تحلیل دکتر رنانی از کهولت اقتصاد ایران
دکتر محسن رنانی، دانشیار دانشگاه اصفهان در نشستی با عنوان “آیا اقتصاد ایران به مرحله کهولت رسیده است؟” پس از بیان علل و مشخصههای پیری اقتصاد ایران توصیههای خود را در این مورد بیان کرد. به اعتقاد این استاد دانشگاه اقتصاد ایران وارد مرحله کهولت شده و عامل آن ۳۰ سال بیثباتی سیاسی، وجود «دولت مردد» در ایران، طولانی شدن دوره گذار و تنشهای اجتماعی و ورود به «تله بنیانگذار» بوده است. توصیه این اقتصاددان این است که در این مقطع که اقتصاد ایران وارد مرحله کهولت شده باید نوع رفتار دولت با آن متفاوت با یک اقتصاد جوان باشد. به گفته رنانی، تئوریهای مرسوم اقتصاد اگرچه ابزار خوبی برای تحلیل هستند اما در سیاستگذاری اقتصادی به تنهایی ثمر بخش نیستند و حتی میتوانند خطرناک باشند. بلکه باید مجموعه دانش اقتصاد را همراه با ویژگیهای جامعه ایران به کار گرفت تا بتوان به راهحلهای سیاستی برای اقتصاد ایران ارایه داد. به همین دلیل پیشنهاد مشخص این کارشناس اقتصادی این است که باید برای یک دوره حداقل ۱۰ ساله، کل حکومت شامل همه قوا یک مجموعه مشترک به مانند «کمیسیون پزشکی اقتصادی» داشته باشند و کل سیاستهای اقتصادی دولت از این کمسیون عبور کند تا سازگاری آنها با شرایط اقتصاد کنترل شود. تاکید وی این است که سیاستگذاریهای انفرادی ممنوع شود، چرا که در شرایط فعلی سیاستگذاری انفرادی برای اقتصاد ایران سم مهلکی است. رنانی در این مورد توضیح داد: این بحث مانند آن است که پزشکان مختلفی برای یک بیمار نسخههای متفاوتی بدهند و بیمار را به مسمومیت دارویی دچار کنند. بنابراین نسخه پیچی پزشکان متعدد باید ممنوع شود و یک کمیسیون پزشکی در این مورد عمل کند. اقتصاد ایران نیز اکنون دچار «مسمویت سیاستی» شده است. از نگاه این اقتصاددان، پیشبینیپذیری اقتصاد در شرایط کهولت کاهش مییابد و در این شرایط باید خیلی محافظهکارانه سیاستگذاری کرد. وی تصریح کرد: نسخه ما برای اقتصاد ایران نباید ایجابی باشد بلکه باید سلبی باشد. اگر روند کنونی ادامه پیدا کند ما وارد چرخه معیوب تخلیه سرمایه میشویم و شاید شدهایم. وقتی اقتصاد به مرحله تخلیه سرمایه انسانی، مالی و اجتماعی برسد، که اکنون به نظر میرسد وارد این مرحله شدهایم، انباشت سرمایه متوقف میشود و این یعنی رشد حقیقی متوقف میشود.
جراحی در پیری ممنوع است
رنانی که پیش از اجرای هدفمندسازی یارانهها هم بارها تذکر داده بود این طرح نباید اجرا شود در ادامه سخنرانیاش تلویحا به این موضوع اشاره کرد و گفت: در این چنین شرایطی که اقتصاد وارد مرحله کهولت شده است، نباید اقتصاد را جراحی کرد. هر سیاستی که بوی جراحی بدهد باید ممنوع باشد. به زعم این استاد دانشگاه، اقداماتی مانند تغییر قانون اساسی از هر نوعش، اجرای هدفمندسازی یارانهها و نظایر اینها نوعی جراحی محسوب میشوند و ممکن است به خونریزی اقتصاد و درهمریزی جامعه بینجامند. وی متذکر شد: مسئولان در سیاستگذاریها برای اقدامات بعدی باید دقت کنند که نظام سیاسی، نظام اقتصادی و کل نظام ملی وارد مرحله کهولت شده است و نباید جامعه را به سمت درهمریزی ببرند. چون سیستم پیر شده و درهمریزی می تواند باعث به وجود آمدن اختلالات جدی شود. او گفت در اینجا منظور از سیستم، نظام ملی است نه نظام سیاسی و منظور از کهولت، پیری زودرس است نه پیری طبیعی. وی گفت حتی ممکن است نظام سیاسی عوض شود اما دیگر جوانی نظام ملی که برنمیگردد. مردم که عوض نمیشوند. باید این نسل بگذرد. ۳۰ سال زمان میبرد که یک نسلی که در یک نظام سیاسی شکل گرفته عوض شود. تازه بچهها هم تحت نظر همین نسل پرورش یافتهاند. بنابراین تغییر نظام سیاسی چیزی را عوض نمیکند. در طوفان هیچ گلی غنچه نمیکند و هیچ سرمایهای انباشته نمیشود.
دولت نباید به سمت جراحی برود
وی تاکید کرد: بنابراین نه تنها دولت نباید به سمت جراحی برود بلکه حتی منتقدان و مخالفان هم باید در اقدامات خود مراقبت کنند که به سمت درهم ریزی نرویم. ما به یک دوره بلند ثبات و آرامش نیاز داریم. حتی دموکراسی هم امروز پاسخ ما نیست. چون دموکراسی الزاما ثبات نمیآورد. اولویتهای ما اول ثبات است و بعد تمرین گفتوگو. دموکراسی در جوامع دو قطبی مثل ما بیثباتی میآورد. من نمی گویم دموکراسی نباشد اما اکنون ابتدا به ثبات نیاز داریم. در جوامع دو قطبی در هر دوره ای مردم رای می دهند نه اینکه کسی که میدانند کسی که رای می دهند طرح بهتری دارد بلکه فقط به این دلیل که رقیب او نیاید. این است که دموکراسی به شکل کنونی اش در جوامعی مثل ما بیثباتی میآورد. البته این به معنی توصیه به کنار گذاشتن دموکراسی نیست. چون دموکراسی چیزی نیست جز همین آزمون و خطاها و بهبودهای تدریجی. در واقع دموکراسی حقیقی وجود ندارد هر چه هست همین تمرینهای دموکراسی است. اما آنچه مهم است این است که محدودیت دموکراسی برای ایجاد توسعه در جوامعی مثل ما توجه داشته باشیم و مقدمات آن را فراهم آوریم.رنانی اضافه کرد: نظام سیاسی اگر بخواهد از این حلقه فروبسته خارج شود باید تعدد اهداف خود را کنار بگذارد. نمیشود همزمان مثلا هم انرژی هستهای و هم مبارزه با رژیم صهیونیستی و هم اشتغال را هدفگذاری کرد. تعدد اهداف یعنی بی هدفی. نظام سیاسی ما اکنون بیهدف است چون تعدد هدف دارد. به همین دلیل به سرعت انرژیهای نظام سیاسی در حال تلف شدن است.
