«کلارا آبکار هوانجانی» به نخستین زن نگارگر و مینیاتوریست ایرانی شهرت دارد و شگفت اینکه تا پایان عمر، هیچ یک از آثارش را به معرض فروش نگذاشت.
«ایرانوایر»، اولین جلد از کتاب «زنان تاثیرگذار ایران» را منتشر کرد. این کتاب، روایت صد زنی است که بر پیرامون خود، جامعه، علم، هنر، سیاست، فرهنگ، ورزش، اقتصاد و تکنولوژی تاثیر گذاشتهاند، از موانع نظام نابرابر جنسیتی نهراسیدهاند و مسیری را برای رشد و دستیابی زنان ایران به حق برابر انسانی خویش هموار کردهاند. انتخابکنندگان این فهرست، مخاطبانی هستند که باور دارند از این زنان تاثیر گرفتهاند.
ما در جلدهای بعدی، به خدمات دیگر زنان ایرانی که در این مبارزه سهم داشتهاند هم میپردازیم. شما هم میتوانید در این انتخاب سهیم شوید، نظرات خود را برای ما بفرستید و اگر اطلاعات بیشتر و دقیقتری دارید، با ما در میان بگذارید. این نسخه دیجیتال است و تاثیر نظرات و پیشنهادات خود را میتوانید در نسخه چاپی که در ماه آبان منتشر خواهد شد، ببینید.
بهعلاوه، جلد دوم کتاب با نامهایی بیشتر در دست تهیه است. اگر نام زنی که بهنظر شما تاثیرگذار بوده است را در این فهرست نمیبینید، نام و دلیل آنکه او را تاثیرگذار میدانید را برای ما به ایمیل info@iranwire.com بفرستید.
فراموش نکنید که مجموعه کتابهای «زنان تاثیرگذار ایران»، برپایه انتخابهای شما گردآوری میشوند و منتخبانتان میتوانند در هر عرصهای، از فرهنگ، علم، آموزش، پژوهش و کنشگری گرفته تا هنر، ورزش، فعالیتهای خیریه، سیاست، تکنولوژی، کارآفرینی، نوآوری، اقتصاد و ادبیات، گامهای موثری برداشته باشند.
«کتاب زنان تاثیرگذار ایران را میتوانید از این لینک دانلود کنید»
***
«کلارا آبکار»، ۷۳ ساله بود که خانه شخصی خود را آموزشگاه نگارگری کرد و دو سال پس از آن* موزهای به نام او با آثارش در کاخ پیشین سعدآباد گشوده شد؛ زنی از ارمنیتباران جلفای اصفهان که ۱۳آبان۱۲۹۴ در تهران به دنیا آمد.
«کلارا آبکار هوانجانی» به نخستین زن نگارگر و مینیاتوریست ایرانی شهرت دارد و شگفت اینکه تا پایان عمر، هیچ یک از آثارش را به معرض فروش نگذاشت.
والدین کلارا خیلی زود از استعداد او باخبر شدند. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ارامنه «داوتیان» (که بعدها “کوشش” نامیده شد) به اتمام رساند. در کودکی ترجیح میداد با پول خود به جای خرید آنچه همسنوسالهایش میپسندیدند، برای مینیاتورها اشرفی بخرد. همین امر موجب شد بعدها در آثارش بسیاری چیزها آنقدر واقعی به نظر برسند که شگفتی بینندگان را بهدنبال داشته باشد: «روی کاغذی سفید یک تکه پارچه ابریشمی قدیمی نقاشی کرده بودم. یکی از مهمانان هنرشناس از من پرسید این نقاشی است یا پارچه واقعی؟ من برای آزمایش او گفتم پارچه است. و او دست را دراز کرد تا پارچه ابریشمی را لمس کند. همین شبهه برای وزیر فرهنگ و هنر وقت پیش آمده بود. او تصور کرده بود نگینهای فیروزه روی تصویر چپق واقعی هستند و با سرانگشت امتحان کرده بود.»
وقتی کلارا در دبیرستان بود، معلم نقاشی بسیار او را تشویق کرد و به گفته خودش، علاوهبر پدر و مادرم که خیلی زود به تواناییهای من در زمینه نگارگری پی بردند: «نقش معلمان دلسوز بهخصوص معلم نقاشیام، مارکار قرابگیان، در پیشرفت من بسیار موثر بود.» مارکار قرابگیان نقاش و شاعر ارمنیتبار بود که به «دِوْ DE» تخلص داشت.
کلارا آبکار در سال ۱۳۱۹ در ۲۳ سالگی به هنرستان دخترانه رفت و نزد استادی همچون «هادی تجویدی»، نگارگر و نوازندهای که مینیاتور ایرانی را پس از سه قرن وقفه و رکود به سبک و شیوهای اصیل و سنتی برگردانده و مکتبی نو در مینیاتور معاصر پایهگذاری کرده بود، هنر مینیاتور را آموخت. از اساتید دیگر این زن هنرمند میتوان به «طاهر جوادزاده» در مینیاتور، «میرزاعلی درودی» در آموزش تذهیب و «حسین کاشیتراش» در گره چینی اشاره کرد.
او درباره آموزش نزد استاد کاشیتراش گفته است: «نوعی از نقوش گره را در کتابهای هنری ارامنه دیده بودم. وقتی در مسیر طولانی دوران هنری با استاد عالیقدر، حسین کاشیتراش، با آن همه نبوغ آشنا شدم، حیفم آمد که از دریای معرفتش قطرهای برنگیرم. بدینترتیب، نزد ایشان شروع به آموختن هنر گرهچینی یا گرهسازی (نقش و نگار روی کاشی و چوب) نمودم که الحق کاری بس مشکل و وقتگیر بود.»
