سی سال پیش، در آوریل ۱۹۷۷زنانی که سربندی سفید بسر داشتند و عکسهای فرزندان خود را به سینه نصب کرده بودند، اولین راهپیمائی خود را دور میدان مایو آغاز کردند. اینان مادران ناپدید شدگان بودند و میدان مایو را که مرکز سیاسی شهر بوئنوس آیرس و مشرف به مقر روسای جمهور آرژانتین است، برای تجمع خود انتخاب کردند. در همین میدان بود که در مه سال ۱۸۱۰ مردم آرژانتین استقلال خود را از اسپانیا جشن گرفتند.
نخستین گردهمائی علنی آنها در آوریل ۱۹۷۷، یک سال پس از کودتای نظامی صورت گرفت. پیش از آن، در کلیسائی در مرکز شهر جمع می شدند میدان مایو مرکز سیاسی شهر بوئنوس آیرس و مشرف به مقر روسای جمهور آرژانتین است. در همین میدان بود که در مه سال ۱۸۱۰ مردم آرژانتین استقلال خود را از اسپانیا جشن گرفتند.
سالهای زیادی، روزهای پنجشنبه هر هفته، ساعت پانزده و سی دقیقه زنانی که سربندی سفید بسر داشتند و عکسهای فرزندان خود را به سینه نصب کرده بودند، دور این میدان راه پیمائی میکردند. اینان مادران ناپدید شدگان بودند. نخستین گرد همائی علنی آنها در آوریل ۱۹۷۷، یک سال پس از کودتای نظامی صورت گرفت. پیش از آن، در کلیسائی در مرکز شهر جمع می شدند. بنا به پیشنهاد خانم آزوسنا ویلافلور، که خود نیز بعدها به جرگه ”ناپدید شدگان“ پیوست، مادران محل تجمع شان را به میدان مایو، میدان اصلی شهر انتقال دادند. در نخستین راهپیمائی تنها ۱۴ مادر شرکت داشتند. پس از مدت کوتاهی بر تعداد آنها افزوده شد.
در شرایطی که ارعاب ناشی از کودتا همه جا حکمفرما بود و هیچ مطبوعات آزادی وجود نداشت که مفقودالاثر شدن آدمها را انعکاس دهد، حرکت مادران در ملا عام، که در نفس خود اعتراض و فریاد دادخواهی بود، اقدامی بسیار شجاعانه بود. خشم و درد ناشی از دست دادن فرزند چنان سنگین بود که آنها در حرکت خود درنگ و پروا نکردند. بیشتر این مادران، زنان خانه دار و عامی بودند که پیشترها علاقه چندانی به سیاست نداشتند. اما همین مادران ”غیر سیاسی“ ها یکی از بزرگترین حرکات سیاسی آمریکای لاتین را در دو دهه آخر قرن بیستم به راه انداختند.
آنها در ادارات دولتی و مقر های پلیس همدیگر را شناخته و از سرگذشت مشترک یکدیگر آگاه شدهبودند. در راهپیمائیها سربند سفید را برای خود برگزیدند که ابتدا چیزی نبود جز مانده هائی از قنداق کودکی فرزندان گمشده. بعدها این سربندهای سفید سمبل صلح، زندگی، رابطه مادرانه و ضدیت با خشونت شد.
بزودی بر تعداد آنها افزوده شد و آوازهشان به مطبوعات خارجی هم کشید. اما در روزنامه های آرژانتین در باره آنها همچنان سکوت حاکم بود. تجمع منظم آنها در مرکز شهر، خود برای جلب توجه دیگران کفایت می کرد. حرکت آنها ضمنا مقابله با سکوتی بود که حاکمان نظامی بر همه جا حاکم کرده بودند.
در اواخر سال ۱۹۷۷ حدود ۱۵۰ تن از مادران در محلی خارج شهر بوئنوس آیرس نشستی برگزار کردند تا بر سر گامهای بعدی تصمیمگیری کنند. آنها نیاز به یک تشکل را برای گسترش حرکتشان احساس میکردند و میخواستند موجودیتشان را رسما اعلام کنند. پس بیانیه ای نوشتند که با این عنوان شروع می شد ”ما چیزی نمی خواهیم جز حقیقت“، و آن را به یکی از روزنامه های پرتیراژ آرژانتین فرستادند.