راه حل نظام اقتصادی کشور ما سیاسی است
پیش از اشاره به سخنان آغازین دانشیار دانشگاه اصفهان اشاره به نسخه نهایی او قابل توجه است. توصیه وی این است که نظام اقتصادی ما راه حل اقتصادی ندارد. راه حل نظام اقتصادی کشور ما سیاسی است. یعنی در شرایط کنونی از دست نهادهای اقتصادی و وزارتخانههای اقتصادی کاری بر نمیآید. بلکه این سیاستمداران هستند که انبوهی گره بر پیکره اقتصاد ایران زدهاند و اکنون باید آنها را باز کنند تا اقتصاد ما بتواند نفس بکشد. رنانی قبل از بیان توصیههای خود در بررسی پیری اقتصاد ایران چندین سوال را مطرح کرد.وی با طرح این سوال که “آیا اقتصاد ایران وارد مرحله کهولت شده است یا نه؟” گفت: پس از پاسخ به این سوال باید دید که اگر وارد مرحله کهولت شده، پیامدهای آن چیست و چگونه میتوان اقتصاد ایران را از مرحله کهولت و پیری خارج کرد؟استاد دانشگاه اصفهان ادامه داد: خیلی از سیاستهایی که تاکنون در کشور ما اجرا شده، به نتایج مطلوبی نرسیدهاند. این مختص امروز هم نیست. حتی در سالهای ۶۹ تا ۸۲ هم که نرخ ارز در زمان آقای هاشمی از هفت تومان به ۱۴۰ تومان رسید، نرخ ارز۲۰ برابر شد،اما صادرات افزایش درخوری نیافت. پس اشکال از کجاست؟ رنانی اضافه کرد: اگر مروری کنیم میبینیم سیاستهایی که علم اقتصاد توصیه میکند و نتایجی که برای آنها پیشبینی میکند در عمل در اقتصاد ایران پاسخ نگرفته است. نرخ بهره کم شده اما سرمایهگذاری بالا نرفته است. وام میدهیم اما اشتغال بالا نمیرود. در علم اقتصاد اینها با هم در ارتباط هستند اما سوال این است که مشکل از کجاست که این سیاستها در اقتصاد ایران جواب نمیدهد؟وی در پاسخ به این سوال اظهار کرد: در مورد اینکه چرا این چنین بوده تاکنون چهار پاسخ متدلوژیک داده شده است. یکی اینکه برخی تحلیل کردهاند اقتصاد ایران در دریایی از هزینه مبادله غرق است. در حالی که فرض علم اقتصاد این است که هزینه مبادله ناچیز است. هزینه مبادله هم هزینههایی هستند که نباید باشد اما هستند. مثلا دولت سیاست تصویب میکند اما خودش هم به آن پایبند نیست، این برای بخش خصوصی هزینههای ناخواسته ایجاد میکند. یا هزینههایی که ناشی از ناتوانی دستگاه قضایی در تامین حقوق مالکیت شهروندان است. مثلا وقتی تولیدکنندهای پس از تولید یک کالا آن را میفروشد و از خریدار چک میگیرد و آن چک در موعد مقرر پاس نمیشود، هزینههایی که برای پاس کردن این چک فرد فروشنده متحمل میشود هزینه مبادله است.
دولت وظایف حاکمیتی خودش را انجام نمیدهد
به گفته این استاد اقتصاد، در ۲۰ سال اخیر علت دیگری که عنوان شده این است که دولت وظایف حاکمیتی و کلاسیک خودش را انجام نمیدهد. شرط علم اقتصاد این است که دولتی خیرخواه، عاقل و چابک سر کار باشد. چابک یعنی کارآمد یعنی در انجام وظایف حاکمیتی خود کارآمد عمل کند.وی در این مورد توضیح داد: شاید نتوان در مورد خیرخواه بودن یا نبودن دولتهای ایران نظر قطعی داد اما در هر صورت میدانیم که این دولتها یا عاقل نبودهاند یا چابک. یعنی ناکارآمد بودهاند و در خیلی مواقع هم عقلانی رفتار نکرده است. رنانی در ادامه بیان کرد: دسته سوم از پاسخها به سوال بالا این بوده که دولت در ایران از جنس دولت یکپارچه و همگن که علم اقتصاد میگوید نبوده است. یعنی قدرت سیاسی حقیقی نه اسمی، بین اجزا و جناحهای مختلف پاره پاره شده است. در اصطلاح علم اقتصاد سیاسی، به چنین دولتی که در آن پارههای مختلف حکومت اهداف متعدد و گاه متضادی را دنبال می کنند، «دولت نفوذهای ناهمگن» میگویند.وی پاسخ چهارم را مربوط به سرمایه اجتماعی دانست و افزود: یک تحلیل چهارمی هم وجود دارد که علت شکل نگرفتن فرایندهای درست اقتصادی و ناتوانی اقتصاد ما در اشتغالزایی را کاهش سریع سرمایههای اجتماعی در سالهای اخیر میداند.
تئوریهای اقتصادی برای کدام جوامع است؟
نویسنده کتاب «بازار یا نابازار؟» که چاپ سوم آن به تازگی روانه بازار شده است، در ادامه این نشست محور سخنانش را بررسی پیری اقتصاد ایران قرار داد و گفت: اگر میبینیم سرمایهگذاری میکنیم ولی اشتغال بالا نمیرود یا نرخ ارز بالا میرود اما صادرات افزایش نمییابد یا هر سال درآمد نفت بالاتر میرود اما مشکلات اقتصادی ما عمیقتر می شود و نظایر این ها، به این دلیل است که اقتصاد ایران وارد مرحله کهولت شده است. وی قبل از بیان توضیحاتش در مورد کهولت اقتصاد ایران به پیشفرضهای علم اقتصاد اشاره و بیان کرد: علم اقتصاد وقتی تئوری مطرح میکند انبوهی از پیشفرضها را صراحتا یا غیرصریح میانگارد. معمولا در کتب درسی با تعداد محدودی از پیش فرضهای صریح علم اقتصاد مواجه هستیم. اولین دسته از پیشفرضهای تئوری اقتصاد این پیشفرضهای صریح هستند. دومین دسته پیشفرضها، پیشفرضهایی هستند که به صراحت بیان نمیشوند اما در تقدیر انگاشته میشود. به عبارتی در پس ذهن اقتصاددانان این موارد وجود دارد اما به صراحت بیان نمیشود. به این ها «فروض ضمنی» گفته میشود. مثلا فرض بر این است که علم اقتصاد در مورد جامعهای حرف میزند که گردش اطلاعات در آن وجود داشته باشد و اگر گردش اطلاعات نیست این تئوریها برای این چنین جامعهای نیست. یا مثلا وقتی میگوییم دولت، منظور علم اقتصاد، دولتی است که امنیت خارجی، نظم داخلی، ثبات پولی، تعریف استاندارهای کالایی، تعریف حقوق مالکیت و تضمین حقوق مالکیت از طریق استقرار دادگستری که دارای پنج ویژگی سریع، ارزان، قاطع، بی طرف و همه جا در دسترس است، را به خوبی برقرار و محقق میکند. اینها را کسی صریح نمیگوید اما در پس ذهن اقتصاددانان وجود دارد. پس اگر دولتی مستقر باشد که آن شش وظیفه کلاسیکی و حاکمیتی را خوب انجام دهد و دادگستری داشته باشد که آن ویژگیها را داشته باشد، آن وقت حرفهایی که علم اقتصاد میزند میتواند اجرایی شود.
