سایت ملیون ایران

پسا انتخابات؛ ریزش و تشتت در اردوی ولی فقیه «بخش اول»

mahmoud khademi

محمود خادمی

انتخابات نمایشی آخوندها پس از یک جنگ و جدال چند ماهه میان باندهای درونی نظام؛ سرانجام در روز جمعه ۷ اسفند ماه برگزار شد. انتخاباتی که از ماهها پیش همه سران و سردمداران رژیم از هر باند و دسته ای نگران نتایج و پیامدهای آن بودند. بر اساس آمار اعلام شده خود رژیم؛ ۴۰ در صد رآی دهندگان در تهران و ۶۰ در صد در شهرستانها به پای صندوقهای رأی رفته اند و ظاهرا” سران رژیم از این بابت راضی هستند.

اما اگر همین آمار ضزیب خورده و غیر واقعی رژیم را هم مبنا قرار دهیم؛ کارگزاران و سردمداران این نمایش مسخره به درستی میدانند که بسیاری از ۴۰ و ۶۰ درصدی که در تهران و شهرستانها در انتخابات شرکت کرده اند؛ هم نه با هدف لبیک به ولی فقیه بلکه برای بستن راه ورود نامزدهای وابسته به باند خامنه ای و تضعیف این باند و عمیق تر کردن شکاف باندی و کاستن از فشار و اختناق و…. به پای صندوقهای رأی رفته اند. بنابراین نه تنها هیچ جائی برای خرسندی و رضایت وجود ندارد بلکه نگرانی از سرنوشت و آینده تمامیت رژیم و باندهایش کماکان پا برجا؛ باقی مانده است.

اگر چه هر کدام از باندهای رژیم در باره نتایج این نمایش مسخره؛ تعابیر و تفاسیر خودشان را دارند و در چارچوب جنگ باندی؛ باند خود را برنده و باند مقابل خود را بازنده این نمایش و زور آزمائی معرفی میکنند؛ اما واقعیت این است که ولی فقیه و باند وابسته باو بخصوص در تهران شکست خوردند و بشدت خوار و مفتضح شدند. در تهران مهمترین آخوندهای حامی ولی فقیه و از پایه ها و ستونهای باند او؛ یعنی یزدی ــ رئیس فعلی خبرگان ــ و مصباح پدر معنوی دلواپسان حذف شدند و آخوند جنتی با ضرب و زور و زد و بند در ته جدول خبرگان ــ نفر شانزدهم ــ باقی ماند.

انتخابات در این رژیم بر خلاف کشورهای آزاد و دمکراتیک؛ در واقع ظرفی است برای تقسیم قدرت میان باندهای درونی نظام. یعنی انتخابات؛ دعوا میان مافیای قدرت در درون نظام بر سر تقسم سهم است. برای مردم ایران هم پیشاپیش روشن است که؛ چنین انتخاباتی که در واقع شرکت در رقابتی در زمین حریف؛ تحت قوانین حریف و برای انتخاب گزینه های حریف است؛ حامل هیچ تغییر و تحولی به نفع مردم نخواهد بود و معمولا” با بی اعتنائی مواجه میشود. در این ۳۷ سال هم همواره شاهد بوده ایم که انتخابات در ایران؛ جز جابجا شدن چهره هایی جنایتکار و خیانت پیشه از باندهای درونی رژیم؛ نتیجه ای در بر نداشته است.

اکنون دیگر بیشتر مردم ایران میدانند که پاسخ گرفتاریهای شان در درون این نظام نیست و در خارج از آن یعنی در حکومتی دمکراتیک و غیر دینی؛ آن را باید جستجو نمایند. آخر ولی فقیه و آخوندهای قرون وسطائی نه تنها هیچ قرابتی با دمکراسی؛ انتخابات آزاد و حق و حقوق شهروندی ندارند بلکه بر عکس به گواهی تاریخ ایران و ۳۷ سال حکومت آخوندها؛ کاملا” در جهت مخالف و ضد آن قرار داشته اند. بنابراین انتظار هر تغییر و تحول و یا رسیدن به آزادی؛ رفاه و حقوق شهروندی از طریق انتخابات در ایران؛ تصور باطلی است.

