سایت ملیون ایران

انتخابات اسفند؛ جراحی در درونی ترین و بالاترین نهادهای نظام «بخش اول»

mahmoud khademi

آنجا که آزادی نیست؛ اگر رأی دادن چیزی را تغییر میداد؛ اجازه نمی دادند که شما رأی بدهید « مارک تواین نویسنده و طنز پرداز امریکایی »

محمود خادمی

نمایشی که در ایران تحت عنوان انتخابات برگزار مبشود؛ هیچ ربطی به مفهوم شناخته شده انتخابات در سایر کشورها ندارد و این نمایش تا آنجا که به مردم ایران بر میگردد یک بازی ” تقسیم قدرت ” است که میان باندهای رژیم هر از چندی برگزار میشود ــ و معمولا” هم با بی توجهی مردم مواجه میشود ــ؛ بازیِ که قواعد و حدود آن را قدرت و زور باندهای در گیر در آن تعیین میکند و هر باند تا آنجا که زورش برسد و حیله هایش مؤثر افتد؛ تلاش در سهم بری بیشتر و حذف طرف مقابل دارد.

آیت الله ها و مراجع دینی نظام هم به روشنی و به صراحت گفته و میگویند که رأی و نظر مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد و اساسا” انتخابات در نظام دینی موضوعیت ندارد. آیت الله مصباح یزدی در گفتگو با نشریه پرتو ( ۷ دی ۱۳۸۴ ) در باره انتخابات و رأی مردم میگوید ” در حکومت اسلامی رأی مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد. نه در اصل انتخابِ نوعِ نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان رهبری. ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن ” رضایت ولایت فقیه ” است. اگر در جمهوری اسلامی تاکنون سخن از انتخابات بوده است؛ صرفا” باین دلیل بوده که ولی فقیه مصلحت دیده است؛ فعلا” انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود “.

از طرف دیگر تا زمانی که شورای نگهبان ــ اهرم و چشم و گوش ولی فقیه برای حذف مخالفین ــ؛ بر چیده نشود؛ نمی توان و نباید به آزادی انتخابات و اینکه حقوق مردم از راههای قانونی میتواند بر آورده شود؛ باور داشت. کما اینکه در این نظام هیچ انتخابات آزادی تاکنون برگزار نشده است و مجالس رژیم هم همگی فرمایشی؛ ضد ملی و دست نشانده ولی فقیه بوده اند. اما شرایط ضروری برای یک انتخابات آزاد و دموکراتیک در حال حاضر عبارت است از:

۱ ــ آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی

۲ ــ فعالیت آزاد همه جریانهای سیاسی و سازمانهای مدنی و آزادی تجمعات

۳ ــ آزادی رسانه ها و مطبوعات

۴ ــ لغو نظارت استصوابی و عدم دخالت شورای نگهبان در امر انتخابات

۵ ــ عدم دخالت نیروهای نظامی و امنیتی و نهادهای دینی و آخوندها در امر انتخابات

۶ ــ برابری حقوقی همه شهروندان در برابر قانون و…..

 ۷ ــ نطارت نهادهای بین المللی مربوطه

اما آنچه که به انتخابات آتی رژیم اهمیت میدهد؛ ظاهر و عریان شدن بیش از پیش جنگهای پنهانی باندهای درونی نظام است که از ابتدای تأسیس این نظام وجود داشته است. در این نوشته سعی میکنم در باره این جنگ و دعواها و تأثیرات اجتماعی آن و در باره آرایش نیروئی؛ موقعیت و چالشهای هر کدام از باندها؛ روند و چشم انداز احتمالی انتخابات و همچنین وظایف و نقش مردم و مخالفین در قبال این نمایش بنویسم.

 اما ابتدا ضروری است کمی در باره سر فصلهای شروع و تشدیداختلافات باندها بعد از قیام اعتراضی سال ۸۸ و پروسه تاکنونی آن؛ کمی توضیح بدهم.

الف ــ قیام اعتراضی ۸۸ و جنگ باندها:

دستاورد بزرگی که قیام اعتراضی سال ۸۸ نصیب مردم نمود؛ گسترده و آشکار کردن بحرانهای درونی نظام و از آن جمله جنگ و دعوای باندهای درونی نظام بود که از قبل هم وجود داشت. ولی فقیه تصمیم داشت که در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸؛ با بالا کشیدن احمدی نژاد و حذف کامل اصلاح طلبان؛ رژیم اش را یکسره کند.