این زن هنرمند ایرانی سه سال پس از ورود به هنرستان موفق شد گواهینامه درجه یک مینیاتور را دریافت کند و به هنرستان عالی وارد شود. آبکار به نگارگری ایرانی (مینیاتور)، تذهیب، تشعیرسازی، گرهچینی و نقاشی زیرلاکی مسلط بود. «پوران فرخزاد» که خود از زنان شناخته شده معاصر ایران است، در کتاب «کارنامه زنان کارای ایران» گفته است که کلارا آبکار در زندگی خود بیش از ۳۰۰ اثر هنری ماندگار بهجا گذاشت که از مهمترین آنها میتوان به سه اثر «مجلس شیخ صنعان»، «دختر ترسا» و تابلویی از «یوسف و زلیخا» که روی عاج نقاشی شده است، اشاره کرد.
تشعیرسازی که به آن تشعیراندازی هم گفته میشود، یکی از شیوههای نگارگری کتاب و مرقع است. گرهچینی هم یکی از شاخههای معماری و کاشیکاری سنتی است که علاوهبر معماری در صنایع چوب رواج دارد.
کلارا آبکار چهل ساله بود که پس از ۱۴ سال کار و آموزش، به استخدام «دانشکده هنرهای زیبا» درآمد و سه سال بعد در سال ۱۳۳۷ که تحصیلات در رشتههای هنرهای زیبا معادل مدرک لیسانس ارزشیابی شد، موفق به کسب مدرک لیسانس خود شد.
یکی از ویژگیهای بارز آثار این هنرمند توانا، استفاده از چهره زنان است که به شیوه قلمزنی کار میشدند. در تابلوهای او از رنگهایی با طیفهای متنوع و اغلب سفید، سبز، زرد، قهوهای و ارغوانی با زمینه سیاه استفاده شده است.
آبکار تابلوهای زیادی در زمینه تذهیب دارد که تذهیب هشتضلعی او با طرح بتهجقه از همه شهرهتر است.
سال ۱۳۵۶ کلارا بازنشسته شد، اگرچه بر این باور بود: «برای هنرمندان نباید بازنشستگی وجود داشته باشد، زیرا درست در زمانی که یک هنرمند با دنیایی از تجربه و ذوق در اوج شکوفایی میتواند به آفرینش هنری بپردازد، ابلاغ خانهنشینی به او میدهند.»
در سال ۱۳۶۷ وقتی که در آستانه ۷۳ سالگی بود، از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درجه استادی در رشته مینیاتور را که معادل دکترای هنری بود، دریافت کرد. در همان روزها تصمیم گرفت بهخاطر عشق به فرهنگ و هنر، منزل مسکونی خود را برای کلاس آموزشی تقدیم کند؛ جایی که بهنوعی نمایشگاهی از آثارش نیز بهحساب میآمد.
در نهایت هم منزل و کلیه آثار هنری خود را به «سازمان میراث فرهنگی» اهدا کرد.
در ۲۹اردیبهشت۱۳۷۳، همزمان با روز جهانی موزه، مجموعه آثار این بانوی هنرمند در «کاخ موزههای سعدآباد» افتتاح شد. بنای موزه مینیاتور آبکار، یکی از ساختمانهای نهچندان قدیمی مجموعه کاخ سعدآباد است.
از دستاوردهای بینالمللی این مینیاتوریست برجسته میتوان به طراحی سیمرغ او اشاره کرد که موفق شد برای آن، جایزه «کارل کروپ» را از آن خود کند.
او بهرغم نیاز مالی، هیچگاه آثارش را در معرض فروش قرار نداد و پاسخ او در برابر کسانی که به اصرار قصد خرید آثارش را داشتند، این بود: «مگر شما میتوانید فرزندانتان را بفروشید؟»
به باور او مینیاتور از روزی که روانه بازار شد، ارزش خود را از دست داد و دلالان به این اُفتِ ارزش دامن زدند: «آنان برای سودجویی و فروش تابلوهای مینیاتور در دیگر کشورها، جوانان هنرمند را وادار میکردند که شتابزده مینیاتورهایی بکشند که فاقد هرگونه ارزش هنری بودند. حالا نقاشی کردن آسان است. میتوان رنگهای بسیاری مانند گواش بهکار برد، ولی ما با همان روشهایی که از اعماق قرون به ما رسیده بود نقاشی میکردیم. رنگ را از ساییدن شنگرف بهدست میآوردیم و یا مثلا رنگ سفید را از سرب بهدست میآوردیم. رنگ طلایی را از اشرفی تهیه میکردیم که بهدلیل سختی، آن را لای پوست آهو میگذاشتند و ۴۰۰۰ ضربه بر آن مینواختند. کارگران دایرهوار مینشستند و هر یک از آنان ۵۰ ضربه به اشرفی میزد و آن را به دیگری میسپرد. پس از ۴۰۰۰ ضربه، طلا مانند کاغذ نازک میشد و مورد استفاده قرار میگرفت. امروزه این سنتها منسوخ شدهاند. زرورقهای آماده درجه دوم جایگزین ورق اشرفی شدهاند که آنها نیز نایاب هستند. امروزه حتی ماده مهمی چون موم نیز که در آخر کار بر روی تابلوی نقاشی میزدیم، یافت نمیشود.»
کلارا آبکار در ۱فروردین۱۳۷۵ پس از یک دوره بیماری و در سن ۸۱ سالگی درگذشت و در «قبرستان ارامنه تهران» به خاک سپرده شد.
از: ایران وایر