در نمایش انتخاباتی این بار بر خلاف دفعات پیشین ولی فقیه از ترس تکرار قیام اعتراضی سال ۸۸ از مهندسی کامل انتخابات محروم ماند و جرأت هم نکرد رفسنجانی و افراد دیگری از این باند را با اهرم شورای نگهبان از دور خارج کند. ولی هم با شیوه های مزورانه به ایادی اش حالی کرد که تائید شورای نگهبان ملاک نیست و مردم باید خودشان تشخیص دهند که بآنها ــ باند رفسنجانی ـ روحانی ــ رأی ندهند و هم خودش با تئوریزه کردن طرح ” نفوذ “؛ باند رفسنجانی و روحانی را که میخواستند با اتکاء به فرجام رساندن ” برجام ” در انتخابات وارد شوند؛ زیر فشار قرار داد.

خامنه ای در ۲۹ بهمن گفت ” رادیوی انگلیسی دارد به مردم تهران دستورالعمل میدهد؛ به فلانی رأی بدهید و به فلانی رأی ندهید. معنای این چیست ؟! انگلیسی ها دلشان تنگ شده است برای دخالت کردن کردن در ایران “.

آخوند محمدصدیقی امام جمعه نمره موقت تهران در خطبه های نماز جمعه ۷ اسفند ( روز برگزاری انتخابات )؛ گفت “…… اگر کسی خائنی را برگزیند؛ نگوئید شورای نگهبان انتخاب کرده. شورای نگهبان در چارچوب قانون بوده و از زوایای آن اطلاع ندارد “. اما علیرغم تمام تلاش و توطئه ها؛ باند وابسته به ولی فقیه؛ شکست سختی را متحمل شد. در این مقاله در باره این شکست و پیامدهای آن بر آینده نظام خواهم نوشت.

الف ــ موقعیت باندها و جناحهای رژیم بعد از انتخابات:

یکم ــ شکست خفت بار ولی فقیه و باند اصولگرایان:

خامنه ای که میخواست این بار در یک رویاروئی مستقیم با رفسنجانی؛ با استفاده از اهرم قانونی ” شورای نگهبان ” و رأی جیره خواران و طرفدارانش رفسنجانی را بور و شکست خورده برای همیشه از میدان خارج کند و به چالش های او پایان دهد؛ نه تنها ناکام ماند و نتوانست او را کنار بزند؛ بلکه خود شکستی سخت خورد و خوار و ذلیل گردید.

بی اعتباری و نگرانی از موقعیت ولی فقیه بعد از انتخابات ۷ اسفند؛ خبرگان باصطلاح ناظر بر ولی فقیه را به وحشت انداخت؛ بطوریکه در اجلاس بعد از اعلام نتایج انتخابات با اشاره تلویحی به موقعیت لرزان ولی فقیه؛ بر حفظ جایگاه وی تأکید نمود و اعلام کرد ” خبرگان از مسئولان و بویژه شخصیت های تأثیر گذار بطور جدی میخواهد در موضعگیری های گفتاری و عملی خود؛ دستورالعمل ها و هشدارهای رهبری را مورد توجه قرار دهند و خطوط قرمزی را که در رویدادهایی نظیر فتنه ۸۸ ترسیم کرده اند و همچنین خطر نفوذ را؛ همواره مورد نظر داشته باشند “.

