سایت ملیون ایران

جنگ‌نود وشش، سربازان‌خامنه ای و حربه های روحانی

امروز دیگر تردیدی وجود ندارد که تن دادن‌ خامته ای به ریاست جنهوری حسن روحانی از سر نیاز و با هدف تغییر روند مذاکرات هسته ای و مآلا خلاصی نظام‌از تحریم‌های نفتی و مالی بوده است. رئیس دولت یازدهم‌ در جمهوری اسلامی، این‌نقش را به خوبی برای خامنه ای ایفا کرد

از صدور بیانیه ماجراجویانه و جنگ‌طلبانه قاسم‌سلیمانی تا انتشار سخنان عداوت آمیز حسن نصراله علیه منافع ملت ایران‌ بیش از دو هفته طول نکشید.‌ در این مدت همانند چند سال اخیر، تحلیل گران‌کلیشه ای و دستوری تلاش کردند قاسم‌سلیمانی را نمادی از بخش تندرو حکومت معرفی نمایند. اما سخنرانی بی سابقه حسن نصراله نشان داد کشاندن ایران به آستانه یک جنگ‌ سیاسی و حتی نظامی – یا القای “احتمال وقوع جنگ” و آمادگی جمهوری اسلامی برای هر گونه درگیری، موضوعی است که در سطحی بالاتر از قاسم‌سلیمانی تصمیم‌ گیری شده است.

قاسم سلیمانی با بیانیه خود مدرک‌ کافی دراختیار برخی رقبا و دشمنان منطقه ای ایران قرار داد تا ثابت کنند ادعای دخالت جمهوری اسلامی در امور داخلی سایر کشورها نه یک‌توهم‌بلکه امری غیر قابل انکار است. سخنرانی حسن‌نصراله هم‌نشان داد که جمهوری اسلامی در حال مهره چینی در سایر کشورهاست تا از آنها درامتیازگیری های بعدی بهره برداری نماید. ناگفته پیداست اگر مهره چینی جمهوری اسلامی در راستای منافع ملت ایران‌بود شاید بسیاری از ایرانیان مخالفتی نداشتند اما تجربه حدود چهار دهه تلاش جمهوری اسلامی برای حضور در سایر کشورها نشان می دهد همه دخالت ها اولا منجر به تحمیل مشکلاتی از قبیل تحریم و نیز افزایش انزجار از ایران در میان برخی ملت ها شده و ثانیا در نهایت حتی نظام‌ضد مردمی جمهوری اسلامی نیز نتوانسته “کمک‌ گیرندگان “را در اردوگاه خود حفظ کند . این واقعیت را می توان‌ از فرجام نقش جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر از افغانستان تا بوسنی هرزگوین و از عاقبت روابط نظام ولایت فقیه با متحدان‌ظاهری از عمرالبشیر سودانی تا سران حماس مشاهده کرد.

شباهت بیانیه قاسم‌سلیمامی و سخنرانی نصراله در این بود که در هردو ، وابستگی طرف های مورد حمایت در بحرین و لبنان به یک‌حکومت اجنبی ثابت می شد .‌ قطعا نه شیخ عیسی قاسم در بحرین از این اتهام‌خوشحال شده و نه نصراله نهایتا از این “انگ‌”خوشنود خواهد بود. این عدم‌رضایت می تواند بر روابط آتی این‌افراد با جمهوری اسلامی اثر منفی بگذارد. پس قاعدتا رهبر جمهوری اسلامی به دستاورد مهم‌تری می اندیشد. اما آن‌دستاورد چیست و چه اهدافی در پس پرده، نهفته است ؟ در این‌یادداشت مایلم نگاه خود به این‌ روند را با مخاطبان به اشتراک بگذارم.

