر آزادی و مبارزه‌های طولانی‌مدت صورت گرفته در تاریخ ایران برای رسیدن به آزادی سخن می‌گفت. آزادی و مقاومتی که او هر دو این ویژگی‌ها را در شخص احمد زیادآبادی می‌بیند و از این جهت از چهره سیاسی او را تقدیر می‌کند.

بعد از یزدی، هرمیداس باوند در سخنانی زیدآبادی را نمادی از تاریخ ایران نامید. او به مسیر تاریخی مبارزه‌های شکل گرفته در مسیر آزادی در ایران اشاره کرد: تلاش‌ها و مخاطرات و مقاومت‌ها و در نهایت راهی که ادامه دارد و آدم‌هایی چون زیدآبادی که در این مسیر سمبل و نمونه نسلی می‌شوند.

پیوند امر سیاسی به عشق

مینو مرتاضی به ارتباط امر سیاسی و امر شخصی و ارتباط این دو با هم اشاره کرد و گفت: وقتی امر سیاسی تبدیل به امر شخصی می‌شود همه ابعاد وجودی را در بر می‌گیرد، سیاست همه ابعاد آدمی را در می‌نوردد و امر سیاسی به امر خانوادگی تبدیل می‌شود. اما چگونه می‌توانیم زندگی را فراموش نکنیم و بیاد بیاوریم که تمامی آرمان‌ها در خدمت این است که ما زندگی خوبی داشته باشیم، زید آبادی و مهدیه محمدی نمونه‌ای موفق هستند چرا که توانسته‌اند امر سیاسی را در پرتو عشق و در کنار هم بودن تبدیل به چیزی بکنند که در خدمت عشق، زندگی و خانواده قرار بگیرد.

عاشقان در عاشقان پاینده‌اند/ عشق از جانی به جانی می‌رود/ داستان از جاودانی می‌رود

فقدان امنیت عاملی بازدارنده در حیات سیاسی ایرانیان

«قرن‌هاست که ما برای آزادی تلاش می‌کنیم اما هنوز در گام‌های نخست آن هستیم. عوامل زیادی در این عقب ماندگی دخیل است که یک عامل مربوط به خود ما و جامعه سیاسی ما است. نیروهایی که در دوره‌ای با هم همراه بودند در سختی متفرق می‌شوند اتحادهایی که بر آرمان‌های مشترک بوده پایدار نمی‌ماند. یک دلیل روانشناختی مهمترین عامل بازدانده در حیات سیاسی اجتماعی ایرانیان نقش بازی کرده است و آن فقدان امنیت است فقدانی فلج کننده که آثار عمیقی در ناخودآگاه ما گذاشته است.»

حبیب‌الله پیمان ضمن این سخنان، با اشاره به نا امنی‌های طبیعی و اقلیمی که مردم ایران با آن روبرو بوده‌اند گفت: سه واکنش مخرب و خطرناک در مقابل این نا امنی‌ها اتفاق می‌افتد واکنش تهاجم، واکنش فرار و واکنشی که افراد به زیر چتر قدرت می‌روند. این سه واکنش به طور گسترده در جامعه ما اتفاق می‌افتد. اگر در تاریخ مشروطه دقت کنیم جدا از عوامل کلان نا امنی، خود ما هم ندانسته و به دلیل نوع کنش سیاسی همدیگر را تهدید می‌کنیم و این تهدید در طرف مقابل حالت تدافعی ایجاد می‌کند و همین امر باعث جدایی، احساس بیگانگی و ترس از همدیگر می‌شود. اینگونه صف‌های ما را جدا می‌کند و دیگری رقیب ما می‌شود.

حبیب‌الله پیمان افزود: این اتفاق به این دلیل است که ما شخصیت فردی و هستی سیاسی افراد را با هم گره می‌زنیم. در حالی که ما می‌توانیم علی‌رغم ایدئولوژی‌های مختلف با هم در آشتی باشیم. وقتی می‌خواهیم همدیگر را نقد کنیم شخصیت همدیگر را نقد می‌کنیم و طرف مقابل را در حالت دفاعی می‌بریم.