علم اقتصاد برای جامعه ای که رفتار کودکانه دارد نیست
رنانی سپس به «فروض کمکی» به عنوان دسته سوم از پیشفرضهای علم اقتصاد اشاره کرد و یادآور شد: ما فروضی در علم اقتصاد داریم که اصلا در مورد آن حرفی زده نمیشود. مثلا وقتی میخواهیم یک تئوری اقتصادی را در مورد نرخ ارز و صادرات بیان کنیم، تعداد زیادی فرض داریم که مثلا یکی از آنها این است که آن جامعهای که ما داریم در مورد آن تحقیق میکنیم توزیعش نرمال است و میانگین خطای آن صفر و واریانس آن ثابت است که اینها بیشتر فروض آماری است برای وقتی که می خواهیم برآوردی در مورد شاخصهای آن جامعه انجام دهیم. در مورد این فرضها هم معمولا حرفی زده نمیشود. اینها فروض کمکی است.استاد دانشگاه اصفهان در ادامه اظهار کرد: اما فراتر از این، علم اقتصاد فروضی دارد که همه آن تحت عنوان فرض “ثبوت شرایط دیگر” میآید و در واقع فروض پنهان است. در واقع گفته میشود فرض بر این است که بقیه شرایط وضعیتشان عادی و نرمال و باثبات باشد. علم اقتصاد هم برای یک فضاهای خاصی از جمله زمین است. اقتصاد برای جامعهای نیست که رفتار کودکانه دارند. اما در اقتصاد به این فروض پنهان اشاره نمیشود و فقط با فرض کلی «ثبوت شرایط دیگر» فرض میشود که تمام شرایط دیگر ثابت و عادی است.وی ادامه داد: به همین ترتیب مثلا علم اقتصاد برای جامعه ای است که اکثریت قریب به اتفاق افرادش شنوا، بینا و گویا هستند. برای جامعه ای که همه یا اکثریت ناشنوا و ناگویا هستند، نیست. اما از بس که این ها بدیهی است ما به آن ها اشاره ای نمی کنیم. اما اگر در جامعه ای رفتارها به گونه ای باشد که سخنی گفته میشود اما گویی که گفته نشده است آن جامعه، جامعهای نرمال نیست. حال اگر در جامعهای هر یک از فروض ضعیف باشد قوانین اقتصادی جواب نمیدهد. نه مشکلات دیگری هست که نمیگذارد اقتصاد ما تحرک پیدا کند. در واقع اقتصاد کشور ما پیر شده است و نظریههای علم اقتصاد مربوط به اقتصادی است که پیر نشده و در دوره جوانی و رشد یا میانسالی و کمال است نه اقتصادی که وارد دوران کهولت شده است.
تزریقهای مالی اقتصاد را مسموم میکند
وی در ادامه با تاکید بر اینکه باید به کهولت نظام اقتصادی کشور توجه شود و این توجه نکردن باعث شده دائما تزریق مالی به اقتصاد شود و جوابی از آن گرفته نشود، افزود: این تزریقهای مالی مکرر، اقتصاد را به یک مسمومیت سیاستی یا مالی مبتلا میکند که همانند مسمومیت دارویی در بدن است. سالها و حتی گاهی دههها طول خواهد کشید تا اقتصاد بتواند از پیامدهای مسمومیت سیاستی یا مسمومیت مالی رها شود.این اقتصاددان با بیان اینکه اقتصاد ایران به گونهای زودرس وارد مرحله دوم عمر خود شده است، به تشریح مراحل عمر یک سیستم اشاره کرد و گفت: اگر برای یک سیستم چند بخش کودکی، جوانی، میانسالی، کمال، کهولت و اضمحلال در نظر بگیریم، اقتصاد ایران وارد مرحله کهولت و اضمحلال شده است. نباید انتظار داشته باشیم قوانینی که علم اقتصاد برای یک جامعه شاداب و جوان نوشته در دوران پیری جواب بدهد. در پزشکی خیلی وقتها برای پیرها درمانهای ایجابی تجویز نمیکنند و میگویند باید برای پیرها نسخههای سلبی نوشت. مثلا برای کلیه درد یک بیمار پیر دارو نمیدهند و میگویند مثلا فقط از فلان مواد غذایی پرهیز کنید تا فشار روی کلیهها کمتر شود. در دوران پیری نسخه پیچی سلبی است نه ایجابی. وی متذکر شد: در اقتصاد هم نسخههای ایجابی در دوران جوانی و کمال جواب میدهد نه در دوران کهولت. مهمتر از این در دوره کهولت نباید به یک سری جراحیها دست زد. چون ایجاد شوک در یک سیستم پیر آن را وارد یک سیکل معیوب می کند. در کهولت اولویت اول حفظ ثبات است و باید فقط ثبات سیستم را حفظ کرد و چارهای اندیشید، چرا که اگر جراحیهای بزرگ صورت بگیرد اقتصادی که پیر است وارد یک سیکل معیوب میشود. علت مخالفت من با هدفمندسازی هم همین بود که یک جراحی بزرگ در دورانی بود که اقتصاد ایران وارد مرحله کهولت شده بود و نباید اجرا می شد.
