سایت ملیون ایران

قرآن، نه کلام خدا، نه الهام محمد، نوشته ای تاریخی التقاطی (بخش دوم)

ijadi

هیچ فکر متینی نمی تواند بپذیرد که شناخت جامع بوده و اطلاعات و تئوری در باره پدیده های گوناگون کامل می باشد، ولی قرآن این ادعای غیرعلمی را دارد. حال آنکه این متن خود مجموعه ای از باورهای دینی و جزمیات و تعصبات و اسطوره های افسانه ای کهن می باشد و ما در فصل دیگر نشان خواهیم داد که آنچه قرآن در خود دارد محصول سنت های دیگر و تاریخ بومی و محصول افزوده های متعدد در طول یک تاریخ طولانی است.

قسمت اول این نوشته را از اینجا بخوانید.

در بخش اول گفتیم که جامعه ایران بجای خردگرایی به قرآن گرایی روی آورد و این امر به شیفتگی و روانپریشی پاتولوژیک ایرانیان منجر شد. در این بستر ذهنی، قرآن بمثابه یک پدیده جادویی و سحرآمیز و مقدس باقی ماند و این وضع مانع توسعه اندیشه مستقل و آزاد شد. در این بخش ادعای قرآن مبنی بر «آسمانی بودن» را نقد کرده، سپس ادعای دیگری مبنی بر «کامل» بودن قرآن را مورد بررسی قرار میدهیم و آنرا بعنوان یک عامل بازدارنده اندیشه تحلیل می کنیم.

کتاب آسمانی یا کتاب تاریخی

قرآن ادعا می کند که کلام الله است و از آسمان می آید. حال آنکه بطورقطع چنین نیست. در طول تاریخ بشریت ما همیشه شاهد نگارش و پخش کتابهای دینی و فلسفی و تاریخی و اقتصادی و ادبی و حماسی در دنیا بوده ایم. سرچشمه نگارش همه این آثار هوش و توانایی انسان تاریخی بوده است. تمامی کتابهای فلسفی یونان و کتابهای اساطیری و شعری و دینی در ایران باستان و خاورمیانه و هند و چین و یونان و سایر نقاط جهان ناشی از تلاش انسان است. فقط انسان هایی که به بلوغ فکری و استقلال نظری و خرد مستقل نرسیده اند معتقدند کتاب از آسمان می آید، تنها ذهنیتی که در مدار اعتقادات دینی دور می زند، تحولات جهان را از نظر علمی نمی داند و ناتوان از اندیشیدن است، برآنست که کتاب مقدس را خداوند ارسال می کند.

حماسهٔ گیلگامش یا حماسهٔ گیلگَمِش یکی از قدیمی‌ترین و نامدارترین آثار حماسی ادبیات دوران تمدن باستان است که در «میان رودان» شکل گرفته‌است. این حماسه که به میانهٔ هزارهٔ سوم پیش از میلاد میرسد و به زبان سومری بوده است، کار انسان است. قدیمى ترین کتاب مقدس بوداییان به زبان پالى موسوم به «تری پیتاکا»، به معنی «سه سبد یا سه زنبیل » حکمت یا کانون پالی می باشد که طی قرن پنجم تا سوم پیش از میلاد پس از مرگ بودا توسط پیروان او نوشته شده است. کتاب «وداها» یا دانش، کتاب آئین هندوگرایی است و کهن ترین نوشته به زبان سانسکریت هند و اروپایی است که ناریخ نگارش آن به ۶۰۰ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد برمی گردد.

ایلیاد اثرحماسی، نوشته هومر شاعر نابینای یونانی است. آثار فلسفی مانند رساله «جمهور» و «ضیافت» را افلاطون در قرن پنجم پیش از میلاد نوشته است. دین مانی در سدهٔ سوم میلادی در ایرانشهر بوجود آمد و گفته می شود مجموعه آثار دینی مانوی که خود مانی نوشته، هفت کتاب به گویش مادری یعنی آرامی شرقی است. نخستین اثر به نام انجیل، نزد ایرانیان با عنوان اِوینگلیون و با صفت «بزرگ» یا «زنده» همراه است. باعتبار گفته ابوریحان در حمله عرب «قتیبه بن مسلم باهلی» نابودی کتاب و کتابخانه در دستور قرار گرفت و نیز از نظر ابن خلدون بسیاری از نوشته های ایرانیان و بناها در حمله عرب نابود شدند. بنابراین از نظر برخی پژوهشگران بسیاری از آثار مانی توسط هجوم عرب نیز نابود شد.(«فرهنگ ایرانی»، محمد محمدی، چاپ توس، تهران ۱۳۷۴).

گویند زرتشت از جانب اهورامزدا آمده است، گویند تورات توسط یهوه به موسی وحی شده است، گویند انجیل مقدس است و گویند قرآن توسط الله به محمد وحی شده است. نه اوستا، نه تورات، نه انجیل، نه قرآن، هیچ یک از این کتابها از آسمان و نیروی خدایی نیامده اند بلکه محصول تاریخ می باشند. روش ما تاریخی و جامعه شناختی می باشد و با دقت هرمنوتیکی همراه است. ما ادعای ادیان را حقیقت مطلق و آسمانی نمیدانیم بلکه این گونه ادعا را به نقد تاریخی و هرمنوتیک می کشانیم. با توجه به روش انتخابی بلادرنگ باید افزود بررسی و تحلیل این آثار بسیار دشوار بوده زیرا آنها محصول برش های تاریخی و سبک های نگارشی و تاثیرپذیری چندجانبه فرهنگی و زبانی و اجتماعی و جغرافیایی گوناگون می باشند.

اوستا و تورات امروزی محصول چند سده تنظیم و افزایش هستند، انجیل امروزی محصول چند قرن نوشتن و بازنویسی است و قرآن امروزی محصول بیش از دویست سال، تنظیم و جمع آوری و تغییر و دستکاری می باشد. بطور کوتاه چند نکته را یادآوری کنیم که جنبه تاریخی کتاب دینی را بروز می دهند.