عکس العمل نظامیان در مقابل این حرکت جسورانه به شیوه همیشگی بود. سه تن از بنیادگزاران مادران میدان مایو، آزوسنا ویلا فلورا، یک راهبه فرانسوی الاصل و یک زن هنرمند جوان ناپدید شدند و هیچگاه اثری از آنها بدست نیامد. قتل این سه نفر ضربه بزرگی بر پیکر ”مادران“ بود. تعدادی خود را کنار کشیدند و ادامه دهندگان باید خود را برای خطرهای بزرگ آماده می ساختند. خوش خیالی بود این فرض، که تیغ نظامیان گلوی مادران سالخورده و دردمند را نگیرد. بعدها خانم هبه بونافینی، جانشین ویلا فلورا در باره ادامه حرکتشان چنین نوشت:
”نیروئی که به ما توان داد تا حرکتمان را همچنان ادامه دهیم، بچه هایمان بودند. ما نخستین مادرانی بودیم که از فرزندانمان زاده شدیم. ما نمیخواستیم خون آنها بیهوده هدر رود.“
در سال ۱۹۷۸ که مسابقات جهانی فوتبال در آرژانتین برگزار میشد، این کشور میزبان هزاران میهمان خارجی و در بین آنها صدها خبرنگار از چهار گوشه جهان بود. به رغم تدابیر امنیتی که در سراسر کشور پدید آمده بود، مادران کوشیدند از موقعیتی که پیش آمده بود، بهره جسته و صدای خود را به گوش جهانیان برسانند. آنها صدها کارت و نامه به سیاستمداران و خبرنگاران خارجی فرستادند. این تلاشها ثمر زیادی بهمراه نداشت. این بار علاقه ها به تمامی متوجه فوتبال بود. آرژانتین عنوان قهرمانی را از آن خود ساختهبود و این پیروزی برای مدتی هر چند کوتاه بیشتر مردم را در رویائی شیرین فروبرد.
به زودی اما صدای مادران را گوشهای شنوا در کشور دوردست هلند شنیدند. با حمایت خانم دن اویل، همسر نخست وزیر هلند، گروه حمایت از مادران مایو تشکیل گردید و به دنبال آن سفرهای تبلیغاتی خانم هبه بنافینی، نماینده مادران، به کشورهای خارج آغاز شد. او در نخستین سفر خود به آمریکای شمالی و اروپا با سیاستمداران و خبرنگاران ملاقات کرد و از آدمربائیها توسط نظامیان کشورش سخن گفت. در سال ۱۹۷۹ بنافینی موفق به دیدار پاپ و همچنین رئیس جمهور ایتالیا گردید. این توجه و حمایت بینالمللی، مادران را در حرکتشان امیدوارتر و مصمم تر ساخت و نیز باعث شد تا حاکمان نظامی آرژانتین دیگر نتوانند به راحتی آنها را سر به نیست کنند. آنها ”انجمن مادران میدان مایو“ را به ثبت رساندند و یک کمیسیون یازده نفره از بین خود به ریاست انجمن برگزیدند. شدت یافتن حرکت مادران تشدید فشار نظامیان را به همراه داشت. نظامیان می خواستند با ایجاد موانع مختلف مانع راهپیمائی هفتگی در میدان مایو شوند.
در سال ۱۹۸۰ جایزه صلح نوبل به آدولفو پرز، فعال و مبارز در راه احقاق حقوق بشر، تعلق گرفت. این حادثه توجه جهانیان را متوجه آرژانتین ساخت. مادران به همراه آدولفو پرز راهی اسلو شدند تا دنیا را متوجه ناپدیدشدگان در آرژانتین قرار دهند. در همین سال آنها نخستین بولتن خود را با عنوان ”عدالت، عشق و صلح“ منتشر کردند. اولین بولتن نه در چاپخانه، بلکه در منزل هبه بنافینی به چاپ رسید و توزیع آن حتی به خیابانهای کشور همسایه، اروگوئه، هم کشیده شد. در تمام این کارها مادران از پشتیبانی گروه هلندی ”حمایت از مادران میدان مایو“ برخوردار بودند.
در سال ۱۹۸۱ مادران حرکت خود را تشدید کردند. در دسامبر آن سال ۸۰ تن از مادران یک راهپیمائی ۲۴ ساعته را در میدان مایو ترتیب دادند و آن را ”راهپیمائی مقاومت“ نامیدند و آن را در دسامبر هر سال تکرار کردند. آنها شعار می دادند:
ناپدیدشدگان به زندگی باز گردانده شوند/ عاملان و مقصران مجازات گردند/ قاتلان مردم زندانی شوند/ مقاومت ادامه دارد/ عقب نشینی نمی کنیم/ نه فراموشی و نه عفو/ پایدار باد مبارزه، عقب نشینی هرگز/ اتحاد و مبارزه یا گرسنگی و سرکوب/ فکر روشن، قلب متحد، مشت مبارز/ مقاومت و مبارزه برای پیروزی فردا/ پرچم ما برافراشته خواهد ماند در دستان فرزندان امروز.