هنوز دولت توسعهخواه در کشور ما شکل نگرفته است
دانشیار دانشگاه اصفهان در ادامه در توضیح پیری اقتصاد ایران گفت: پیری اقتصاد ایران یک واگیری است که از نظام سیاسی به آن منتقل شده است. یعنی ابتدا نظام سیاسی پیر شده و بعد نظام اقتصادی را پیر کرده است. از بعد از جنگ تحمیلی، نظام اقتصادی کشور مدیریت پیدا کرد و به سمت نظم حرکت کرد و میتوانست جامعه را به سمت توسعه ببرد اما چه شد که نشد؟ به گمان من به دلیل آن بود که نظام سیاسی به سرعت رو به پیری زودرس رفت. وی در همین مورد به رابطه دولت و توسعه اشاره کرد و توضیح داد: دولتها از نظر نسبت با توسعه به سه دسته تقسیمبندی میشوند. یا «توسعهخواه» یا «توسعهخوار» یا «توسعه باز» هستند. البته منظورم از دولت همان حکومت یعنی نظام حاکم است. حکومت توسعهخواه، حکومتی است که از دیدگاه فکری و نظری، توسعه میخواهد و در عمل هم به اقتضائات توسعه تن میدهد. دولت توسعهخواه حکومتی است که برای توسعه برنامهریزی میکند و به موازات تحقق توسعه، نقش خود را به جامعه مدنی واگذار میکند. مثلا هرچقدر که مطبوعات رشد کردند عقبنشینی میکند و به تشکلها اجازه رشد میدهد. یا به موازات رشد دانشگاهها، عرصههای فکری و حتی مدیریتی را در معرض دانشگاهیان قرار میدهد. یا به موازات رشد بخش خصوصی، دولت نقش خود را در اقتصاد کمرنگ میکند. دولت «توسعه خوار» هم برعکس «دولت توسعه» خواه است. یعنی نه توسعه میخواهد و نه در عمل به توسعه تن میدهد یعنی به عنوان مانع توسعه عمل میکند. اما حکومت «توسعه باز» یا مردد حکومتی است که در تئوری، توسعه میخواهد اما در عمل وقتی نوبت واگذاری عرصه اجتماعی و اقتصادی به جامعه مدنی و بخش خصوصی می شود دستش میلرزد. برنامه توسعه مینویسد اما وقتی بخش خصوصی بزرگ میشود، از آن وحشت و شروع به آزارش میکند.رنانی تصریح کرد: با کمال تاسف باید بگویم تمام حکومتها بعد از دوران مشروطیت در ایران توسعهباز یا مردد بودهاند. وی در مورد حکومتهای توسعهخوار نیز گفت: این حکومتها نه در تئوری، توسعه میخواهند و نه در عمل. حکومت قاجار در ایران حکومت توسعهخوار بوده است. بیش از ۱۰۰سال پیش حاج محمد حسین امینالضرب تاجر معروف برای احداث راهآهن محمودآباد به تهران از طریق آمل اقدام میکند. حالا چنین کارآفرین توانمندی را ناصرالدین شاه وقتی پول کم میآورد او را صدا میزد و از او درخواست کمک مالی میکرد و اگر نمی داد با او برخورد میکرد و او را به فلک میبست. به این میگویند دولت توسعهخوار. بنابراین دولت قاچار دولت کارشکن یا توسعه خوار بود. رنانی متذکر شد: بنابراین تمام دولتهای پس از مشروطه برنامه توسعه مینویسند ولی خودشان هم به آن پایبند نیستند. هنوز دولت توسعهخواه در کشور ما شکل نگرفته است.
چگونگی سن حکومتها
وی در ادامه اشاره کرد که برای مشخص کردن سن حکومتها می توان به رابطه اقتدار دولت و جامعه مدنی در فرایند توسعه مراجعه کرد.نویسنده کتاب «چرخههای افول اخلاق و اقتصاد» که کتابش بالاخره پس از دو سال بلاتکلیفی هفته گذشته توسط انتشارات طرح نو به بازار عرضه شد، در این مورد توضیح داد: در گذشتههای دور اقتدار دولت بالا بوده و آرام آرام اقتدار دولت کم میشد تا به یک حداقلی برسد. در مقابل اقتدار جامعه مدنی در گذشتههای دور پایین بوده و آرام آرام با فرایند توسعه اقتدار جامعه بالا میرود. این را جابهجایی اقتدار گویند. آن مرحله اول که اقتدار دولت بالا و اقتدار جامعه پایین بوده مرحله توسعهنیافتگی است. در مرحله وسط که اقتدارها جابهجا میشوند مرحله گذار است و مرحله انتهایی که اقتدار جامعه بالا و اقتدار حکومت پایین است مرحله توسعه یافتگی محسوب میشود. اگر جامعهای به صورت نرمال و طبیعی به سمت توسعه برود صرف نظر از طول مدت آن، ما با یک جابه جایی در اقتدار روبه خواهیم بود. این جابهجایی یک فرایند طبیعی است. حالا بسته به این که دولتها از چه جنس باشند این روند اقتدار تفاوت میکند. وی اضافه کرد: دولت توسعهخواه دولتی است که همزمان با توسعه اجازه کاهش اقتدار خود و افزایش اقتدار جامعه مدنی را میدهد. اما اگر دولت توسعهخوار باشد این حالت رخ میدهد که نمیگذارد اقتدار خودش پایین بیاید؛ حال به هر روشی که میخواهد باشد. در هر صورت اقتدار جامعه را پایین نگه میدارد البته اقتدار جامعه مدنی به دلیل رشد فناوری و تحول نسلها به طور طبیعی مقداری بالا میرود اما دولت اجازه نمیدهد که روند طبیعی خودش را طی کند. دولت توسعهباز نیز این طوری است که تا حدودی اجازه کاهش اقتدار خود را میدهد و میگذارد اقتدار جامعه مدنی هم تا یک حدی رشد کند اما از یک میزانی به بعد دیگر اجازه نمیدهد این روند جابهجایی اقتدارها به شکل طبیعی طی شود.
*رشد اقتدار جامعه مدنی ایران متوقف نیست
رنانی در ادامه کشور چین را مثال زد و گفت: چینیها خیلی زیبا و حساب شده این جابهجایی اقتدار را مدیریت میکنند و غرب هم از این روند راضی است و به همین دلیل در مورد بحث حقوق بشر و انرژی اتمی و نظایر اینها به آنها خیلی کاری ندارند. کشور چین به طور پلکانی اقتدار دولت را پایین میآورد و اقتدار جامعه مدنی را افزایش میدهد. این حرکت بعد از سال ۱۹۷۶ یعنی بعد از انقلاب فرهنگی چین شروع شده است. اما کنترل شده پیش میرود. به نظر میرسد کشور چین مسیر درستی را میرود. درست است که دموکراسی به تعویق میافتد اما باید در نظر داشت که این روند بهتر از یک انقلاب یا بهتر از یک دموکراسی صوری است که فقط بیثباتی میآورد. اگر یکی دو نسل زیر فشار یک دولت اقتدارگرا اما اصلاحپذیر آسیب ببینند و هزینه متوسطی بدهند شاید بهتر از یک درهم ریزی و انقلاب باشد که نسلهای فراوانی خسارت شدید میبینند.وی پس از این، در مورد ایران با یادآوری مجدد اینکه دولتهای ایران پس از مشروطه همه مردد بودند افزود: در سالهای پس از انقلاب اسلامی یک نظام سیاسی جدیدی به پا شد. اقتدار دولت به طور صوری یا با اعمال زور فیزیکی و فشار شدید بالا مانده اما از آن سو اقتدار جامعه مدنی متوقف نشده است. از نگاه رنانی،علت این موضوع جوان بودن جمعیت ایران است. وی در این مورد شرح داد: همزمانی تحولات جمعیتی در ایران با تحولات جهانی یعنی پدیداری عصر اطلاعات و فناوری، یک فشار مضاعف برای افزایش اقتدار جامعه مدنی ایجاد کرد. گسترش ابزارهای اطلاعاتی، جامعه مدنی را رشد میدهد. عوامل مختلفی دست به دست هم دادهاند که باعث شده رشد اقتدار جامعه مدنی در ایران متوقف نشود. برخی شاخصها نشان میدهند ما از نقطه سربه سری هماوردی اقتدارها عبور کردیم. اگر اقتدار جامعه بالا برود و دولت به صورت صوری اقتدار خود را بالا نگه دارد از این به بعد خطر درهمریزی و جنگ شهری و همه چیز وجود دارد. اگر ما از این نقطه عبور کرده باشیم میتوانیم بگوییم که با یک پتانسیل درهمریزی مواجه هستیم. به ویژه اینکه مردم ایران یک ویژگی دارند که مثلا انگلیسی ها ندارند. انگلیسی ها ۷۰۰ سال پادشاهی داشتند و تنها یک شاه را کشتند آن هم پس از محاکمه و با امضای نمایندگان مجلس. اما مردم ایران این طور نبودهاند، خیلی پادشاه کشتهاند. این روحیه یک پیام دارد و آن، این است که مردم ایران در بازی که شکست باشد شرکت نمیکنند اما وقتی که فهمیدند با حضور در بازی برنده میشوند به طور جدی وارد بازی میشوند اما آن وقت دیگر برای مدیریت و هدایت حرکتهای اجتماعی دیر است.
