داستان دادگاه لاهه و لایحه دفاعی ایران

در شماره سی‌ام ماهنامه آزادی صفحه ۹ مطلبی با تیتر «دادگاه لاهه» به نقل از صفحات ۱۱۴ و ۱۱۵ خاطرات آقای امیر اصلان افشار آمده که مربوط به سفر هیئت اعزامی از ایران برای تسلیم لایحه دفاعی ایران به دادگاه لاهه در رابطه با شکایت انگلستان در جریان ملی شدن نفت با مقدمه‌ای طولانی که اصلاً مربوط به سفر آقای دکتر مصدق برای دفاع از حقوق ایران در دادگاه است و ارتباطی با داستان بردن لایحه دفاعی ندارد. سپس سفر آقای افشار به بلژیک به دستور آقای نواب وزیر مختار ایران در هلند برای پیدا کردن وکیلی به منظور دفاع از حق ایران در دادگاه که ایشان هانری رولن را پیدا می‌کنند که حاضر می‌شود وکالت ایران را به عهده بگیرد. در اینجا ضرورت دارد که به نکته‌ای اشاره کنم که هانری رولن با بختیار دوست بود و ایشان با مشورت آقای دکتر مصدق با رولن تماس گرفت و او با اشتیاق این کار را قبول کرد و در پایان موفقیت‌آمیز کار، مصدق دو قالیچه بسیار نفیس به رولن هدیه کرد.

به دنبال این سخنان آقای افشار می‌رسند به اصل مطلب و این چنین می‌نویسند:
«جناب نواب از یک ماه پیش مرتب با تهران تماس می‌گرفتند و مرتب تلگراف می‌کردند «آقا» یک ماه مانده خواهش می‌کنم لایحه دفاعی را با دقت تهیه کنید تا در روز و ساعت مقرر در اینجا باشد و مرتب یادآوری می‌کردند که ۳ هفته مانده، ۲ هفته مانده، دو روز بیشتر نمانده است». البته این علاقه و دلسوزی قابل تقدیر است ولی مفهوم این سخنان این است که آقای نواب دلسوزی و دل‌نگرانی‌اش بیشتر از مصدق بوده است که بانی طرح ملی شدن و بیرون راندن انگلیس برای بدست آوردن استقلال و رهائی از دخالت‌های انگلیس در همه‌ی شئون کشور بود!!

برگردیم به داستان ورود هیئت آورنده لایحه دفاعیه به لاهه.

آقای امیر اصلان افشار می‌نویسند: یک روز مانده به مهلت، ساعت ۷ صبح به اتفاق آقای حسن شهریاری به فرودگاه آمستردام رفتیم و از آقایان دکتر شایگان، اصغر پارسا و حسن صدر اعضای هیئت استقبال کردیم. از فرودگاه به سفارت رفتیم، از آقایان با چای و شیرینی پذیرائی کردیم. آقای نواب موضوع لایحه دفاعیه و تسلیم آنرا به دادگاه مطرح کردند. آقایان پس از تجسس فراوان متوجه شدند که لایحه را فراموش کرده‌اند و در ایران جا گذاشته‌اند. آنها گناه را به گردن یکدیگر می‌انداختند. توضیحات آقای حسن صدر وکیل پایه یک دادگستری در دفاع از خود به روایت آقای امیر اصلان افشار شنیدنی است. حسن صدر در پاسخ به آقای دکتر شایگان گفت: «آقا! من که اصلاً کارمند وزارت خارجه نیستم، من یک وکیل حقوقی از وزارت دادگستری هستم و آمده‌ام تا از مسائل حقوقی‌ای که در اینجا هست باخبرشوم!»