با شروع جنگ مالویناس در مارس ۱۹۸۲ موجی از ناسیونالیسم کشور را فراگرفت. مادران از شرکت در تظاهرات ”وحدت ملی“ خودداری کردند. هبه بنافینی در این باره به صراحت اعلام داشت: ”جزیره مالویناس متعلق به آرژانتین است، همینطور هم ناپدیدشدگان“
تسلیم بی قید وشرط نظامیان در مقابل دولت انگلیس زنگ خطری برای نظامیان بود. موجی از حرکتهای مخالف دولت، کشور را فراگرفت. نظامیان از ترس محاکمه و مجازات که قابل پیش بینی بود، پیشاپیش برای خود قانون عفو گذراندند. دهها هزار نفر به دعوت مادران در اعتراض به این قانون راهپیمائی کردند. نظامیان ناچار شدند به انتخابات آزاد تن دهند.
یک سال بعد، شب پیش از واگذاری قدرت به رائول آلفونسین، اولین رئیس جمهور منتخب بعد از حکومت نظامیان، مادران آخرین راهپیمائی خود را در حیات نظامیان با حمل اسامی ۳۰۰۰۰ زن و مرد ”ناپدید شده“ برگذار کردند. آلفونسین رسما از مادران میدان مایو برای شرکت در مراسم تودیع ریاست جمهوری دعوت به عمل آورد. موجودیت آنها به خاطر شجاعت و پایداریشان چه در سطح کشور و چه در سطح بین المللی قابل انکار نبود.
آلفونسین کمیسیونی را مامور روشن کردن سرنوشت ناپدیدشدگان کرد. از آنجا که این کمیسیون مجوز و اختیاراتی برای وادار ساختن مسئولین جنایتهای گذشته به اعتراف نداشت، مادران مایو از آن استقبال نکرده و آن را تحریم کردند و نوشتند: ”ما کمیسیون را به رسمیت نمیشناسیم زیرا منتخب مردم نیست بلکه انتصاب حکومت است.“
آنها انتخاب ارنستو ساباتو را به ریاست کمیسیون یک سازشکاری خواندند و یادآور شدند که او همان کسی است که در سال ۱۹۷۶ بعد از میهمانی ناهار با ژنرال ویدلا از او تمجید کرده بود. مادران رئیسجمهور آلفونسین را هم مورد انتقاد قرار داده و وی را به دوگانگی در گفتار و کردار متهم کردند.
نظرات در باره اقدامات دولت آلفونسین در راه تحقق دموکراسی و تضمین حقوق بشر متفاوت بود. عده ای آن را در مجموع مثبت ارزیابی می کردند اما معتقد بودند که اقداماتی که در آغاز راه است، باید تعمیق و گسترش یابد. بخشی از انجمن مادران میدان مایو هم همین نظر را داشتند و حمایت از حکومت جدید را ضروری میدانستند. این اختلاف نظرها باعث شکاف در انجمن مادران شد. در سال ۱۹۸۶ مادران طرفدار این نظر از بقیه جدا شده و شاخه”مادران میدان مایو- خط پایه“ را تشکیل دادند. تلاش آنها این بود که اهداف خود را در چارچوب سیستم سیاسی موجود پیش برند و از اینکه به عنوان اپوزیسیون رادیکال شناخته شوند، ابا داشتند. دیگر مورد اختلاف این بخش از مادران، در روش رهبری بود. اما به رغم اختلاف نظرها و موضع گیریهای متفاوت همگی مشترکا در راهپیمائی روزهای پنجشنبه در میدان مایو شرکت می کردند.