“دروغرفتاری” ایرانیان
وی در ادامه به استخراج تعداد زیادی ویژگی جامعه ایرانی اشاره کرد که همه آنها نشانگر «دروغ رفتاری» مردم ایران بوده است. از جمله آنها تعارف، آبروداری، ریا، انتقادناپذیری، مداحی و دستبوسی است که مورد اشاره رنانی بود. وی در این مورد اظهار کرد: این دروغ های رفتاری باعث میشوند که مردم اطلاعات درست ندهند و حکومت را فریب دهند. مثلا تا روز آخر دست میبوسند، و به وقتش شورش میکنند. مگر سرداران نادرشاه نبودند که او را کشتند. سر شب در محضر او مداحی میکنند اما سحرگاه او را میکشند. این داستان فریب خوردن پادشاهان از رفتار مردم در مورد آقا محمدخان یا به شکل دیگری در مورد محمدرضا شاه تکرار شد. به هر ترتیب رفتارها این گونه است. مردم ایران با رفتارهایشان اطلاعات غلط میدهند. این استاد دانشگاه در ادامه اظهار کرد: حساسیت وضعیت امروز ایران به دلیل چهار ویژگی است؛ نخست اینکه ما در دوره گذار هستیم و متاسفانه این دوره گذار به دلیل بیثباتیهای سیاسی طولانی شده است. دوم اینکه با یک دولت مردد یا توسعه باز روبهرو هستیم که اقتدار خود را مصنوعی بالا نگه داشته و این دوره گذار را طولانی میکند و هرچه دوره گذار طولانی شود استهلاک و هرز روی انرژی بالا میرود. طول کشیدن دوره گذار مثل این است که دوره بلوغ یک جوان طول بکشد که این صورت ممکن است او با انواع بیماریهای روحی یا ناهنجاریهای رفتاری روبهرو شود. بهتر است دوره گذار هر چه سریعتر رد شود. مشکل دوره گذار این است که وقتی طولانی میشود ما وارد دوره آنومی میشویم. از ناهنجاری وارد بیهنجاری میشویم. زمانی «هنجار» هست و برخی آن را میشکنند اما زمانی هست که دیگر «هنجار» نیست و مثلا دیگر صداقت یک هنجار نیست و دروغگویی عیب نیست. وقتی دوره گذار طولانی میشود جامعه وارد بیهنجاری خواهد شد که این خطرناک است. مشکل دیگر این است که اکنون رشد جامعه مدنی متوقف نشده و این میتواند خطر تقابل جامعه مدنی با حاکمیت را به وجود آورد.
وارد مرحله هرزروی انرژی شدهایم
به گفته این استاد دانشگاه منحنی عمر همه سیستمهای زنده و پویا نشان میدهد که هر سیستمی یک رشد اولیه، بعد یک تعادل بالا و سرانجام یک افول و سقوط در انتها دارد، منحنی چرخه عمر سیستمهای سیاسی هم از تولد یا تاسیس شروع میشود وسپس کودکی، رشد، بلوغ، تکامل، تعادل، اشرافیت، بوروکراسی، اضمحلال و مرگ را در پی خواهد داشت. وی ادامه داد: ارتفاع این منحنی بیانگر میزان خلاقیت و توانایی سیستم است. در ابتدای تولد سیستم، میزان انرژی پایین است و آرام آرام سیستم سرعت و قدرت میگیرد و یک دورهای این را حفظ میکند و بعد آرام آرام این انرژی کم میشود و به کهولت و اضمحلال و بعد هم مرگ میرسد. این منحنی عمر همه سیستمهای سیاسی است. رنانی با بیان اینکه در عبور از هرکدام از مراحل، جامعه یک مرحله گذر را طی می کند، افزود: بچه از نوزادی تا کودکی یک دوره گذار را طی میکند. مثلا دورانی که دندان در میآورد یک دوره گذار است. بعد بین مرحله کودکی تا بلوغ با دوره گذاری دیگر روبهرو می شود که ممکن است با بروز مشکلات روانی طی شود. تمام مراحل عمر نظامهای سیاسی هم هرکدام دوره گذاری دارند. یکی از مهمترین دوره های گذار سیستمهای اجتماعی، مثل یک خانواده و یک نظام سیاسی، در فاصله بین رشد سریع و بلوغ است که بحرانهایی رخ میدهد. بعد از رشد سریع و قبل از بلوغ وارد یک دوره گذار میشویم که اگر خوب مدیریت نشود ما منحرف میشویم و به جای حرکت در مسیر طبیعی به مسیر تله بنیانگذار میرویم. وی برای فهم موضوع تله بنیانگذار این مثال را زد که در یک شرکت موسس، شرکت را راه میاندازد و چند نفر استخدام میکند و در یک جایی رشد شرکت شروع میشود. در ابتدا همه کارها با همکاری و گذشت پیش می رود و شرکت به سرعت رشد می کند و به بلوغ نزدیک میشود. اکنون کارکنان میخواهند متناسب با رشد شرکت طرحهای جدیدتری بیاورند که البته این طرحها مستلزم تغییراتی در توزیع مسئولیتها میشود که ناگهان مدیر مجموعه وقتی میبیند طرحهای جدید ممکن است اقتدار او را کاهش دهد و دست و نقش مهندسان و مدیران و کارکنان میانی را باز کند میگوید طرحهای شما نباید اجرا شود. این دعوای بین کارکنان و مدیر، مجموعه شرکت را وارد مرحله تله بنیانگذار میکند. در نتیجه، این دعوا یا در بلند مدت ادامه پیدا میکند و شرکت مستهلک و منحل میشود یا اینکه نیروهای خلاق شرکت استعفا میدهند و میروند و شرکت عملا مضمحل می شود. در این مدت انرژی و توان شرکت هم کم میشود.
