در فروردینماه ۱۳۹۵ سیل در چند شهر کشور، بهویژه در خوزستان از ساعت پنج صبح پنجشنبه ۲۶ فروردین، رخ داد که با بازکردن دریچههای سد دز همراه شد (و الزامی بود تا از سرریز آب از سد جلوگیری شود) و موجب آسیب به چندین شهر (ازجمله دزفول که در حریم رودخانه دز، پارک احداث کرده بودند) شد. این موضوع مجددا توجه عمومی را به مسئله آبوهوا و تغییرات اقلیمی جلب کرد. ماه مارس ۲۰۱۶ (اسفند ۹۴- فروردین ۹۵)، گرمترین ماه مارس در کره زمین در ۱۳۶ سال گذشته (از ۱۸۸۰ میلادی) بود. میزان گاز دیاکسیدکربن در اتمسفر در روز چهارشنبه هشت اردیبهشت به حدود ۴۰۵ پیپیام (واحد درمیلیون) رسید. نکته جالب آن است که اوج میزان گاز دیاکسیدکربن سنجششده در اتمسفر در ۲۱ فروردین ۹۵ از سوی سازمان ملی اقیانوس و اتمسفر آمریکا (NOAA) حدود ۴۱۰ پیپیام گزارش شد (این میزان چنانچه به ۴۵۰ پیپیام برسد، احتمال گرمشدن بیش از دو درجه دمای زمین در دهههای اول سده بیستویکم بسیار بالا خواهد بود). ادامه افزایش این گاز در اتمسفر نمایانگر تشدید اثر گلخانهای و نمادی از پیوستگی و ادامهداربودن فرایند گرمشدن زمین است. براساس نظر اقلیمشناسانی مانند استاد دکتر «بهلول علیجانی»، رخداد تغییرات اقلیمی در ایران مسجل است. در ایران یخچالهایی بهویژه در منطقه غربی البرز (علمکوه) و مرکز آن (دماوند و توچال) و در کوههای زاگرس (بهویژه زردکوه بختیاری و دنا) و سبلان و همچنین در کوههای جوپار و لالهزار کرمان (در ابعاد کوچکتر) وجود داشتهاند که با پایانیافتن آخرین عصر یخ (که در رشتهکوههای آلپ به نام عصر یخچالی ورم-Wurm-نامیده میشود) و از حدود صدهزارسال قبل تا ۱۰هزار سال قبل طول کشیده است. بیشتر این یخچالهای طبیعی ایران از بین رفتهاند و فقط بخشهای محدودی از آنها به صورت سیرکهای یخچالی در منطقه علمکوه، توچال، دماوند و زردکوه بختیاری باقی ماندهاند. آخرین مرحله از آخرین عصر یخ در حدود ۲۴هزار سال تا ۱۰هزار سال قبل رخ داده که از دیدگاه باستانشناسی با بخشی از دوره پارینهسنگی جدید و میانسنگی (فراپارینهسنگی) همزمان است. پژوهشها درباره یخچالهای ایران، بهویژه مطالعات زندهیاد مهندس «منوچهر پدرامی» در سازمان زمینشناسی کشور و پژوهشهای سازمان زمینشناسی ایالات متحده (ازجمله گزارش سال ۱۹۷۹ این سازمان درباره یخچالهای ایران) نشان میدهد در آخرین عصر یخ، دما در ناحیه ایران حدود چهار تا پنج درجه از نیمه اول سده بیستم سردتر بوده است. این در حالی است که اکنون در سال ۲۰۱۶ دمای هوا در ایران بهطور متوسط حدود ۲,۵ تا سه درجه از نیمه اول سده بیستم گرمتر نیز شده است. پژوهش دیگری در دانشگاه پرودو آمریکا در سال ۲۰۱۰ در منطقه شمال شرق آمریکا (در ناحیه نئومادرید) نشان میدهد ذوبشدن یخچالها در آخرین مرحله از عصر یخ بین ۱۶هزار تا ۱۰هزار سال قبل، علاوه بر عقبنشینی وسیع حوزه یخبندان در آمریکایشمالی به شستهشدن و جابهجایی رسوباتی به ضخامت حدود ۱۲ متر در همین منطقه شمال آمریکا منجر شده است. بهاینترتیب تحریک برای رخداد زمینلرزه ۱۸۱۱ (با بزرگای ۷.۳) و دو زمینلرزه در سال ۱۸۱۲ (با بزرگای ۷.