در هفتههای اخیر علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در چند نوبت انتقادهایش را متوجه سبک زندگی ایرانیان کرده است. او از توجه مردم به زبان انگلیسی، توجه به «برند»های خارجی و سفرهای خارج از کشور و به ویژه آنتالیا در ترکیه انتقاد کرده است. او قانونگزاران و مسوولان فرهنگی و آموزش و پرورش و صدا و سیما را در این زمینه مورد انتقاد قرار داده است. آقای خامنهای گلایه کرده است که این سخنان را بارها تکرار کرده و مسوولان فرهنگی کشور توجهی به آن نکردهاند.
مساله حساسیت آقای خامنهای همان طور که خودش اشاره کرده است امر تازهای نیست. او در سالهایی که رییس جمهوری و رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی بود مساله توجه به سبک زندگی و ضرورت حذف رفتارهای غیر اسلامی از زندگی روزمره مردم را بارها مورد تاکید قرار داده بود. در آن زمان طرحی نیز در شورای عالی انقلاب فرهنگی با همین هدف آماده شد که همچنان در دستور کار این شورا قرار دارد. در آن زمان حتی نوع معماری شهرهای ایران مورد انتقاد آقای خامنهای قرار گرفت و او بر به کار بردن ارزشهای اسلامی در معماری شهری تاکید داشت.
نتیجه تاکید آقای خامنهای طرح و کمیسیونی بود که با نام «کمیسیون تدوین برنامه جامع سبک زندگی اسلامی- ایرانی» در سال ۱۳۹۱ در دبیرخانهٔ شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شد و اکنون تشکیلات و سایتی خاص خود دارد.
در اسناد این طرح با استناد به نظر آقای خامنهای شکل خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، خط و زبان، در شمار مواردی قرار داده شده است که باید شکل ایرانی – اسلامی آن تبیین شود و دستگاههای اجرایی موظف به دنبال کردن برنامههایی برای رسیدن به این الگوها شدهاند.
انتقادهای فرهنگی آقای خامنهای در هفتههای اخیر را میتوان در چارچوب تحولات سیاسی بازنگری کرد. مثلا گروهی بر این باورند که شکست حامیان او در انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی او را به این نتیجه رسانده است که سبک زندگی مردم آنان را از نظر فرهنگی در سمت و سویی مقابل سیاستهای مورد نشر تندروها و اصولگرایان قرار میهد. نمیتوان این دست استباطهای سیاسی را نادیده گرفت اما به نظر میرسد ریشههای حساسیتهای آقای خامنهای را باید در باورها و دیدگاههای او جستوجو کرد.
آقای خامنهای در سالهای پیش از انقلاب از هواداران جمعیت اخوان الملسلمین بود. در مقدمهای که او بر چاپ نخست ترجمهاش از آثار سید قطب نوشته است به خوبی این شیفتگی دیده میشود. یک آموزه مبنایی در تفکر اخوان المسلمین مقدم بودن ساختن جامعه اسلامی بر ساختن حکومت اسلامی در جهان معاصر است. سید قطب و دیگر رهبران اخوان المسلمین معتقد بودند که باید جماعتی تربیت کرد که در ظاهر و رفتار روزمره به احکام و آداب شریعت عمل کنند و جدا بودن خود از جامعهای را نشان دهند که تحت تاثیر فرهنگ غربی است که مغایر با دین تلقی میشود.
دیدگاههای فرهنگی آقای خامنهای مشابهت عجیبی به سخنان سید قطب در کتاب «ادعانامه علیه تمدن غرب» دارد، کتابی که آقای خامنهای آن را ترجمه کرد و سال ۱۳۴۹ در مشهد منتشر شد.
سید قطب در آن کتاب به تعبیری که در ترجمه آقای خامنهای آمده است معتقد بود که ما امروز در جاهلیتى همانند جاهلیت زمان ظهور اسلام یا تاریکتر از آن قرار داریم. هر چه پیرامون ماست، جاهلیت است. انگارهها و عقاید مردم، عادات و سنتهایشان، منابع فرهنگشان، هنرها و آدابشان، مقررات و قوانینشان، و حتى بسیارى از آنچه که ما فرهنگ اسلامى و منابع اسلامى و فلسفه اسلامى و اندیشه اسلامى به شمار مىآوریم، همگى از فرآوردههاى این جاهلیت است.