رنانی اضافه کرد: نظامهای تازه تاسیس سیاسی هم اینطوری هستند. یک دورانی همه با هم کار میکنند اما وقتی که آرام آرام نظام سیاسی رشد میکنند و نیروهای خلاق و نوآور فراوان میشوند و پیکره سیستم میخواهد دست به اجرای ایدههای نو بزند و در راههای نو قدم بگذارد موسس اجازه این کار را نمیدهد. میگویند همان راهی که ما طراحی کردیم باید بروید و این باعث تلف شدن انرژی می شود و سیستم وارد مرحله تله بنیانگذار میشود. از نگاه رنانی، نظام سیاسی ایران از سال ۸۲ در هفتمین انتخابات مجلس وارد این مرحله شد، وقتی که آن رد صلاحیتهای گسترده رخ داده بود و استعفای نمایندگان هم به جایی نرسید.
نظام سیاسی دچار پیری زودرس شده است
وی یکی از عوامل رانده شدن هر سیستم به سوی تله بنیانگذار را وجود مدیریتهای ارشد یکتهتازانه از یک سو و شکلگیری بخشهای نو و حضور مدیران جوان و نوآور در بخشهای میانی سیستم ذکر کرد و افزود: در دوره رشد سریع سیستم، ضرورت پیدا میکند که سیستم با تحولات دنیای بیرون، خودش را سازگار کند اما تداوم مدیریت یکهتازانه موسسین اجازه نمیدهد تا مدیران جوان ایدههای خود را برای سازگار کردن سیستم با تحولات بیرون اجرایی کنند. و همین دوگانگی است که منجر به رویارویی پیکره سیستم با مدیریت یکهتازانه آن می شود و نهایتا اگر در این رویارویی مدیریت یکهتازانه پیروز شود سیستم وارد تله بنیانگذار می شود.رنانی در ادامه در تقسیمبندی دوران نظام جمهوری اسلامی ایران گفت: مرحله تاسیس آن از پیروزی انقلاب اسلامی تا تصویب قانون اساسی و دوران کودکی آن از تصویب قانون اساسی تا پایان جنگ بوده است. دوره آقای هاشمی دوره رشد سریع نظام بود و دوره آقای خاتمی دوره آغاز گذار به مرحله بلوغ بوده که البته این دوره ناتمام ماند و به مرحله بلوغ نرفتیم و از انتخابات مجلس هفتم وارد تله بنیانگذار شدیم. وی اضافه کرد: اگر بتوانیم با شاخصی نشان دهیم که انرژی سیستم در حال تلف شدن است و نرخ هرز روی انرژی رو به افزایش است، نشانه آن است که ما در دوره تله بنیانگذار قرار داریم. اگر عمر سیستم به صورت طبیعی طی میشد سیستم با عبور از سایر مراحل عمر یعنی بلوغ و تکامل و تعادل ممکن بود در خیلی بلندمدت وارد مراحله پیری طبیعی شود که در این صورت امکان داشت که با ایجاد جهش در سیستم از مانع از پیری آن شد. اما اکنون که روندها غیرطبیعی شده و سیستم وارد مرحله تله شده، نظام سیاسی دچار پیری زودرس شده است.
رنانی در توضیح بیشتر این موضوع گفت: برای درک پیری سیستم دهها شاخص وجود دارد که با محاسبه آنها میتوان نشان داد که یک سیستم وارد مرحله کهولت شده است، اما دو شاخص از همه مهمتر است. این دو شاخص کنترلپذیری و انعطاف پذیری هستند. انعطافپذیری همه سیستمها ابتدا بالاست اما آرام آرام تا آخر عمرشان کم میشود. دقیقا مانند یک بدن کودک که ابتدا آنقدر انعطاف دارد که انگشت شصت پای خود را هم میتواند بمکد. اما به تدریج انعطافپذیری بدنش کم میشود تا در دوران پیری به حداقل خود میرسد. پس انعطافپذیری همواره نزولی است. اما کنترلپذیری اول پایین است و سپس به اوج میرسد و بعد دوباره کاهش مییابد. باز یک کودک وقتی به دنیا میآید ابتدا هیچ کنترلی روی بدن خود ندارد. در آغاز بچه حتی نمیتواند بنشیند اما آرام آرام این کنترلها را به دست میآورد و به جایی میرسد که مثلا قهرمان ژیمناستیک میشود. اما بعد از این که به اوج کنترل پذیری رسید با افزایش سن او، دوباره کنترل پذیری اش کاهش می یابد تا سرانجام به یک جایی میرسد که حتی نمیتواند تعادل بدن خود را حفظ کند. نتیجه این که اگر همزمان کنترلپذیری و انعطافپذیری یک سیستم در حال کاهش باشد به این معنی است که آن سیستم پیر شده است. این دو شاخص مهمی هستند که میتوان با آنها وضعیت سیستمها را کنترل و با هم مقایسه کرد. سیستم ما چون روند طبیعی را طی نکرده اگر شاخصها نشان دهد که کنترلپذیری و انعطافپذیری آن هر دو در حال کاهش است، به این معنا خواهد بود که نظام سیاسی دچار پیری زودرس شده است. وی اضافه کرد: اما عوارض پیری زودرس مثل پیری طبیعی نیست و اگر زود درمان شود قابل برگشت است. فرق پیری زودرس با پیری طبیعی این است که پیری زودرس رفتارش مثل پیری طبیعی است اما اگر زود درمان شود قابل بازگشت است. بنابراین وقتی میگوییم نظام سیاسی در این مرحله وارد پیری زودرس شده است یعنی هنوز فرصت درمان هست.
