رادیو زمانه
سالگرد تولد ناصر تقوایی، نویسنده و فیلمساز پیشرو
امیر عطا جولایی ــ ناصر تقوایی، داستاننویس و فیلمساز برجستهی ایرانی، ۱۹ تیر ۱۴۰۲، هشتادودو ساله شد. بر کارنامه پربار او به عنوان یکی از نمایندگان موج نوی سینمای ایران تمرکز کردهایم:
ناصر تقوایی
ناصر تقوایی فیلمساز، عکاس و نویسنده ایرانی است. تقوایی با فیلمسازان دیگری مانند بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، علی حاتمی و امیر نادری از پیشگامان جنبشی در سینمای ایران بهشمار میرود که آن را «موج نوی سینمای ایران» نامیدهاند.
تقوایی در سال ۱۳۵۲ همراه با عزتالله انتظامی، داریوش مهرجویی، علی نصیریان، هژیر داریوش، منوچهر انور، اسفندیار منفردزاده، علی حاتمی، مسعود کیمیایی، بهرام بیضایی، هوشنگ بهارلو، بهروز وثوقی، زکریا هاشمی، پرویز صیاد و نعمت حقیقی کانونِ سینماگرانِ پیشرو را تشکیل داد.
جایزهها:
-نشان فیروزه هفتمین دوره سینما حقیقت به پاس یک عمر فعالیت هنری ۱۳۹۲
-نامزد نخل طلایی جشنواره فیلم کن برای فیلم قصههای کیش ۱۹۹۹
برنده جایزهٔ پلنگ برنزی جشنواره فیلم لوکارنو برای فیلم ناخدا خورشید ۱۹۸۸
-نامزد جایزه پلنگ طلایی جشنواره فیلم لوکارنو برای فیلم ناخدا خورشید ۱۹۸۸
-نامزد سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی از پنجمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم ناخدا خورشید ۱۳۶۵
-برنده جایزه تندیس طلایی جشنواره بینالمللی فیلم سانفرانسیسکو برای فیلم کوتاه رهایی ۱۹۷۲
-برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان برای فیلم کوتاه رهایی ۱۹۷۲
-برنده جایزه شیر طلایی جشنواره بینالمللی فیلم ونیز برای فیلم کوتاه رهایی ۱۹۷۲
-برنده جایزه شیر نقره جشنواره بینالمللی فیلم ونیز برای فیلم سینمایی آرامش در حضور دیگران ۱۹۷۲
-نشان نقره ششمین دوره جشنواره سینمایی سپاس تهران برای فیلم نفرین ۱۳۵۲
-نشان برنز پنجمین دوره جشنواره سینمایی سپاس تهران برای فیلم صادق کرده ۱۳۵۱
تقوایی نویسنده توانایی هم هست. در ایران تحت تأثیر صنعت نفت و کنده شدن روستائیان از روی زمین و مهاجرت آنها به حاشیه شهرها و پیدایش محیطهای کارگری، ادبیات کارگری نیز پدید آمد. احمد محمود، علی اشرف درویشیان، ناصر مؤذن، پرویز مسجدی و حسین دولتآبادی، نسیم خاکسار و به ویژه ناصر تقوایی آثاری را در این زمینه پدید آوردهاند.
تقوایی با مجموعه داستان «تابستان همان سال» متاثر از اسلوب نگارشی همینگوی مرغوبترین آثار ادبیات کارگری را از خود به جای گذاشته است.
در این جستار به مناسبت زادروز تقوایی، نگاهی داریم گذرا به آثار سینمایی او.