درگیری های نظری زمانی به اوج خود رسید که مادران با شعار ”فرزندان ما را زنده به ما بازگردانید“ دومین دور راهپیمائی مقاومت را سازمان دادند. عدهای طرح این شعار را دیوانگی خواندند. اما این شعار، که به نظر غیرمنطقی میآمد، عکسالعملی بود در مقابل گزارش کمیسیون، که مسئله ناپدیدشدگان را موضوعی تمام شده ارزیابی کرده بود. مادران ناپدیدشدگان نمیخواستند با پذیرش مرگ فرزندانشان مقاومت را پایان یافته اعلام کنند. آنها در یکی از بیانیه هاشان، زمانی که تعدادی از اجساد ناپدیدشدگان شناسائی شد، چنین نوشتند: ”چرا باید اجساد را بپذیریم در حالیکه قاتلها بدون ترس از مجازات در کشور آزادانه زندگی می کنند.“
پیشترها هم نظامیان، زمانی که هنوز بر سر کار بودند، اعلام کرده بودند که مفقودشدگان در مبارزه کشته شده اند و برای اثبات مدعای خود اجسادی را برای شناسائی خانواده هاشان از گورهای دسته جمعی بیرون کشیده بودند.[۱] چه در آن وقت و چه بعدها مادران با اعلامیه های خشک و خالی و نیز نبش قبرها به مقابله برخاستند و حتی از پذیرش غرامت مالی برای وابستگان خودداری ورزیدند و همچنان بر خواست بازگرداندن فرزندانشان به زندگی پای فشردند. از نگاه بسیاری، این کار خارج از منطق و یک لجاجت تلقی می شد. از جنبه روانشناسانه میتوان گفت که شاید تب و تاب های ناشی از ابهام و ناروشن بودن سرنوشت فرزندانشان و نیز عدم قبول از دست دادن آنها به مادران نیروی تحرک میبخشید و آنها برای حفظ موجودیت خود به این باورها نیاز داشتند. برخلاف تعدادی از خانواده ها که امیدشان را از دست دادند و مرگ فرزندشان را پذیرفتند، مادران مایو هیچوقت مرگ فرزندانشان را به رسمیت نشناختند و همچنان بر خواست خویش پای فشردند. آنها نمیخواستند که مسئله تنها در اشکال جنائی و آدم کشی خلاصه شود. میخواستند که ریشه های سیاسی ناپدید کردن انسانها روشن شود و مسئولان آن محاکمه و مجازات شوند. آنها با هر نوع مصالحه ای در این راه مخالف بودند و به حرکت خود ادامه دادند. آنها حتی از برگزاری مراسم یادبود و بزرگداشت برای عزیزان ناپدیدشده خودداری میکردند. آنها با اقدام دانشجویانی که میخواستند به احترام دختر هم دانشکدهشان، که توسط نظامی ها سر به نیست شده بود، سالنی را به اسم او نام گذاری کنند، مخالفت کردند. به نظر مادران این گونه مراسم و یادبودها بی ارزش و به معنای پذیرش مرگ عزیزانشان بود. می گفتند ”هیچ دردی وجود ندارد که بی ثمر بماند.“ به بیان دیگر درد اجتماعی باید ثمری برای تغییر حال و آینده داشته باشد.
در سال ۱۹۸۷، دهمین سالگرد شروع حرکتشان، مادران بار دیگر موجودیت و حضور خود را به نمایش گذاشتند و شدیدا به سیاست های کارلوس منم در آزاد کردن جنایتکاران نظامی اعتراض کردند.
امروز مادران میدان مایو حرکت خود را از مسئله ناپدیدشدگان و قربانیان دیکتاتوری نظامیان فراتر برده اند. آنها در موضع اپوزیسیون سیاسی- البته نه در چارچوب یک حزب سیاسی- خود را درگیر مسائل اجتماعی و سیاسی روز میکنند. در مارس ۲۰۰۴ خانم هبه بنافینی اقدامات کیرشنر را ستود. کیرشنر اولین رئیسجمهوری بود که مورد ستایش محبوبترین سخنگوی انجمن مادران مایو قرار می گرفت. در دوره ریاست جمهوری او بود که قانون مصونیت نظامیان را مجالس قانونگذاری کشور برای همیشه لغو کردند. این حادثه با شادی مردم آرژانتین روبرو شد. مادران در حالیکه بار دیگر عکسهای رنگ و رو رفته فرزاندانشان را بدست گرفته بودند، به تظاهرات رفته و شعار دادند: مصونیت پایان می یابد/ عدالت حکمفرما خواهد شد.
کیرشنر در اقدامی بی سابقه تمام کادر رهبری ارتش را، که از بازماندگان دیکتاتوری ارتش بودند، به بازنشستگی فرستاد و سران پلیس را از کار برکنار کرد. و باز کیرشنر، اولین رئیس جمهوری بود که در مارس ۲۰۰۴ از اسما بازدید کرد. در این مراسم که با حضور بازماندگان این زندان بدنام برگذار میشد، رئیس جمهور رسما از بازماندگان و از کسانی که دیگر نبودند که سخنان او را بشوند، پوزش خواست و خواستار آن شد که حداقل بخشی از این پادگان بزرگ به موزه تبدیل شود.
انتقاد از وضع زندانها، شکنجه، بدرفتاری توسط پلیس و سانسور مطبوعات همیشه موضوعات مجله مادران واقع می شوند. آنها در تظاهرات شان خواستار رعایت تمامی جنبه های حقوق بشر و اجرای عدالت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می شوند. به حقوق کودکان و به سیاست های آموزشی توجه ویژهای دارند. صلح جهانی نیز یکی دیگر از محورهای مهم توجه مادران بوده و هست.