بنابر نظر برخی، زرتشت در سی سالگی وحی دریافت کرد و به پیشگاه اهوره مزدا شتافت. دین زرتشت متکی بر اوستا می باشد و این مجموعه با نوشته ها و گفتارهای گوناگونی است که در دوران های بسیار متفاوت تنظیم شده است. «ژان وارن» پژوهشگر فرانسوی می گوید با احتیاط می توان مطرح ساخت زرتشت در قرن هفتم پیش از میلاد زیسته است و کتاب او، اوستا، توسط زرتشتیان در طول تاریخ تنظیم و دستکاری شده است. به نظر او «گاتها» یا «گاهان»، تنها بخش از اوستا می باشد که دربرگیرنده غزلها و نیایش هایی است که توسط زرتشت تهیه شده است.(«زرتشت، پیامبر ایران»، پاریس ۲۰۰۶). البته متفکران دیگری مانند ایران شناس انگلیسی و متخصص زرتشت «مری بویس» در کتاب «زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها» می نویسد: «می توان با حدسی منطقی گفت که زرتشت تقریبا در زمانی میان ۱۷۰۰ تا ۱۵۰۰ پیش از میلاد می زیسته است.»(چاپ ققنوس، برگ ۲۴).

او می افزاید این دین بیان اعتقاد مردمان شبانکار و استپ ها می باشد و آب و آتش و گیاه و ایزدانی که متعلق به طبیعت هستند در این نوشته منعکس است و «آموزه های او از نسلی به نسلی به میراث نهاده شدند و سرانجام در روزگار ساسانیان، یعنی فرمانروایان سومین شاهنشاهی ایران، به نگارش درآمدند. زبان این زمان، فارسی میانه بود که آن را پهلوی هم می نامند.».( برگ ۴۱).

کتاب مقدس یهودیان «تنخ» به یکباره بوجود نیامده بلکه محصول قرنها روایتگری و تکرار سینه به سینه، گردآوری نوشته های پراکنده، ترکیبی از گفته های پیش از دوران موسی و دوره آغاز یهودیت و دورانهای پس از آن است. کتاب مقدس یهودیت مجموعه ای از افسانه ها و نیایش ها و تاریخ شاهان بنی اسرائیل و هخامنشیان و شاهکارهای ادبی مانند غزل غزلهای سلیمان می باشد. غزل غزل‌های سلیمان که از بخش‌های تنخ عبری و عهد عتیق بوده از بخش های کتاب مقدس یهودیان است و نویسندگی کتاب به سلیمان نسبت داده می شود. تاریخ نگارش غزل غزل‌ها را قرن دهم قبل از میلاد و در زمان سلطنت سلیمان، پسر داود پادشاه دوم، دانسته‌اند، پادشاهی که دارای فرمانروایی دانا بوده و بر یک قلمرو پادشاهی در سرزمین اسراییل حکم می رانده است. تورات بخشی از مجموعه «تنخ» بوده و دارای پنج کتاب است: پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه. بخشی از تورات دارای ۶۱۳ فرمان است و به باور یهودیان از جانب خداوند است که از زمان بردگی در سرزمین مصر تا زمان آزادی در سرزمین کنعان به صورت وحی بر پیامبران نازل شده است. «عهد عتیق طی حدود نه قرن، از سده یازدهم تا دوم قبل از میلاد تدوین شد.»(برگ ۲۰ دیباچه، «کتابهایی از عهد عتیق»).

تاریخ مسیحیت سرشار از تضاد است. گفته می شود مسیح که به زبان آرامی سخن می گفت و نیز به زبان عبری می خواند، نوشته ای از خود بجا نگذاشت. او از سال ۲۸ میلادی به موعظه پرداخت و در سال ۳۰ میلادی مصلوب گشت. گویند هفتاد سال پس از مرگ او پنج تن از حواریان و چهار تن از پیروانش، تعداد ۲۷ فصل عهد جدید را به زبان یونانی نوشتند. از نظر مقامات کلیسایی شهادت و نوشته چهار حواری: متی، مرقس، لوقا، یوحنا، اساس واقعی انجیل را تشکیل می دهد. حال آنکه این تفسیر از جانب برخی مورخان مورد انتقاد است زیرا در قرن دوم میلادی چهار انجیل هنوز تنظیم نشده بود و میان این انجیلها، بعنوان نمونه در باره تولد مسیح و محل تولد او اختلاف نظر است.(رجوع شود به «انجیل و اختراع تاریخ» از ماریو لیورانی، چاپ بایارد ۲۰۰۸). بعلاوه از میان نسخه های فراوان و کهن، نسخه «واتیکان» و نسخه «سینایی» متعلق به قرن چهارم میلادی است و نسخه «اسکندرانی» در قرن پنجم میلادی تنظیم شده است و به نظر پژوهشگران این نسخه ها توسط کلیسا و شخصیت های گوناگون تغییرهای مختلفی به خود دیده اند. بگفته برخی از محققان اسطوره مسیح بمرور شکل گرفت و دکترین مسیحیت تحت تاثیر فرهنگ مصری و یهودی و یونانی و آئین مهر یا میترائیسم ایرانی بوجود آمد. بعنوان نمونه داستان میترا خدا/آفتاب پارس قرن ها پیش از تاریخ یا اسطوره مسیحیت وجود داشته است. حال بنا بر برخی منابع تاریخی باید یادآوری کرد که میترا از یک زن باکره در ۲۵ دسامبر متولد می شود و وظیفه اش مبارزه با بدی است و همراه او ۱۲ حواریان وجود دارند که بطور مشترک در کار معجزه بوده اند. میترا شام آخر را با آنها می خورد، پیش از آنکه برای رهایی انسان بمیرد. او در گورش به خاک سپرده می شود و سه روز بعد دوباره زنده می شود و در آینده روزی برای داوری نسبت به مردگان و زندگان بازخواهد گشت. این داستان به گونه شگفتت انگیزی به حکایت زندگی مسیح نزدیک است و به همین خاطر برخی از پژوهشگران، مسیح را شخصیت تاریخی نمی دانند و او بازتاب اسطوره و افسانه ایرانی و هندواروپایی، میترائیسم، آیین مهرپرستی و نیز داستانهای اسطوره ای مصریان ارزیابی می کنند. (رجوع شود به «دوران اول کلیسا»، ماری فرانسوا بسلز، گالیمار ۲۰۰۴ پاریس).

