سایت ملیون ایران

همه چیز به انتخابات ختم نمیشود

amir-hossein-fotouhi

خیلی ها به شرکت و خیلی های دیگر به عدم شرکت در انتخابات افتخار میکنند. البته گروه های سیاسی استخوان دار و قدیمی که ماهیت حرفشان برای سالها در منظر عموم مردم ایران در معرض قضاوت بوده نه نیازی به اینگونه افتخارات دارند و نه با این وسایل میتوانند مرهمی بر زخم های خودشان بگذارند. تا ایران باشد صحبت از دو جناح سیاسی خواهد بود. اول آنهایی که در بهمن ۵۷ کنار خمینی ایستادند و بعد در حوادث انقلاب همواره کنار او ماندند و در قتل ها و نا بسامانی ها شریک اند و دیگر آنهایی که از همان ابتدا و یا لااقل در سالهای کوتاه بعد از ۵۷ حساب خود را از جمهوری اسلامی جدا کردند. هر کدام از این ها حق دارند که انتخابات را تحلیل کنند و یا از آن به عنوان یک راهکار تاکتیکی استفاده کنند. حتی مانند اصلاح طلبان در آن شرکت کنند و استراتژی خود را برگزاری انتخابات با حداقل آزادی ها در جمهوری اسلامی بدانند. راه و رسم ملی گرایی مشخص است. دموکراسی هدف قابل حصولی است و لوازمی دارد. ملی گراهایی که اصلا به این نظام معتفد نیستند نمیتوانند به طور اصولی در این انتخابات با نظارت استصوابی شرکت کنند اما هر میهن پرستی دلش میخواهد ببیند که افرادی که در انتخابات شرکت میکنند به مخالفین خامنه ای رای دهند.

از سال ۱۳۷۶ و انتخابات دوم خرداد که سبب پیروزی جریان موسوم به اصلاحات شد، گروه های سیاسی داخلی و خارجی تنها در زمان انتخابات فرصتی پیدا میکنند تا اصول و عقاید خویش را در برابر افکار عمومى ایران در معرض قضاوت عمومی قرار دهند. سازمان های سیاسی موجود از هر طیفی بر طبل تحریم انتخابات و یا شرکت در آن میکوبند و رفتار اجتماعی ایرانیان را تحلیل میکنند، غافل از اینکه جمهوری اسلامی در طول عمر سی و هفت ساله ی خود هر سال یک انتخابات سراسری داشته و مردم ایران هم کمابیش و لااقل به همان مقداری که حاکمیت و نهاد های قدرت را راضی نگه دارد، در انتخابات شرکت کرده اند. این چهار دهه باید یاد آور این نکته باشد که در حیات سیاسی جمهوری اسلامی، انتخابات نقش مهمی را بازی نمی کند. حکمرانان ایران از انتخابات نمی هراسند و سرنوشت خویش را به انتخابات گره نزده اند. زمین انتخابات با داوری ناعادلانه شورای نگهبان و صدا و سیما و سپاه محل بازی گروه های سیاسی موجود و صاحب نفوذ در حاکمیت بوده و هر گاه بخشی از آن قواعد بازی را به هم بزند، همانند سال ۸۸ با آن بخش برخورد قهر آمیزی صورت میگیرد.

در این میان اصلاح طلبان و حالا جریان موسوم به اعتدال سعی دارند مشروعیت سیاسی خود را بر مبنای تایید و تشویق نهاد رهبری و سپاه قرار ندهند و در حد امکان به آرای مردمی تکیه کنند، زیرا به صورت تاریخی و اصولی بعد از مرگ خمینی توسط همین دو نهاد از حاکمیت حذف شده بودند و هیچ امیدی به آشتی با جریان حاکم نداشتند. تردیدی نیست که دو دوره ریاست جمهوری خاتمی و مجلس ششم موسوم به مجلس اصلاحات به خواست و اراده عمومی و بر خلاف خواست رهبری و سپاه تشکیل شد و همینطور جریان اصلاحات توانست در سال ۸۸ چنان مقبولیتی در عموم مردم بیابد که تنها یک کودتای تمام عیار سبب ماندن احمدی نژاد در قدرت شد.