امروز دیگر تردیدی وجود ندارد که تن دادن‌ خامته ای به ریاست جنهوری حسن روحانی از سر نیاز و با هدف تغییر روند مذاکرات هسته ای و مآلا خلاصی نظام‌از تحریم‌های نفتی و مالی بوده است. رئیس دولت یازدهم‌ در جمهوری اسلامی، این‌نقش را به خوبی برای خامنه ای ایفا کرد. شاید روحانی گمان می کرد نجات رهبر از آن مخمصه موجب ایجاد پایگاهی مستحکم‌برای او- روحانی – در داخل حکومت خواهد شد. اما هر کس رهبر جمهوری اسلامی را از نزدیک‌می شناخت می دانست که او هیچگاه کینه ناشی از “تن دادن به یک‌تحمیل “را فراموش نمی کند و در اولین‌فرصت، انتقام‌آن تحقیر را خواهد گرفت. این فرصت بسیار زودتر از توقع خامنه ای در اختیار او قرار گرفت. از یکسو روحانی به بهانه پیش بردن‌مذاکرات هسته ای، در برابر بسیاری از خودسری ها و زیاده خواهی های ” رهبر و حلقه اول اطرافیان او ” سکوت کرد و بر جسارت آنان افزود. از سوی دیگر بعضی تحولات و حوادث منطقه ای از جمله سربر آوردن‌داعش، قدرت های غربی به ویژه امریکا را نیازمند همکاری با جمهوری اسلامی کرد. اما این‌همکاری نه در حوزه اختیارات روحانی بلکه در حوزه نفوذ رهبر بود. چهره سازی غربی ها از قاسم‌سلیمانی دقیقا بر همین‌اساس صورت گرفت. به هر حال دو عامل خارجی و داخلی در کنار آسودگی نسبی خیال رهبر از توقف روند تحریم ها، فرصت مناسب در اختیار خامنه ای گذاشت تا انتقام‌گیری از انتخابِ -نه منتخبِ -نا مطلوب سال نود ودو را آغاز کند. اما روحانی هم‌سیاستمداری در تراز جمهوری اسلامی است و از رفتارهای کینه توزانه رهبر و اهداف او آگاهی کامل دارد. بر همین اساس، از اوایل سال سوم‌ریاست جمهوری، مخالفت علنی با بعضی زیاده خواهی های خامنه ای را آغاز کرد. در عین حال، تحولات بعدی نشان داد روحانی دیر دست به کار شده و رهبر برای پیشبرد هدف خود دست بالاتر دارد . ‌هم‌زمانی افشای حقوق های نجومی و شرم‌آور با افزایش سرعت بحران‌سازی بین‌المللی را می توان دو بال پرواز خامنه ای برای رسیدن‌ به هدف خود دانست. فضای ایجاد شده پیرامون ارقام‌پرداختی به برخی مدیران‌دولتی و پوشش بی سابقه موضوع در صدا و سیما، قطعا بر نگاه بسیاری از حامیان‌روحانی در سال نود ودو اثر گذاشته است. فراموش نکنیم‌که بخش قابل توجهی از آرای روحانی از مناطق محروم‌بوده است. ضمن آنکه حتی طبقه متوسط و مرفه نیز کوتاهی سه ساله روحانی در برخورد با این فساد آشکار را بر او نخواهند بخشید. از سوی دیگر اراده رهبر برای بی خاصیت کردن‌موفقیت های خارجی دولت روحانی نیز در اقدامات و اظهارات مهره های داخلی و خارجی او متجلی شده و در حال گسترش است‌.

به نظر می رسد دو پروژه ای که قاسم‌سلیمانی و حسن نصراله پیگیری نموده اند با دو هدف مشخص طراحی و اجرا شده است. نخست ناامید کردن‌طرف های خارجی از توان‌روحانی برای کنترل ماجراجویی های نظام در خارج از مرزها و دوم یادآوری این‌موضوع به رای دهندگان‌داخلی که با یک اشاره رهبر، تمام‌تلاش های چند ساله دولت، قابل امحا و نابودی است‌. البته خامنه ای شخصا هدایت جریانات را به عهده دارد و مطمئن هستم راه را برای مصالحه بعدی با قدرت های جهانی باز می گذارد. ضمن آنکه تجربه “اوباما”به خامنه ای ثابت کرد با افزایش جبهه های درگیری -که هزینه آن‌ از جیب ملت پرداخت می شود – می تواند طرف خارجی را بیش از گذشته به مصالحه با جمهوری اسلامی، محتاج‌ و امکان‌ توافق بر سر برخی خواسته های نظام را افزایش دهد.