نگاه کوتاه بالا نشان می دهد که ادیان محصول تاریخ و تناقضات و افسانه ها و اسطوره ها می باشند و ما پیوسته باید با دقت علمی به باستان شناسی دینی بپردازیم، لایه های داستان و واقعیت را بشکافیم تا از اعتقادات جادوزده بیرون بیایم. انسان زمانی که توانایی توضیح علمی جهان را ندارد به خدا، آسمان، غیب، رازگویی و خرافات روی می آورد. دانش و دانستنی از آزمون و تجربه بشری و قدرت فکر و خلاقیت انسانی و شکست و عدم موفقیت و بررسی نارسایی ها، مایه می گیرد و توسعه می یابد. زمانی که انسان برای درک جهان و ستارگان و گردش فصل ها و شگفتی های انسان و جانور و گیاه، شناخت ندارد و با معما روبروست، به نیروی غیبی و خدا روی می آورد. دین توضیحی برای معما ها می باشد، ولی این توضیح در افسانه و اسطوره و جزمیات و احکام خشک باقی می ماند. از نظر جامعه شناسی دین بازتاب نوع جامعه و لحظه تاریخی و اجتماعی و سنتی آن جامعه و تلاشی برای ایجاد نیرویی گروهی برای مقابله با ترس و نگرانی و نیز وسیله ای برای حاملان خود جهت کسب موقعیت در جامعه یا در قدرت است. ارائه و معرفی «کتاب مقدس»، بیانگر قدرت طلبی و تمایل به جمع آوری پیروان می باشد، این کتاب «مقدس و آسمانی» معرفی می شود تا افراد در رازگویی و اطاعت بمانند. اگر کتاب مشترک بعنوان کتاب شخصی و زمینی معرفی شود برای توده معتقد، قابل استحکام نیست. ذهن رازآلود در سکون خود، راز و ابهام می طلبد. در شرایط ناتوانی خرد و نبود استقلال روانی و فکری نزد انسان، خرافه گرایی و مراسم جادوئی و معما پروری و شخصیت پرستی و امامزاده پرستی و دعاخوانی و شوریدگی روانی، نیرومندترین ابزار برای ادامه بردگی روانی و تولید ازخودبیگانگی است.

بنابراین کتابی مانند قرآن که تولید انسانی و تاریخی است، از دسترس دور می شود، «آسمانی» و «حقیقت مطلق» می گردد، تا از شکنندگی خود در ذهن عامیانه بکاهد. در گفتار دینی، خدا بالاترین ارزش است زیرا خدا انسان نیست، خدا شبیه انسان نیست، خدا بی نهایت است، خدا خالق هستی است، خدا معجزه می کند، خدا انرژی جاودانه است، خدا همه چیز را می داند، خدا تنها تصمیم گیرنده هستی است، خدا ابدی است، خدا یکتا و بالاست، به همین دلیل خدا آسمانی و مقدس است. حال آنکه ازهمین دیدگاه انسان میرنده است، انسان گناهکار است، انسان پست است و به همین خاطر برای کاهش گناه ابدی خود باید خدا را نمازبگذارد و اطاعت کند. خدا مظهر قدرت است و انسان فرومی افتد. انسان باید بپذیرد که تنها خدا و کلام او مقدس است و انسان مقدس نیست. به هنگامی که این آهنگ سنگین دینی و روانی مدام نواخته شد و انسان خدا را مقدس خواند، بردگی او در برابر قدرت الهی ثابت شده است.

در واقع اگر دقت کنیم تمامی صفات خدا در برابر دانش و واقعیت و خردگرایی قرار می گیرد و زمانی که انسان خود را خوار نموده و ارزش خود را فراموش می کند، خدا پیروز می شود و قداست او مسلم می گردد. «امیل دورکیم» جامعه شناس فرانسوی در «اشکال ابتدایی زندگی دینی» می گوید جوهر دین تقدس است. با توجه به این گفته اگر دین مقدس نباشد پایداری ندارد و بعلاوه جامعه باید بپذیرد که دین مقدس است، غیر شخصی است و بیانگر کل جامعه می باشد. از سوی دیگر در جامعه تمایلی برای منطقی فکر کردن وجود دارد و بطور مداوم انسان با زندگی واقعی روبرو است، ولی دین او را به اوهام و به کنده شدن از زمین دعوت می کند. در چنین بسترروانی و آنتروپولوژیکی پر از کشمکش است که خدا پیروز می شود و قداست او و کلام او مسلم می گردد. در چنین بستری است که کتاب دینی بدون چون و چرا توسط افراد مقدس تلقی می گردد. قرآن مانند هر کتابی دارای تاریخ است، ولی «مقدس» می گردد تا از بررسی و انتقاد تاریخی به کنار بماند.

در مورد قرآن در طول تاریخ تهاجم عرب تا حاکمیت امروز اسلام در ایران، تمام حاکمان استعمارگر عرب تا حاکمان مستبد خرافاتی سلسله های حاکم، و در دوران کنونی، آیت الله ها و دیوانسالارها و نظامیان و نواندیشان دینی و روزنامه نگاران شیعه و ایدئولوگهای ریز و درشت متخصص دین، همه و همه بنام الله و با سوگند به قرآن، برای سلطه و منافع دینی و سیاسی و اقتصادی خود، از قداست دین اسلام و قرآن کریم، حرف زده اند. در این مسیر، چپها و سلطنت طلبان و دمکراتها و جمهوری خواهان و روشنفکران غیر مذهبی با طرح «احترام به دین توده ها» به کمک آنها شتافته اند. روشن است بازتولید مناسبات ایدئولوژیک سلطه گری از یکسو متکی بر ضمانت و تلاش شاهان و حکمرانان بعنوان حافظان دین اسلام بوده و از سوی دیگر این بازتولید براساس فعالیت روحانیون درباری و خارج دربار و تمام سلسله مراتب روحانیت و گروهبندی های نواندیش دینی و نخبگان شیعه میسر بوده است. همه این پروپاگاندکنندگان دین با امکانات کلان مالی و اداری و اجتماعی، گفتند و نوشتند که دین الهی است، قرآن آسمانی است و هر دومقدس هستند. این بازتولید دینی و ایدئولوژیک پایه آموزش و تربیت مذهبی نسلهای انسانی در جامعه ما شد، نسلهای مسخ شده و ازخودبیگانه که تاریخ خود، اساطیر و افسانه های خود، شخصیت ها و قهرمانان خود، اندیشمندان خود و متفکران منقد اسلام را فراموش کردند و نامهربانی کردند و به همه این ارزشها تاختند. در ذهن و احساس جامعه «قرآن» مقدس شد، ولی اوستا و منشور کورش از یاد رفت، میراث میترائیسم و مانی گرایی ناشناخته باقی ماند، شاهنامه فردوسی فرعی و اغلب محدود به نقالی شد، حافظ در نزد توده بیشتر برای فال گیری معروف شد، رباعیات خیام گاه زمزمه شد، آثار رازی گمنام باقی ماند، آثار ابوعلی سینا در زبان عربی باقی ماند و خرمن فرهنگی ایران و جهان در تاریکی ماند. قرآن مقدس شد و همراه با نهج البلاغه و انواع و اقسام دعاهای عربی، به هر خانه و کاشانه راه یافت و همچون ارزش مطلق مقدس، در ذهن و قلب افراد جای گرفت. این است روند تقدسگرایی که به ناتوانی خردگرایی و ناتوانی استقلال فکری رسید و به تراژدی ازخودبیگانگی و مسخ ایرانیان منجر گشت.