پیمان گفت: احمد آقا جزو معدود کسانی است که هر کس با هر عقیده‌ای در کنار او احساس ترس نمی‌کند چون کسی را به صفت خود تهدید نمی‌کند شخصیت انسان را می‌پذیرد و احترام می‌گذارد. هر قدر هم که با طرف مقابل اختلاف عقیده داشته باشد به او امنیت می‌دهد. ما باید ایشان را الگوی خود کنیم.

حبیب‌الله پیمان افزود: ویژگی دیگر زید آبادی پایداری است وقتی شما با حقیقتی ارزشی پیمان بستید، باید بر آن پایداری کنید. احمد آقا نشان داد که به ارزش‌هایش وفادار است و ارزش‌هایش هم مسائل روزمره نیست.

فخر السادات محتشمی‌پور یک روز پس از بازگشت دوباره مصطفی تاجزاده همسرش به زندان اوین و بعد از جلسه قرآن با زندانیان سیاسی به این مراسم آمده بود دیگر سخنران این مراسم بود که بیش از همه در مورد پایداری‌های خانواده و زنان زندانیان سیاسی سخن گفت.

انسان خریدنی نیست

مصطفی ملکیان فیلسوف اخلاق نیز در این مراسم از مفهوم شهادت در ادیان ابراهیمی سخن گفت و تاکید کرد که برای بیان مقصود خود از مفاهیم متعارف در سه دین ابراهیمی اسلام، مسیحیت و یهودیت استفاده می‌کند: شهادت دادن، برخلاف معنایی که اخیرا برای آن قائل شده‌اند در ادیان ابراهیمی به معنای اقرار و اعتراف نیست.

ملکیان گفت: شهادت دادن در ادیان ابراهیمی به این معنا بود که وقتی کسی شهادت می‌داد که الف ب است یعنی وقتی به زندگی او نگاه می‌کنیم می‌بنیم که الف ب است با زندگی او مصداق پیدا کرده است. وقتی عیسی به پیروان خود می‌گفت که شاهد حقیقت باشیم یعنی چنان زندگی کنیم که هر کس که شما را ببینید بگوید این زندگی همراه با حقیقت است.

این استاد فلسفه اخلاق افزود: هر کسی در زندگی‌اش می‌تواند به یک یا دو حقیقت شهادت بدهد. من وقتی به زندگی احمد زید آبادی نگاه می‌کنم می‌بینم زندگی او بر ۶ حقیقت شهادت می‌دهد:

۱- یا کسی را نباید پرستید، یا فقط خدا را باید پرستید. زندگی زیدآبادی بر ایاک نعبد شهادت می‌دهد. یعنی من جز خدا نمی‌پرستم و هیچ طاغوتی از من انتظار پرستیدن نداشته باشد.

۲- من از هیچ کسی یاری نمی‌خواهم جز از همان کسی که نسبت به او خضوع دارم. زید آبادی در فعالیت سیاس‌اش از هیچ حزب و جناح سیاسی مدد نگرفت و حریم امنیتی برای خودش پدید نیاورده بود و فقط به اراده خود تکیه می‌کرد و از خدایش استمداد می‌کرد.

۳- در ادبیات سیاسی داریم هر کسی قیمیتی دارد. زید آبادی نشان داد که انسان خریدنی نیست.

۴- غلبه معنویت بر مادیت. زیدآبادی یک تن بود که در مقابل کسانی ایستادگی کرد که پول نفت مملکت را داشتند، تبلیغات صدا و سیما را داشتند و نیروی مسلح داشتند اما او یک تنه ایستاد و نشان داد که معنا بر ماده غالب است.

۵- انسانی که پاک است قدرت صد مرد دارد یک ضرب مثل انگلیس می‌گوید «قدرت صد مرد دارد چون پاک است» اگر آدمی پاک زیست و با وجدان خود در آشتی بود مقاومت ناپذیر است. وقتی ما می‌شکنیم که با وجدان خودمان در آشتی نیستیم. زید آبادی با خودش در آشتی است.

