نامه نخستین: اعتراض
ملّت ایران
نگاه کنید به آنهمه بشارت و نوید مسلمانی و امید به زندگی مردمان کامیاب که ۳۸ سال پیش داده شد، امروز جز میلیونها قبور جوانان زیر ۱۸ سال در بهشت زهرا و گلزار خاوران، میلیونها آواره و بیچاره، بیخانمان در کشورهای اروپا و امریکا و استرالیا، اعدامهای بدون وکیل مدافع (چه نظامی و چه غیر نظامی)، تجاوز به زنان و جوانان در زندانها، ظلم و شکنجه و کشتار به عمد، فساد درتمام دستگاههای دولتی و غیر دولتی، چپاول بیت المال، رواج رذالت و ناپاکی، تعقیب اقلیتها و پایمال کردن حقوق زنان و اقوام ایرانی و انحطاط فرهنگی چیزی به جای نمانده است.
مردم چشمم به خون آغشته شد – درکجا این ظلم با انسان کنند (سعدی)
هر آنکو گذشت از ره آدمی – زدیوان شمر، مشمرش زآدمی (فردوسی)
اما این شرح وضعیت که دربُعد انسانی – اجتماعی آورده شد ملاحظاتی ازدیدگاه حفظ شرافت و حرمت آدمی است که امروزه میزانی معتبربرای زندگی متمدّنانه تلّقی میشود. زندگیایکه مضافأ ضمانت “حقوق بشری” نیزدارد. ریشههای این “شرافت”(انسانیت، آزادی، مدارا، احترام به دیگران) با خون مردانی که برای دستیابی به “هومانیسم” درقرنهای چهاردهم تا شانزدهم میلادی کوشش و مجاهدت بسیار نمودند گلگون است. در زیر ارزشهائی را که امروز معرف هومانیسم هستند میشماریم:
- شرافت انسان تعرّض ناپذیراست
- مدارا(معیار آن در نقض حقوق بشر و عدم تحمّل دیگران است)
- دمکراسی یا مردمسالاری
- همبستگی
- صلح
- برابری جنسی
- حق و تکلیف مردم برای تعیین سرنوشت خویش
- رد دگماتیسم(جزمیت) وحقیقت مطلق، تبادل نظردرجوّی مسالمت آمیز، باوربه محدودیت علم
- تأکید برعلم با معیارهای اخلاقی
- لمس دنیا باهمهی تضادها و تنوع (فرگشت) که غنای گیتی است
- حفاظت از منابع طبیعی زندگی
- آزادی انتخاب در گونهﯼ زندگانی، به هر شکل و برداشتی
- مقصود از زندگانی نه درد و رنج، بلکه شادی وخوشبختی برای همه است
ملاحظه میشود که نظام ولایت فقیه با این خصوصیات نهفته درخوی ” هومانیسم” ضدیت دارد. خوئی که امروز غرب مسیحی از دوران جنبش “رنسانس و مطالبهﯼ انسانیت” (دراوخر دوران مشائی) با تربیت به ارث برده، در حالی که اسلام و با آن ایران شیعه مسلک از آغاز با چنین خوئی مخالفت کردهاست. به این دلیل نیز ایران اسلامی در دورهﯼ صفویه و افشاریه قادر نشد ترّقی و توسعهﯼ برآمده از علم و فن در فرنگ را بها بدهد و میدان خود مختاری فرد و دانش و دانشمند و فلسفه را ضمانت کند. این ندانم کاری تا کنون به بهای واماندگی کشور تمام شده است که رهبر انقلاب اسلامی آن حدود سه دهه پیش در۲۱بهمن سال ۱۳۵۷ در بهشت زهرا گفت:
“چه حقّی داشتند ملّت در آن زمان سرنوشت ما را در این زمان تعیین کنند؟ چه حقّی داشتند برای ما سرنوشت تعیین کنند؟ هرکسی سرنوشتش با خودش است. مگر پدر ها ولی ما هستند؟ “
داوری در مورد این سخنان به عهدهﯼعقل خواننده سپرده میشود. اما به طور کلّی چنین گفتاری بیرون از دایرهﯼ اعتبار زندگی امروزی است. اما اگرتوجه شود، این سخنان درعین صحه گداری بر “حق تعیین سرنوشت افراد”، بیانگر ضدیت با اصول خانواده به عنوان هستهﯼ اصلی جامعه نیز میباشد. به علاوه گوینده با برقراری سلطهﯼ دینی بر مردم، خودش این حق تعیین سرنوشت را نقض کرده است.