ادعای قرآن: کلام الله

به گفته فیزیکدان مشهور، استفان هاوگینگ از سال ۱۹۴۹ که تئوری بیگ بانگ تدوین شد ما با انکشاف جهان و گسترش فاصله مواجه می باشیم و منشا جهان یک حادثه کوانتیک است. او می گوید پرسش در باره منشا جهان مانند پرسش در باره خداست. دینداران می گویند منشا همه چیز در جهان موجود، خدا می باشد. حال اگر بپرسیم نیروی پدید آورنده خدا چیست و یا کیست؟ دینداران می گویند خدا ازازل بوده است. از نظر علمی به اینگونه پرسش ها بطور منطقی می توان پاسخ داد، بدون آنکه به قدرت آسمانی و خدا نیازی باشد. پیدایش جهان هستی با بیگ بانگ به ۱۴ میلیارد سال برمی گردد.(«آیا معمار بزرگی در جهان وجود دارد؟»، برگ ۲۰۸، ۱۰۸، انتشار پاریس). شناخت کنونی در باره جهان باعتبار تجربه ها و فرضیه های علمی و پیشرفت دانش در نزد بشر میسر گشته و علم فیزیک بسیاری از رازهای جهان را بازکرده است. شناخت بی انتهاست زیرا پیچیدگی های گسترده و تحول ها و تغییرات بعدی بسیارند. کلام الله رازگشا نیست بلکه ابهام برانگیز است و حال آنکه شناخت علمی و عقلانی راه گشا و پویاست.

برخی از متفکران مانند «رودولف اوتو» فیلسوف آلمانی در کتاب «اندیشه قدسی» معتقد است که پایه دین تجربه قدسی یا اهورایی است. «برانیسلاو مالینوفسکی»، مردم شناس لهستانی امریکایی می گوید دین هم اعتقاد به مشیت الهی و هم اعتقاد به جاودانگی را دربرمیگیرد. این ویژگی ها یعنی قدسی بودن و اعتقاد به مشیت الهی، با تجربه های تاریخی و فرهنگی و شیوه های زندگی و عواطف معین مردم هر سرزمین خاصی تقویت می گردند. مردمی که در تاریخ فرهنگی و دینی خود بسیار دین خو هستند این گرایش ها را پررنگ تر از خود بروز می دهند.

بعلاوه از یاد نباید برد که قدرت های حامی دین، ساختارهای کهنه سنتی جامعه و نبود فضای باز اندیشه گری و انتقاد خردگرا، تمایل به قدسی گرایی را همیشه تشدید نموده است. ساختار جزمگرای برخی ادیان مانند اسلام فونکسیون و عملکرد فعالیت ذهنی را کاملن محدود نموده و افراد را از اندیشه گری دورکرده و آنها را به وسیله و ابزار اراده الله تبدیل می کند. در یهودیت به لحاظ ترکیب کتاب تورات و سنت فکری و آموزشی یهودیان، فرصت و امکان تولید فکری و نوشتن پیوسته بالا بوده است، حال آنکه چنین سنتی در نزد عرب در سرزمین خشگ حجاز وجود ندارد. تعبدگرایی و اسطوره سازی و افسانه گویی یکی از مشخصات قرآن است. از جمله افسانه گویی ها، دو ادعای بزرگ قرآن می باشند: یکم قرآن کلام خدا می باشد،

دوم قرآن کامل است. در تاریخ تبلیغ دین اسلام، ما پیوسته با این گونه ادعاها مواجه می باشیم و هدف چنین گفتاری طرح آفرینش جهان توسط الله بعنوان مظهر قدرت بی انتها و کلام او بعنوان حقیقت جاودانه و در نتیجه حفظ راز و معما برای تاثیرگذاری روانی از یکسو و از سوی دیگر تقویت این فکر نزد انسان که گسترش اندیشه و خردگرایی بیهوده است زیرا خدا همه شناخت های لازم را از پیش فراهم نموده است. به بیانی دیگر خدا خارج از زمان است و قادر است کتابی ارسال کند که حامل ارزش فرا زمانی و فرا طبیعی می باشد. در واقع مفهوم زمان در این ادعا متوقف می شود و تاریخ از حرکت می ماند و طبیعت مادیت خود را از دست می دهد، زیرا اعتقاد بیان شده در قرآن، کافی برای همه زمان ها می باشد و انسان نیازی برای کسب دانش و شناخت ندارد.

در قرآن آمده و مسلمانان می گویند: قرآن کلام خدا است و جنبه آسمانی و مقدس دارد. قرآن ریشه دین را در فطرت انسان می داند و به آن اشاره نموده است و در سوره روم می آید: «فاقم وجهک للدین حنیفا»، چهره خود را به شکل پایدار به سوی دین کن. «فطره الله التی فطر الناس»، بر تو باد این فطرت الهی یعنی همین دین که فطرت مردم است. به بیان دیگر طبق نظر قرآن، سرشت قرآن الهی است و انسان باید به سوی آن جهت گیرد؛ قرآن سخنان خداست که به صورت وحی از سوی او توسط جبرائیل بر پیامبر اسلام محمد بن عبدالله نازل گردیده است.

