سایت ملیون ایران

در جستجوی ذره ای عقل سالم و خرد جمعی در رهبری جمهوری اسلامی

مطابق عقل سلیم و خرد جمعی، از یک نظام اخلاقی انتظاری جز این نمی رود که اعلام نماید که آنگونه با یک انسان برخورد کن که برای همه انسانها مفید باشد. و واضح است که با وجود چنین نظام اخلاقی، دیگر نیازی به یک نظام دینی که احکام اخلاقی را از قبل تعیین کرده است،‌ احساس نشود.

پاپ فرانسیس رهبر کاتولیک های جهان در سخنرانی اخیر خود در میدان سن پیتر و به مناسبت آغاز کنگره جهانی ضد مجازات اعدام، خواستار لغو این مجازات گردید. وی در سخنرانی خود به دو دلیل بنیادی برای این درخواست اشاره نمود. پاپ فرانسیس گفت:‌ “فرمان الهی که «تو نباید کسی را به قتل برسانی»، برای گناهکاران نیز به اندازه افراد بی گناه، معتبر و قابل اجراست”؛ و در ادامه افزود: “من به وجدان کسانی که حکومت می کنند متوسل می شوم تا به یک اجماع بین المللی برای لغو مجازات اعدام برسند.” این دو دلیل و نقطه عزیمتی که پاپ برای دفاع استدلالی از نظر خود انتخاب نمود، هریک به دو دستگاه کاملا جداگانه سنجش ارزشها و اخلاقیات باز می گردند.

فرمان الهی که پاپ به آن اشاره میکند، مربوط می شود به یکی از فرازهای انجیل، که البته بنظر می رسد که پاپ فرانسیس با تفسیر خاص خود از این آیه، می خواهد آنرا به مجرمین مشمول حکم اعدام نیز تعمیم دهد. اما وی با درخواست از حکومتگران که در هنگام امضای این حکم و قانون به وجدان های خود مراجعه کنند، در حقیقت و در عمل، وجدان، خرد جمعی و احساسات انسانی و بنابراین دستگاه و نظام ارزشی دیگری را مبنای درخواست لغو مجازات اعدام قرار می دهد. البته این اولین بار نیست که پاپ فرانسیس بر خلاف روال و سنت مرسوم اصحاب کلیسا مواضع پیشرو و مترقی اتخاذ می کند. وی مدتی پیش در مورد همجنسگرایان گفته بود: “مردم نباید به خاطر تفکر جنسی اشان به حاشیه کشیده شوند.” وی با وجودی که تاکید کرده بود که نظر کلیسا در خصوص گناه بودن اعمال همجنس گرایان و مخالفت با ازدواج آن ها کاملاً واضح است، اما در هنگام بازگشت به رم از سفر یک هفته ای خود به برزیل به افرادی که دنبال حمایت از حقوق همجنس گرایان بودند گفت: “اگر کسی همجنس گراست و با نیتی خیر به دنبال خداوند است، من کیستم که او را مورد قضاوت قرار دهم؟”

این مواضع پیشرو در مورد لغو مجازات حکم اعدام از جانب پاپ فرانسیس در حالیست که در یکی از فرازهای انجیل آمده است: “و هر آینه انتقام خون شما را برای جان شما خواهم گرفت. از دست هر حیوان آن را خواهم گرفت. و از دست انسان، انتقام جان انسان را از دست برادرش خواهم گرفت. هر که خون انسان ریزد، خون وی به دست انسان ریخته شود، زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت. (انجیل رومیا)

در انجیل، بخش لاویا، نیز آمده است که اگر مرد و یا زنی دست به جادوگری و سحر زدند و یا وسیله ای در خدمت جادوگران شدند، آنان باید قطعا اعدام شوند. آنان باید سنگسار گردند” در عهد قدیم نیز آمده است: “اگر نزدیکترین‌، خویشاوند یا صمیمی‌ترین‌ دوست‌ شما، حتی‌ برادر، پسر، دختر و یا همسرتان‌ در گوش‌ شما نجوا کند که‌ بیا برویم‌ و این‌ خدایان‌ بیگانه‌ را بپرستیم‌؛ راضی نشوید و به‌ او گوش‌ ندهید. پیشنهاد ناپسندش‌ را برملا سازید و بـر او رحم‌ نکنید. او را بکشید. دست‌ خودتان‌ باید اولین‌ دستی باشد که‌ او را سنگسار میکند و بعد دستهای تمامی قوم‌ اسرائیل‌. او را سنگسار کنید تا بمیرد.”