۳ و ۷.۵) و همچنین زمینلرزه ۳۱ آگوست ۱۸۸۶ (با بزرگای ۷.۳) در چارلستون در پهنه گسله نیومادرید در شرق آمریکا به ذوبشدن یخها و عقبنشینی این جبهه یخچالی (تحریک گسلها به دلیل باربرداری از روی گسله نیومادرید به دلیل ذوب یخها) در آمریکایشمالی مربوط بودهاند. توجه کنید که زمینلرزههای با بزرگای هفت یا بیشتر معمولا در ایالت کالیفرنیا و در غرب آمریکا رخ میدهند، ولی این زلزلههای چارلستون به منطقه شرق آمریکا (که احتمال رخداد زلزلههای شدید در آن کمتر است) مربوطاند. ازسویدیگر در مناطق معمولا لرزهخیز مانند منطقه آلاسکا در شمال غرب آمریکا و در نزدیکترین فاصله به ناحیه قطب شمال نیز که در آن زلزله بزرگ ۲۷ مارس ۱۹۶۴ آنکورچ با بزرگای ۹.۰ موجب کشتهشدن ۱۳۹ نفر شد، رابطه بین تحریک گسلها به دلیل ذوبشدن یخها نیز مطرح شده است. زمینلرزه ۲۸ فوریه ۱۹۷۹ سنتالیاس با بزرگای ۷.۲ بر پایه پژوهشهای دانشمندان در سازمان زمینشناسی ایالات متحده و سازمان ملی هوافضای آمریکا (ناسا) به ذوبشدن یخها در آلاسکا مربوط است. زلزله قبلی در همین ناحیه در سال ۱۸۹۹ (۸۰ سال قبلتر) با بزرگای مشابهی رخ داده بود. بحث مشابهی درباره زمینلرزه پنج اردیبهشت ۱۳۹۴ گورخا- نپال سال گذشته در بعضی از محافل تخصص زمینشناسی درگرفت که آیا تحریک رخداد زمینلرزه ۲۰۱۵ نپال نیز به ذوبشدن یخچالهای هیمالیا مربوط است؟ البته یک نقصان مهم در این ناحیه (جنوب آسیا/ نپال) کمبود پژوهش و اطلاعات علمی و کمتر دردسترسبودن دادههای پایششده در طی زمان طولانی، مثلا چندین دهه پیدرپی (که برپایه پژوهشهای مدرن بهدست آمده باشند) است، مانند آنچه در آمریکایشمالی رخ داده است. توجه کنیم که ازبینرفتن عمده یخچالهای ایران در آخرین مراحل آخرین عصر یخ (حدود ۲۵ تا ۱۰هزار سال قبل) در بخشهای مهمی از نواحی البرز و زاگرس و احتمالا منطقه سبلان و کرمان (کوههای لالهزار و جوپار) با بخشی از مهمترین نواحی پهنههای گسلهای لرزهزای ایران منطبق است و از نظر بازه زمانی نیز با عقبنشینی ناحیه یخچالی در آمریکای شمالی مشابهت تقریبی نشان میدهد؛ بنابراین برای برآورد واقعبینانه از آنچه که گرمترشدن زمین (بهویژه در شش دهه اخیر) و در آینده ایران میتواند موجب شود، لازم است علاوه بر پیگیری پژوهشها روی نواحی و رسوبات یخچالی ایران (ادامه کوششهای روانشاد مهندس پدرامی که اکنون ۱۷ سال از درگذشت زودهنگام او میگذرد) پژوهشهای میدانی و تفصیلی روی احتمال تحریک رخداد زمینلرزههای شدید و بزرگ بعدی انجام شود.
همه اینها را باید در کنار احتمال تحریک رخداد زمینلرزههای بزرگ در منطقهای که خشکسالی مهم رخ داده و حجم و سطح آب زیرزمینی (بین ۳۰ تا ۷۰ کیلومترمکعب) در طی سه دهه اخیر از بین رفته است (مانند دره کالیفرنیا در غرب آمریکا و دشتهای تهران و مشهد و منطقه آذربایجان ایران) و لزوم بررسی دقیق این احتمال تحریک در اثر مسئله گرمشدن زمین مورد بررسی جدی قرار دهیم. تغییرات اقلیمی باعث تغییرات مهم و پایدار در طبیعت شده است که در سرزمین لرزهخیزی مانند فلات ایران میتواند با رخداد زمینلرزههای بزرگ هم همراه شود.
از: شرق