سنت اسلامی برآنست که قرآن معجزه ای الهی است و بمثابه کتاب آسمانی یک بار به صورت کامل توسط جبرئیل در شب قدر به پیامبر گفته شده است. سوره نحل می گوید: «نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ وَ هُدیً وَ رَحْمَهً وَ بُشْری لِلْمُسْلِمِین.» این کتاب را بر تو فرو فرستادیم در حالی که برای هر چیزی روشنگر است، و (نیز) هدایت و رحمت و بشارت برای ایمان آورندگان است. برخی دیگر از آیات قرآنی در این باره چنین می گویند: «ولو کانَ مِن عندِ غیرالله لوجَدوا فیه اختلافاً کثیراً» (نساء ۸۲)، اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف فراوانی می‌یافتند. «کتاب انزلناه الیک لتُخرِجَ الناسَ مِنَ الظُلماتِ الی النور» (ابراهیم ۱)، قرآن کتابی است که ما آنرا فرو فرستادیم تا مردم را از تاریکی‌ها به روشنی وارد سازد. «انا انزلناه قراناً عربیاً لعلکم تعقلون» (یوسف ۱۲)، ما آنرا به صورت قرآن عربی فرو فرستادیم تا بیندیشید. «و کتاب انزلناه مبارک» (انعام ۹۲)، این کتاب مبارکی است که ما آنرا ارسال کردیم.
باور اسلامی اعلام یک حکم مبنی بر آسمانی بودن قرآن است. روشن است که تمامی ادعای بالا مبنی بر آسمانی بودن قران، فقط ادعای کاتبان و نویسندگان قرآن و حاکمان است. هیچ کتابی آسمانی نیست زیرا این ادعا غیرعلمی و ضدتاریخی است. برای این ادعا هیچ دلیل جدی و علمی وجود ندارد، هیچ تجربه و هیچ مدرکی و هیچ آزمایشی در نظر گرفته نمی شود. بر خلاف روش علمی، دین می گوید و پیروان باید معتقد باشند و بپذیرند. برای ادعای آسمانی بودن، کوچکترین شاهدی ارائه نمی شود و روشن است که قبول این ادعا زمانی میسر است که فرد اعتقاد دینی داشته باشد، به مشیت الهی معتقد باشد و بر پایه خرد علمی عمل نکند. حال آنکه از نظر علمی ما به مدارک، شواهد، تجربه، داده های تاریخی نیاز داریم تا یک ادعا به صورت یک فرضیه علمی مورد بررسی قرار گیرد و تائید شود.

روش علمی، پرسش و تحقیق و تجربه و آزمون است حال آنکه روش دینی تعبد و قبول است. سیر جهان هستی از بیگ بانگ تا امروز و تمام تئوری های علمی و تجربه بشری، هرگز این ادعا را تائید نمی کند. خدایی وجود ندارد و نبود شناخت کامل و تاریکی ها، دلیلی بر وجود خدا نیست و بنابراین خدایی که وجود ندارد، کلامی هم ندارد. از نظر علمی هرچه زمان و دانش به پیش رفته است خدا عقب نشینی کرده است. در واقع دانش و تجربه و اگاهی بشری، بیانگر شکست خداست. هرچند خدا در ذهن و ناخودآگاه انسان بطور ژرف ریشه دوانده و پایدار است.
مسلمانان خود می گویند و خود تصدیق می کنند و برای آنها محکمترین دلیل آسمانی بودن قرآن اینستکه محمد سواد نداشته و قرآن اعجاز الهی است. البته این گفته، ادعای سبکسرانه ای بیش نیست زیرا صرفنظر از اینکه پیامبر اسلام سواد داشته یا نداشته، جمع آوری دستنوشته ها روی پوست حیوان و چوب و سنگ و پاره هایی از قرآنهای اولیه و یا نگارش ها و تنظیم های گوناگون سیاسی این کتاب، که بعدها به بنام قرآن معرفی می شود، در زمان طولانی پس از مرگ محمد صورت می گیرد. بنابراین ادعای آسمانی بودن قرآن یک افسانه سازی غیرتاریخی برای «مومنان» است. کاتبان که افراد نویسنده قرآن بوده اند پیوسته در طرز نگارش قرآن سلیقه شخصی را دخالت داده اند و اقدام خلیفه سوم، عثمان، برای حذف برخی نسخه ها و جمع آوری و انتخاب نسخه رسمی، سرآغاز ساماندهی برای یک نوشته سیاسی دینی یگانه برای قلمرو اسلامی است. قرآن آسمانی نیست، تولید تاریخ و اجتماع و محیط خود است و بر پایه ضرورت حکومتی و ویژگی سیاسی و اجتماعی یک دوره خاص تدوین شده است. نویسندگان و عوامل تنظیم کننده قرآن گوناگون می باشند و روشن است که «قرآن کامل» که توسط محمد ارائه شده باشد و نتیجه «وحی» باشد، جز یک افسانه، چیز دیگری نیست و این مطلب را با دلایل علمی، با مدرک و گواهینامه پژوهشی، در فصل های بعدی نشان خواهم داد. قرآن مانند کتابهای دینی دیگر کتابی تاریخی و التقاطی می باشد و به هیچوجه یک اثر آسمانی و غیبی نمی باشد.