کاهش کنترلپذیری و انعطافپذیری
دانشیار دانشگاه اصفهان در ادامه در ارزیابی شاخصهای کنترلپذیری و انعطافپذیری اظهار کرد: میتوان مشاهده کرد که انعطافپذیری حکومت در مورد سبک زندگی مردم چقدر کم شده است. حق انتخابها مثلا در خوردن و پوشش و تفریح بسیار کم شده است. در حوزه انتشارات و اندیشه و فیلم و احزاب و فعالیت سیاسی هم انعطافپذیری بسیار کم شده است. خود رفتارهای افشاگرانه و گاهی خشن جناحهای داخل حکومت هم نشانه کاهش انعطافپذیری است. در زندگیهای روزمره خیلی دیده میشود که انعطافها چقدر کاهش یافته است. نه تنها انعطاف پذیری حکومت نسبت به جامعه کم شده بلکه انعطاف پذیری مردم هم نسبت به یکدیگر کم شده است. افزایش پرونده های دادگستری و افزایش نزاعهای خیابانی و درگیریهای مختلف نشان از کاهش انعطافپذیری در میان مردم دارد. به طور کلی کاهش مدارا در حکومت و در جامعه نشانه کاهش انعطافپذیری در سیستم است.وی در مورد کنترلپذیری نیز بیان کرد: در موارد زیادی میبینیم که بخشی از کارها از دست دولت خارج شده است. یک نهادی یک جایی را می بندد یک نهاد دیگری آن جا را باز می کند. یا ناگهان معلوم نیست از کجا میروند و سفارت انگلیس را میگیرند و بعد بخشی از خود حکومت مخالفت و برخورد میکند. یا اینکه ناگهان یک فرمانده دست دومی مصاحبه میکند و میگوید که تنگه هرمز را میبندیم و فضای سیاست خارجی ما را تنش آلود میکند و بعد وزارت خارجه کلی باید تلاش کند تا فضا را آرام کند. تنشهای بین مجلس و قوه قضاییه و دولت نشاندهنده کاهش کنترلپذیری است. یا حتی تعدد اهداف در سیستم نشاندهنده کاهش کنترلپذیری است. بالاخره یک سیستم باید تمرکز قانونی داشته باشد اما اکنون همین تمرکز قانونی هم وجود ندارد. تعدد اهداف و نبود تمرکز قانونی از نشانههای کاهش کنترلپذیری است. این نمونهها برای این بود که نشان دهیم نظام سیاسی وارد دوران کهولت شده است. در ایجاد این وضعیت همه مقصر هستیم. هم دولت و هم مردم اما شدت تقصیر فرق میکند.
عامل پیری اقتصاد ایران کهولت نظام سیاسی است
این اقتصاددان در ادامه با طرح این سوال که چگونه پیری نظام سیاسی به نظام اقتصادی منتقل میشود؟ گفت: پیکره اقتصاد و تولید کرخ شده است و هرچقدر هم که به آن دارو و مواد تقویتی تزریق میشود باز بهبود و تحرک پیدا نمیکند. اینها علائم پیری است. اما نکته اینجاست که این کهولت اقتصادی ناشی از کهولت نظام سیاسی است. درست مانند این که اگر قلب یا مغز فردی پیر شود و توانایی اش کاهش یابد کل بدن تواناییاش کاهش می یابد و به شکل یک بدن پیر عمل میکند و بعد کل بدن واقعاً پیر می شود. بنابراین اگر نظام سیاسی پیر شود کل نظام ملی پیر میشود که آن وقت همه اجزای آن پیر میشود. اقتصاد هم به عنوان جزیی از نظام ملی پیرانه عمل خواهد کرد. عامل پیری اقتصاد ایران کهولت نظام سیاسی ایران است.رنانی در ادامه بیان کرد: نظام اقتصادی زنده است و آدمها و مدیران و سرمایهگذاران جزء این نظام احساس دارند و به تدریج پیری نظام سیاسی ایران آنها را خسته میکند. مثلا وقتی ثبت یک شرکت در آمریکا سه ساعت طول میکشد اما ثبت یک شرکت در ایران بین ۴۰ تا ۵۰ روز کاری طول میکشد این پیچیدگی نظام اداری موجب خستگی و فرسودگی نظام اقتصادی می شود. یا وقتی پیری نظام سیاسی موجب بی ثباتی در فضای کسب و کار می شود، باعث می شود فعالیت و سرمایه گذاری در فضای اقتصادی بسیار پر خطر و نااطمینان شود و وقتی این بی ثباتی در بلندمدت ادامه یابد، نظام اقتصادی سرمایه گذاران و مدیران خلاق خود را از دست می دهد و به تدریج سازمانها و فناوریهای این سیستم فرسوده می شود و بعد کل نظام اقتصادی ناتوان می شود. پس وقتی نظام سیاسی پیر شود انرژی نظام اقتصادی را هم میگیرد و آن را هم به کهولت می برد.
اقتصاد ایران کرخت شده است
به گفته او، برای زنده بودن سیستم دو شرط لازم است و سیستمی زنده و پویا است که دو ویژگی داشه باشد یکی دارای سازوکار پویایی باشد و دیگری دارای فرایند بازخورد اطلاعات و کنترل باشد. منظور وی از پویایی این است که سیستم بتواند خود را ارتقاء دهد و همراه با تحولات بیرونی خود را متحول کند. رنانی پس از این توضیح داد: یک سیستم وقتی انعطاف داشته باشد، اگر به آن شوک وارد کنیم میتواند متناسب با شوک تغییر موضع داشته باشد. اگر انعطاف نداشته باشد نمیتواند سریع واکنش نشان بدهد. مثلا از سال ۸۴ تا آذر ماه سال ۹۰ نقدینگی کشور از ۹۰ هزار میلیارد تومان به ۳۵۰ هزار میلیارد تومان افزایش یافت. یعنی ۲۸۸ درصد رشد کرد. این چنین رشد نقدینگی تورم چند برابری خودش را ایجاد میکند. یعنی به اندازه کل نقدینگی از زمان قاجار تا دولت آقای احمدینژاد به اقتصاد پول تزریق شده است. این چنین نقدینگی باید اقتصاد را به تورم چهارنعل میرساند. در شرایطی که باید تورم چهارنعل میداشتیم اما این طور نشد و شاخص قیمتها از سال ۸۵ تا سال ۹۰ از رقم ۱۲۳ به ۲۸۵ رسید. یعنی ۱۳۱ درصد رشده کرده که حتمی کمتر از نصف شدت رشد حجم پول بوده است. این نشانه کرختی است. این نشانه اقتصادی است که دیگر توان واکنش هم ندارد. در حالی که در اقتصادی مثل ایران با این چنین رشد نقدینگی باید رشد عظیم تورم را تجربه می کرد. باز می بینیم وام داده میشود اما منجر به تحرک جدی در اقتصاد نمیشود.استاد دانشگاه اصفهان با اشاره به این که کشش تورم نسبت به نقدینگی معادل ۴۶/۰ درصد، این رقم را خیلی پایین دانست و افزود: این نشان از انعطافپذیری پایین سیستم است. به عنوان دیگر مثلا قیمت بنزین هفت برابر شده است یعنی ۷۰۰ درصد رشد کرده است. اما مصرف بنزین از ۶۰ میلیون لیتر به ۵۰ میلیون لیتر رسیده یعنی فقط پانزده درصد کاهش یافته است تازه این پانزده درصد هم ناشی از آن است که آن عدهای که مصرف بنزینشان کم شده حالا بیشتر گاز میزنند. این نشان میدهد اقتصاد دیگر توان واکنش ندارد. همین داستان برای نان و سایر اقلام مصرفی رخ داده است. وی در ادامه یکی دیگر از علائم کهولت اقتصادی را سهم دانشبری ذکر کرد و یادآور شد: در اقتصادهای جوان سهم تولیدات دانشبر در آنها بالاست. چون زبان اقتصاد امروز زبان اقتصاد دانشبنیان است. همچنین شاخصهای دیگر مثل سهم مصرف از سهم پسانداز نیز میتواند پیری سیستم را نشان دهد. در جوامع پیر سهم مصرف بالا و سهم پسانداز پایین است. اقتصاد وقتی وارد مرحله پیری میشود دیگر به آینده فکر نمیکند و فقط به مسائل روزمره خود فکر میکند.