در شرایط فعلی و با حذف عده ی زیادی از کاندیداهای اصلاح طلب بازهم لیست انتخاباتی اصلاح طلبان برای مجلس به چشم نهاد های صاحب قدرت ترسناک به نظر میاید کما اینکه شخص خامنه ای دو بار تا به امروز هشدار داده است که مبادا این ها وارد مجلس شوند. از سوی دیگر لیست های متعدد انتخابات مجلس خبرگان خبر از اختلاف گسترده در سطوح بالای مراجع مذهبی ایران میدهد. رهبری در جمهوری اسلامی مشروعیت مردمی ندارد. شکل مادام العمر آن و انتخاب آن توسط خبرگان که شاید همه اعضای آن با هم ده میلیون رای نیاورده باشند و البته کاندیداتوریشان توسط فقهای منسوب رهبری در شورای نگهبان تایید شده، همه بیانگر عدم مشروعیت مردمی رهبری و تا حدی نشان دهنده عدم نیاز جمهوری اسلامی ایران به داشتن رهبری مردم پسند است. آنچه که می ماند مشروعیتی است که نهاد های مذهبی ایران مانند جامعتین به رهبری میدهند. تا امروز این مشروعیت در سایه انتخابات فرمایشی و بدون هیچ زحمتی به دست می آمد اما در انتخابات آتی تمامی ارکان خبرگان فعلی به لرزه در آمده و ترس در اردوگاه راست افراطی مصباح یزدی و احمد خاتمی، آنها را مجبور به سخنرانی های تدافعی کرده است.

هیچ معلوم نیست که دولت اعتدال با خامنه ای برای تقلب در انتخابات خبرگان به توافق برسد و البته هیچ معلوم نیست که لیست روحانی در انتخابات خبرگان رأی اکثریت رای بیاورد.

توصیه به شرکت در انتخابات در فضای سیاسی ایران سبب قضاوت های زیادی میشود که از حوصله این نوشتار خارج است. شرکت در انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورا تنها برای ایرانیان ساکن ایران مقدور است. شاید بشود گفت چه خوب است که آنهایی که می خواهند رای دهند آرای خود را از اصول گرایان و راست سنتی و مخالفین برجام و مخالفین رابطه ایران و غرب و سینه چاکان خامنه ای دریغ کنند. فکر میکنم همه توافق داشته باشند که تضعیف خامنه ای به نفع نیروهای آزادی خواه است. این یک ارزیابی از وضعیت موجود است نه یک استراتژی برای براندازی و اصولا تبلیغ انتخابات نیست بلکه جهت دادن به آنهایی است که همیشه در انتخابات شرکت میکنند. ما نمیتوانیم حیثیت سیاسی خود را به تبلیغ برای انتخابات یا تحریم انتخابات گره بزنیم و منتظر نتیجه این قمار بمانیم اما میدانیم که بین هاشمی قاتل و مصباح یزدی قاتل تفاوت آشکاری وجود دارد و آنهم نگاه آنها به پایه های مشروعیت سیاسی یک حکومت است. با هاشمی میشود مقابله کرد اما با مصباح یزدی باید جنگید.

نگارنده یک رای به دکتر معین داده و دیگر هیچ مهری به شناسنامه اش ندارد و از آن هم دفاع میکند اما نمیتواند پنهان کند که دوست ندارد جناح تند رو مجلس شورا و خبرگان را به صورت یکدست تصاحب کند و آتش به خرمن این جنبش نیمه جان دموکراسی خواهی بکشد.