اگر چه او موفق شد اصلاح طلبان را از دایره قدرت به بیرون پرتاب کند و اگر چه توانست باند ” کارگزاران ” با محوریت هاشمی رفسنجانی را در تیررس انواع فشارها قرار دهد و از طریق ایادی خود و نهادهای وابسته فشارها علیه رفسنجانی و خانواده اش را؛ فزونی دهد. اما سر انجام ناکام و شکست خورده از یک دست کردن نظام؛ او و اصولگرایان وابسته و نیروهای نظامی ـ امنیتی دریافتند که به تنهائی و بدون ورود رفسنجانی به دایره قدرت؛ از عهده مشکلات پیچیده و بحرانهای داخلی و خارجی عدیده ای که گریبان رژیم را گرفته است؛ بر نمی آیند.

با تحمل رفسنجانی در عرصه سیاسی کشور؛ او ضمن تشدید جنگ قدرت خود با ولی فقیه؛ با اپوزیسیون نمائی و یارگیری از میان آحوندها و مراجع غیر حکومتی؛ فشار را بر ولی فقیه نظام افزایش دادو و او را قدم به قدم وادار به عقب نشینی نمود. بطوریکه هم زهر اتمی را بالا کشید ــ بقول خودش ” چرخش قهرمانانه ” کرد ــ و هم حسن روحانی را به عنوان رئیس جمهور نظام پذیرفت.

یعنی از آنجا که؛ ولی فقیه هم توان مقابله با رقیب استخوان دار و پر زوری مانند رفسنجانی ــ آنهم در هیئت رئیس جمهور نظام ــ را نداشت و هم بوجود او در ساختار قدرت نیازمند بود؛ اگر چه در جریان کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری ــ از ترس رئیس جمهور شدن ــ؛ او را بوسیله شورای نگهبان رد صلاحیت کرد؛ اما به دلیل نیاز باو برای حل مشکلات خارجی رژیم بخصوص بحران اتمی و رفع تحریم ها؛ به ریاست جمهوری حسن روحانی مهره او تن داد؛ تا روح و برنامه های او از طریق روحانی در کالبد نظام جریان بیاید.

اگر چه ولی فقیه با پذیرش اجباری ریاست جمهوری حسن روحانی از قدرت مطلقه ای که با جنایت و خونریزی آن را حفظ کرده بود یک گام عقب نشست و به پذیرش شریکانی در قدرت ــ رفسنجانی و روحانی ــ رضایت داد؛ اما از شدت اختلافات میان باند او و رفسنجانی نه تنها کاسته نشد بلکه شدت بیشتری هم گرفت.

رئیس جمهور شدن حسن روحانی قطب بندی درونی حاکمیت را تغییر داد و توازن قوا در ساختار قدرت؛ یک گام بسود رفسنجانی چرخش نمود و بعد از آن؛ هاشمی رفسنجانی که قبل از آن بشکلی منفعل و منزوی شده بود؛ به مرکز ثقلی برای گرد آمدن مطرود شدگان سالهای اخیر ــ اصلاح طلبان و سایر دل بستگان نظام که طردشده بودند ــ تبدیل شد و اردوی او در مقابل باند ولی فقیه؛ جان تازه ای گرفت و قوی تر و نیرو مندتر شد.

حملات متعدد باند ولی فقیه به رفسنجانی و خانواده اش و دستگیری و زندانی شدن فرزندانش؛ کمی به بهبود چهره سیاسی اش کمک نمود. بطوریکه امروزه؛ علیرغم سوابق ننگین و سیاه و مشارکت در همه تصمیم گیریهائیِ که کشور ما را بچنین وضعیت رقت باری کشانده است؛ متأسفانه او به نماد اعتراض و نارضایتی بخشی از مردم ایران تبدیل شده و در حال فرار از وضعیت رقت بار کنونی ــ که با مشارکت خود وی بوجود آمده ــ با متهم کردن باند دیگر قدرت؛ بظاهر در کنار مردم قرار گرفته است.