نسخه کاملی از این کتاب را میتوان در کتابخانه دیجیتالی تبیان که وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است پیدا کرد. مرور این کتاب نشان میدهد که تا چه حد تکرار مطالب آن کتاب را میتوان در سخنان سالهای اخیر اقای خامنهای درباره فرهنگ و نگاه او به فرهنگ غرب مشاهده کرد.
دیدگاههای فرهنگی این کتاب بازتاب دهنده نوعی مدینه فاضله یا جامعه آرمانی است که یکسره زندگی متفاوت از زندگی امروزی تمدن غرب را نشان میدهد. این مدینه فاضله در سالهای اخیر در قالب آنچه «حیات طیبه» نامیده شد در ارگانهای فرهنگی زیر نظر آقای خامنهای تعریف شده و ترویج میشود.
از این رو تصادفی نیست که آقای خامنهای در سخنان خود در روز پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت به مناسبت عید مبعث میگوید «امروز مهمترین وظیفه امت اسلامی، مقابله با جریان جاهلیت به سرکردگی امریکا است.» نگاهی که معتقد است همچنان دو جریان بعثت یا اسلام از یک سو و جاهلیت از سوی دیگر در جهان در حال نبرد هستند. امریکا رهبری جاهلیت را بر عهده دارد و جمهوری اسلامی یعنی آقای خامنهای رهبری جهان بعثت را. میدانیم که واژه جاهلیت به این معنا را سید قطب برای نخستین بار به کار برده است.
از این منظر آقای خامنهای سبک زندگی رایج در ایران را ادامه جاهلیتی میداند که از غرب به ایران رسیده است و مردم در برابر تغییر آن مقاومت میکنند.
از این دیدگاه حتی نهاد مهدکودک یک نهاد جاهلیتی است که برای دور کردن زنان از نهاد خانواده و تربیت فرزندان ساخته شده است. بنا بر همین دیدگاه سیاست دولت احمدینژاد کاستن از مهدکودکها و اعمال سخت گیری بیشتر در دادن مجوز مهدکودک و برنامههای قابل اجرا در مهدکودکها بود. همچنین در آنچه با عنوان «سبک زندگی و نقشه مهندسی فرهنگی» به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است به این سیاست اشاره شده که مهدکودکها زیر نظر دولت اداره شود تا در تربیت نسل آینده مراقبت بیشتری به عمل آید.
نگاه کردن به آداب و رسوم و شیوه زندگی مردم در ایران به عنوان بازتابی از جاهلیت تاریخی سبب میشود تا آقای خامنهای به زمینههای واقعی پدیدههای فرهنگی در ایران بیاعتنا باشد و به این نتیجه برسد که میتوان با اعمال برنامه از سوی دولت و صدور دستورهای لازم راه را بر این آداب و رسوم برساخته نفسانیت و جاهلیت بست.
به این ترتیب مثلا به اهمیت ضرورتهای اجتماعی و علمی و اقتصادی در گزینش زبان بیاعتنایی میشود و صرفا اهمیت زبان انگلیسی در غرب مبنایی میشود برای نگرانی نسبت به گسترش آموزش زبان انگلیسی. یا در مورد سفر به مناطقی مانند آنتالیا این واقعیت که امکانات و آزادیهای لازم برای گذراندن اوقات فراغت به شکل مورد نظر مسافران در ایران مهیا نیست، اهمیت ندارد برای اینکه آن نوع از گذراندن اوقات فراغت در برنامه پیشنهادی آقای خامنهای جایی ندارد. یا در مورد لباس به این واقعیت توجه نمیشود که تمام تلاش دستگاههای فرهنگی زیر نظر آقای خامنهای معرفی کردن مد در زمینه حجاب بوده است و در هیچ زمینه دیگر به مد لباس به معنایی که مورد نظر جوانان است توجهی نشده است.
همه این شواهد نشان میدهد که تلقی آقای خامنهای از سبک زندگی درست در نقطه مقابل سبکی از زندگی قرار دارد که اکثریت مردم ایران دنبال میکنند. این در حالی است که در چارچوب قانون اساسی طراحی سبک زندگی مردم در محدوده وظایف دولت یا ولی فقیه قرار ندارد. به این ترتیب آقای خامنهای از دولت و دستگاههای فرهنگی انتظار دارد به امری اهمیت بدهند که تجربه جهانی و تجربه سی سال گذشته در ایران آن را امری ناممکن محسوب میکند. در این تکلیف نشدنی آقای خامنهای در پی آن است تا به جای تن دادن به اداره جامعه بنا بر خواست مردم، مردمی تربیت کند که با شیوه اداره جامعه بنا بر خواست حکومت جور در بیاید.
از: رادیو فردا