۶- نیروی استدلال بر فریبکاری و خشونت غلبه می‌کند رژیم‌هایی که طرفدار استدلال نیستند و از ما تعهد می‌طلبند و می‌خواهند که به اتوریته آنها تواضع کنیم، تسلیم شویم. از ما ما تقلید و تبعیت و القا پذیری می‌خواهند. اینها ساده باور‌ها و عوام ناس را با فریبکاری با خود همراه می‌کنند و تیز هوشان را با خشونت همراه می‌کنند اما یک چیز سوم هست که به تعبیر عیسی نیروی حقیقت ناشی از استدلال است که در نوشته‌های زید آبادی وجود دارد. من به شخصه افتخار می‌کنم که کوچکنترین دوست احمد زید آبادی هستم.

ما هنوز در مبارزه با جهل پیروز نشدیم

احسان شریعتی فرزند دکتر علی شریعتی نیز در سخنانی کوتاه گفت: ما پیش از انقلاب با ظلم و ستم مبارزه کردیم و پیروز شدیم اما در بعد از انقلاب در مبارزه با جهل هنوز پیروز نشده‌ایم. چون جهل شاهی درونی است. برای مبارزه با جهل یا تزویر به قول دکتر شریعتی درونی شاهان درونی هستند ما به تلاشی آگاهی بخش نیاز داریم. این آگاهی مشخصاتی دارد باید که با درد، عمل، تعهد وحضور در صحنه عمل و مبارزه با تمام وجود همراه باشد که زندگی و قلم زید آبادی نمونه‌ای است که ما به آن افتخار می‌کنیم.

او سخنانش را با این شعر عطار به پایان برد:

هر که را با اژدهای هفت سر/ در تموز افتاده دایم خورد و خور
زین چنین بازیش بسیار اوفتد/ کمترین چیزیش سر دار اوفتد

احمد آقا اهل مدارا و ادب هستند

عیسی سحرخیز نیز در سخنانی کوتاه گفت: یکی از مصادیق وجود ظلم و ستم در جامعه اتفاقاتی است که برای احمد آقا افتاد و ایشان نه پرخاشگر و نه برانداز است. ایشان اهل مدارا، ادب و مسالمت هستند و بودند اما ایشان را دستگیر و شکنجه کردند.

او مهدیه محمدی همسر احمد زید آبادی را نمونه یک همسر مبارز سیاسی و اجتماعی دانست و گفت: در این اتفاقات خیلی زن و شوهرها با هم زندان بودند که نمونه‌اش بانو رهنورد و میرحسین موسوی است. در این تحول کنش‌های خانوادگی و علائق خانوادگی تشدید شد.

شرافت، عنایت و لطف ویژه خداست

مجید توکلی به عنوان آخرین سخنران و به دنبال سخنان مجری برنامه که او را شرف جنبش دانشجویی نامید، در مورد واژه شرافت سخن گفت: شرافت تنها متعلق به خداست و عنایت و لطف ویژه خداست که انسانی را از ویژگی و صفت خود نصیبی دهد و بی‌تردید احمدآقا زیدآبادی شایسته‌ترین در زمانه ما برای این انتخاب الهی است. چرا که خدا اجازه نمی‌دهد هر کسی به این صفت شهره شود. سال‌های حضور من در زندان در کنار ایشان علی‌رغم تلخی‌ها و سختی‌ها شیرین بود. چراکه با یوسف به زندان بودن هم سعادتی است. اما به جای ذکر خاطره از دو ویژگی بارز ایشان یاد می‌کنم. صبر و دیگر شکر و رضایت. صبری که بارها ما را در برابر مشکلات مصون نگه داشت و سختی‌ها را از سر ما گذراند. صبر و آرامشی که دشمنان ایشان را هم به احترام وامی‌داشت. اما برای بیان این دو نیز از حضرت مولانا که معلم و همدم واقعی احمدآقاست یاری می‌گیرم و با توجه به اینکه مجموع زندان ایشان کمی بیش از ۷ سال است از مثنوی می‌گویم.