رهبر جمهوری اسلامی هم اکنون علاوه بر بحران‌سازی های داخلی، یک‌پروژه کوتاه مدت را پیگیری می نماید که هدف آن‌توقف موقت هر نوع مصالحه اقتصادی قدرت های جهانی با دولت روحانی است‌. در حال حاضر کشور ایران با بحران‌های فراوان‌اقتصادی مواجه است و محدودیت در آمدهای نفتی نیز شرایط مالی دولت را وخیم‌ تر نموده است. در این‌شرایط، خامنه ای به خوبی می داند که انعقاد قرار دادهای بزرگ با قدرت های اقتصادی و جذب سرمایه خارجی تنها راه رفع برخی تنگناها و افزایش امید طبقه متوسط و ضعیف به روحانی است. پس عزم‌خود را جزم‌کرده که حداقل تا فرارسیدن انتخابات ریاست جمهوری سال نود وشش، روحانی را از این‌امکان محروم‌سازد. نا امن سازی عمومی منطقه، از دیگر ترفندهایی است که بر رشد اقتصادی ایران تاثیر منفی می گذارد. از دیگر تدابیر خصمانه خامنه ای می توان به موارد دیگری نیز اشاره کرد از جمله : بلاتکلیف نگهداشتن سرمایه گذاری های محتمل داخلی و خارجی تا سال نود و شش، ایجاد تردید در میان دولت هایی که به دنبال عادی سازی روابط اقتصادی با ایران هستند و نهایتا رعب آفرینی در میان ایرانیان‌خارج نشین و خارجی های علاقه مند به حضور در ایران‌. همه این تدابیر و اهداف، با اقداماتی از قبیل صدور بیانیه توسط سرشناس ترین فرمانده نظامی جمهوری اسلامی و افشای سهم‌ایران از تغذیه حزب اله لبنان توسط شیخ حسن نصراله قابل اجرا و حصول است. البته خامنه ای شخصا نیز دست به کار شده و در حکم‌ انتصاب رئیس جدید ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح، از وجود تهدیدهای تمام عیار علیه کشور سخن گفته، تجهیز همه جانبه و بسیج‌عمومی و عمل انقلابی علیه تهدیدات را خواستار شده است . به این بخش از حکم انتصاب محمد باقری توجه کنید: “ارتقاء توانمندی‌ها و آمادگی‌های دفاعی امنیتی نیروهای مسلح و بسیج مردمی و امکان پاسخگویی به‌موقع و مؤثر به هر سطح و نوع از تهدیدات متوجّه به نظام جمهوری اسلامی ایران با عمل انقلابی مورد انتظار است.”

بر این باورم که با نزدیک تر شدن به انتخابات ریاست جمهوری سال نود و شش، در عرصه داخلی ابعاد بیشتری از فساد در دولت افشا خواهد شد و در عرصه خارجی شاهد بحران‌آفرینی های بیشتر خواهیم‌بود .‌ البته معتقدم‌روحانی هنوز برای تغییر نتیجه بازی فرصت دارد . تغییر این‌نتیجه منوط به اقدام‌متقابل و ایستادگی علنی رئیس جمهور در برابر فتنه گری های خامنه ای است. هر نوع مماشات رئیس دولت‌، تنها به یک دوره ای شدن ریاست جمهوری روحانی منجر نخواهد شد بلکه عواقب بسیار سنگین برای رئیس جمهور و یاران نزدیک‌او در دولت به دنبال خواهد داشت. در لشگر خامنه ای، سربازانی همچون ‌قاسم سلیماتی و حسن‌نصراله می جنگند. روحانی شاید سربازانی در آن سطح در اختیار نداشته باشد اما افشای مفاسد گسترده سیاسی و اقتصادی رهبر و باند او، حربه هایی است که می تواند خامنه ای را به تسلیم و عقب نشینی وادار نماید. اگر روحانی آماده استفاده از این حربه ها نباشد باید خود را برای سرنوشتی بسیار غم‌انگیز در سال نود و شش مهیا نماید.

از: گویا

خروج از نسخه موبایل