شش فیلم بلند، یک سریال، یک مجموعه داستان، یک فیلمنامهی چاپشده برای سینما و یک سناریو برای سریال تلویزیونی، ۱۵ مستند، چند نمایشگاه عکس، تعدادی گفتوگوی مطبوعاتی و کلاسهای متعدد فیلمنامهنویسی در فاصلهی بین اواخر دههی ۱۳۶۰ تا ابتدای سالهای دههی ۱۳۹۰. کفاف کارنامهای به درازای ۶۰ سال را نمیدهد. تقوایی میبایست بیش از اینها پشت دوربین برود اما مانعش شدند. شگفت اینجاست که در تمامی این سالها فاصلههای زیاد بین آثارش به هالهای که دور شخصیتش شکل گرفته، هم شکل داده، و هم بر آن افزوده. دیگر اینکه هیچ وقت فیلم تکراری نساخته. فرقی هم نداشته که بر دریا کار کرده باشد یا خشکی، جنوب یا شمال کشور، تهران یا شهرستان.
آثار داستانی:
اولین فیلم تقوایی «آرامش در حضور دیگران» (۱۳۴۹) در تاریخنگاری سینمای ایران جایگاه یکی از سه آغازگر جریان «موج نو» را دارد. با وجود شهرت بیشتر دو فیلم دیگر ( «قیصر» به کارگردانی مسعود کیمیایی و «گاو» ساختهی داریوش مهرجویی)، «آرامش…» در کیفیت سینمایی از آن دو پیشی میگیرد. میانهای که فیلمساز جوان برای تصویر شکست نسلی از روشنفکران و انعکاس خشم نمایندگان اولیگارشی حاکم یافته، در قاببندیها و کارش با ابزار، قابل ردیابی است. در عین حال میتوان تأثیر ابراهیم گلستان را بر کار فیلمسازی تقوایی، بهوضوح دید. سرمای فضا و اهمیت دادن به کلیهی عناصر هر قاب، پیداست که از کارآموزی تقوایی جوان در فیلم ابراهیم گلستان، «خشت و آینه» (۱۳۴۴)، به این فیلم سرایت کرده است. تقوایی مستندساز اینجا با تمهیداتی چند، توهم واقعیت را چنان غلظت میبخشد که خاصیت دراماتیک اثر به حاشیه میرود: استفاده از شاعرانی چون محمدعلی سپانلو و منوچهر آتشی در نقش خودشان، طفره رفتن از پرداخت دراماتیک، و فراتر از همه، حذفیات و اضافاتی که در قیاس با داستان ساعدی در فیلم اتفاق افتاده؛ داستانی که آن سالها به همین نام و در مجموعه داستانی با عنوان «واهمههای بینام و نشان» به چاپ رسیده بود.
«صادق کرده» (۱۳۵۱) پس از ناکامی «آرامش…» در نمایش عمومی، بازتولید فرمول کلی «قیصر» بود، اما در آن سیاهه بدل شد به فیلمی متمایز. اهمیت این فیلم هم بیش از موضعگیری مضمونی، در شکل اجرایی آن نمود مییابد. سکانس افتتاحیه با معرفی دقیق مکان، درآمد خوبی است برای ورود به جهان اثر. فیلم بهسرعت قرارداد دراماتیکش را جا میاندازد. حفظ فاصلهی منطقی دوربین با سوژه، تکیه به «عکس»هایی درست و سینمایی، و غلبهی منطق بر هیجان در پرداخت سینمایی، با وجود خامدستیهایی در فیلمنامه (در صدرشان اینکه از پیشینهی شخصیت اصلی چیز درخوری نمیدانیم)، از فیلم اثری دیدنی ساختهاند. پایانبندی بدون قهرمانبازیهای مرسوم، ناچاریِ صادق را مینمایاند، و مرگش را مثل گنگسترهای سینمای کلاسیک، با حرمتگزاری اجرا میکند، و غروب خورشید و تلاقیاش با بر زمین افتادن صادق، از آن عناصریاند که حد وسط سه وجه ادیبانه/ عکاسانه/ سینماگرانه در کار تقواییاند.
