اما سرزمینى که قاسم سلیمانى از آن حرف مى زند و به آن مى بالد از حوضچه نظامیان همراهش چندان فراتر نمى رود؛ زیرا خودکامگى آقاى خامنه اى، نه تنها از حلقه یاران قدیم اش کسى را باقى نگذاشته، بلکه از یاران دهه اخیرش نیز کسى با او نمانده و حتى اعتبارى براى سخنان گذشته او هم باقى نمانده است.
در این نمونه ها تأمل کنید:
سخنان رهبرى در پایان دولت هاشمى رفسنجانى: “لازم میدانم بخصوص نظر خودم را درباره بخشی از موفقیت این دولت ذکر کنم…برای مسئولینی که در طول زمان درآینده حضور خواهند داشت… هوشمندی ایشان (هاشمى) در شناخت مسائل، در شناخت مذائق و پیدا کردن راه حل ها… برخورداری ایشان از روحیه ابتکار و نوآوری، ورود در میدان های جدید و ناپیموده در کنار همت بلند در امر سازندگی و نترسیدن از طرحهای بزرگ و اقدام شجاعانه درمورد کارهای بزرگ و «شیوه مدیریت باز» که در ایشان هست به همکارانشان این امکان را میداد که ابتکار خودشان را، تلاش خودشان را بهکار بیاندازند و از آنها استفاده کنند.”
گوینده این سخنان اما حالا هر از گاهى طعنه اى به ناتوانى همان دولت مى زند و کار به اینجا رسیده که آقاى هاشمى پس از دیدار اخیرش با رهبرى مى گوید: “ایشان (خامنه اى) دیگر به من اعتماد ندارد، اگرچه من برادرانه راه برون رفت کشور را گفته ام”.
هواداران آقاى خامنه اى پیش تر مى گفتند از آن تعریف و تمجیدها سالها گذشته و رهبرى نظرش تغییر کرده و اکنون “نظرش به نظر احمدى نژاد نزدیک تر است”؛ اما بخوانیم سرنوشتِ تنها یکى از تمجیدهاى رهبرى از دولتى که به نظرش نزدیک تر بود:
“من میدیدم یا گاهى مىشنیدم؛ تهمت هائى زدند، حرف هائى گفتند؛ به کى؟ به کسى که رئیس جمهور قانونى کشور است، متکى به آراء مردم است. نسبتهاى خلاف دادند، رئیس جمهور مملکت را که مورد اعتماد مردم است، به دروغگوئى متهم کردند! اینها خوب است؟ کارنامههاى جعلى براى دولت درست کردند، اینجا آنجا پخش کردند، که ما که در جریان امور هستیم، مىبینیم میدانیم که اینها خلاف واقع است؛ فحاشى کردند؛ رئیس جمهور را خرافاتى، رمال، از این نسبتهاى خجالتآور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا گذاشتند…”
حالا دوره او هم به سر آمده و پس از آن یکشنبه ى “بگم بگم” در مجلس، آقاى خامنه اى دولت با بصیرتش را براى همان اتهاماتى نهیب زده که در سخنانى که گذشت منکر آن ها مى شد:
“در این ماجرا متأسفانه رئیس یک قوه به استناد یک اتهام ثابت نشده و حتی مطرح نشده در دادگاه، دو قوه دیگر یعنی مجلس و قوه قضاییه را متهم ساخت که کاری بد، غلط، نامناسب، خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق بود”.
همین نمونه ها کافى است تا نشان دهد آقاى خامنه اى اعتبارى حتى براى سخنان پیشین خود نیز قائل نیست و این البته سرنوشت محتوم خودکامگى است.
اصلاح طلبان و مدیران ارشد نظام که فتنه گر شده اند و اگر در زندان نباشند منزوى اند؛ امناى آیت الله خمینى که در حصرند، دولت هایى که مشمول ستایش رهبرى بودند که غیرقابل اعتماد و منحرف اند. على مى ماند و حوضى که قرارست با قاسم سلیمانى و نظامیانى از جنس او پر شود اما ملت و کشورى به بزرگى ایران را تا کى مى توان در یک حوضچه محصور کرد؟
از: روزآنلاین