خامنه ای که میخواست؛ با قلع و قمع کردن کاندیداهای باند رفسنجانی و روحانی از طریق شورای نگهبان و متهم کردن باقیمانده های آنان به نفوذی؛ انگلیسی و….. ؛ تعادل بر هم خورده ولایت بعد از برجام را بر قرار کند؛ بسختی شکست خورد و مهمترین آخوندهای حامی ولایت یعنی یزدی ــ رئیس فعلی مجلس خبرگان ــ و مصباح ــ مراد عقیدتی دلواپسان ــ حذف شدند و آخوندجنتی مهره اصلی و چشم و گوش ولی فقیه برای حذف رقیبان ــ در شورای نگهبان ــ؛ به ضرب و زور در ته جدول خبرگان ــ نفر شانزدهم ــ نگه داشته شد و در مجلس آخوندی هم؛ حداد عادل که مهره ویژه خامنه ای و از اقوام و نزدیکان او بود و باند ولی فقیه قصد داشت او را به ریاست جدید مجلس برساند؛ در کشاکش قدرت باندها بکلی جذف گردید.

آخوند احمد خاتمی عضو مجلس خبرگان و امام جمعه تهران با اشاره به حذف محمد یزدی و مصباح گفت ” نیامدن این دو فقیه ولایی مایه تأسف است. انتظار نداشتم برخی از افراد رقیب؛ کمپانی بد اخلاقی شوند “.

رئیس قوه قضائیه رژیم آخوند لاریجانی نیز با حمله به رفسنجانی گفت ” با کمال تأسف اصلاح طلبان داخلی و حتی برخی کسانی که علی القاعده باید در تشخیص مصالح نظام از دیگران پیشی بگیرند در حرکتی کاملا” هماهنگ با رسانه های امریکا و انگلیس و اذناب آنان سعی کردند در برخی از استانها؛ خادمان ملت را از راهیابی به مجلس خبرگان مانع شوند “.

احمدی نژاد برگزیدهِ ولی فقیه برای ۸ سال ریاست جمهوری بر کشور؛ بعد از اعلام نتایج انتخابات در باره شکست باند ولی فقیه ــ اصولگرایان ــ این شکست را ” سرنگونی پدر خوانده های اصولگرایان در تهران ” خواند ” و در سایت خود بنام ” دولت بهار ” نوشت ” اصولگرایی در تهران شکست نخوردند؛ سرنگون شدند….. باید متوجه بود ناکامی اصولگرایان در آوردگاه ۷ اسفند صرفا” در سیاست ورزی رقم نخورده است؛ آنچه شکست را تا سر حد سرنگونی ارتقاء میدهد؛ رقم خوردن ناکامی در ساحت ایدئولوژژی سیاسی و فراتر از آن الهیات سیاسی است “.
آخوند مرتضی روحانی عامل شکست اصولگرایان در انتخابات را ضعف نظری و ناکارآمد بودن آنان دانست و گفت ” اصولگرایان جریانی است که از

جهت نظری ضعیف و از جهت عملی نا کارآمد است. خواسته های بزرگی دارد ولی شعورش کم است “.

آخوند علم الهدی عضو خبرگان و امام جمعه مشهد گفت ” در یک فراز مردم ما با تمام وجود؛ هستی خود را پای ولایت میریزند و در یک نشیب همین مردم بر اثر عوامل پیش آمده؛ اطراف رهبری را قیچی میکنند “.

آخوند محبیان از باند خامنه ای به خبرگزاری فرانسه گفت ” نتیجه انتخابات؛ واکنشی علیه این باند بود “.

آخوند شجونی نماینده فعلی و از حذف شدگان مجلس آینده؛ با اشاره به شکست فضاحت بار مهره های باند خامنه ای در خبرگان و در مجلس؛ گفت ” تهران پایگاه اصلی ضدیت با انقلاب و ولایت فقیه است “.

آخوند قریشی که از او بعنوان آیت الله نام برده میشود؛ گفت ” رفسنجانی دشمنان خدا و رسول را شاد کرد “.

حسین شریعتمداری نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان؛ برای روحیه دادن به هم باندیهای روحیه باخته اش؛ سعی کرد شکست سنگین باند ولی فقیه را توجیه کند و نوشت ” قابل تردید نیست که لیست مشترک حامیان دولت در تهران اکثریت آراء را به خود اختصاص داده است؛ ( اما ) ایران فقط تهران نیست “.

