تظاهرات پرشور وسیع و سراسری مردم در استقبال از موفقیت بزرگی که با کنار گذاشتن فالانژهائی نظیر قالیقباف و جلیلی حاصل شده نشان دهنده این حقیقت است که مردم چرا در رآی گیری شرکت نمودند: مردم خواستند با انتخاب یک مخالف خامنه ای، در این مورد مخالف نسبی و نه در اصول، نفسی بکشند و شعار هایشان، که خواستاری آزادی است وتکرار همان خواسته های سالهای پرشوری که گذشت، و در شعارهای آزادی موسوی و کروبی پیچیده شده، بسیار فراتر از اعلام نظر های روحانی است که شدید ترین حملات را به حرکت ۱۸ تیردانشجویان نمود.
حال ببینیم “قهرمانان” در دوران جمهوری اسلامی چه کسانی بوده اند. محمد خاتمی با شعار آزادی و گفتگوی تمدنها و پرچمداری دمکراسی درمقابل ناطق نوری، نورچشمی خامنه ای وارد کارزار شد. مردم نور و روزنه ای را دیدند و خاتمی بعنوان محبوبترین رئیس جمهور بتخت نشست. فراموش نباید کرد که فضا کمی بازتر شد، بحث و گفتگو در بین جوانان مکانی برای خود باز نمود ولی باوجود کوتاه آمدن دولت کلینتن و در باغ سبز نشان دادن آمریکاییها سیاست خارخی کوچکترین تغییری نکرد و عکس العمل قشریون برای ایجاد خفقان و کمی تضعیف دولت “سرکش” با پیاده کردن وحشتناک قتلهای زنجیره ای ادامه یافت. و با وجود اینجا و آنجا تکه کلامهای خاتمی علیه این قتلها، قاتلین در تمام دوران ریاست جمهوری خاتمی آزاد ماندند و امروز برای حکومت مسئله ای فراموش شده است. مهنس بازرگان گفته بود مصدق رهبر مردم ایران بود و دکتر فاطمی را قهرمان خود میدانست درصورتیکه خاتمی خمینی را رهبر بزرگ و لاجوردی را قهرمان میشناخت حال خودتان قضاوت کنید آیا نطفه آزادی در درون این حکومت میتوانست رشد کند؟ وقتی قذافی را دستگیر کردند رفتار “انقلابیون” با دیکتاتور دستگیر شده، بجای محاکمه با چاقو به پروپای او افتادن بود، بنظرم میامد که صد سال دیگر لازم دارد تا دمکراسی به لیبی بیاید. آن زمان موسوی میگفت میخواهیم به سه سال اول دوران خمینی باز گردیم، بازهمان احساس دستگیری قذافی بمن دست داد که وحشتناک ترین دوران حکومت اسلامی همان سه سال اول خمینی بود ولی با وجود این مردم روزنه ای یافتند که نفرت خود را علیه ولی فقیه نشان دهند و برای انتخابات ایشان سرو دست شکستند ولی چون صحبت آزادی را کرد و علیه قشریون موضع گرفت نه تنها نگذاشتند انتخاب شود بلکه جنبش سبز را با رگبار گلوله پاسخ گفتند و رهبران را زندانی کردند. رهبری اصلاح طلبان هرگز در مقابل قشریون ایستادگی نکرد و چهار سال موسوی و کروبی در حصر خانگی ماندند. دوران رفسنجانی چگونه بود؟ قتل دکتر بختیار، رهبران کردها و بسیاری از فعالین خارج از کشور در دوران این “اصلاح طلب” انجام گرفت. دوران هاشمی فرقش با دوران خاتمی این بود که خاتمی از اجرای قتلها اطلاع نداشت و وقتی فهمید هم کاری برای دستگیری آنها انجام نداد و حفظ نظام را به تثبیت آزادی های دمکراتیک ترجیح داد. ولی رفسنجانی از تمام قتلها اطلاع داشت و در دادگاه میکنس در آلمان باثبات رسید و لذا دلیلی نداشت که پیگیر دستگیری قاتلین باشد. خاتمی با وجود پشتیبانی از موسوی پس از حصر موسوی و فریاد رای من کجاست مردم، تقلب در انتخابات را کوچک کرد و در رای گیری های دیگر شرکت نمود و خنجر را از پشت به موسوی و یارانش وارد آورد واین عهد شکنی را کسانی شاید نخواهند بیاد بیاورند. نکته اینجاست، زمانیکه پشتیبانان آقای روحانی چنین پرونده هائی را داشته باشند چگونه میتوان انتظار برقراری آزادی از رئیس جمهور جدید داشت. هم رفسنجانی هم خاتمی بارها گفته اند ما مدافع دمکراسی اسلامی هستیم همه هم دمکراسی اسلامی را میشناسند، اولیش چادر کشیدن بر سر زنان است . صحنه های شنای زنها با چادر در دریا را دیده اید، شکنجه و کشتار دگر اندیشان، فاجعه کشتار ۶۷ (دوران نخست وزیری موسوی) را بخاطر بیاورید. وقتی فیلمهای فارسی را می بینید، مادر حتی در اطاق خواب تنها باخود هم مجبور بداشتن حجاب اسلامی است، این دمکراسی اسلامی است. اگر این رهبران “اصلاح طلب” مخالف آن بودند حتما در جایی اشاره بآن میکردند. پرونده روحانی بهتر از ایشان نیست نطق ایشان را پس از واقعه ۱۸ تیر را بیاد بیاورید چگونه تشویق بسرکوب دانشجویان میکرد .
فکر میکنید انتخاب روحانی تصادفی است ویا قشریون از وحشت کودتا و یا انقلاب و یا فشارتحریمهای خارج عقب نشینی کرده اند و بخاطر آرام کردن مردم دستها را باز گزارده ند تا ایشان انتخاب شود؟ و یا فکر میکنید کنترل روحانی برای حکومتگران مشکل است؟ یعنی او از رفسنجانی وخاتمی قویتر است؟ نمیدانم چند بار باید کلاه سرمان برود تا بفهمیم اینها را برای حفظ نظام آورده اند نه برای دادن آزادی های اجتماعی بمردم.
در اینجا باید بگویم که من هم معتقد هستم برخورد داخل و خارج از کشور مبارزین در مسائل سیاسی باید مکمل یکدیگر باشد. در داخل مردم مجبور بخود سانسوری هستند، در حالیکه ما در خارج چنین اجباری را نداریم. ما در خارج از کشور باید مسائل را تحلیل کنیم، دمکراسی اسلامی را بمردم بشناسانیم و فرق آنرا با دمکراسی واقعی توضیح دهیم، چون در داخل چنین کاری امکان پذیر نیست. مردم ترکیه مثل سرو در مقابل اسلام گرایان ایستاده اند گرچه شرائط ایران با ترکیه فرق دارد و حکومتگرایان در ایران آدمکشان حرفه ای هستند و جلوی ایشان ایستادن معنی و نتایج دیگری دارد. ما تحلیلهایمان را نباید مانند کشاورزان فقیر ایران بر آن بگذاریم که احمدی نژاد ماهی پنجاه هزار تومان کمک خرج بمردم میدهد پس باید بایشان رای داد. ما باید ترفند های سرکوبگران را بشناسیم و آینده نگر تر باشیم و بدانیم کجا ایستاده ایم.
باشد که دوباره نگوییم که دستشان بسته بود نتوانستند کار بکنند.
کامبیزقائم مقام – لس آنجلس
۱۶ ماه ژوئن ۲۰۱۳