امروز مادران مایو حضور خود را در ترکیب گسترده تری به نمایش میگذارند. مادرانی هم که فرزندانشان در حوادث خشونت بار به قتل رسیده اند مثلا در برگزاری بازی های فوتبال، در دیسکوتکها و یا در خدمت سربازی، خود را در حرکت مادران سهیم می دانند. آرژانتین در زمره جوامعی قرار دارد که در آن آمار جنایت و خشونت بسیار بالاست. تجربه نشان داده است که در کنار فقر و بیکاری این مسئله یکی از عوارض و میراث دیکتاتوریها است. در سال ۱۹۹۷ انجمن مادران مایو حدود ۲۵۰۰ نفر عضو داشت. انجمن با چندین ”زیرگروه“ و گروه های موازی در سراسر آرژانتین نماینده دارد از جمله آنها:
– گروه ”مادربزرگها“ که در تلاشهای مشترکشان برای جستجوی نوه های گم شده، که پدر و مادرشان بدست نظامیان به قتل رسیده اند، دور هم جمع شدهاند. نظامیان کودکانی را که در زندان به دنیا آمده بودند یا هنگام دستگیری والدین شان، خردسال بودند، پنهانی به خانواده هائی از بین خود میسپردند. ”مادربزرگها“ خواستار باز گرداندن این افراد- البته در صورت تمایل خویش- به خانواده های واقعی شان هستند.
– سازمان خودیاری وابستگان قربانیان دیکتاتوری نظامیان.
مادران از پشتیبانی گروه های مختلفی برخوردارند. مثلا در مجله مادران مایو گروه هائی از پزشکان، روانشناسان، وکلا، هنرمندان و غیره هر کدام در حوزه تخصص خود مقاله و مطلب می نویسند.
تاثیر حرکت مادران مایو از مرزهای آرژانتین فراتر رفته است. حرکت آنها الگوئی شد برای مادرانی از دیگر کشورهای آمریکای لاتین مثل شیلی و اروگوئه و غیره، که سرنوشتی مشابه داشتند. بعدها تاثیر اقدامات آنها از مرزهای آمریکای لاتین هم فراتر رفت. بیست سال بعد از شروع تجمع مادران آرژانتینی در میدان مایو، مادران مفقود شدگان ترکیه حرکت مشابهی را آغاز کردند. آنها هر شنبه در زمان و مکانی معین در استانبول بر روی سنگفرش خیابان می نشستند و عکس فرزاندانشان را به دست میگرفتند. روی پلاکاردی که معرف آنها برای رهگذران بود، نوشته شده بود: ما اینجا هستیم برای انسانهای مفقود شده/ ما فرزندان خود را می خواهیم.
دریافت مدال کارل فون اوسیتسکی از طرف جامعه حقوق بشر آلمان به مادران شنبه استانبول در سال ۱۹۹۷ فرصتی برای آنها فراهم آورد تا صدای خود را به گوش مردم اروپا برسانند. در چین هم مادران کشتهشدگان میدان تیان آن من گردهم آمدهاند و تلاش میکنند که دولت چین به آمار رسمی قربانیان اعتراف کند و جای دفن آنها را به خانوادهها اطلاع دهد. حرکت دیگر که در زمان خود تاثیر گذار بود، تجمع مادران سیاهپوش صرب بود علیه جنگ.
انجمن مادران ناپدیدشدگان از کشورهای مختلف با هم ارتباط دارند و شبکهای را تشکیل میدهند. این انجمنها همراه با سازمانهای بینالمللی حقوق بشر خواستار تصویب کنوانسیونی از طرف سازمان ملل علیه سربه نیست کردن انسانها هستند و خواستار آنند که عاملان این جنایتها در هر گوشه جهان، که باشند، محاکمه و مجازات شوند. این انجمنها گردهمآئیهای سالانه دارند. در یکی از این گردهمآئیها، که در نوامبر ۲۰۰۴ در برلین برگذار شد، آنها از دولت آلمان خواستند که از تصویب کنوانسیون علیه ناپدید کردن انسانها حمایت کند.
[۱]گورهای دسته جمعی اجساد همه ناپدیدشدگان را دربرنمی گرفت. همانطور که پیشتر اشاره شد نظامیان بسیاری از مخالفان خود را پس از بازجوئی ها و شکنجه بیهوش کرده و به دریا ریخته بودند.
ارسالی از: مادران پارک لاله ایران