هفت سال ایوب با صبر و رضا/ در بلا خوش بود با ضیف خدا
تا چو واگردد بلای سخت رو/ پیش حق گوید به صدگون شکر او

و از دیوان شمس برای تاکید این ابیات باید گفت:

هر هستی‌ای در وصل خود، در وصل اصل اصل خود/ تنبک زنان بر نیستی، دستک زنان اندر نما
سرسبز و خوش هر تره‌ای، نعره زنان هر ذره‌ای/ کالصبر مفتاح الفرج، والشکر مفتاح الرضا

حس دوگانه زیدآبادی درباره ممنوع البیان شدن

احمدزیدآبادی آخرین سخنران از خاطرات حضورش در گناباد گفت از مهربانی و لطف مردم شهر. به کنایه از آرامش و سکوت و سکون این شهر و به ماجرای ممنوع‌البیانی‌اش اشاره کرد و اینکه حسی دوگانه دارد، هم ناراحت است و هم خوشحال. ناراحت از اینکه گاهی برخی حرف‌ها توی گلو می‌ماند و آدمی حناق می‌گیرد و خوشحال از اینکه در شرایطی ممنوع‌البیان شده که بساط سیاسی آنقدر پر از افترا و دروغ است که شاید معافیت ناگزیر او فرصتی باشد برای فرار از اینچنین وضعیتی.

در پایان لوح تقدیری از سوی اعضای ادوار تحکیم وحدت و به دست سعید حجاریان و مصطفی ملکیان به او تقدیم شد.

متن این لوح که پیش از اهدا توسط امین احمدیان از اعضای شورای مرکزی ادوار قرائت شد، به گزارش کلمه، به این شرح است:

انسان زاده شدن، تجسد وظیفه بود:

توان دوست‌داشتن و دوست‌داشته‌شدن، توان شنفتن، توان دیدن و گفتن، توان اندُه‌گین و شادمان‌شدن، توان خندیدن به وسعت دل، توان گریستن از سُویدای جان، توان گردن به غرور برافراشتن درارتفاع شُکوه‌ناک فروتنی، توان جلیل به دوش بردن بار امانت، و توان غم‌ناک تحمل تنهایی،

تنهایی، تنهایی، تنهایی عریان.
انسان، دشواری وظیفه است!

جناب آقای دکتر احمد زیدآبادی،

در سالهای پرمحنت گذشته که رنج حبس بر شما تحمیل شده بود، همواره این سخنتان، الهام بخش زندگی اخلاق مدارانه ما بود، که: «زندگی به اندازه‌ای زیباست که همه چیز را می‌توان قربانی آن کرد، مگر شرافت را، که عزیزتر و زیباتر از زندگی است و لایق آنکه زندگی را قربانی آن کرد.»

حضور شما در عرصه قلم و اندیشه، برای بستگان بستان خردورزی و اصلاح‌گری، نویدبخش و امیدآفرین است. تشنگان معرفت و جویندگان گوهر ادب در شوره‌زار جزم‌اندیشی و تنگ‌نظری‌ها، قامت آزاده سرو زاده کویر را بشارت جوشش چشمه‌ای زلال و مژده بخش رهایی از توهم سراب‌های خوش رنگ و لعاب اما بی‌مایه دانسته، بر خود می‌بالند که سعادت هم عصری و همنفسی با یکی از مفاخر اهل اندیشه ایران زمین را دارند.

در روزگاری که طالبان و کاسبان القاب و عناوین دروغین، بی‌شمارند، باید بزرگوار و بزرگمنش بود که فرهیختگان این مرز و بوم «شرف اهل قلم» بنامندت.

اینک به بهانه پنجاهمین سالروز میلادتان، بر شرفتان درود می‌فرستیم، پایمردیتان را می‌ستاییم، استقامتتان را ارج می‌نهیم، دریادلیتان را اسوه قرار می‌دهیم، و ادبتان را سرمشق می‌دانیم.

شاد باش و دیر زی!

به نقل از ایران امروز

خروج از نسخه موبایل