در اینجا ملّت الزامأ، به ویژه جوانانی که آیندهﯼ کشوربزرگ باستانی ایران هستند، میبایستی بدانند دنیای امروز با دنیای ۱۴۰۰ سال پیش فرقی اساسی دارد. امروز این دنیا دنیای فن آوری است، دنیای ساخته و پرداختهﯼ انسان است. به عبارت دیگرعلم و فن (تکنولوژی) دراشکال مختلف خود نه تنها سازمان دهنده جامعه بلکه بخش عظیمی از زندگی مدرن امروزی است. اتوموبیل تنها زیرساخت خودش را به وجود نمیآورد بلکه یک الگوی تحرّک جدیدی است که ضمنأ فعل و انفعالاتی را سبب میشود که آنها مولّد سبک زندگانی نوینی میگردند. این سبک زندگانی دیگر با سبک زندگانی پیشین سازگاری ندارد. یعنی به فضای شهرها و دهات نظم دیگری میدهد. این نظم در تمام شئون زندگانی به خوبی مشاهده میشود. همین طور فن اطلاعات (انفورماسیون) مراودات و معاملات و سبک گفت و شنود را عوض کرده است. محصولات صنعتی، ساختارهائی که به وجود آمده اند، شرکتها، ادارات دولتی، طرز نظارت و مهار زندگی و کار مردم، حتی شکل جنگ و صلح و گونههای مختلف صنعت، تولید، صدور، مصرف، طرز برخورد مردم با خود و با مشتری و با کالا وبا مردم ممالک دیگر همه دگرگون شده است. این دگرگونیها با خود مفاهیم جدیدی آورده است که معانی آنها به هنگام استعمالشان در کار رفتاری و کرداری تعیین میشوند. مانند پلیس(که گزمه و شرطه دیگر نیست)، کار(که با معنی آنچه در کلام دینی آورده میشود یکی نیست)، عدالت (که اصلأ میبایستی در رابطه با دنیای انسان از نو اندیشه شود)، حقیقت (که ریشه در انطباق نظر و تجربه دارد و نه درانطباق با کلام دینی)، حتی عقل و خرد( که حتمأ بایستی از هم تفکیک گردند) و فهم وبسیاری از مفاهیمی که ما در زبان فارسی نداریم و ترجمه آنها هرگز معنی مرسومشان را به دست نمیدهد دنیای زندگی را برای ما ایرانیان بسیار پیچیده کرده است.
با این پیچیدگی ما هر روز روبه رو هستیم. بازار گلبال امروزی که بزرگترین دشواری اقصاد ملّی ما را به وجود آورده است بدون ترویح فن اطلاعات نمیتواند کار بکند. همینطور روابط اقتصادی و اجتماعی ازهرگونه بدون وجود دستگاههای تأمین انرژی به وضع قدیمی خود برخواهد گشت(مسئلهای که ایرانیان با تحریمهای چند سال پیش با گوشت و استخوان خود لمس کردهاند). اینها همه نشان میدهند که زندگی امروز تنها با تصنعات انسان میتواند ممکن گردد. اما ایجاد این تصنعات نیز بدون دگرگونی تشکیلاتی و مدیریت سازمان یافته و بدون توجه به “سوسیو اکونومی”socioeconomy و Sociotechnics, Symbiotics نمیتواند موفق باشد. مفاهیمی که در چهارده قرن پیش وجود نداشت و امروز نیز ما در ایران آنها را هنوز نمیشناسیم و لمس نکردهایم.