محبوبیت و اعتمادی که که پاپ فرانسیس بخاطر مواضع انسانی و خارج از روال و سنت معمول اصحاب کلیسای کاتولیک کسب کرده است باز می گردد به اتکا و استفاده وی از مراجعی غیر از متون انجیل و تورات. برای مثال برای اظهار نظر در مورد مسائل حساسی مانند مجازات اعدام، همجنسگرایان و موضوع بهشت و جهنم. مواضعی که حتی متناقض با آیات صریح انجیل در باره حکم قصاص می باشند.

از نظر نگارنده، در خواست پاپ فرانسیس از حکومتگران که به وجدان خود مراجعه کنند و تشویق آنان به لغو مجازات اعدام، در حقیقت به این معنی است که بجای استفاده از احکام و شرایع دین بهتر است عقل سلیم، خرد جمعی (common sense) و احساسات مشترک انسانی را مبنای ارزشگزاری ها و اخلاقیات قرار دهیم. عقل سالم و خرد جمعی که امور انسانی و اجتماعی و اخلاقیات را سیاه و سفید نمی نمایند، و اجازه می دهند که اجماع عقلی و انسانی، هر چند بسیار دشوار و زمانبر بنظر آیند، در هنگام قضاوت صورت پذیرد.

اهمیت دادن به عقل سلیم و استفاده از خرد جمعی، و قضاوت در این کادر، امروزه اما بر خلاف دورانهای پیشین یکی از دلایل مهم و تعیین کننده در ایجاد اعتماد به رهبران و نظامهای سیاسی شده اند. اگر پاپ فرانسیس توانسته است که اعتماد و احترام بسیاری از معتقدین به مسیحیت و یا مردمان ادیان دیگر را جلب نماید، در درجه نخست بخاطر مراجعه دائمی وی به وجدانها، احساسات انسانی، عقل و شعور آدمیان می باشد؛ نه مانند پیشینیان خود و یا مراجع تقلید و مفتیان اعظم، که استناد دائمی و طوطی وار به احکام صریح و سیاه و سفید کننده ادیان الهی را پیشه خود ساخته اند.

واقعیت این است که امروزه اکثریت مردم، زمانی که در برابر انتخاب بین اخلاق و هنجارهای مبتنی بر عقل سالم، خرد جمعی و احساسات مشترک انسانی از یکسو و گزینش هایی که بر اساس احکام و مقررات دینی از سوی دیگر صورت می گیرند، اولی را انتخاب می کنند؛ و به آنانی که از این طریق، هرچند بسیار دشوار و پیچیده و زمانگیر باشد، به مسائل روز می نگرند، اعتماد بیشتری می نمایند. برای مثال، اکثر مردم کشتن یک فرد بیگناه را بخاطر نجات تعداد بیشتری از انسانهای دیگر، اخلاقا و وجدانا رد می کنند، در حالیکه احکام و مقررات دینی و ایدئولوژیک که قائل به ضرورت وجود منابع ارزشگزاری و اخلاقی خارج از وجود و احساس انسان هستند، ممکن است این قتل را بخاطر اهداف بزرگتر تجویز نمایند.

در حقیقت، تفاوت اصلی در نحوه نگرش به انسان، اجتماع و بطور کلی حیات می باشد. مطابق ادیان الهی، اصولا خلق و حیات انسان بر زمین در کادر و برای اهداف و ارزشهای برتری که خارج از وجود او قرار دارند، معنا پیدا می کنند. به همین علت نیز، از دیدگاه ادیان الهی اخلاقیات و هنجارهای اجتماعی باید بر مبنای اهداف متعالی تر، که توسط خالق این جهان و از طریق پیامبرانش اعلام شده اند، تنظیم گردند. در حالیکه در کادر و نحوه نگرش مبتنی بر عقل سالم، خرد جمعی و احساسات مشترک انسانی، اخلاقیات و هنجارها چیزی جز یک سیستم و روش برای اداره و مدیریت روابط اجتماعی نمی باشند. سیستمی که هدف آن ایجاد تعادل و هارمونی در روابط انسانی برای یک زندگی بهتر و شکوفا تر است.