 اما در مورد اهمیت انتخابات؛ آرایش نیروئی باندها؛ کنش و واکنش و چالشهای هر یک؛ اهرم ها و تاکتیک های مورد استفاده برای پیشروی و کسب کرسی های بیشتر و…. باید نوشت:

ب: اهمیت انتخابات اسفند ماه:

صورت مسئله انتخابات اسفند ماه؛ در محتوا ” حفظ نظام ” میباشد و دعوای جناحها نیز بر سر این است که راه حل کدام جناح بهتر نظام را حفظ میکند ؟! راه حل باند رفسنجانی یا راه حل باند ولی فقیه ؟! اما در فرم و شکل؛ این دعوا بر سر موقعیت ولی فقیه و هژمونی آینده نظام است. چرا که؛ در حالیکه ولی فقیه باید نقشی فراجناحی در دعوای باندها داشته باشد؛ خود به یک طرف این دعوا و به مانعی برای به جریان افتادن راه حل باند رقیب؛ تبدیل شده است. این امر بخصوص در مورد انتخابات مجلس خبرگان که تعیین کننده موقعیت ولی فقیه ـــ عزل و نصب و تعیین ولی فقیه جانشین ــ میباشد بیشتر صدق میکند.

خامنه ای میداند که اگر اجازه دهد پای رفسنجانی بمجلس خبرگان برسد؛ نتیجه این میشود که؛ حداقل راه حل رفسنجانی یعنی نظارت بیشتر بر ولی فقیه؛ کاستن از دامنه اختیارات او و شورائی شدن ولی فقیه به جریان می افتد و این یعنی شکست خامنه ای.

بنابراین بطور طبیعی باید جلوی ورود رفسنجانی به خبرگان را بگیرد. اما خامنه ای به خاطر موقعیت ضعیف و شکننده ناشی از شکست هایش ــ شکست در پروژه یکسره کردن رژیم در انتخابات ۸۸؛ بخصوص شکست در انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب شدن حسن روحانی؛ شکست در پروژه اتمی و تن دادن به توافق؛ شکست های منطقه ای و….. ــ در موقعیتی نیست که توانائی حذف رفسنجانی را داشته باشد.

حمله های بی پرده و آشکار باند رفسنجانی ـ روحانی؛ علیه ولی فقیه و باندش و موضع تدافعی آنها؛ نتیجه ضربات مهلکی است که هژمونی و سلطه مطلقه وی متحمل شده و تسلط او بر ارکان نظام؛ بشدت مخدوش گردیده است؛ بطوریکه اکنون تمام جناحهای رژیم بشکلی اعتراف میکنند که؛ تمامیت نظام در معرض خطر قرار گرفته است. رفسنجانی با درک این شرایط است که به میدان آمده و آشکارا از طرح ” ولایت فقیه شورائی ” و یا جستجوی جانشین برای او صحبت میکند. او باینوسیله میخواهد هم نظام فرسوده و از هم گسیخته آخوندی را از سرنگونی؛ نجات دهد و هم با خامنه ای تصفیه حساب نموده و موقعیت از دست رفته خود را ترمیم نماید.

موضوعی که دیگر هر دو جناح رژیم بشکلی علنی در باره آن صحبت میکنند. به پاره ای از اظهار نظرها در این رابطه توجه کنید:

رفسنجانی در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا ( ۲۲ آذر ۹۴ ) ” اصل کار خبرگان تعیین رهبری است ــ که انجام دادند ــ؛ نظارت بر رهبری است که این کار ” کمیسیون تحقیق ” است که آنها باید نظارتشان را بکنند و نهادهای زیر نظر رهبری را باید بررسی کنند و….. حال هر وقتی که بنا شد رهبری عوض شود یا نباشد و کس دیگری بیاید دو باره باید کار عمده ای انجام دهند. البته دارند آماده میشوند و مطالعه میکنند و گروهی را گذاشته اند که دارند افراد را بررسی میکنند “.

حسن روحانی ۱۶ آذر علیرغم حملات شدید دار و دسته ولی فقیه باظهارات قبلی او که گفته بود ” حتی میتوان امام مسلمین را نقد کرد ” مجددا” گفت ” هیچ کس نباید خود را مستثنی از سئوال ملت بداند و همه باید به سئوال مردم و پاسخگوئی در برابر سئوال مردم افتخار کنند “.

احمد جنتی دبیر شورای نگهبان ” تنها نهادی که در باره رهبری میتواند تصمیم بگیرد خبرگان است و در طول تاریخ اگر رهبر شرایط خود را از دست بدهد؛ این مجلس خبرگان است که میتواند او را عزل و یا قدرت وی را محدود کند. بنابراین در حال حاضر که عده ای میخواهند با نفوذ به مجلس خبرگان این سنگر را فتح کنند؛ وظیفه شورای نگهبان سنگین تر میشود “.