ملّت ایران با توجه به این که این وضعیت، یعنی ظهور دنیای انسان دیگرغیر قابل بازگشت است، ما در نظام مشروطیت حق داشتیم درآن روزگار پایههاﯼ ترقی و پیشرفت به سوی این دنیا را بریزیم. اما ولایت فقیه با انقلابی که در ایران به راه انداخت این مسیررا مسدود کرد و رفتن به آیندهﯼ سرفرازی ملّت ایران را از آنها گرفت و دوباره به سرنوشت سپرد. سرنوشتی که با نظارت فقها و برنامههای آقای دکتر روحانی رئیس جمهور ورق میخورد. او میگوید:
اصول کلّی برنامهی دولت دیانت عقلانی و رحمانی است: انقلاب اسلامی بنیانی دینی دارد و بدون اندیشه دینی و معنویت و اخلاق اسلامی، هویت انقلاب و جمهوری اسلامی ایران از میان خواهد رفت
ملّت ایران نگاه کنید، آقای دکتر روحانی با اشاره به دیانت عقلانی میخواهد دوران شولاستیک یا دوران مشائی را دوباره در ایران زنده بکند. دورانی که کلام دینی بر کلام علمی سلطه داشت. این سلطه جوئی را شما نه تنها مستقیم در واژهﯼ دیانت عقلانی ملاحظه میکنید بلکه در این سه سال گذشته دولت سه نوبت با برگزاری کنفرانس دربارهﯼ پیدا کردن “الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت” چند صد نفر از اعضای دانشگاههای ایران را در رجعت به گذشتهای غیر قابل بازگشت مشغول نموده است. این حکومت به این شکل نه تنها ارتجاعی است، نه تنها صدها متفکر را با کُرست کلام دین لاجرم از آزادی اندیشیده محروم ساخته بلکه مسئولیت خویش را نسبت به آیندهﯼ مردم نیز فراموش کرده است.
سیاست یعنی مسئولیت، مسئولیتی که بایستی دولت پس بدهد. به جای اینکه ما در این گونه کنفرانسهای از “مدیریت دین شناخت” یا از “الگوی دین شناخت پیشرفت” سخن بگوئیم حق این بود که مسئلهﯼ “مسئولیت ” یا ” بیکاری ۴۰ در صدی” یا ” راههای بر طرف کردن فساد و فحشا ” را به تفصیل به مذاکره میگذاشتیم.
ملّت ایران متأسفانه ولایت فقیه حدود چهل سال است که در تمدن ایرانی – اسلامی سرگردان است. هنوز متوجه نیست با مفهوم “کار” درمعنی متافیزیکیاش (ماوراء الطییعه) نمیتواند برای این خیل جوانان بیکار و معتادی که ثمرهﯼ سیاستهای غلط و مبتنی برکلام دینی اوست کار تولید کند. کسی هم نیست به سیاستمداران آخوند مسلک بگوید این نوع کار دیگر در روی زمین پیدا نمیشود. لذا شما مسئول این بدبختی در میان ملّت ایران هستید. همینطور شما مسئول چپاول اموال مردم و ثروت های مادّی و معنوی مملکت میباشید.
ملّت ایران دولت کنونی از “الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت” سخن میگوید. اما همین ولایت شهردار تهران زنده یاد نیک پی را به جرم فساد تیرباران نمود تا چندی بعد جناب آقای “قالیباف” به جای او شهردار تهران گردد. کسیکه عروسی فرزندش شاهانه تر از عروسی پسر ملکهﯼ انگلیس بود. آیا معنی “پیشرفت در تمدن اسلامی” این اقدامات است؟
ملّت ایران تمدن ایرانی تمدنی است که چهار عنصر اساسی طبیعت را از جمله “آب” قدسی میشمارد و برای پاکیزگی آن معابدی داشته است. اما ولایت فقیه در طول ۳۸ سال آب کشور را چه از نظر کمّی و چه از نظر کیفی به پائینترین سطح ممکنهاش رسانیده است. آیا “الگوی ایرانی پیشرفت” چنین بوده است؟
ملّت ایران هنگامیکه دخترکی مینویسد من تا به حال بیش از هزارو سیصد بار صیغه شدهام این عمل با الگوی شرعی به هیچوجه مطابقت ندارد. شما با هیچ روش ریاضی نمیتوانید قید سه ماه و ده روز صیغه را دراین جا متحقق سازید که ولایت فقیه بالاجبار سعی دارد با یک قانون غیر عقلانی مسئلهﯼ روابط جوانان دختر و پسر را حلّ کند(دخترک باید اکنون بیش از دویست سال داشته باشد).