بنابراین خامنه ای که لنگر و متعادل کننده نظام است؛ در این انتخابات ضربه جدی خورده است. با این ضربه او در شرایطی قرار گرفته که بدلیل پائین رفتن اعتبار و موقعیت اش از توانائی و هژمونی کافی برای کنترل و اداره ارکان قدرت بر خوردار نخواهد بود و از این پس نیز شاهد نزول هر چه بیشتر او خواهیم بود. وی مهمترین مهره های لازم برای حفظ تعادل و کنترل قدرت در مجلسین خیرگان و شورا را از دست داده است و در مقابل باند رقیب وی ــ رفسنجانی و روحانی ــ بالا آمده است.

شاید بدون دلیل نباشد که مصباح یزدی با اعتراف به ضربه وارد شده به عمود خیمه نظام و شکست باند وی؛ به ولی فقیه و باند او توصیه میکند درب دکان انتخابات بازی را گِل بگیرد و به رأی مردم توجه نکند؛ وی میگوید ” نباید به خواست مردم اهمیت داد. حافظ ( نظام ) ما باید یک اسلام شناس باشد. مگر انقلاب ما سیاسی بود؛ که سیاست مداران بخواهند آن را اداره کنند “.

دوم ــ رفسنجانی و احیای اعتبار گذشته:
هاشمی رفسنجانی در ۶ سال گذشته مداوما” به طرق مختلف؛ دستگاه رهبری و مواضع خامنه ای و نهادهای نظامی تحت امرش را به چالش کشید و از هر سو مورد حمله قرار داد. متقابلا” از طرف باند خامنه ای؛ رفسنجانی و خانواده اش مورد انواع آزار و اذیت ها و انواع عناوین از قبیل فاسد؛ منحرف؛ فتنه گر؛ بی بصیرت و….. ؛ قرار گرفتند. اما علیرغم همه این دشمن افزائی ها و تلاشهای باند ولی فقیه برای به حاشیه راندن او و همچنین علیرغم سوابق تیره و تار رفسنجانی در قتل و کشتار مخالفین و نقض حقوق بشر و فسادهای حکومتی؛ از لحاظ سیاسی برنده انتخابات شد و بر اساس نتایج اعلام شده؛ باند او و حسن روحانی بیشترین آرا را به خود اختصاص دادند.

حسن روحانی رئیس جمهور نظام با پایان گرفتنِ شمارش آراء و اعلام نتایج؛ باند خود را برنده انتخابات معرفی کرد و گفت ” در میان جناحها و همه احزاب و گروهها؛ عمدتا” معتدلین انتخاب شدند و این بسیار مهم است “.

بدنبال بالا آمدن باند رفسنجانی ـ روحانی و متقابلا” شکست و شاخ شکستگی ولی فقیه در عرصه انتخابات و بی اعتبار شدن بیشتر او؛ تعدادی از بالاترین مراجع و آیت الله های کله گنده حوزه علمیه که از قبل هم مخالف بالقوهِ خامنه ای بودند؛ جرأت کرده و در دهن کجی باو به دیدار و دلجوئی از حسن خمینی ــ که بدستور خامنه ای صلاحیتش برای ورود به خبرگان توسط شورای نگهبان رد شده بود ــ؛ شتافته و به خانه وی رفتند. مراجع صاحب نامی مانند آیت الله محفوظی؛ آیت الله صافی گلپایکانی؛ آیت الله علوی گرگانی و….. که از نشانه های شکاف در حوزه علمیه قم ــ مهمترین پایگاه حکومت دینی نظام ــ؛ میباشد.

همچنین تأثیر پیروزی باند رفسنجانی بر تضعیف و تزلزل روحیه افراد و دار و دسته ولی فقیه بحدی بوده بوده است که در همان قدم اول؛ سخنگوی شورای نگهبان که مهمترین ابزار سلطه ولی فقیه است؛ از این شورا استعفا داده و کاملا” در موضع باند رفسنجانی قرار میگیرد و زیر آب شورای نگهبان را بر ضد ولی فقیه میزند.

