عالیجناب پاپ کِلِمِنت، جانشین خودخواندهی مسیح!!!
از اینکه به شما نامه می نویسم خوشحالم و می دانم این شادی پایدار نیست.
زیرا بزودی جزای آن را که حداقل حبس است خواهم دید.
شگفتا که به خدا میتوان نامه نوشت اما به شما نمیتوان!
پس با نگارش این نامه به خودکشى دست زدهام.
و متأسفم از اینکه باید شما را “جانشین مسیح” خطاب کنم؛ هرچند با قید “خودخوانده”.
راستی شما کجا و خدا و مسیح و دین کجا؟
مرد مناظرهام و به مناظره دعوتتان می کنم تا انحراف و ستیزتان را با مسیح اثبات کنم.
اما میدانم که به این مناظره تَن نمیدهید.
به این بهانه که شأنی برای خود قائلید فراتر از شأن مسیح! و آن شأن کذایی از مناظره با چون مَنی بازتان میدارد.
آن شأن بقدری مغرورتان ساخته که میترسم حتی این نامه را هم نخوانید.
پس به اصل مطلب می پردازم.
شایع کردهاید که من به جرم ترویج اندیشههای کالون و لوتر و انکار تثلیث و تحسین و تأیید هیئت کوپرنیکی از دین مسیح خارج و مرتد شدهام.
هراسی نیست. ارتداد رویگرداندن از بندگی خداست نه انکار آنچه در انجیل و موعظهها و خطابههای شما و گماشتگانتان در کلیساها روز و شب برای عوامالناس خوانده و یا گفته میشود.
بدبختانه گویا شما و گماشتگانتان باورتان شده که آنچه به نام دین بر مردم القا میکنید، دین است.
مَثَلی هست که دروغگو در اثر کثرت دروغگویی، خودش هم سرانجام دروغ خودش را باور میکند.
وقتی شما دروغهایتان را باور کردهاید، دیگر چه امیدی به مردم سادهدل و عوام است که حقیقت دین را بیابند؟
سالهایی که ساکن صومعه بودم، میشنیدم که روحانیون در خلوت خویش وقتی سرخوش بودند، میگفتند:
“یک مرید خَر بِه از یک دهِ ششدانگ.”
میپنداشتم این را به شوخی میگویند.
اما بعدها دریافتم که برای ادامهی حیات در کسوتِ روحانی، باید به دنبال جذب این مریدها باشم تا بتوانم به حیات کلیسا و دین کمک کرده باشم!
چیزی نگذشت که از صومعه گریختم و در حقیقت از خدایی که پایداری دین خود را بر حماقت، جهل و نیرنگ عوامالناس قرار داده بود بیزار و گریزان شدم.
در اصل از خدای شما عالیجناب پاپ و گماشتههای کلیسایتان گریخته بودم.
اما خدایی که در بیرون صومعه به آن رسیدم و او را شناختم، خدایی است که وجودش در ذرات این عالم حضور دارد و از جمله در صورت ناسوتی هستی که مشهود ماست تجلّی کرده.
خدایی که در بیرون کلیسا حضور دارد، خدایی متنفر از دروغ است.
خدایی است که روحانیان را به رسمیت نمیشناسد و آنان را بخاطر دریافت پول از مردم در آخرت مجازات خواهد کرد.
و چه زیبا و باشکوه است روزی که مردم پاکدل درستکار روانهی بهشت شوند و شما روحانیان در آتش قهر خدا بسوزید.
این خدا بسیار بزرگتر، مهربانتر و بخشندهتر از خدای شما روحانیان است.
خدای شما روحانیان که او را در کلیسا میپرستید کسی نیست، جز شیطان.
شما هیچ شاخصی را برای سنجش اعمال خود به رسمیت نمیشناسید.
خود را عین عدل میدانید.
آیا مسیح هم اینچنین بود؟
یقین دارم مسیح هم اگر امروز در کنار من بود، مرتد میشد.
زیرا از دیدن شما که به جای او نشستهاید مطلقاً به انکار مسیحیت میپرداخت و شاید هم از نبوت خویش شرمسار و پشیمان میشد!
روزی که شیطان در کاخ شما به هیجان آمد و آتش جنگ علیه آن خلیفهی نادانِ مسلمان را برافروخت، آیا پاپ اوربانوس نمیتوانست به جای گسیل داشتن سربازان، از در گفتوگو با آن خلیفه دیوانه درآید؟
قطعاً میتوانست.
اما همواره در طول تاریخ جاهطلبی حاکمان دینی، با فرامین و تکلیف الاهی در ستیز بوده و هست.
شورای اسقفهای کِلِرمون هم فتوا داده بود که کشتار مسلمانان گناهان را پاک میکند و دیگر نیازی به پرداخت کفارهی گناهان نیست!
آیا مسیح و محمد گفته بودند برای نجات بیتالمقدس دو قرن جهان را به خاک و خون بکشانید.
میدانم که این نامه سندی برای آوارگی و شاید مرگ من باشد و دیر یا زود شومی آن گریبانگیرم خواهدشد.
اما خوشحالم که آنقدر احمق نیستم تا عالیجناب پاپ را به جای خدا و به جای مسیح پیامبر و در مقام وعصمت بنشانم!»
شرح مختصر زندگی نامه جوردانو برونو:
تولد: ۱۵۴۸ ایتالیا
اشتغال: تدریس در دانشگاه پاریس
مرگ: اعدام در ۱۷ فوریه ۱۶۰۰ به جرم: ارتداد
نحوه مرگ: سوزاندن در دادگاه تفتیش عقاید