خندید، به اتهام مسخره کردن حکومت کتکش زدند.
ساکت نشست، متهم به توطئه پنهانی علیه دولت شد.
دنبال خوشگذرانی رفت، به اتهام فساد اخلاقی دستگیر شد.
دنبال ثروت رفت، به اتهام فساد مالی دستگیر شد.
دنبال قدرت رفت، به اتهام اقدام علیه حکومت دستگیر شد.
نوشت، به اتهام اشاعه اکاذیب و اهانت به مسوولان دستگیر شد.
ننوشت، توسط دوستانش به همدستی با دولت متهم شد.
راه رفت، به اتهام ولگردی کتک خورد.
نشست، متهم به ایجاد سدمعبر شد.
…و بالاخره یک روز مغزش را به کار انداخت و فرار کرد.
نتیجه گیری اخلاقی: یک علت فرار مغزها این است که آدم مغزش را به کار میاندازد.