از دیگر سو عده ای در خارج از ایران تمام طرفداران شرکت در انتخابات را به عمله های هاشمی تشبیه میکنند. بخشی از آنها از درک واقعیت سیاسی ایران عاجز اند و بخشی دیگر به دنبال حیثیت سیاسی می گردند. اما عده ای هم هستند که آتششان از مابقی داغ تَر است و شرح رابطه ی آنها با مشایی وثمره هاشمی در سالهای ۸۹-۹۱ از حوصله ی این نوشتار خارج است. بسیاری از دانشجویان سابق دفتر تحکیم که سابقه صد ها روز انفرادی در جریان اصلاحات را دارند به صرف بیان دیدگاه و تحلیل شان در باره نقش انتخابات در تضعیف خامنه ای به گونه ای بی شرمانه از سوی افرادی که سابقه مبارزاتیشان به میتینگ های خارج از کشور یا بر عکس، فعالیت در سایت ها و روزنامه های داخلی و خارجی مواجب بگیر جریان احمدی نژاد و مشایی خلاصه میشود، تمسخر و تحقیر میشوند، غافل از اینکه نفس وجود جنبش های اجتماعی یک دهه اخیر در ایران وابسته به جانفشانی های اینها بوده و همین حالا هم دانشجویان تحکیم در اقصی نقاط ایران و حتی در زندان ها بر اصول و ارزش های دموکراتیک اصرار میورزند و در حال سازمان دهی مجدد تحرکات جنبش دانشجویی هستند. کسی که هیچ کدام از اینها را نبیند یا خودش را به منظوری به ندیدن زده و یا اینکه از درک پویایی سیاست عاجز است.

با اینکه در انتخابات شرکت نمیکنیم – حتی اگر امروز در ایران بودیم – نمیتوانیم پنهان کنیم که شکست جریان حامیان خامنه ای و فرزندش در هر دو انتخابات آتی لذت بخش است.

از سویی دیگر دسته ای از اصلاح طلبان با پیوند زدن نتیجه انتخابات به آزادی موسوی و رهنورد و کروبی بی اخلاقی بزرگی را مرتکب میشوند. در حالیکه میدانند آزادی موسوی و کروبی و رهنورد از دست آنها خارج است و خارج خواهد ماند، وعده دروغ میدهند. این دسته از بی اخلاقی ها بود که سبب شد اصلاحات به نتیجه نرسد و جنبش سبز شکست بخورد. نمیتوان با دروغ های آشکاری از این دست به قدرت دست یافت و در قدرت ماند. کما اینکه همه میدانیم آزادی این سه فرد در دستان خامنه ای است و وی به هیچ عنوان تحت تاثیر مجلس خبرگان و یا شورا در این خصوص تصمیم نخواهد گرفت. در حقیقت این دسته از اصلاح طلبان همان هایی هستند که شمع مرده را به یاد نمی آورند. خلاصه کلام نتیجه انتخابات هر چه که باشد کمابیش به نفع مردم ایران خواهد بود. ولی اگر گروه های حامی خامنه ای شکست بخورند نتیجه بهتری است و زمینه برای اعتراضات فراگیر آماده تر خواهد بود، چرا که دو نظرگاه در اردوگاه سرکوب سبب شکاف در حاکمیت موجود خواهد گشت و اگر خامنه ای و اعوان و انصارش به ضرب تخلف و تقلب پیروز انتخابات شوند باید هزینه حذف پایگاه مشروهیت مذهبی خودشان را بپردازند و ضعیف تر از قبل خواهند بود.

فراموش نکنیم که تحلیل انتخابات با تشویق به شرکت در انتخابات متفاوت است و اگر عده ای صداشان از همه بلند تر است و به زمین و زمان میتازند که نکند کسی شرایط واقعی در ایران را تحلیل کند، لزوما بیش از دیگران نمیفهمند. چنان که رفت یا نمیدانند که چه خبر است و یا اینکه دنبال کسب حیثیتی هستند که به این راحتی ها به دست نخواهد آمد. به امید روزی که در فضایی سالم و عاری از این همه استبداد و خود خواهی شاهد شکوفایی دموکراسی در ایران باشیم.

خروج از نسخه موبایل