مطابق عقل سلیم و خرد جمعی، از یک نظام اخلاقی انتظاری جز این نمی رود که اعلام نماید که آنگونه با یک انسان برخورد کن که برای همه انسانها مفید باشد. و واضح است که با وجود چنین نظام اخلاقی، دیگر نیازی به یک نظام دینی که احکام اخلاقی را از قبل تعیین کرده است،‌ احساس نشود. مردم نیز به قضات و مراجع قضایی و بطور کلی رهبرانی که اینگونه اخلاقیات را بر اخلاقیات و ارزشهای محکم و سیاه و سفید شده توسط ادیان الهی ترجیح می دهند، اعتماد بیشتری پیدا کرده و می کنند. رمز محبوبت پاپ فرانسیس را نیز باید در این نحوه نگرش او به اخلاقیات جستجو کرد.

عقل سلیم و خرد جمعی می گوید اخلاقیات و احکام قضایی باید توسط کسانی حفاظت و اجرا شوند که تصمیمات و رفتارشان، بر اساس اصل خطا و تجربه قابل پیشبینی، باشند. وقتی رهبر و اصولا هر فردی کشتن انسان دیگری را بخاطر اینکه برای انسانهای دیگر مفید است مجاز بشمارد، چگونه می توان به او اعتماد کرد که روزی ممکن است او این قاعده را مشمول ما نیز ننماید، چه مکانیزم قابل اعتمادتری جز عقل سالم، خرد جمعی و احساس مشترک می تواند این تضمین را به ما بدهد؟

عدم اعتماد به دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نیز، که گاه یک آخوند نشسته بر کرسی قضاوت، فقط بر منبای احایث و روایات و بردن شرایط وقوع جرم به هزار و چهار صدسال پیش، حکم صادر می کند، دقیقا به همین واقعیت بر می گردد؛ که روحانیون حاکم بر ایران عقل و منطق و حتی وجدان و احساسات انسانی خود را دربست و بطور کامل به شرایع و احکام اسلام و شیعه فروخته اند. قضات و مراجعی که امر قضاوت را در حقیقت تطابق شرایط جرم با احادیث و آیات قران و کپی برداری از احکام جزایی عصر پیامبر اسلام و امامان شیعه می دانند و می شناسند. کاری که البته در مقایسه با تجزیه و تحلیل شرایط وقوع جرم و رعایت و در نظر گرفتن عوامل و پارامترهای مختلف و نیز در نظر گرفتن وجدان فردی و احساس مشترک جمعی، بسیار آسان تر است و آخوند نشسته بر کرسی قضاوت می تواند در مدت بسیار کوتاهی حکم قصاص صادر کند، حتی همزمان برای چندین مجرم.

رهبری جمهوری اسلامی علی خامنه ای نیز بر همان کرسی قضاوت تکیه زده است که قضاوت دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نشسته است، زمانی که برای شعرا و اهل هنر تعیین تکلیف می کند که در باره دشمن او و نظامش، یعنی آمریکا، شعر بسرایند و آثاری هنری تولید نمایند. و البته هنرمندانی که در این راه گام برندارند از قبل حکمشان بعنوان ولنگار و غیر انقلابی صادر شده است، که کمترین آن، بدستور او، عدم تجلیل عمومی از این هنرمندان و نویسندگان است. وی در دیدار با گروهی از شاعران می گوید: “گاهی از فردی که ذره‌ای گرایش به مفاهیم اسلام و انقلاب اسلامی نشان نداده تجلیل می‌شود، اما از هنرمندی که همه عمر و سرمایه هنری خود را در راه اسلام و انقلاب گذرانده تجلیل نمی‌شود.”

در حقیقت علی خامنه ای حتی پا را فراتر از قضات خود که اخلاق و هنجارهای اجتماعی را با احکام و شرایع دین محک می زنند، می گذارد و می خواهد فرهنگ و هنر را نیز به حصر دین و شرایع اسلام بکشاند، و معیار خوب و بد هنر و هنرمند را، حتی فراتر از دین و شریعت، تنها و تنها افکار پریشان و مالیخولیایی خود که مانند دن کیشوت هر چیز نا آشنایی را دشمن خود می پنداشت، قرار دهد. وی و روحانیون حاکم بر ایران، در مقایسه با رهبر کنونی کاتولیک ها، پاپ فرانسیس ، قطعا فاقد عقل و شعور سالم و ذره ای احساس انسانی هستند. زمانی که در هر استفتایی همچنان بر احکام ارتداد و قتل که یا در منابع دینی آمده اند و یا روزگاری توسط خمینی امضا شده اند، تاکید می کنند و یا یک هنرمند را بجرم توهین به دین مرتد و شایسته قتل اعلام می نمایند.

از: گویا

خروج از نسخه موبایل