ایران وایر
پروانه معصومی
علیرضا حسینی یکی از کشتهشدگان اعتراضات سراسری است، او در روز اول مهرماه در اسلامشهر، به ضرب گلوله جنگی کشته شده است. یک شاهد عینی که لحظه جان باختن او را دیده، با «ایرانوایر» گفتوگو کرده است. او روزها به دنبال خانواده این جوان گشته و موفق شده پدر علیرضا را هم ملاقات کند. گزارش زیر، روایت یک شاهد عینی است که علیرضا جلوی چشمان او، به ضربه گلوله جان باخته است.
***
فلکه دوم گلستان اسلامشهر، غروب اول مهر، مرد جوانی حدود بیست و هفت – هشت ساله کنار پیادهرو حرکت میکرد، کمی آنسوتر تعدادی از مردم در خیابان فرعی شعار میدادند. هوا پر بود از بوی باروت و صدای شلیک گلوله. مردم با هر صدایی سر میچرخاندند و وحشتزده اطراف را نگاه میکردند.
یکی از ماموران لباس شخصی که کنار خیابان ایستاده بودند، خطاب به عابران فریاد زد؛ «تندتر حرکت کنید، برین خونههاتون، بیناموسها.»
صدای چند شلیک میآید، زنی شروع به جیغ کشیدن میکند، مرد جوان بر زمین افتاده و غرق خون است. ظرف خالی غذایش کنارش افتاده وسط خونی که کف پیادهرو سرازیر است، و به دیوار پاشیده شده است.
مردم شوکه شدهاند، خشکشان زده، چند نفری جلو میروند، مرد مسنی زانو میزند، سر روی سینه مرد جوان میگذارد، سرش را بالا میآورد و رو به مردم میگوید: «قلبش نمیزنه.» دوباره سرش را روی سینه مرد میگذارد، انگار میخواهد مطمئن شود، این بار میایستد، دو دستی بر سرش میکوبد و فریاد میزند: «کشتنش.»
دوباره صدای جیغهای زن بلند میشود.
شاهد عینی کشته شدن علیرضا حسینی در فلکه دوم گلستان اسلامشهر، ضمن توصیف لحظه به لحظه آنچه دیده به «ایرانوایر» میگوید: «هم صورتش خونی بود و هم سینهاش، معلوم نبود چند گلوله خورده است.»
او توضیح میدهد که «ماموران به سمت ما آمدند، مردم را با باتوم پراکنده کردند و بدن مردی که کشته بودند، بردند به سمت ماشینهایشان. تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که قبل از رسیدن ماموران، کیف پولش را بردارم تا بتوانم خانوادهاش را پیدا کنم.»
اما شاهد عینی در کیف علیرضا تنها ۳۰ هزار تومان پول نقد پیدا میکند و یک کارت بانکی که فقط نامش روی آن بود. او میگوید: «به چند شعبه بانک سر زدم و گفتم کیف پولش را پیدا کردهام و آدرس میخواهم، اما گفتند که اطلاعات مشتری محرمانه است، کیف را بده و برو.»
او اضافه میکند «چند بار به خیابانهای اطراف فلکه سر زدم و پرس جو کردم، تا اینکه بعد از سه هفته، بالاخره یک مغازهدار آدرسی به من داد و توانستم منزل علیرضا حسینی را پیدا کنم.»
شاهد عینی به خانه علیرضا میرود و موفق میشود پدرش را ببیند: «خانوادهاش فقیر بودند، به پدرش گفتم کیف پولش را در خیابان پیدا کردهام.» پدرش گفت که «از پزشک قانونی زنگ زدند و پیکر علیرضا را تحویل دادند، گفت جای چند گلوله را بر بدن پسرش دیده.» پزشکی قانونی هم علت مرگ او را در برگه فوت، اصابت گلوله جنگی نوشته است.
پدرش گفته که برای دادخواهی به مقر سپاه و بسیج اسلامشهر رفته و گفته بچه من اصلا در تظاهرات نبوده، از سر کار برمیگشته و کشته شده، جواب این خون را بدهید.
شاهد عینی میگوید که به پدر علیرضا گفته بودند: «به ما مربوط نیست، ما چنین فردی رو نکشتهایم.»
علیرضا حسینی، کارمند ساده بیمارستان و مجرد، کمک خرج خانوادهاش بود که در گمنامی کشته شد و هیچ نهادی مسوولیت مرگ او را نپذیرفت.