رنانی در ادامه علاوه بر شاخصهای انعطافپذیری به شاخصهای کنترلپذیری نیز اشاره کرد و گفت: ابزارها و سیاستهای پولی و مالی یکی از شاخصهای کنترلپذیری محسوب می شود. زمانی دولت با کاهش نرخ بهره میتوانست در سرمایهگذاری جهش ایجاد کند. اما امروز مثلا نرخ بهره از ۲۰ درصد به ۱۲ درصد میرسد ولی اصلا در سرمایهگذاری جهشی رخ نمیدهد. اشتغالی هم به وجود نمیآید. یعنی اینکه دیگر دولت با نرخ بهره نمیتواند بر اشتغال کشور تاثیر بگذارد. دولت ۴۰ هزار میلیارد تومان وامهای بنگاه های زودبازده داده و اگر با این اعتبار اشتغال ایجاد شده بود اکنون باید نرخ بیکاری منفی میشد. یعنی باید مازاد اشتغال میداشتیم. بنابراین دیگر دولت با تزریق پول نمیتواند بیکاری را کنترل و اشتغال را افزایش دهد.
با تزریق ارز نفتی هم نمیتوان اقتصاد را مدیریت کرد
وی با بیان اینکه دولت دریچههایی گشوده که دیگر نمیتواند آنها را ببندد، افزود: دولت ۷۰ میلیون نفر یارانهبگیر دارد. ما در چند سال آینده با یک انفجار جمعیتی دیگر روبه رو خواهیم شد. فرزندان دهه ۶۰ اکنون ازدواج کردهاند و ما شاهد افزایش جمعیت جدیدی با تولد فرزندان آنها خواهیم بود. بنابراین روز به روز یارانه بگیران افزایش خواهند یافت. یا دولت حجم عظیمی بدهی به بخش خصوصی و به بانکها دارد که دیگر توان پرداخت این بدهیها را ندارد. دولت حدود ۳۸ هزار میلیارد تومان به بیمهها بدهکار است. چند هزار میلیارد تومان به پیمانکاران بخش خصوصی بدهکار است. در شرایط کنونی دولت نمیتواند اینها را پس بدهد. بنابراین کنترلپذیریهایی که دولت میتوانست داشته باشد از دست رفته است. بدهیهای معوقه مردم به بانکها که ۴۳ هزار میلیارد تومان است که به بانکها نمیدهند. این است که میگویم کنترلپذیری کم شده است. رابطه بین رشد و سرمایه گذاری قطع شده است. رنانی خاطرنشان کرد: قرار بوده در برنامه چهارم سالانه با تخصیص ۵/۱۶ میلیارد دلار درآمدهای نفتی، رشد تشکیل سرمایه، سالانه ۱۲ درصد باشد. اما دولت سه برابر این مبلغ را تخصیص داده در حالی که رشد سرمایه ثابت در سالهای ۸۴ و ۸۵ حدود چهار درصد بوده است. یعنی سه برابر پیش بینی، دلار تخصیص داده است اما یک سوم انتظار رشد تشکیل سرمایه ثابت داشته ایم. این نشان میدهد که با تزریق ارز نفتی هم نمیتوان اقتصاد را مدیریت کرد و به تحرک واداشت.به گفته او، یکی دیگر از شاخصهای دوران کهولت واکنش دیرهنگام است و در دوران کهولت افراد به محرکها دیر واکنش نشان میدهند؛ واکنشهای اقتصاد ایران نیز خیلی کند شده است.
اگر نفت نبود تا حالا اقتصاد سقوط کرده بود
رنانی در ادامه یکی دیگر از نشانههای پیری را تولید ضایعات زیاد عنوان کرد و افزود: هرچه ضایعات سیستم در مقابل انرژی که مصرف میکند بیشتر باشد نشان میدهد که سیستم پیر شده است. تولید سرانه زباله در دنیا به طور متوسط ۳۰۰ تا ۴۰۰ گرم در روز است اما در ایران هر نفر روزانه ۷۵۰ گرم زباله تولید میکند. این یعنی ما در ایران بیش از دو برابر نرم جهانی زباله تولید میکنیم. وی همچنین به شاخص نشاط اجتماعی هم اشاره کرد و گفت: در دسترسترین مولفه در این بخش ورزش همگانی است. کسانی که ورزش میکنند معمولا امید به زندگی بالاتری دارند یا کسانی که به امید به زندگی دارند ورزش میکنند. در هر صورت ورزش عمومی شاخص نشاط اجتماعی است و ایران از پایینترین سطح ورزش همگانی برخوردار است. شاخص فراغت اقتصادی، یعنی انجام کار مفید در ادارات، یکی دیگر از شاخصهای مورد اشاره رنانی بود. او گفت پایین بودن درصد انجام کار مفید به معنی تولید نکدرن انرژی به اندازهای است که از سیستم انرژی گرفته ایم و این یعنی ضایعات انرژی. وی در مورد شاخص آنتروپی یعنی بینظمی و هرزروی انرژی هم توضیح داد: این شاخص میزان تولید انرژی است که هر نیروی کار ایرانی میتواند تولید کند. هر شاغل خودش یک کارخانه تولید انرژی است. از یک طرف اقلامی میخورد یا به صورت مواد اولیه مصرف می کند یا از وسایل گرمایشی و برقی استفاده میکند. یعنی تمام انواع انرژیهایی که مصرف میکند به عنوان کل مصرف انرژی او است. اما باید دید که این شاغل چقدر به تولید کشور اضافه میشود. این شاخص تا سال ۷۹ مثبت بوده است یعنی یک کارگر مجموعا بیش از مقداری که انرژی مصرف میکرد انرژی برای کشور تولید میکرد اما از سال ۸۲ این شاخص منفی شده است؛ یعنی مصرف انرژی هر فرد شاغل در سیستم بیش از تولید آن بوده است. این یعنی ما داریم از مایه میخوریم و اگر نفت ما نبود تا حالا اقتصاد ما سقوط کرده بود. یعنی کمبود انرژی را با نفت جبران می کنیم. رنانی در پایان به مدیریت کلان کشور توصیه کرد که تا دیر نشده است فرایندهای مستهلک کننده انرژی سیستمی را بررسی کنند و برای اصلاح روند موجود فکری بکنند. او گفت در یک کلام تداوم روند موجود به جایی میرسد که انرژی حیاتی سیستم به حداقل خود میرسد و بعد با یک شوک دچار درهم ریزی می شود.
از: آرمان