ادعای قرآن: دین کامل

آیا شناخت کامل است؟ تاریخ دانش بشری و تمام تئوری های علمی نشان می دهند که شناخت نه تنها محدود و کم دامنه و نسبی است بلکه بعلاوه تحول دینامیک جهان و تمامی پدیده های طبیعت و اجتماع و تغییرات جوهری و جهشی در تمامی عرصه های زندگی و طبیعت و کهکشانها، بطور مدام شناخت بشری را به پرسش می کشاند و ضرورت کسب دانش جدید را با قدرت تمام به نمایش می گذارد. قرآن نه تنها فاقد شناخت کامل است بلکه بعلاوه مطالب موجود در قرآن و حدیث های ساخته شده پیامبر در تناقض با شناخت علمی و خردمندانه است. تمام ادعای قرآن در باره زمین و آسمان اشتباه و افسانه ای است و در مقابل دانش فیزیک مدرن قرار می گیرد، تمام ادعای قرآن در باره پیدایش انسان و جانداران ضدعلمی است و در مقابله با نظریه داروین و دانش بیولوژی و آنتروپولوژی قراردارد، تمام ادعای قرآن در باره تاریخ بشری و ادیان به افسانه آمیخته و بنابراین اشتباه و غیر علمی است. ادعای های قرآن متکی بر افسانه های کهن یهودیت و مصری و سومری و مسیحیت و غیره بوده، دستخوش محدودیت زمانی بوده و از نظر هرمنوتیک، نه خدایی است و نه کامل است.

بعنوان نمونه در برخی آیات ادعا می شود که قرآن دین «حنیف» بوده و دربرگیرنده همه دانستنی ها می باشد و سایر ادیان باطل می باشند. منظور «دین حنیف»، دین ابراهیم است که یکتاپرستی را در دستور قرار داده و مخالف بت پرستی است و اسلام خود را ادامه دهنده و تنها سنت راستین ابراهیم می داند. در این زمینه ما می دانم که شخصیت تاریخی ابراهیم مورد بحث جدی تاریخ نویسان است و هیچ سند و مدرک و نشانه باستانشناسانه ای جهت اثبات شخصیت تاریخی او وجود ندارد. داستان ابراهیم در کتاب «پیدایش» از عهد عتیق آمده و سپس این اسطوره را قرآن در سوره انعام مطرح می سازد. در قرن نوزدهم میلادی «پیتر فون بوهلن» دین شناس لوتری اعلام کرد که ابراهیم یک شخصیت اساطیری است و دارای واقعیت تاریخی نبوده است و پژوهشگر بزرگ «ژولیوس ولهوسن» استاد دین شناسی در دانشگاه «گرویفوالد» آلمان و بنیانگذار مکتب مطالعات تاریخی در باره تورات مطرح کرد ما هیچگونه دلیل تاریخی در باره ابراهیم نداریم. بنابراین ادعای قرآن تکرار یک اسطوره از تورات می باشد و فاقد خصوصیت علمی است.

بعلاوه قرآن ادعای دانشی کامل دارد. این ادعا یکی از عوامل ایدئولوژیکی دگماتیسم اسلامی است که پیروان این دین را بی نیاز از جستجوی دانش می کند. اسلام مشوق دانش آموزی نیست و آنجا هم که میگوید دنبال علم بروید منظورش قرآن و احکام و روایات محمد است. اسلام برآنست که تمام آینده بشری در متن آن ترسیم شده زیرا الله آگاه بر همه چیز است. آلبرت انیشتن می گفت :«هرچه می آموزم بیشتر به نادانی خود پی می برم.» گفتار کوتاه انیشتن چکیده تجربه و شناخت دانشمندان جهان است، حال آنکه غرور و خودپسندی منش دینی واقعیت تفکر و مغز انسان را نفی کرده و نادانی دین سازان و دگماتیسم دینی را بعنوان دانایی خدایی و دانش جاودانه نشان می دهد. دانش محصول تجربه و آزمایش و حرکت اندیشه است و در طول تاریخ گسترش یافته و بی انتها می باشد. به گفته انیشتن:«همزمان با گسترش دایره دانش ما، تاریکی ای که این دایره را در بر می گیرد نیز گسترده می شود.».

برای قرآن تنها دین معتبر، اسلام است و ادعاهایی که بعدها پیدا می‏شود انحراف از آن دین اصلی‏ و از آن فطرت اصلی است. قرآن می گوید: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما». ابراهیم نه یهودی بود نه نصرانی، حنیف بود و مسلم. برای قرآن هر چند موسی و عیسی پیامبرند ولی همه پیروان آنها باید به «دین آخر» بپیوندند زیرا در گمراهی باقی خواهند ماند. از نظر قرآن یهودیت انحرافی‏ است از اسلام حقیقی، نصرانیت هم انحرافی است از اسلام حقیقی و اسلام یک‏ چیز یگانه بیشتر نیست. سپس قرآن می گوید: «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیء». هیچ چیزی را در کتاب (تکوین و تشریع) فروگذار نکردیم. قرآن ادعا دارد در ۱۱۴ سوره و ۶۲۳۶ آیه تمام دانستنی ها را قرارداده و هیچ تغییری (لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهِ) در آن قابل قبول نیست. به بیان دیگر قرآن مدعی انحصار در داشتن یک راهنمای کامل و ابدی است. این تلاش قرآن که ابراهیم را از مالکیت دین های قبلی خارج سازد تاکتیک رقابتی برای جلب اجباری دیگران به خود بوده تا انحصار دین حنیف و دین ابراهیم را داشته باشد. پیشبرد دین و غلبه سیاست محمد در گرو عقب راندن ادیان دیگر بود. از آنجا که دین یهود و نصارا و تمامی قبایل متعلق به این ادیان در حجاز گسترده بوده و دارای میراث کهن بودند، اسلام مشروعیت خود را با انحصاری نمودن آموزه ها و سمبل های آنان و شخصیت های اسطوره ایی دین های دیگر برپاساخته و خود را آخرین دین معرفی می کند تا هیچ انتخابی برای باورهای دیگر باقی نگذارد. قرآن دین های دیگر را باطل دانسته و خود را دین ابراهیم و حنیف معرفی نموده و اعلام می دارد که دارای همه دانستنی ها می باشد و نیازی به دیگر ادیان نیست. در سوره «فاتحه»، مسلمانان در هر نماز خود تکرار می کنند که الله آنها را به راه مستقیم محمد دعوت کرده و آنها باید از راه کسانی که مورد «خشم الله» بوده یا «گمراه» شده اند جدا باشند و پژوهشگران تاکید می کنند که در آیه «صرط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین.» منظور قرآن از افراد مورد خشم، یهودیان هستند و گمراه شدگان، نصارا می باشند. قرآن طرفداری بردباری نیست و یهود و مسیحی را «نفرین» می کند تا اعتقاد روانی و ایدئولوژیک پیروان خود را قطعی کند. قرآن بشکل تکراری دیگر دین ها را دفع کرده و حاملان آنها را خطاکاران و گمراهان قلمداد کرده تا مسلمانان فقط در انحصار گروهی و روانی اسلام باقی بمانند. به بیان دیگر رشد توسعه طلبی طرفداران محمد در حجاز و تصرف املاک و باغ های یهودیان و مسیحیان بسود خانواده و طرفداران خود، با جدال برای تصاحب سمبول ها و نشانه های تاریخ گذشته نیز همراه است. پیامبر اسلام خواهان حذف تاریخ مستقل دیگران است و به همین خاطر تصاحب سمبولیک و خشونت بار پیامبران یهود در دستور کار او نیز می باشد. اسلام درپی بی تاریخ نمودن قبایل و خانواده های غیرخودی است. اسلام چهره های دینی مانند ابراهیم، داوود، سلیمان، موسی، مسیح را در قرآن می آورد تا خود را تنها وارث معتبر معرفی کند و تکلیف دیگران را روشن سازد. به همین خاطر است که قرآن می نویسد: « ابراهیم نه یهودی بود نه نصرانی، حنیف بود و مسلم.». دستبرد تاریخی قرآن و وصل کردن قهری پیامبران یهود و نصارا به «مسلم»، بیانگر قصد خودسرانه و توتالیتر تنظیم کنندگان قرآن است.