احمد جنتی دبیر شورای نگهبان ” برخی کمر بسته اند که خبرگان را قبضه کنند. آنها میخواهند اگر توانستند اکثریتی در آنجا داشته باشند و یا حتی اگر نشد یک اقلیت قوی و سر زبان داری داشته باشند و نگذارند اکثریت کارشان را بکنند. که اگر در این کار موفق شدند؛ میخواهند شورای رهبری را در خبرگان پیگیری کنند “. وی در ادامه میگوید ” یکی از اختیارات خبرگان عزل رهبری است و آنها میخواهند از این طریق قدرت مطلقه را از رهبری نظام بگیرند. میگویند چه کسی گفته که رهبری باید مادام العمر باشد “.

محمد علی موحدی کرمانی دبیر جامعه روحانیت مبارز در اواخر بهمن ۱۳۹۳ گفته بود ” من نگرانم؛ اما این نگرانی در خصوص زمان زعامت رهبری فعلی نیست. هیچ خبرگانی در مقابل رهبر معظم انقلاب؛ هیچ غلطی نمی تواند بکند. اما مسئله ما بعد از آقاست ــ بعد از خامنه ای ــ؛ اینکه بعد از ایشان چه می خواهد بشود مهم است “. یعنی نگرانی فعلی اصولگرایان در واقع نگرانی بابت؛ آینده رهبری است.

رفسنجانی در گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی ( ۲۶ بهمن ۹۳ )؛ گفت “در قانونی که همین خبرگان نوشته اند؛ راه عزل ــ رهبری ــ هم آمده است ” و در ادامه گفت ” اگر مردم نمایندگان خود را درست انتخاب کنند؛ می توان امیدوار بود “.

حسن روحانی هم بر انتخاب جانشینی برای خامنه ای تأکید کرد و گفت ” ولایت فقیه از ستون و ارکان نظام جمهوری اسلامی است و مهمترین و بالاترین سطوح و مجلس خبرگانِ رهبری؛ مجلسی که برای روز مبادا آماده است…… در هیچ شرایطی در کشور ما خلاء بوجود نخواهد آمد ( خبرگزاری ایسنا ۳۰ آذر ۹۴ ) “.

احمد جنتی ۲۹ اردیبهشت ۹۴ ” الان افرادی در این انتخابات فعال شده اند که مسئولیت های بالایی هم دارند اما اساسا” چشم دیدن ولایت فقیه را ندارند و همه همشان افزایش قدرت خودشان و کاهش اقتدار ولایت است “.

محمد تقی مصباح یزدی ” افرادی در داخل بدنبال این هستند که از طریق قانونی و با عنوان نمایندگان خبرگان رهبری؛ زمینه رفراندومی برای کنار گذاشتن ولی فقیه را آماده کنند “.

احمد خاتمی عضو خبرگان و امام جمعه موقت تهران ” تداوم فتنه با حرمت شکنی ولایت همراه است. برخی با زمزمه ها و نیش و کنایه میخواهند سد استواری که در مقابل دنیای کفر ایستاده را بشکنند “.

علم الهدی عضو مجلس خبرگان و نماینده ولی فقیه در مشهد ” هر گز نباید در جریان انتخابات سرنوشت کشور را به افراد زاویه دار با ولایت بسپارند “.

آخوند مرتضی آقا تهرانی نماینده مجلس و از مهره های ولی فقیه ( جمعه ۲۷ آذر ) با اشاره به رفسنجانی گفت ” آنها که بدنبال شورایی شدن ولایت فقیه و تخریب این جایگاهند؛ عمر و عاص های ۱۳۰۰ ساله هستند “.

رفسنجانی روز یکشنبه ۲۲ آذر گفت ” در قانون اساسی رهبری را از اول شورایی نوشتند. نظر من هم شورایی بود. ولی وقتی خبرگان این گونه تصویب کرد ( گفتم ) تسلیم هستم “.

سایت رفسنجانی دوشنبه ۱۴ دی ” یکی از مهمترین دلواپسیهای هاشمی در همین جاست؛ که بکی از عدم نظارت بر رهبری میگوید و تهمت استبداد دینی را رسمیت میدهد و آن دیگری چنان از طرح شورای رهبری بخشم بیاید که گویی اصولا” چیزی بنام شورا در اسلام نیامده و در آخر کارها هم شخصیت اصلی ماجرا؛ چنان از خطر رفراندوم برای برکناری ولایت فقیه میگوید که گویی رهبری چنان فاقد پایگاه مردمی است که برگزاری هر انتخاباتی برای آن؛ خطری جدی است “.