ملّت ایران آقایان دکتر محسن رنانی و دکتر محمود سریع القلم مشاور امام خامنهای که در زمرهﯼ اساتید دانشگاه هستند از کار میدانی سخن به میان می آورند. کار میدانی یعنی تجربه کردن. تجربه برای این صورت میگیرد که میان آنچه مشاهده میشود و آنچه بیان میگردد یک هم شکلی، یک انطباق، یک همومرفیسم پیدا کنیم تا نظرات و ادعا ها حقیقت پیدا کنند. آنچه در مورد کلام صیغه آورده شد هیچ کار میدانی نمیتواند آن را با احکام شرع اسلام مطابقت دهد.
اکنون میبینیم که ولایت فقیه نمیتواند خود را با دنیای انسان مطابقت دهد. آنچه این نظام تا به حال کرده است گمراه ساختن مردم و ایجاد آشفتگی و آشوب در جامعه است. آقای دکتر رنانی که مدعی کار میدانی است به این آشفتگی “رویدادگی” گوید. مفهومی که خودش در ضمن نوشتههایش بر بیمعنی بودن آن صحهّ میگذارد.
ملّت ایران تحمیق و بیسوادی را به هیچ صورت دیگری جز این سبک معمول در ایران نمیتوان برملّتی تحمیل کرد.
ملّت ایران امروز هیچ کلامی جز زبان “ریاضی” نمیتواند امور طبیعت را درست، زیبا و قابل فهم بیان کند و کارمایههای آن را برای برطرف ساختن نیازهای انسان مورد استفاده قرار دهد. کپلر میگوید:
« هرکجا مادّه هست ریاضی هم هست»
موفقیت تکنولوژی نیز ازاین جا ناشی میشود که زبان ریاضی را به مادّه (ماشین و ابزار) تبدیل میکند. دراین تبدیل یک دنیا اعجاب، میل و رضایت خاطر به هنگام ایجاد یک محصول صنعتی نهفته است که هیچ لذّتی با آن قابل مقایسه نیست. درست چنین لذّتی است که دنیا را دگرگون ساخته و موجب نگرانی ادیان به خاطر موجودیت خود شده است. چارهﯼ این کار مخالفت و لجاجت با دنیای انسان و تکنولوژی نیست. چارهﯼ این نگرانی تقسیم وظایف است. دین وظیفه آمرزش در جهان باقی و سیاست وظیفهﯼ خدمت به مردم در جهان فانی را دارد. کسانیکه به غلط به تکنولوژی و دنیای انسان خرده میگیرند تمام ورقهای رشد و توسعهﯼ علم و فن را نخواندهاند تا در یابند که سیستمهای علمی – فنی فقط حرف نمی زنند بلکه در عمل مدام از اشتباهات خود یاد میگیرند. کاریکه که در شعر مولوی نیز آمده است:
امر کُن یک کاف بود و نون و واو درسخن افتاد و معنی گشت صاف
این صاف بودن معنی را فرنگیها از ما گرفته و در مفهوم ” سیستمهای خود ساز و خود سازمانده” جسمیت داده اند. چنین سیستمهائی خود اشتباهات خویش را تصحیح میکنند. این لوحی است که علم و فن در برابر لوح موسی که از کوه سینا به زیر آورد به جهان ارائه داده است. لوحی که جهان را انسانی و انسان را شرافت و آفرینندگی بخشیده است.
اکتبر۲۰۱۶: ن. واحدی