اسلام، عامل بازدارنده در روند ذهنی

دو عامل برشمرده یعنی «آسمانی بودن قرآن» و «کامل بودن قرآن» از جمله ویژگیهای تعبدی دین است که ذهنیت را از تلاش برای فکرکردن بازمی دارد. پیروان دین در دفاع از شریعت خود نه با اندیشه بلکه با عاطفه دین خو حرف می زنند، آنها گفتار پیش ساخته ای دارند که تنها وظیفه اش دفاع یک جانبه و تعبدی از دین است. بعنوان نمونه وقتی از تئوری داروین صحبت می کنید دینداران بلافاصله با انگیزه دینی و دگماتیسم دینی و بی توجه به تحول دانش بشری، داروین را مورد خشم قرار می دهند زیرا می دانند که پذیرش نظریه داروین سرآغاز سقوط اعتقاد دینی در باره تحول جهان و انسان است. در ذهنیت آنها اگر داروین مورد تائید قرار گیرد نظر الله در باره خلقت و انسان نادرست از آب درمی آید و ناقص بودن و موهوم گوئی قرآن آشکار می گردد.

هر چند این اعتقاد قرآنی از دین یهودیت سرچشمه گرفته ولی به یک دگم قطعی و ثابت در ذهن مسلمان متعصب تبدیل می گردد و او را از اندیشه کردن دور می کند و حقیقت بی انتهای جهان به «حقیقت الهی» محدود می شود. دینداران متعصب با دین خود دارای رابطه فشرده عاطفی بوده و واکنش های احساسی مانع هرگونه فکر کردن است. بعلاوه آداب و رسوم دینی و خودشیفتگی جمع نسبت به دین بر خلاف عقل گرایی و متانت فکری عمل کرده، عواطف و احساس های افراد را گسترش می دهد. دینداران مسلمان به لحاظ تاثیر ساختار ذهنی قرآن و تعبد و تحکم موجود در آن، تمایل شدید به دگماتیسم و تحجرفکری دارند. البته این تنگ نظری اعتقادی و تمایل به فناتیسم از زمینه تاریخی و استبدادی و سنت های ایدئولوژیک نیز بهره گرفته اند. ولی فرهنگ هایی وجود دارند مانند فلسفه یونان که مستعد زایش و پرتوانی اندیشه هستند. سنت فرهنگی و تربیت یهود از ابتدا تا امروز تعداد بیشماری آثار فلسفی و تاریخی و ادبی و هنری بوجود آورده است. در جهان امروز متفکر و نویسنده و رمان نویس و فیلسوف یهودی تبار بسیارند و آنها نقش بزرگی در ارتقا فرهنگ جهانی بشری ایفا نموده اند. در اسلام و سنت قرآنی چنین نیست. رونق تبادل افکار و ترجمه در دوران عباسیان از قرآن و تحجر فکری سرچشمه نمی گرفت، بلکه ناشی از تلاش های ایرانیان، سوریان، بربرها، یهودیان و در پیوند با افکار یونان باستان و بیزانس و شخصیت هایی مانند هارون الرشید و اداره کنندگان ایرانی تبار دستگاه مامون بود. قرآن نظام اعتقادی بسته بوده و هرگونه گشایش بسوی فرهنگ های دیگر را دفع می کند. اگر به وضعیت تولید فکری کنونی در کشورهای عرب توجه کنید ما متوجه می شویم که میزان تولید فکر فلسفی و هنری و ادبی بسیار ضعیف است. میزان ترجمه از منابع زبانی دیگر به زبان عربی بسیار محدود است.(رجوع شود به «مدیترانه، مادر زبانهای ما»، لوئی ژان کالوه، پاریس ۲۰۱۶). بزرگانی مانند «ابن خلدون» بربرتبار خود را از ساختار تعبدی و تنگ قرآنی بیرون آورد و بعد انتقادی به فکر خود بخشید. در دوران مدرن «نجیب محفوظ» برنده جایزه ادبی نوبل با آزاد فکری رمان های خود را می نویسد و به همین خاطر اسلامگرایان علیه او فتوای مرگ صادرکردند و یکبار او را در ۸۲ سالگی در قاهره با چاقو زخمی نمودند و او تا آخر زندگی توسط نگهبانان مراقبت می شد. قرآن و اسلام راهگشای توسعه فکری و هنری و شاعرانه و علمی نیست و به همین خاطر تمام روندها و گرایش ها که در چارچوب فضای قرآنی هستند نازا باقی می مانند.