و هزاران فاکت دیگر , اکنون دیگر مسئله جانشینی و یا شورائی شدن ولی فقیه به صورت جدی در رسانه ها و محافل سیاسی داخل و خارج مطرح است. بنابراین با نزدیک شدن انتخابات؛ باعتبار تغییراتی که ممکن است بدنبال این انتخابات در بالاترین سطوح حکومتی ایجاد شود؛ این انتخابات به چالشی بزرگ برای باندهای حکومتی و کل نظام تبدیل شده است.

 اگر چه انتخابات مجلس خبرگان با توجه به اهمیت و نقشی که میتواند در ساختار سیاسی نظام داشته باشد می بایست از مهمترین انتخابات کشور باشد ــ این مجلس از پتانسیلی برخوردار است که می تواند بوجود آورنده تغییرات مهم در ساختار سیاسی کشور باشد ــ؛ اما در گذشته و در دوره های قبل؛ انتخابات مجلس خبرگان همواره یک امر فرعی و حاشیه ای بود و در جنگ و دعوای باندهای نظام توجه ای را جلب نمیکرد و بطور سنتی عرصه ای بود برای رقابت میان تشکلهای روحانی اصولگرا و اصلاح طلب و در رأس آنها ” جامعه روحانیت مبارز ” و ” مجمع روحانیون مبارز “.

کار اصلی مجلس خبرگان تعیین رهبریِ ــ ولی فقیه ــ نظام بر اساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی و همچنین عزل و بر کنار کردن او ــ که محصول نظارت بر عملکرد ولی فقیه است ــ بر اساس اصل ۱۰۸ میباشد و همین امر؛ این بار بدلیل شرایط امروز ایران و موقعیت بشدت لرزان ولی فقیه؛ انتخابات ” مجلس خبرگان ” را به میدان اصلی نبرد دو باند نظام برای کسب هژمونی و بدست آوردن موقعیت بهتر؛ تبدیل کرده است و پیروزی هر یک از باندها؛ تسلط او را برای دوره ای ۸ ساله تضمین خواهد کرد. اما چرا در حال حاضر انتخابات مجلس خبرگان هم برای مردم ــ بخاطر شدت گرفتن تقابل دو جناح ــ و هم هر دو باند رژیم؛ اهمیت اساسی پیدا کرده است ؟!

۱) خامنه ای بیش از ۸۰ سال سن دارد و بشدت هم مریض است و احتمال فوت او هم؛ وجود دارد. از آنجا که هر دوره مجلس خبرگان ۸ سال است؛ خبرگانی که در این انتخابات کرسیهای مجلس را تصاحب کنند به احتمال زیاد؛ جانشین آینده ولی فقیه را تعیین خواهند کرد و اگر هم خامنه ای در اثر کبر سن و مریضی نمیرد؛ احتمالا” با نظارت و کنترلهای بیشتر مواجه خواهد بود. بنابراین اینکه چه کسانی امر جانشینی و نظارت بر ولی فقیه را بعهده داشته باشند؛ برای هر دو جناح رژیم مهم میباشد.

۲ ) ترس و نگرانی باند غالب ــ اصولگرایان ــ این است که پس از یک دهه؛ دولتی که اصولگرا نیست و حامی باند رقیب ــ باند رفسنجانی؛ روحانی ــ میباشد؛ برگزاری دو انتخابات مجلس شورا و مجلس خبرگان را بعهده دارد و می تواند؛ دست اصولگرایان را در مهندسی انتخابات و انجام تقلبات تا حدودی زیادی ببندد.

بنابراین باند ولی فقیه که هنوز از شوک انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی چشمگیر حسن روحانی بیرون نیامده است؛ حق دارد که هراسان از دست دادن نهادهای باقیمانده نظام باشد. بویژه اینکه بدلیل موفقیت دولت در کسب توافق اتمی؛ این باند ــ رفسنجانی؛ روحانی ــ در این انتخابات از موقعیت بسیار بهتری برخوردار میباشد.

غلامعلی حداد عادل سخنگوی ائتلاف اصولگرایان؛ نگرانی از تغییر توازن قوا در داخل در اثر به نتیجه رسیدن مذاکرات اتمی و احتمال بازگشت اصلاح طلبان به دایره قدرت را تائید میکند و میگوید ” آنچه فضای سیاسی امروز ایران را از دوم خرداد متفاوت کرده؛ تأثیر تصمیم گیریها خارج از ایران بر فضای سیاسی داخل ایران است. ما بعد از انتخابات دوم خرداد ۷۶ در عرضه سیاسی با عامل و عنصری بنام تحریم و فشارهای اقتصادی رو به رو نبودیم. نباید امروز این واقعیت را در شرایط سیاسی ایران نادیده بگیریم و این مسئله به مهره ای در کنار سایر مهره ها در شطرنج سیاسی داخل ایران؛ تبدیل شده است “.