این سخنان نمی‌تواند از آقای حسن صدر باشد چون ایشان در تنظیم لایحه دفاعی نقش اصلی را داشته و عضو هیئت بوده است و برای کارآموزی در مسائل حقوقی به لاهه نرفته بودند.
بقیه داستان در کتاب خاطرات آقای افشار نیز جالب و بحث زیادی می‌طلبد. بنا به نوشته‌ی آقای امیر اصلان افشار: فقط ۴ ساعت به وقت دادگاه مانده به آمستردام رسیده و مورد استقبال قرار می‌گیرند و به سفارت راهنمائی و در آنجا با چای و شیرینی پذیرائی می‌شوند. اگر رفتن به سفارت و پذیرائی و بحث جا گذاشتن لایحه و اعتراض و بگومگوی آنها را حداقل ۲ ساعت در نظر بگیریم فقط ۲ ساعت وقت به مهلت قانونی دادگاه می‌ماند. و سپس اعتراض آقای نواب که با عصبانیت خطاب به هیئت می‌گویند: «آقایان از تهران راه افتاده‌اید خودتان را کشتید تا به اینجا رسانده‌اید هر سه آقایان هیچکدام به فکر آوردن لایحه نبوده‌اید، من چی به دادگاه بگویم؟ خاک بر سر همه‌تان، با این وضع می‌خواهید نفت را ملی کنید این قدر عرضه ندارید که یک ورق کاغذ را با خودتان بیاورید؟! خلاصه با زحمت بالاخره با آقای کاظمی وزیر خارچه تماس می‌گیرند و تصمیم می‌گیرند ۵-۶ صفحه متن انگلیسی را از طریق تلفن به دست آورند. آقای افشار ناچار به دادگاه می‌روند و یک سکرتر تندنویس انگلیسی را قرض می‌گیرند و لایحه دفاعی را از طریق تلفن بدست می‌آورند و آقای افشار ساعت ۳ آن را به دادگاه می‌برند تحویل می‌دهند و رسید می‌گیرند، که بعید به نظر می‌رسد که ظرف یک ساعت بشود این برنامه را پیاده کرد.

و اما گزارش آقای دکتر شایگان به مجلس شورای ملی مغایر با این حرف و سخن‌هاست. ایشان روز ششم تیرماه ۱۳۳۰ سفر هیئت به لاهه را چنین گزارش می‌کند: «سفر به لاهه با یک هواپیمای دوموتوره ارفرانس که برای چکاپ عازم پاریس بود انجام شد. ساعت ۴ از تهران راه افتادیم بجای ۱۲ ساعت ۱۷ ساعت پرواز طول کشید. وقتی به لاهه رسیدیم سه ساعت بیشتر وقت نمانده بود که جواب را به دفتر دادگاه تسلیم کردیم و رسید دریافت نمودیم». این گزارش به نقل از صورتجلسه مجلس عیناً در کتاب آزادی شماره ۲۴ و ۲۵ صفحه ۲۹ چاپ شده است.

داستان جا گذاشتن لایحه نه در گزارش دکتر شایگان به مجلس و نه در خاطرات حسن صدر نیامده است. این سئوال پیش می‌آید که آیا آقای دکتر شایگان گزارش خلاف به مجلس داده است؟ آیا با توجه به شخصیت و مقام علمی ایشان و مشاغلی که به عهده داشته‌اند چنین کار خلافی از او ساخته بود؟ آنهم با توجه به جو داخل ایران که نوکران انگلیس در جراید و وکلای مجلس و دربار شدیدترین حملات را به مصدق می‌کردند و آنهم در ماجرای ۳۰ تیر. اگر چنین کاری صورت گرفته بود مخالفین که از کاه کوهی می‌ساختند آنرا پیراهن عثمان نمی‌کردند و در جراید آنرا به عنوان رسوائی بزرگ مطرح نمی‌نمودند؟ به علاوه آقای حسن صدر هم در خاطراتش حتی اشاره‌ای به این جریان نکرده است. او در صفحه ۳۱ خاطراتش که در دفاع از مصدق و نفت در زندان زرهی نوشته، این مسافرت و مأموریتش را شرح داده است که با آنچه در خاطرات آقای افشار آمده همخوانی ندارد. در خاتمه به این نکته هم لازم است اشاره‌ای بشود که اعتراض آقای نواب به هیئت و توهین به آنها که در خاطرات آقای افشار آمده و در بالا به آن اشاره شده بعید به نظر می‌رسد که یک وزیر مختار آنهم به دکتر شایگان که مدتی رئیس دانشکده حقوق و دارای مقامات مختلف و در آن موقع وزیر کابینه مصدق بوده، این چنین خارج از ادب برخورد کند. با پوزش از اطاله کلام، قضاوت را به عهده خوانندگان می‌گذارم.

پاریس، رحیم شریفی ـ اول نوامبر ۲۰۱۲

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

خروج از نسخه موبایل