هیچ فکر متینی نمی تواند بپذیرد که شناخت جامع بوده و اطلاعات و تئوری در باره پدیده های گوناگون کامل می باشد، ولی قرآن این ادعای غیرعلمی را دارد. حال آنکه این متن خود مجموعه ای از باورهای دینی و جزمیات و تعصبات و اسطوره های افسانه ای کهن می باشد و ما در فصل دیگر نشان خواهیم داد که آنچه قرآن در خود دارد محصول سنت های دیگر و تاریخ بومی و محصول افزوده های متعدد در طول یک تاریخ طولانی است. بافت قرآن التقاطی از اعتقادات و سنت ها و سلیقه های کاتبان متعدد و متنی ناشی از اراده و خواست حاکمان در دوره های گوناگون تاریخی سیاسی می باشد. روشن است پذیرش امکان اشتباه یا نقد افسانه سرایی قرآن، اسطوره «قرآن کامل» را بی ثبات می سازد. بنابراین مسلمانان همیشه گفتار دوگانه داشته و دارند. آنها از یکسو می گویند باید دنبال علم رفت حتا اگر آن علم در «چین» باشد. در این مورد باید توجه داشت که این «علم» برابر معارف دینی و سنت قرآنی است و بمعنای دانش مدرن نیست. ولی از سوی دیگر همین نخبگان و یا افراد مسلمان در برابر اندیشه، ترسان هستند و در رفتار خود به مقابله می پردازند و برای مقاومت خود توجیه دینی و ایمانی می سازند. در ذهنیت آنها انتقاد به قرآن و انتقاد به پیامبر و امامان، گناه و توهین و ارتداد شناخته شده و خطر فروریزی باورها یا روانه شدن به جهنم آنها را نگران می کند. آنها ذهن تنبل و سست و جزمگرا دارند، سکون منطبق با احکام شریعت را قانون طبیعی می دانند و آرامش روانی خود را در همین وابستگی دینی می بینند.

از دیدگاه نقد جامعه شناسانه در باور دینی هنگامی که الله و آسمان بطور قطع در هستی مداخله می کند، انسان نقشی ندارد. آسمان نقطه آغاز و نقطه پایان می گردد و زمین و اجتماع تابع سرنوشتی می گردند که آسمان تعیین کرده است. بعلاوه در چنین حالتی، تلاش انسان برای دانش به چه دردی می خورد، زمانی که تمامی دانستنی ها در قرآن از دیرباز فراهم گشته است؟ نتیجه چنین کلامی جز تسلیم گرایی و بی مسئولیتی و محکوم بودن در دایره موجود، چه چیز دیگری می تواند باشد؟ تربیت دینی بازتولید نظام بسته جزمی را تعقیب می کند و ذهنیت فرد در جامعه اسلامی با ساختاری مواجه است که اندیشیدن در آن فلج شده است. تولید توده های تقدیرگرا و خرافی، فاقد شخصیت مستقل، عقب ماندگی اجتماعی و فرهنگی، از جمله نتایج دکترین قرآنی است. هر چقدر ذهنیت انسانی به این دکترین جزمی نزدیک باشد، زایش فکری محدود و نوآوری خشک می گردد. مکتب قرآنی، مسلمان تابع و متعصب می طلبد. عقل به لحاظ ماهیت خود، متقاضی ریزبینی، کاوش، برهان طلبی، پژوهش و تفکر انتقادی بوده امّا «خضوع و عبودیت» در ذات خود خواستار تسلیم و پذیرش بی قید و شرط می باشد. قرآن خواستار عبودیت است و نسل انسان را به کافر و مومن تقسیم می کند و از انسان می خواهد تا از فرمان الله تبعیت کند. در قرآن می آید: دین تنها از آن خداست، گوهر دین تسلیم و تعبد محض در برابر الله است، انسان بدون حس تعبد در برابر الله پوچ و بی معناست. (رجوع شود به سوره بقره و آل عمران). در قرآن ارتداد و خروج از دین محکوم و قابل مجازات شدید است و احادیث، مجازات ارتداد در اسلام را گردن زدن، سوزاندن، به صلیب کشیدن یا تبعید شدن معرفی می‌کنند. در قرآن سنت بردبارانه وجود ندارد زیرا اصل برای قرآن نه تنها مسلمان بودن بلکه «مومن» بودن است و دوری از کلام قرآن غیر قابل تحمل است.

ایدئولوژی دینی ساختار ذهن را تنظیم و تعیین می کند. ساختار دینی ذهنی مجموعه ی طرز فکر و دیدگاه، نوع احساس و عاطفه، شیوه زندگی و سلیقه، شیوه زبان و واژه ها، معیارهای ارزشی و فرهنگی و غیره را شکل می دهد. ساختار دینی ناشی از قرآن تقدیرگرا و تعبدگراست. این ساختار خردآموز نیست بلکه در پی شیفتگی رازآلود و متوهم ذهن است. زمانی که شیفتگی به قرآن و فضای اعتقادی و موهومات اسلامی و فضای ارزشی و سمبل های قرآنی و شیعه گری، حاصل شد و مشروعیت یافت، انسان خردمند جای خود را آرام آرام به جادوگری روانی و اوهام پرستی می سپارد. انسان قرآن زده خرد و عقلانیت را فراموش کرده است.(ادامه دارد).

جلال ایجادی
جامعه شناس – دانشگاه فرانسه
——————————————————————————–
منابع :
زرتشت، «گاتها»
محمد محمدی، «فرهنگ ایرانی» چاپ توس، تهران، ۱۳۷۴
ماری فرانسوا بسلز، «دوران اول کلیسا»، گالیمار پاریس
ژان وارن، «زرتشت، پیامبر ایران»، پاریس
مری بویس، «زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها»، چاپ تهران
«کتابهایی از عهد عتیق»، چاپ تهران
رودولف اوتو، «اندیشه قدسی»، پاریس ۱۹۹۵٫
استفان هاوگینگ، «آیا معمار بزرگی در جهان وجود دارد؟» چاپ پاریس ۲۰۱۰
امیل دورکیم، «اشکال ابتدایی زندگی دینی»، چاپ پاریس
ماریو لیورانی، «انجیل و اختراع تاریخ»
لوئی ژان کالوه، «مدیترانه، مادر زبانهای ما»، پاریس ۲۰۱۶٫
جلال ایجادی، «جامعه‌شناسی آسیب‌ها و دگرگونی‌های جامعه ایران».
http://www.handsmedia.com/books/?book=sociology-of-fractures-and-changes-in-iranian-society

از: گویا

خروج از نسخه موبایل