بنابراین اگر چه نمی توان با یقین گفت؛ اما اعترافات و موقعیت لرزان و تدافعی اصولگرایان گواهی میدهند که احتمالا”؛ باند غالبِ حکومت بدلیل ضعف مفرط ناشی از شکست و عقب نشینی در پروژه اتمی؛ چاره ای جز مشارکت و سهم دهی بیشتر به باند مقابل را ندارد؛ اگر چه سعی خواهد کرد که با استفاده از اهرم ” شورای نگهبان ” و حذف تعدادی از نامزدهای این باند؛ این عقب نشینی را به حداقل برساند. اتفاقا” رفسنجانی هم میخواهد از همین فرصتِ بعد از توافق اتمی در جهت تضعیف هر چه بیشتر خامنه ای؛ حداکثر استفاده را ببرد و تا بحال هم از هیچ فرصتی کوتاهی نکرده است و متقابلا” تهاجم حداکثری اصولگرایان به رفسنجانی هم بخاطر گرفتن فرصت استفاده از همین برگ ” توافق اتمی ” است.

۳ ) تقابل باندهای اصولگرا؛ میانه و اصلاح طلب ــ اصلاح طلبان در این انتخابات از دستجات زیر مجموعه های رفسنجانی میباشند ــ در جریان انتخابات آینده نظام؛ تقابل عادی دو جناح در درون یک نظام ــ مانند دیگر کشورها ــ نیست. شواهد تا کنونی هم حاکی از آنست که حداقل اصولگرایان میخواهند این انتخابات را به تقابل ” انقلاب ” و ” ضد انقلاب ” بدل نمایند.

تصمیم اصولگرایان با توجه به نفوذ آنان در نهادهای نظامی ـ امنیتی؛ عملا” انتخابات را ازفضای رقابتِ متعارفِ جناحهای سیاسی خارج میکند و ممکن است پیامدهای آن به چالشی جدی برای کل نظام تبدیل شده و زمینه را برای ورود عنصر اجتماعی و تدارک یک خیزش ملی فراهم نماید. بنابراین آنچه که به انتخابات اسفند ماه اهمیت مضاعف میدهد؛ احتمال تغییر فاز جنگ پنهانی است که از ابتدای تأسیس این نظام میان باندها و جناحهای مختلف وجود داشته است.

بخصوص اینکه تا این زمان رفسنجانی نه تنها کوتاه نیامده بلکه همه ظرفیت های خود را برای به میدان آوردن هر چه بیشتر نیرو ــ برای مقابله ــ بکار بسته است. از تماس با حوزه های دینی و بسیج آخوندهای ناراضی تا وارد میدان کردن آیت الله ها و مراجع غیر حکومتی و تا اپوزیسیون نمائی و جلب حمایت مردم و جوانان.

اما نکته مهم این است که در این جنگ و دعوای باندی؛ امکان هیچ ریسکی برای ولی فقیه و اصولگرایان وجود ندارد. خامنه ای و اصولگرایان بخوبی میدانند که اگر در رابطه با تنها اهرم خود یعنی شورای نگهبان و نظارت استصوابی کمی شل بیایند؛ بازی را بدلیل باخت های متعدد قبلی ــ توافق اتمی؛ ناتوانی و شکست در اهمال هژمونی منطقه ای؛ باخت در انتخابات ریاست جمهوری و… ــ؛ تا به آخر باخته اند. و این در حالی است که پیکره ی نحیف و در هم شکسته نظام هم؛ پیشاپیش امکان جراحی در بالاترین سطوح نظام ــ رفسنجانی و روحانی ــ را از ولی فقیه سلب کرده است و این یعنی بن بست و گرفتاری چه کنم؛ چه کنمِ ولی فقیه و نا توانی از اتخاذ موضع.

در بخش بعدی مقاله در باره حربه ها و تاکتیک های رفسنجانی و گرفتاریها و چالش های ولی فقیه و اصول گرایان خواهم نوشت…….. ادامه دارد

۱۱٫۰۱٫۲۰۱۶ ( ۲۱ دی ۱۳۹۴ )

arezo1953@yahoo.de

 

خروج از نسخه موبایل