این امور نشان میدهند که در اثر پیروزی باند رفسنجانی؛ شکاف باندی رأسِ هرم قدرت؛ بدرون مهمترین نهادهای وابسته به ولی فقیه و بدرون دستگاه رهبری هم سرایت کرده است ( بعدا” در این باره بیشتر توضیح میدهم ).

در چنین وضعیتی است که باند رفسنجانی و روحانی برای بهره گیری از شرایط پیروزی خود؛ بدنبال جلب ریزشی های باند رقیب بطرف خودشان و فعال کردن مراجع و آیت الله هائی که از قبل مخالف و زخمدار خامنه ای بودند؛ هستند. و رفسنجانی برای این منظور؛ بهمراه حسن خمینی به مشهد و احتمالا” شهرهای دیگر سفر میکند.

ضمنا” بعد از شکست سنگین خامنه ای در انتخابات؛ باند رفسنجانی برای بهره گیری از وضعیت بهم خورده تعادل رژیم؛ بفکر امتیاز گرفتن از ولی فقیه میباشند. آخوند منتجب نیا از افراد این باند گفت ” این انتخابات یک رفراندوم بود ” و غلامعلی رجائی از مهره های دیگر باند رفسنجانی برای سهم خواهی بیشتر در انتخابات شورای شهر خط و نشان کشید و گفت ” از هم اکنون می توان پیش بینی کرد که انتخابات ” شورای شهر ” هم در تهران و هم غیر تهران؛ تبدیل به طوفان خواهد شد “. و رسانه های وابسته به باند رفسنجانی هم نوشتند که ” مطالبه ( ما ) خواندن خطبه های نماز جمعه توسط کسی است که بیشترین رأی تمام ادوار انتخابات خبرگان را بدست آورد “.

اکنون بعد از انتخابات؛ هاشمی رفسنجانی از ” نباز به اصلاح بعضی از اصول قانون اساسی ” صحبت میکند و حسن روحانی رئیس جمهور نظام هم؛ میگوید ” در سیاست داخلی و در سیاست خارجی؛ آرائ مردم راه درست را مشخص میکند “؛ بعبارتی حسن روحانی با تکیه بر کرسیهای تصاحب شده در تهران است که جرأت کرده به باند ولی فقیه گوشزد کند که ولی فقیه بی ولی فقیه؛ شیوه حکمرانی را مردم مشخص میکنند؛ وی میگوید:

“…… درمواردی که در سیاست داخلی یا در سیاست خارجی نظرات متفاوتی وجود دارد؛ این آرای مردم است که راه صحیح و درست را برای کشور مشخص میکند ” وی در ادامه میگوید ” در سال ۹۲ مردم با صدای رسا بدنیا گفتند ما اعتدال را میخواهیم و نه افراط را و با صدای بلند گفتند ما تعامل با جهان را میخواهیم و نه تقابل را و با صدای بلند گفتند اگر کسانی هنوز فکر میکنند کشور باید در تقابل با دیگران باشند؛ هنوز پیام سال ۹۲ را با تأخیر دو ساله هم دریافت نکرده اند “.

سوم ــ جان گرفتن اردوگاهِ رو به موت اصلاح طلبان:
در حالیکه اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور بیش از هر زمانی حول خامنه ای و ضد خامنه ای قطب بندی شده بود؛ اصلاح طلبان با قرار دادن دو گزینه ــ خامنه ای و رفسنجانی ــ در مقابل مردم و با معرفی رفسنجانی بعنوان نماد تغییر؛ اعتدال و اصلاح؛ همصدا با ولی فقیه خواهان استفاده مردم از حق رأی خود و ریختن آن به صندوقهای انتخابات؛ برای گزینش نامزدهای دست چین شده شورای نگهبان شدند.

