سایت ملیون ایران

خانم ستوده! اعتصاب غذایت را بشکن

سلام، شنیده‌ام برای دومین بار برای دستیابی به خواسته‌هایی از قبیل امکان ملاقات با فرزندانت به اعتصاب عذا مبادرت کرده‌اید.

به عنوان یک ایرانی و هموطن و به عنوان انسانی که بعد از ده‌ها سال فقدان پدر، هنوز درد جانکاه و طعم تلخ از دست دادن اورا از هنگامی که تنها کودک خرد سالی بودم تا به اکنون با خودم دارم از شما می‌خواهم هر چه زودتر به اعتصاب غذایت پایان دهی و بیش از این جسم ضعیفت را که هرگز بخودت تعلق ندارد در معرض آسیب بیشتر قرار ندهی.

شاید شما هرگز مانند امثال من، رنج بی‌پایان از دست دادن مادر یا پدر را در سنین کودکی که همواره همسفر زندگی‌شان بوده است حس نکرده‌اید پس باید که ما از فرجام احتمالی این اغتصاب غذا نسبت به سرنوشت فرزندان خردسالت بیمناک باشیم. بنابراین بخود اجازه می‌دهم این بار دایه‌ای مهربانتر از مادر شده و ملتمسانه از شما بخواهم که با دست خود این حرمان همیشگی را برای عزیزانت رقم نزن. آنها همینکه می‌بینند و حس می‌کنند که ضربان تند قلب مادرشان در جسم نحیف و رنجورش حتی از ورای دیوار‌های قطور هم می‌زند آرامتر از آنند که او را در زیر انباشتی از خاک و گل حس کنند.

شما حتما بیش از من می‌دانید که از هنگامی که مدال مادر یا پدر بودن را نظام هستی بر سینه ما آراست هرگز و دیگر یک شخصیت حقیقی نبودیم و نیستیم. ما همواره بایستی خودرا نه برای خود که به عنوان پدر و مادر فرزندانمان هم تا آنجا که بتوانیم بیبنیم. همانطور که هیچ منطقی و قانونی و دستگاهی تا که می‌تواند نبایستی این حق اجتناب ناپذیر را از امثال فرزندان دلبندت بگیرد من و شما و تمامی پدر و مادر‌ها هم حق نداریم با ایجاد هر زیان و آسیبی به جسم و روح خود بر آنان ستم روا نماییم . شاید پاسختان این باشد که من و دیگرانی از امثال من در خارج از این دیوار‌ها و با برخورداری از موهبت آزادی نمی‌توانم آنچه بر شما گذشته است را حس کنیم.

خانم ستوده، ما در فرهنگی زیسته‌ایم که پیشوای مذهبش از شنیدن کندن خلخالی به زور و جبر از پای دخترکی یهودی مردن را بر زیستن ترجیح داده و دیگرش به ضمانت آهو مادری شیر ده ملقب می‌گردد. اگر درد و فضای زندان را هم مانند شما حس نکرده باشیم اما شاید که در بازدم هر تنفسی در این‌سوی دیوار احساس شرمساری خودرا در قالب آهی برون زنیم. چگونه می‌توان در فضایی که چشمان بی‌فروغ کودکانی خردسال روز‌ها و روزها در جستجوی مادر به در دوخته شده است با آسودگی نفس کشید؟ آیا شرنگ این شرم کام ما را به تلخی آنچه بر شما می‌گذرد آزار نخواهد داد؟

خانم ستوده خواهش می‌کنم در عزمی که پیامد آن برای مادر فرزندانت و تمامی فرزندان این سرزمین که امثال ترا مادر خودشان می‌دانند جز اندوه و رنج نخواهد بود هر چه زودتر اندیشه‌ای دیگر بنما. کودکان بی‌گناهت شاید با بغض و چشمانی نم آلود بعد از سه سال سرانجام راه اوین را بخوبی آموخته‌اند. دیوار‌های بلند و آهنگ بلند گوهایش برای آنها شاید که طعم شیرین مادر را می‌دهد. آنها را نباید ناگزیر کنیم از این پس در بین قطعات بهشت زهرا و با خیره شدن به سنگ مزاری یاد مادر را برای خود زنده کنند.

همسرت، همسرت را هم می‌گویم او تا بحال در میثاق با نامش حتما تلاش می‌کرده است برای دخترانش و نیز دختران تو خندان هم باشد گرچه قلبش انباشتی از اندوه بوده است. بیش از این راضی نشو که سیمای سه نفر با نام خندان را گریان‌نمایی. برخیز و با آرامشی شگرف از سفره کرامت خداوند برگیر. دستان خدا را ببین که چسان سفره مهرش را از دیواره خورشید برای همه آویخته است؟ خورشیدی که نور امید می‌افشاند و امیدی که اگر برای ما نه، اما فرزندانمان مژده بهروزی می‌دهد.
از: ایران امروز

خروج از نسخه موبایل