به گیتی بسی شهریار آمدند – که با یک جهان اقتدار آمدند
از آغازِ تاریخ تا این زمان – بسی گونهگون شهریار آمدند
گروهی ستایشگرِ خویشتن – ز خودکامگی نابکار آمدند!
گروهی ستمگستر و سنگدل – به خونخوارگی در شمار آمدند
هزاران تن از بندگانِ خدای – به آسیبِ آنان دچار آمدند
چو درّنده حیوان به خونبارْ جنگ – پیِ صیدِ ننگین شکار آمدند
گروهی به هنجارِ غارتگری – سبکتاز و چابکسوار آمدند
شماری به نستوده کردارِ زشت – ز دربارِ شاهی بهبار آمدند
گروهی به کشورمداری مدیر – ولی از شرف برکنار آمدند
شماری دگر حامیِ مرز و بوم – ولی بهرِ کشتار، هار آمدند
که را دانی از جمله شاهانِ پیش – که چون کورشِ نامدار آمدند
گرانپایه کورش گرانمایه شاه – جهانیش مدحتگزار آمدند
حقوقِ بشر را چو شد پایبند – به شکرش هزاران هزار آمدند
به اقوامِ مغلوب ورزید مهر – وِرا زین سبب خواستار آمدند
ببخشود بر هرکه پیروز گشت – وَ زین رو وِرا دستیار آمدند
به همراهیاش گاهِ جنگ و نبرد – سراسر همه جانسپار آمدند
نپیمود جز راهِ همبستگی – بر آنان که از هر دیار آمدند
به هر تیرهای مهربانی فزود – گر از روم و گر از تتار آمدند
به هرکیش ودین چشمِ حرمت گشود – سویش جمله با زینهار آمدند
چنین بود آن مردِ پاکیزه کیش – که خلقش همه دوستار آمدند
سزد گر به کورش درود آوریم – که خلقی از او کامکار آمدند
بود روزِ کورش بسی دلفروز – کز او جمله امّیدوار آمدند
در این روزِ ملّیِ ایران، «ادیب» – جوانان همه شادخوار آمدند