یعنی در حالیکه موج تصمیمِ تحریمِ انتخابات؛ پایتخت و شهرهای ایران را فراگرفته بود؛ اصلاح طلبان با دلسرد کردن مردم و تشویق آنان به شرکت در انتخابات؛ در مقابل خشم و نارضایتی گسترش یابندهِ مردمی که از جنایات و فساد رژیم بستوه آمده اند؛ ایستادند و با اسم رمز اصلاح و تغییر با جنایتکاران حاکم همسو شده و ماندگاری نظام جمهوری اسلامی را خواهان شدند.

البته برای اصلاح طلبان که به بازی در زمین ولایت فقیه متعهد هستند؛ شرکت و حضور در انتخابات یک اجبار استراتژیک است و برای رعایت و پایبندی بآن؛ حاضر بهر نوع عقب نشینی ذلت بار میباشند؛ چرا که آنها همواره اعلام کرده و میکنند که؛ خود را بخشی از پیکره و کیان نظام میدانند و حفظ نظام برایشان اوجب واجبات است.

بی پرنسبی؛ بی مرزی و بحران اخلاق در این جریان؛ البته امر تازه ای نیست و مسبوق به سابقه است و ریشه در خط قرمز آنان یعنی حفظ چارچوبها و ساختار نظام دارد. باعتبار این تعهد است که خود را برای هر نوع عقب نشینی مجاز می بینند. اما در این انتخابات اِشل ویژه ای از بی مرزی و بی پرنسیبی به جا گذاشتند. آنان دیگر حتی؛ مرز میان خود با کسانی که سابقه ای سیاه در قتل و اعدام جوانان کشور داشتند را مخدوش نموده و کاملا” با آنان همدست و همکاسه شدند.

شاید بخاطرهمین کاراکترِ بی پرنسیبی و بی مرزی اصلاح طلبان است که “وندی شرمن” نماینده امریکا در مذاکرات هسته ای در باره انتخابات ایران میگوید “انتخابات ایران بین میانه روها و تند روها نیست؛ بلکه میان “تند روها” و “تند روترها” است “.

در هر حال برای اصلاح طلبان که توسل به افراد و شخصیتهای وابسته بهمین نظام یک پرنسیب است؛ در وحدت با رفسنجانی و روحانی در فهرست خود قاتلانی چون هاشمی رفسنجانی؛ رئیس جمهورِ دوران ترورهای مخالفین سیاسی در داخل و خارج که خود باو لقب ” عالیجناب سرخپوش ” داده بودند؛ تا ” ری شهری ” از آمران قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ و تا دری نجف آبادی وزیر قتلهای زنجیره ای و همچنین محمد علی موحدی کرمانی و….. وجو داشتند؛ کسانی که سه دهه در سرکوب و کشتار شهروندان ایران؛ شرکت داشته بودند. یعنی اصلاح طلبان حتی به داعیه های نیم بندِ دمکراسی خواهی گذشته خود هم وفا دار نماندند و تقسیم بندی گذشته شان در مورد نیروهای درون حاکمیت به دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب را؛ زیر پا گذاشتند.

نتتجه اینکه در جریان نمایش انتخاباتی این بار رژیم؛ ماهیت واقعی اصلاح طلبان بیش از پیش بر ملاء گردید و کوس رسوائی این جریان به گوش همه مردم ایران رسید. اگر کسی و یا کسانی ندانسته به قاتل و جنایتکارانی که دستشان به خون جوانان آزادیخواه کشور آلوده است؛ اعتبار بدهد و از مردم بخواهد که باین جانیان رأی بدهند؛ شاید بتوان او را و آنها را جاهل و نادان دانست. اما اگر کسانی بدانند مثلا” کاندیدا های لیست اصلاح طلبان از قاتلانِ صدها و هراران تن از جوانان کشور بوده اند و مردم را تشویق کنند و از آنان بخواهند که بآنان رأی بدهند؛ نه اصلاح طلب بلکه همدستان قاتلانی محسوب میشوند که فصلی سیاه و خونین را در تاریخ کشورمان رقم زده اند……….. ادامه دارد

۳۰٫۰۳٫۲۰۱۶ ( ۱۱ فروردین ۱۳۹۵ )
arezo1953@yahoo.de

خروج از نسخه موبایل