«نفرین» (۱۳۵۲)غریبترین انتخاب عمر کاری تقوایی است؛ فیلمی که داستانی مهجور از میکا والتاری را منبع اقتباس قرار داده است. انتخاب لوکیشن، هشدار فیلمساز به دنیایی که در پی ویرانی ارزشهای تثبیتشدهی کهنه در پی خواهد آمد، ترکیب دیالوگ و سکوت و در نهایت کوشش سینماگر برای بومیسازی عناصر داستان «باتلاق»، از شاخصههای فیلماند. از نماهای معرف تیتراژ تا پایانبندی کنایی و ناگزیری که در مسیر زوج بههمرسیدهی نقاش و خانم رخنمایی میکند، دوربین در بیشترین همآمیزی با شخصیت حرکت میکند و وقار و سنگینیاش طبیعت فضا و رویدادگاه را به ذهن میآورد. از برهمکنش این دو، نتیجه حاصل میشود: یکی (ارباب) به حاشیه میرود و دیگری (نقاش) جای او را پر میکند. نمایندهی ارزشهای کهن که دچار زوال عقل شده، برای حذف جسمی رقیب، رو به اسلحه میآورد و پایان.
«دایی جان ناپلئون» (۱۳۵۵)سالهاست به عنوان مهمترین سریال تاریخ تلویزیون در ایران پذیرفته شده. خاصیت معاصرنمایی رمان ایرج پزشکزاد در دستان تقوایی تبدیل شده به اثری پیشگو و هشداردهنده. یک قلم اینکه ترکیب بازیگران مجموعه، خود نویسنده (ایرج پزشکزاد فقید) را هم به شگفتی واداشت.تجربهی تماشای «دایی جان ناپلئون» بر پرده، نشان میدهد کارگردان از ابتدا میزانسنها را برای قالب محدود و سادهگیرانهی تلویزیونی طراحی نکرده. هر کدام از ورود و خروجها، حرکات جمعی بازیگران، حفظ بسیار دشوار تداوم بازیها در نماهای بلند، آن هم با آن تعدد پرسوناژها، تغییرات روحی و رفتاری و گفتاری شخصیتها و به تبع آن آهنگ مدام در حال افزایش تنشها و درگیریها، هر کدام در کار تقوایی، نمودی تصویری یافتهاند. میزانسنها پویایی یک اثر سینمایی ممتاز را دارند، و دوبله هم به کیفیت و قوام سریال، بسیار افزوده است.
«ناخدا خورشید» (۱۳۶۵) بهترین فیلم تقوایی در انتخابهای تاریخ سینمایی است. فیلم نه بومیگرایی را ابزاری برای زدن حرفهای بزرگ قرار میدهد و نه استفاده از چهرههای دیدهنشده را با آماتوریسم و پرداخت خلقالساعه تاخت میزند. فیلمی کلاسیک و بهغایت اندیشیدهشده. برای نمونه ببینید پلان آغازین فیلم چه معرفی مقتصدانه و زیباییشناسانهای از جغرافیا و آدم منفی داستان دارد و فیلم تا پایان از همین آغاز خود چه بهرهها میبرد. کارگردان چنان به ابزار خود مسلط است که جغرافیا و محیط را تنها و تنها در نسبت با مضمون مرکزی «یک مرد تنها نمیتواند»، برمیسازد. کلاسی در ساخت و پرداخت سینمایی هر صحنه، استفاده از حرکت دوربین به چند منظور (ایجاد تعلیق، تعقیب شخصیت یا معرفی دقیقتر لوکیشن) و بهخصوص فضاسازی با حداقلها (قهوهخانه از این زاویه مثالزدنی است). در فصلی از فیلم، مستر فرهان (علی نصیریان) بعد از اینکه حسابش را در «مُضیف» پرداخت میکند، با خداحافظیای گرم از آنجا بیرون میزند و چمدان در دست، به سمت ساحل به راه میافتد. در پیشزمینه او را داریم که در نمای سرازیر، با تأنی گام برمیدارد و در پسزمینه، یکی از کارکنان مضیف، به سمت اتاق اجارهایاش میرود و در آن را قفل میکند. کارگردان به نظر شقالقمری نکرده، اما سینما بهواقع چیزی است در همین حوالی. این پلان را که مرور کنید میبینید میزانسن زیاد پیچیدهای ندارد، اما شاید توضیح بدی نباشد برای خردهگیرانی که معتقدند تقوایی وسواس دارد و خودش مقصر است که بیش از این فیلم نساخته.